۱۹.۶.۹۷
۱۵.۶.۹۷
رهآوردم، تیناب تهی
چه گذشت
زنبوری پر زد
در پهنه وهم
اینسو، آنسو، جویای گلی
جویای گلی، آری
بی ساقه گلی در پهنه خواب
نوشابه آن اندوه
اندوه نگاه
بیداری چشم، بی برگی دست
نی
سبدی می کن، سفری در باغ
بازآمده ام بسیار
و رهآوردم، تیناب تهی
سفری دیگر ایدوست و بباغی دیگر
بدرود
بدرود، و بهمراهت نیروی هراس.
سهراب سپهری
محمد نوری - نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
۱۳.۶.۹۷
داستان کوتاه
در یکی از محلات کثیف لندن در زیر پلههای مرطوبی که به زیرزمین نمناک و بویناکی میرسید، اتاقی را از یک یهودی که همیشه با چشمهای قی کرده تراخمی، و رنگی زرد و موهای چرب کمپشت و دندانهای چرک و قدی کوتاه و پشتی خمیده و رفتاری نخراشیده در جلویش ظاهر میشد، اجاره کرده بود. میگفت از وقتی اینجا آمده، حالش بهتر شده و حتی چند کیلو چاق تر شده و بلافاصله پس از این جمله که تنها خود او مفهوم آنرا میدانست، قهقههای میزد و دهان بی دندانش را مثل چالهای لجن زده، میریخت بیرون تا حال بیننده را بهم بزند.
میگفتند از بین مستاجران فقط اوست که از دیدن موشها خوشحال میشود.
بیهوده مپای
تنها به تماشای چه ای؟
بالا، گل یک روزه نور
پایین، تاریکی باد
بیهوده مپای
شب از شاخه نخواهد ریخت
و دریچه خدا روشن نیست
از برگ سپهر
شبنم ستارگان خواهد پرید
تو خواهی ماند و هراس بزرگ
ستون نگاه و پیچک غم
بیهوده مپای
برخیز که وهم گلی
زمین را شب کرد
راهی شو که گردش ماهی
شیار اندوهی در پی خود نهاد
زنجره را بشنو
چه جهان غمناک است
و خدایی نیست
و خدایی هست، و خدایی...
بیگاه است، ببوی و برو
و چهره زیبایی در خواب دگر ببین.
سهراب سپهری
اکبر گلپایگانی - آهسته آهسته (عاشقانه)
به فرمان ابلیس گم کرد راه
تروریستهای دأعشی، النصره، بکوحرام و صدها گروه و دسته جنایتکار و دزد و قاتل و کارتلهای مواد مخدر و نفتی و و و غربی که در گوشه و کنار دنیا با حمایت سازمانهای اطلاعاتی غربی مشغول جنایت و فساد و پلیدی میباشند، در رسانههای غربی تحت نام گرههای معترض، مخالف و در بدترین حالت جنگجو! معرفی شده و آنان را با رنگ سپید و سبز و باز در بدترین حالت با رنگ زرد معرفی میکنند، و گروههای میهن پرست و ارتشهای ملی کشورها را که در مقابل این گرههای جنایتکار مقاومت میکنند را گروههای تروریستی و اشرار معرفی و آنان را همواره با رنگهای قرمز و سیاه نشان میدهند!
در رسانههایشان ایرانیها را تحریم اقتصادی میکنند!! ( از این جک خنده دار تر نیست) درحالیکه روزانه دهها کشتی غولپیکر که هزاران کاتینر را حمل میکنند، میلیونها تن مواد معدنی و خام را از ایران بطرف اروپا و آمریکا برده و این حکایت بیشرمانه ۴۰ ساله در جریان است. ایرانیها را تحقیر میکنند و کفشهای مسخره فوتبال را به فوتبالیستهای ایران نمیفروشند و از آنطرف پیشرفتهترین وسایل سرکوب و شنود و جاسوسی را به نوکران ترک و عرب حاکم بر ایران میسپارند تا ایرانیها را دستگیر کرده، به زندان برده، شکنجه و حلق آویز کنند. هواپیمای مسافربری به ایرانیها نمیفروشند، و درعوض هروقت صدای مردم ایران که ۴۰ ساله تحت ستم و جنایتند درمیاید، یک هواپیمای جنگی مسخره جلو دوربین گذاشته و آنرا ساخت جمهوری اسلامی مینامند! و چون خودشان جز جنایت دارای هیچ گونه استعداد دیگری نیستند، احمقانه میپندارند که میشود با این طرفندهای پر و پوسیده خاک تو چشم مردم دنیا پاچید و این پرسش را پاسخ داد که اگر جمهوری اسلامی میتوانست هواپیمای جنگی بسازد، ابتدا یک هواپیمای مسافربری میساخت تا چنین در مقابل خرید هواپیما ذلیل نباشد.
خلاصه اینکه دنیا دست مجانین خطرناک و بیرحم است که بشدت بمواد مخدر وابسته اند، و بیچاره مردم معمولی دنیا که آماج دیوانگیها و خشونت این اراذل و اوباش روانی و معتاد و سادیستی میباشند. و بیچاره تر کسانی که میپندارند حالشان خوب است چرا که در گروه حاکمند، و نمیدانند که هنوز نوبتشان نرسیده است.
صلیب شکسته نماد آریاییها - سو، هست و هستی
چلیپا، صلیب شکسته، گردونه خورشید، یا براساس نام باستانی آن "سواستیکا" یک چلیپا با شاخههای ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است. که معمولاً با جهت افقی یا گوشههایی با زاویه ۴۵ درجه است.
این نماد در تاریخ کهن ایران و همچنین آثار کشف شده از فرهنگهای ایرانی٬گسترده در تمامی دنیا(تا ۳۰۰ سال پیش تنها امپراطوری پارسها بر دنیا حکومت میکرد و دنیا به ۷ نقطه و یا کشور تقسیم میشد که اکثر آنها زیر پرچم امپراطوری پارسها بودند. بهمین دلیل است که آثار باستانی مشابه پارسی در تمامی دنیا موجود است و از اسیا و اروپا گرفته تا امریکای جنوبی و تمامی آفریقا.) بچشم میخورد. با این حال اولین نمونههای استفاده از چلیپای شکسته مربوط به سفالهای یافت شده در استان خوزستان در ایران در ۵ هزار سال قبل از میلاد است.
محمد ناصری فرد نویسنده کتاب سنگ نگارههای ایران در این باره می گوید: در ایران باستان این نشان مقدس را گردونه مهر می گفتند. نقشهای متعدد صلیب شکسته یا گردونه مهر در نقاط مختلف ایران کشف شده است. گردونه مهر واژه سواستیکا برگرفته از زبان سانسکریت و آمیزهای از سو، هست و هستی است. سواستیکا همچنین نشانه آب، خاک، باد، آتش یا خورشید و خوش اقبالی هم بحساب می آمد. این نماد در میان سنگ نگارههای ایران(۵۰۰۰ ق.م) و طرح روی سفالینه های ایران(۳۰۰۰ ق.م) به صورت متعدد دیده می شود.
سیاستهای جنایتکارانه و عقدهای منشانه احمقهای غربی، که برطبق آن هرچه نماد تمدن کهن بشری است که اتفاقا متعلق به ایرانیها است، به گروهها و دستههای جنایتکار ساخت خودشان، نسبت داده میشود تا بدین ترتیب عظمت امپراطوری جهان شمول و شگفت انگیز آریایی و پارسی که تماماً براساس علم و خرد برپا بود، پایین کشیده و بطرز احمقانهای ننگین سازند.
براساس اطلاعاتی که این کارشناس داده است، گردونه خورشید بروی سنگ نگارههای بسیاری در گوشه و کنار ایران نیز دیده شده است، تاکنون سنگ نگاره هایی در کردستان، بیرجند و تیمره در استان مرکزی با نقش گردونه خورشید دیده شده اند.
همچنین یک گردنبند ایرانی کشف شده در استان گیلان که دارای قدمتی در حدود یک هزار سال قبل از میلاد است و امروزه ، موزه ملی نگهداری می شود نیز نماد گردونه مهر دیده می شود. (البته اگر این گردنبند هم به سرنوشت آثار باستانی دیگر ایران دچار نشده و مانند جواهرات سلطنتی، تخت طاووس، شیر سنگی همدان و هزاران هزار آثار باستانی دیگر و ارزشمند از موزهها و کتاب خانههای ایران دزدیده و به غرب برده نشده باشد.پس از فتنه ۵۷ و اشغال ایران توسط غربیها و سپردن آن به دست نوکران ترک و عرب، تمامی آثار باستانی ایران توسط غربیها و اسراییل از کشور دزدیده و به خارج برده شده است. امروزه بی هویتی، بی فرهنگی، بی ریشه گی، توحش، بی شناسنامه بودن و بی پدری غربی ها، توسط ساخت فیلمها و سریالهای مسخره و توسط امپرطوری فاسد و جنایتکار رسانهای غربی، به ایرانیها تحمیل گشته و غربیها خود را وارثان تمدن شگفت انگیز پارسی معرفی میکنند.)
گردنبدی با نشانه گردونه مهر یافت شده در گیلان |
سواستیکا از واژه سانسکریت "svastika" مشتق شده و به معنای خوب برای بودن است. این نشان بر روی اشیا یا مردم ایجاد می شد تا برایشان شانس بیاورد. این نشان برای هزاران سال متداول بوده است، خصوصاً به عنوان یک نماد در کتابهای مقدس، به معنای بخت، برهما یا سامسارا (تولد دوباره). امروزه این نشان در آثار هنری و معماری کنونی و باستانی و نیز در خرابههای شهر تاریخی تروآ دیده می شود.
۷.۶.۹۷
گر جان ز شیدایی بلب آری
گفتم که بعد از آنهمه محنت
آن عشق و آن دنیای محبت
آن سر بزانو بردن و زاری
آن عشق و آن دلداری و یاری
تو مرا تنها نگذاری
تو مرا تنها نگذاری
گفتم پس از آن بیخبرها
آن گریهها، دیوانه گریها
گر جان ز شیدایی بلب آری
جز من بیاری دل نسپاری
تو مرا تنها نگذاری
تو مرا تنها نگذاری
تا دلم مست و مدهوش تو شد
گلشن عشقم آغوش تو شد
گفتم که به یاری
تو مرا تنها نگذاری
تو مرا تنها نگذاری
هر زمان بردی نام دگران
چون مرا دیدی از غم نگران
گفتی که بجز من بجهان دلداده نداری
تو مرا تنها نگذاری
گمان ندارم مرا بدرد و غم جدایی بسپاری
ز غم بمیرم اگرکه تنها و بیپناهم بگذاری
مرو که ترسم خدانکرده، دگر نیایی به بر من
ندانی آندم، که بیتو هستم، دلم چه آرد بسر من
تا دلم مست و مدهوش تو شد
گلشن عشقم آغوش تو شد
گفتم که به یاری
تو مرا تنها نگذاری
تو مرا تنها نگذاری
هر زمان بردی نام دگران
چون مرا دیدی از غم نگران
گفتی که بجز من بجهان دلداده نداری
تو مرا تنها نگذاری
تو مرا تنها نگذاری.
مرا تنها نگذاری
ترانه سرا :بیژن ترقی
آهنگ: شادروان پرویز یاحقی
در دستگاه سه گاه
خواننده: حمیرا
تنها نگذاری - آلبوم ۴۰ آهنگ طلایی - حمیرا
اشتراک در:
پستها (Atom)