‏نمایش پست‌ها با برچسب بعد از سوریه نوبت ایران نیست. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بعد از سوریه نوبت ایران نیست. نمایش همه پست‌ها

۲۳.۶.۹۲

بعد از سوریه نوبت ایران نیست


عده‌‌ای از مبارزان ضدّ حکومت آخوندی، صرفنظر از اینکه دلسوز ایران هستند و یا مانند پانترک‌ها و پان عرب‌ها تنها خواستار ویرانی و ایجاد اغتشاش در ایران اند تا از این رهگذر به اهداف ضد بشری و شوم خود در رابطه با ایران و ایرانی‌ برسند، از این جهت با دخالت نظامی غرب در سوریه موافقند و آنرا آرزومندند، چرا که ساده لوحانه میپندارند بعد از سوریه نوبت ایران است و تکهٔ بعدی این دومینو قلمرو سرزمین پارس میباشد.

غافل از اینکه ایران ایستگاه بعدی نیست، ایران ۳۵ سال پیش ایستگاه نخستین بوده است. و این ساده لوحان از این واقعیت غافلند که غربی‌ها می‌دانستند که تا ایران تحت نفوذ و سلطه درنیاید، بر کل منطقه نمیتوان و نمیشد تسلط یافت. (دشمنان خونین شاه فقید ایران، صدام، قذافی، ال سعود و دیگران اگر می‌دانستند با نبود شاه چه بر روزگار خود و سرزمینشان میاید، شاید به جای دشمنی، خاک پای شاه ایران را توتیای چشم میکردند.)

آنچه مرا وادار به نوشتن این مطلب می‌کند، دیدن گروهی ساده لوح و بینوا است که اینجا و آنجا با جدّ و تلاش در رابطه با تبلیغات ضدّ بشار اسد از حتی ماهیت انسانی‌ خارج شده، و پشته‌ای از کودکان بیگناه کشته شده سوری را ندید میگیرند و تنها آرزو دارند سوریه مانند عراق و لیبی‌ و مصر و دیگر جاها به ویرانی و سقوط برسد تا آنها به هدف اصلی‌ که نابودی ایران است دست یابند، و این روز‌ها از اینکه دریافتند احتمالا آمریکا به سوریه حمله نمیکند دچار افسردگی روحی‌ شده و مانند دیوانه‌ای که زنجیرش با اتفاقی از هم گسیخته شده، راه میروند و به زمین و زمان فحاشی کرده و ناله و نفرین حواله میکنند، چرا که ابلهانه نمایش غربی‌ها را با تمام وجود باور کرده بودند. ( اردوغان و دارو دستهٔ ابلهش در درجه نخست)

موضوع این است که ایران بعد از سوریه در دستور کار غربی‌ها نیست، و بعد از به زیر کشیدن بشار اسد و تبدیل سوریه به افغانستان دوم، به ایران پرداخته نمیشود، چرا که ایران نقطه ی آغازین بوده و به حکم قوانین ریاضی‌ آخرین نقطه این پرگار نیز خواهد بود.

۳۵ سال پیش با اتفاق شومی به نام انقلاب اسلامی، غربی‌ها دومین پایگاه خود در خاورمیانه را زدند. ( اسرائیل اولین پایگاه آنها بود). بعد از انقلاب ایران، تحولات منطقه به صورتی‌ سیستماتیک شروع شد، ابتدا با راه‌اندازی جنگ بین ایران و عراق ارتش دو کشور را از بین بردند، و خیالشان از هر گونه مقاومتی حتی اندک راحت گشت، سپس با استفاده ابزاری از صدام شیخ نشینان امارات را آنچنان ترساندند که پایگاه سوم در امارات به راحتی زده شد.

سپس طالبان‌ها را که دست ساز سازمان اطلاعات آمریکا بودند، جنایت کاران بی‌رحمی که به ماشین کشتار و تخریب بیشتر شباهت داشتند تا موجودی زنده، در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ وارد کابل پایتخت افغانستان کرده و آنرا را تصرف و ویران کردند. و به محض ورود دکتر محمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را که وطن پرست بودند را کشتند و جنازه‌هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.

و بلافاصله از طرف سه کشور دست نشانده غرب، یعنی‌ پاکستان، عربستان و امارات به رسمیت شناخته شدند. سپس موج نسل کشی و جنایت، و تخریب آثار باستانی در افغانستان شروع شد، ( شبیه آنچه که امروز در سوریه و تحت عنوان ارتش آزادی بخش انجام می‌گیرد)

طبق گزارش‌های نهادهای بین‌المللی حقوق بشری !!، طالبان در دوره ی حاکمیت خود دست به کشتار هزاران تن از مردم هزاره زده‌اند که از آن می‌توان به عنوان یک نسل کشی یاد کرد. قتل عام مردم هزاره در شهر مزار شریف در ماه آگوست سال ۱۹۹۸ که هزاران تن از مردم هزاره در طی چند روز کشته شدند یکی از نمونه‌های این قتل‌عام‌ها محسوب می‌شود. طبق گزارش دیده بان حقوق بشر والی طالبان در آنوقت پس از تصرف شهر مزار شریف از هزاره‌ها به عنوان کافر یاد کرده و قتل آنان و غارت اموال‌شان را جایز دانست.(مردم هزاره شیعه مذهب می باشند).ولی طالبان ها فقط به کشتار مردم پسکی هزاره قناعت نکرده و از اقوام دیگر این سرزمین را نیز به شهادت رساندند، چرا که دستور سازمان اطلاعاتی‌ آمریکا و انگلیس این بود.
دو مجسمه بودا در شهر بامیان در مرکز هزاره جات بلندترین مجسمه‌های ایستاده ( به طول هر کدام ۳۰۰ متر ) بودا در جهان محسوب می‌شدند. سازمان علمی فرهنگی!! یونسکو این دو مجسمه را در فهرست ارزشمندترین آثار تاریخی جهان قرار داده بود و تنها آثار جهانی ثبت شده به عنوان میراث بشری از افغانستان می‌باشند. طالبان در ماه مارس سال ۲۰۰۱ این مجسمه‌ها را در کنار کشتار و سرکوب مردم هزاره به دستور غربی ها تخریب کردند.

و این مقدمه‌ای شد تا آمریکا مانند قهرمانان دروغینش، سوپر من و بت من و رامبو، وارد جریان شود و به عنوان دفاع از حقوق بشر و دموکراسی ، پایگاه بعدی خود را در خاور میانه بزند.

بعد از آن نوبت صدام بود که باعث موجودیت کشوری به نام عراق با مرز‌های مشخص میشد، و در هم شکستن او قدم بعدی محسوب می‌گشت، پس او را که تا پیش از این نوکر بیچون و چرایشان بود و حتی با خیانت به عراق جوانان این کشور را مرتباً در جنگ‌هایی‌ که حفاظت از منافع غربی‌ها را تضمین میساخت به کشتن میداد، درهم شکستند تا این مرز جغرافیایی آزاد گردد و کشوری به نام عراق به تاریخ بپیوندد. سپس با راه اندازی بهار عربی‌، مرز‌های جغرافیایی یکی‌ بعد از دیگری درهم شکست و مرز‌های مشخص و بسته به مرز‌های قابل انعطاف تبدیل شد و با تخریب و نابودی تاریخ ملت‌ها و آثار آن، و غارت موزه‌ ها، تضمین دیگری برای آینده ساختند تا هیچ گاه و هرگز ملت‌هایی‌ این‌چنین، حول محور هویتی واحد در منطقه شکل نگیرند.

آنچه که اینک در شرف انجام است تقریبا دو سوم طرح برداشتن مرز‌ها در خاورمیانه را گذرانده است. غربی‌ها به سرزمین‌ها و منابع طبیعی این منطقه نظر و احتیاج دارند ( از نفت، گاز و منابع طبیعی گرفته تا آب، خاک و منابع غذایی) و آدم‌هایی‌ که در این منطقه زندگی‌ می‌کند جلو دست و پای آنان را گرفته‌اند، پس با استفاده از حماقت افرادی که ساکنان اصلی‌ این منطقه هستند، و به دست خودشان ( کشتار اعراب به وسیله اعراب با همدستی ترک ها، مسلمان به وسیله مسلمان با همدستی ترکها، و ایرانی‌ به دست ایرانی‌ تحت عنوان فارس، ترک ، عرب، بلوچ و دیگران به وسیله و همدستی ترک ها) آنان را از میان برداشته، یا فراری میدهند و آنهایی که میمانند تنها بردگانی خواهند بود که غربی‌ها برای نگاه داری این منطقه احتیاج دارند، تا کار‌های پست و سخت آنان را انجام دهند. و آینده ترک‌ها بسیار تیره روز تر از آنانی‌ خواهد بود که نابود شده‌اند.

کسانی‌ که با خوش بینی‌ ساده لوحانه آینده ایران را بهتر از افغانستان، عراق، لیبی‌، مصر، تونس، لبنان و سوریه می‌بینند، اگر زنده بمانند، ۵۰ سال دیگر به پنداشت نابخردانه خود پی‌ خواهند برد.

و تنها یک افسانه، یک آرزو و یک پایان شیرین هزار و یک شبی لازم است تا این معادلات را در هم ریزد، و تنها میشود امیدوار بود، تا اهورا مزدای ایران مانند همیشه کاری کند.