‏نمایش پست‌ها با برچسب ۷- دوزخ- سرود ۲۶ تا ۳۰. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ۷- دوزخ- سرود ۲۶ تا ۳۰. نمایش همه پست‌ها

۲۲.۷.۸۷

دوزخ - سرود ۲۶ تا ۳۰


سرود بیست و ششم


طبقه هشتم دوزخ: حیله گران
گروه هشتم: دزدان

این سرود هم مثل سرود پیش در بارهٔ‌ گودال یا حفرهٔ هفتم که مربوط به دزدان است، اختصاص داده شده است. در آغاز سرود، یکی‌ از دوزخیان که مرتکب کفر گویی زننده‌ای نسبت به خداوند شده بدست ماران کیفر می‌بیند، آنگاه دانته ناظر منظرهٔ عجیبی‌ میشود که شرح آن یکی‌ از استادانه‌ترین فصول دوزخ دانته را تشکیل میدهد. در این ماجرا دانته به چشم خود می‌بیند که چگونه آدمی‌ و ماری استحاله پیدا میکنند و این به شکل آن و آن بصورت این در میاید. این استحاله آخرین مرحلهٔ دزدان از نظر اخلاقی‌ است. اینان در زندگی‌ هر چه را که دیگران داشته اند در خود حل می‌‌کرده و به صورت جزئی از وجود خویش در میاورده اند. در اینجا خود هستند که در دیگران حل میشوند و بشکل آنان درمیایند، و چندان میان آدم و مار تغییر صورت میدهند که خود از درک ماهیت واقعی‌ خویش عاجز میمانند.
عقیده قدما بر این بود که رویاهای نزدیک صبح، رویاهای صادقه هستند، و این عقیده هنوز در ایران نیز راسخ است. دانته خود در این باره در برزخ (سرود نهم ) مینویسد: نزدیک بامداد، در آن ساعت که پرستو نغمهٔ غم انگیز خویش را شاید بیاد نخستین بدبختیهای خود ساز می‌کند، روح ما از هر وقت دیگر از جسم دورتر و از قید اندیشه‌های تن‌ آزاد تر میشود، و از بصیرتی تقریبا آسمانی برخوردار میاید .....

راه بی‌ رفت و آمد ما در میان صخره‌های پر پست و بلند و تخته سنگ‌های ٔپل چنان سخت بود که پای ما بی‌ کمک دست پیش نمیتوانست رفت.

همچون آن روستایی که بر بالای تپه آرمیده، و در آن فصل که روشنی بخش جهان چهره‌ خویش را مدتی‌ کوتاهتر از همیشه از ما پنهان میدارد و مگس جای خود را به پشّه میسپارد ( تشبیه یک روز تابستانی که روز‌ها بلندتر هستند از دید دانته)
دنبال کردن خورشید یعنی‌ حرکت بسوی مغرب.

شما را برای آن نساختند که چون نابخردان عمر گذرانید، بلکه زادند تا بدنیا پاکی و دانش روید. ( یعنی‌ در جهت پاکی و رشد دانش در دنیا یاری دهید)

در دشتی تاریک ارواح گناهکاران که در گلوله های آتش زندانی هستند ، درحالل جست و خیز می باشند در حالیکه صورت این ارواح پیدا نیست و فقط زبانه آتش را میشه دید . ویرژیل به درخواست دانته با Ulysse صحبت میکند و وی همان کسی است که پیشهاد ساختن اسب معروف تروا را داد و همان کسی بود که آشیل را فریب داد تا به جنگ تروا برود، Ulysse در این سرود داستان سفر دریایش را تعریف میکند .

کشتی‌ را پشت به بامداد چرخاندیم ( یعنی‌ پشت به مشرق کردیم و به طرف مغرب راندیم)

سرود بیست و هفتم
طبقه هفتم دوزخ: حیله گران
گروه هشتم : مشاورن مزّور

این سرود نیز مانند سرود پیش به وصف تبهکاران گودال هشتمین اختصاص یافته است. دانته که در سرود پیش با یک شخص برجستهٔ دنیای کهن ( اولیس) به تفصیل گفتگو کرده، در اینجا بطور مفصل با یک شخص برجستهٔ معاصر خود (کنت گوئید و دامونته فلترو)، صحبت می‌کند. این کنت خود مشاوری مزور است، اما با نقل داستان زندگی‌ خویش پرده از روی تزویر و ریای کسی‌ بزرگتر از خود، یعنی‌ پاپ بونیفا تسیوی هشتم پیشوای روحانی دنیای کاتولیک و جانشین مقدس عیسی مسیح برمی‌دارد. دانته در هیچ جا با این صراحت و پرده دری از روی بزرگترین پیشوای روحانی کلیسا و جنایت‌های او نقاب برنداشته است.

ویرژیل و دانته در حال رفتن با روح گناهکار دیگری که در گلوله آتشین محبوس است، برخورد میکند و این روح گناهکار داستان زندگی خودش را تعریف میکنند و میگوید که از افراد زیرک و مکار ایتالیا بوده است، و در جنگها و شورش های زیادی بر علیه پاپ شرکت کرده بوده است و در آخر توبه کرده و به سمت کلیسا میرود و خدمت گذار پاپ میشود و پاپ برای بهره بردن از تجربیات این فرد مکار و با دادن وعده کلید بهشت و بخشش گناهانش از او میخواهد که بر علیه دشمنانش از مکر استفاده کند و حیلگرانه راه حل بدهد .

قسمت مهمی‌ از سرود صرف انتقاد شدید از وضع اجتماعی ایتالیای دورهٔ دانته و فساد اجتماعی و اخلاقی‌ و سیاسی فلورانس و سایر شهر‌های ایتالیا میشود که سخت مورد شکایت شاعر بوده است.
گناه کاران یا مشاوران مزّور در این حفره سرا پا در آتش قرار دارند و ایستاده میسوزند، در اینجا سخنان شکوه آمیز که راهی‌ و منفذی در درون آتش ندارد بزبان شعله بیان میشود.
تا صاحب آن گوشت و استخوانی بودم که با آن از مادر زاده شده بودم (تا اختیارم دست خودم بود) شیر بیشه‌ای نبودم، روباه پیشه‌ای بودم، راز جملهٔ، " حیله گری‌ها " و "پوشیده روی‌ها " را آموختم و چنان استادانه این فنون را به کار بستم که آوازه‌ام تا اکناف جهان پیچید. اما چون خویش را در آن مرحله از زندگی‌ یافتم که هر کس باید بادبانها را فرود آرد و طناب‌ها را درهم پیچد، آنچه پیش از آن مطلوبم بود، منفورم افتاد، اقرار به گناه آوردم و توبه کردم و راهب شدم، بیچاره من !! که کاش در همان حال مانده بودم. ( انسان وقتی‌ دچار درد و پشیمانی از گناه می‌شه که به بدی گناهی که کرده آگاه بشه، کسانی‌ که بی‌ پروا بی‌ رحمی می‌کنن و به بیرحمی هم ادامه میدهند، هنوز به ذات گناه و کاری که میکنند پی‌ نبردند)

تا مگر تب غرورش را درمان کنم ( راهی‌ پیدا کنم تا بر دشمنانش پیروز شود و به این وسیله غرورش ارضا شود )

زیرا کسی‌ که توبه نکند رستگار نمیتواند شد، و کسی‌ نیز نمیتواند هم از گناهی توبه کند و هم روی به سوی‌ آن آرد، که قانون تناقض چنین اجازتی را نمیدهد.

وای بر من، که چه بیداری تلخی‌ بود آنوقت که ابلیس در چنگال خویشم گرفت و گفت: " شاید چنین اهل منطقم نمیپنداشتی "
سرود بیست و هشتم

طبقه هشتم دوزخ: حیله گران
گروه نهم: نفاق افکنان


در گودال نهمین از طبقه هشتم، دستهٔ نفاق افکنان به سر میبرند که کوشش خود را صرف جدا کردن مردمان از یکدیگر و ایجاد اختلاف در میان جماعت و ملل و افراد و خانواده‌ها کرده یعنی‌ به جای وصل کردن به فصل کردن پرداخته اند.

در این حفره سه دستهٔ مختلف از نفاق افکنان جای دارند، آنها که از لحاظ مذهبی‌ بین مردم تفرقه انداخته اند ( دانته پیغمبر اسلام و حضرت علی‌ را در بین این گروه جای میدهد و این بخش از کمدی الهی در ایران سانسور شده است و حتی شجاع الدین شفا هم این قسمت از کمدی را ترجمه نکرده است ولی‌ من این قسمت سانسور شده رو پیدا کردم و در اینجا قرار خواهم داد، علت اینکه دانته پیغمبر اسلام را در اینجا مجازات می‌کند را قبلا نوشتم ولی‌ به طور اختصار باید گفت که دلیلش جنگ‌های صلیبی بود که دانته بشدت تحت تاثیر آنها قرار داشت و با مسلمانان به شیوه‌ای خاص دشمنی میکرده است و به همین دلیل هم مکان‌هایی‌ که شیاطین در آن قرار داشتن را در دوزخ به نام مسجد خوانده است).

این نفاق افکنان همانطوری که اشاره شد به سه دسته تقسیم میشوند: آنهایی که از لحاظ مذهبی‌ بین مردم تفرقه انداخته اند، آنها که از لحاظ سیاسی باعث دو دستگی و چند دسته گی‌‌ شده اند، و آنها که نزدیکان و عزیزان، مثلا پدر و پسر، برادارن و خویشاوندان را با هم به ستیز واداشته اند.

نوع عذاب این دسته دوزخیان نیز، مثل همیشه، متناسب با جرم ایشان است، بدین معنی‌ که جدائی افکنان درین گودال پیوسته بدست شیطانی زخم میخورند که اعضای مختلف تن‌ ایشان را از هم جدا می‌کند، برخی‌ از آنها ناقص العضو ند. زبان بعضی‌ و احشا و امعا بعض دیگر جدا شده و گلو گاه برخی‌ دیگر تا بپأیین چاک خورده است. بطور کلی‌ دوزخیان این قسمت هیچکدام تنی سالم ندارند، و قسمتی‌ از بدن هر کدام از آنها، بتناسب کمی‌ و زیادی جرمشان، بهمان صورت که ایشان ملتّها و اقوام و دوستان و خویشان را از هم جدا میکرده اند از سایر اعضا جدا شده است.


ماجرای " بر تر آن دوبرن" گناه کاری که در آخر سرود پا بمیدان میگذارد و سر بریده خود را چون فانوسی در دست دارد، یکی‌ از جالبترین ساخته‌های دانته در دوزخ است.

قسمت سانسور شدهٔ دوزخ از کمدی الهی دانته

در سرود بیست و هشتم، دانته و ویرجیل به طبقه (دایره) هشتم جهنم و گودال مخصوص منافقان و تفرقه اندازان میروند و دانته مشاهدات خود را اینگونه شرح ميدهد:

22
Già veggia, per mezzul perdere o lulla,
com'io vidi un, così non si pertugia,
rotto dal mento infin dove si trulla.

بشکه ای که سر یا بدنه اش از بین رفته باشد، هیچگاه به اندازه آن کسی که دیدم از چانه تا آنجایی که باد در میکنیم، دریده شده بود، از هم شکسته نشده است.

25
Tra le gambe pendevan le minugia;
la corata pareva e 'l tristo sacco
che merda fa di quel che si trangugia.

امعاء و احشایش بین پاهایش آویزان بود، دل و جگرش و آنچه که هرچیزی را که میخوریم به مدفوع تبدیل میکند، نیز نمایان بود.

28
Mentre che tutto in lui veder m'attacco,
guardommi, e con le man s'aperse il petto,
dicendo: «Or vedi com'io mi dilacco!

زمانی که تمام توجه ام به او جلب شده بود، به من نگاه کرد، و با دستانش سینه اش را از هم باز کرد و گفت: «ببین چگونه خود را پاره میکنم!

31
vedi come storpiato è Maometto!
Dinanzi a me sen va piangendo Alì,
fesso nel volto dal mento al ciuffetto.

ببین چگونه بدن محمد از هم دریده شده! جلوی من علی است که گریه میکند، صورتش از فرق سر تا چانه دونیم شده.

34
E tutti li altri che tu vedi qui,
seminator di scandalo e di scisma
fuor vivi, e però son fessi così.

و تمام کسانی که تو اینجا میبینی، هنگامی که زنده بودند، تخم نفاق و کینه را پراکندند، به همین دلیل است که اینچنین تکه تکه شده اند.

37
Un diavolo è qua dietro che n'accisma
sì crudelmente, al taglio de la spada
rimettendo ciascun di questa risma,

پشت ما دیوی است،که با شمشیر بیرحمانه ما را می درد، این کار ادامه میابد،

40
quand'avem volta la dolente strada;
però che le ferite son richiuse
prima ch'altri dinanzi li rivada.

زیرا وقتی ما این دور غم بار را میزنیم، زخم ها دوباره بسته میشود و ما دوباره به او میرسیم.

43
Ma tu chi se' che 'n su lo scoglio muse,
forse per indugiar d'ire a la pena
ch'è giudicata in su le tue accuse?».

اما تو که هستی که روی صخره ایستادی، شاید داری وقت تلف میکنی تا دیرتر به سزای گناهانت برسی؟ »
46
«Né morte 'l giunse ancor, né colpa 'l mena»,
rispuose 'l mio maestro «a tormentarlo;
ma per dar lui esperienza piena,

استادم (ویرجیل) پاسخ داد: « نه هنوز او مرده است و نه هنوز عذاب گناهی برای اوست، بلکه برای بدست آوردن تجربه ای گران اینجاست،

49
a me, che morto son, convien menarlo
per lo 'nferno qua giù di giro in giro;
e quest'è ver così com'io ti parlo».

من، کسی که مرده، باید او را طبقه به طبقه در اینجا راهنمایی کنم، و به همان اندازه ای که با تو سخن میگویم، این واقعیت دارد.»

52
Più fuor di cento che, quando l'udiro,
s'arrestaron nel fosso a riguardarmi
per maraviglia obliando il martiro.

با شنیدن این سخنان بیش از صدها نفر متوقف شدند، دردهایشان را فراموش کردند و با تعجب به من نگاه کردند.

55
«Or dì a fra Dolcin dunque che s'armi,
tu che forse vedra' il sole in breve,
s'ello non vuol qui tosto seguitarmi,

« پس تویی که شاید بزودی خورشید را ببینی، به "فرادولچینو" بگو اگر نمیخواهد بزودی به من بپیوندد، خود را آماده کند،

58
sì di vivanda, che stretta di neve
non rechi la vittoria al Noarese,
ch'altrimenti acquistar non sarìa leve».

در این صورت برف مانع از پیروزیش بر "نوارسه" نخواهد شد، در غیر اینصورت پیروزی چندان آسان نخواهد بود.

61
Poi che l'un piè per girsene sospese,
Maometto mi disse esta parola;
indi a partirsi in terra lo distese.

این کلمات را محمد وقتی برای رفتن پایش را بلند کرد، به من گفت. رفت تا دوباره دونیم شود..

در این سرود Curio ، کوریو خطیب و سخنور رومی با دانته سخن میگوید ، وی کسی بود که به فرمان Pompeus ، پمپه از شهر روم طرد شد و برای انتقام جویی بسراغ سزار رفت و او را متقاعد کرد که برای تصرف روم از رودخونه Rubieone بگذارد و در روم قدیم سنت چنین بود که هیچ سردار رومی حق نداشت مسلحانه از این رود بگذرد، و ژول سزار برای اولین باراین سنت را شکست و پس از تصرف خاک گل ( فرانسه )، برای دست و پنچه نرم کردن با دشمنان خویش و تصرف روم، با سربازان خود از این رودخونه گذشت و به رم حمله کرد، و پس از ان این جمله " از روبیکون گذاشتن " در غرب یک ضرب المثل شده است . گذاشتن سزار از روبیکون در حقیقت آغاز دوران طولانی جنگهای داخلی رم بود، بهمین جهت است که کوریو بر اثر این نصیحت، به گناه نفاق افکنی و ایجاد اختلاف در دوزخ جای گرفته است.


اما اینجا پای وجدان من، یعنی‌ پای این یار مهربانی در کار است که آدمی‌ را با احساس حقانیت خود روئین تن‌ می‌کند و به وی نیرو و توان می‌بخشد.

به چشم خویش دیدم، و پندارم که هنوز هم میبینم، که تنی بی‌ سر، براه خود میرفت و راه رفتنش مانند سایر اعضأ ی این گله بخت برگشته بود، و چنگ در گیسوان سر بریدهٔ خود زده و این سر را چون فانوسی از دست آویخته بود، و به ما می‌نگریست و میگفت: " وای بر من!!" . از خود چراغی فرا راه خویش ساخته بود، و او و چراغش، دو تا به صورت یکی‌، و یکی‌ به صورت دو تا بودند، و چگونه چنین چیزی امکانپذیر است؟ این را تنها آن کس میداند که چنین است.

کسی که سر بریده اش را در دست دارد ، شخصی به نام Bertran De Born ، از اشراف فرانسه، است که در سال ۱۱۸۲ به ایالات نورماندی که در ان هنگام مرکز دربار هنری دوم پادشاه انگلستان بود رفت، و با وسوسه خود پسر این پادشاه را ( که دانته از او بنام شاه جوان نام میبرد )، علیه پدرش برانگیخت و ان دو را به ستیزه جویی با یکدیگر واداشت . آوازه این فتنه جویی در همه جا پیچیده بود، و Bertran Born در اواخر عمر خویش به کلیسا رفت و تا هنگام مرگ در دیر سیتو بسر برد، به طور یقین دانته از این موضوع آگاهی نداشته، وگرنه احتمالا او را در دوزخ جای نمیداده است. این صحنه Bertran Born را که سرش برای بقیه تن او فانوسی شده را از قویترین صحنه های دوزخ دانسته اند .



سرود بیست و نهم

طبقه هشتم دوزخ: حیله گران
گروه دهم : جاعلین
دستهٔ اول: کیمیا گران
ویرژیل و دانته به آخرین قسمت از طبقه هشتم دوزخ رسیده اند، در این گودال، جاعلین یعنی‌ آنها که با قلب زنی‌، سرو کار دارند بسر میبرند، که بر حسب نوع جعل و قلب، خود به چهار دسته تقسیم میشوند، قلب کنندگان فلزات (کیمیا گران)، قلب کنندگان اشخاص ( آنها که کسانی‌ را بجای کسان دیگر میگذارند )، سکه سازان، قلب کنندگان سخن. هر یک از این دسته‌ها در معرض عقاب و عذابی جدایند ولی‌ همهٔ آنها در حفرهٔ دهم از طبقه هشتم قرار دارند.

مجازات این گروه، انواع بلایا و مکافات‌ها در این گودال میباشد که از همه جای دیگر بیشتر است: عفونت، تشنگی مفرط، کثافت، بیماریهای نفرت انگیز، دیوانگی و غیره از مجازات‌های گوناگون دوزخیان این قسمت است.

در این سرود فقط به شرح حال دستهٔ اول از این متقلبین، یعنی‌ کیمیاگران پرداخته میشود. و عذاب آنها ابتلأ به بیماری جرب و خارش دائمی و بی‌ وقفه بدن است. وضع بدن تمام دوزخیان این قسمت از صورت طبیعی خارج و قلب شده و این نوع عذابی است که با جعل و قلب زنی‌ ایشان تناسب دارد.

در این سرود دانته همچنان ایستاده و محو گناهکارن حفرهٔ نهم شده است که ویرژیل او را مورد سرزنش قرار میدهد و بوی گوشزد می‌کند که اگر قصد آن را داری که اینان را بشماری بدان که تعدادشان بسیار زیاد است ( برخی‌ از این سرود خواسته اند مساحت دوزخ دانته رو محاسبه کنن)، و سپس ویرژیل به کم بودن وقت اشاره می‌کند و می‌گوید: اکنون ماه در زیر پای ماست و جز فرصتی کوتاه برایمان نمانده است و چیزی دیگر نیز برای دیدن هست که نمیبینی ( یعنی‌ در این ساعت ماه درست در زیر زمین است، چنین ساعتی‌ با نیمروز تطبیق می‌کند، زیرا شب پیش از آن ماه صورت بدر داشته و یعنی‌ نیمه شب بوسط آسمان رسیده است، سفر دانته، بدلایلی که وی به آنها اشاره نکرده است، میبایستی بیست و چهار ساعت بیشتر به طول نیانجامد، بنابر این درین موقع بیش از چند ساعت تا به پایان این سفر وقت باقی‌ نیست)

دانته با مردی به نام Griffolino d'Arezzo که از اهالی شهر آرتسو میباشد گفتگو میکند و وی به دانته میگوید که یکی از اشراف زادگان ثروتمند و جوان شهر را ، وعده داده بوده تا فن پرواز کردن در آسمان را بدو بیاموزد و از این راه مدتی او را اغفال کرده و از وی پول گرفته بوده است ، والی بلاخره آلبرتو فهمیده که فریب خورده و از عموی خود اسقف شهر تقاضا کرده که وی را مجازات کند و او هم گریفو لینو را به اتهام جادوگری در آتش سوزانده والی وی برای دانته توضیح میدهد که علت آمدنش بدین طبقه از دوزخ جادوگری نیست، بلکه کیمیاگری است.
ناله‌های عجیب، چون پیکان‌هایی‌ که با ترّحم آب خورده باشند، دلم را سخت بدرد آورد‌ند، چنانکه هر دو گوشم را با دست گرفتم تا دیگر صدایی نشنوم.