ازباغستان فرهنگ پربار، کهن، وگرامی زبان پارسی چه درزمان پیش از اسلام وچه پس ازآن در طولای سدههای متوالی ، آموزگاران فریهخته ودانشمندان علوم سرزمین پهناور ایران و یا ایران بزرگ، ازیکسو برای نمودن چهره واقعی دین ومبارزه باآنچه دردین وجود ندارد ، هیچ گاه وجود نداشته است، تنها بهتان به دین است وساخته وپرداخته ذهن مذهبیون ریاکار وبی بهره از خرد بوده است ... تلاش کرده اند، و از سوی دیگر در یک پهنای گسترده فرهنگی مشترک توام با دیگر همکیشان وهم فرهنگیان حوزه خود برای نمایاندن چاه از راه ، برای دانستن زندگی واقعی از غیرواقعی برای تمیز حق ازباطل، کمر همت بسته اند و دست به روشنگریهای بیمرز وبندی درتمامی شؤن اجتماعی زده اند،
میوههای تلخ وشیرینی چیده وچشیده اند وپخته را ازخام در روشنی خرد ناب وبرحق به تجربه گرفته اند،
ساده لوحان را هوشیاری بخشوده،
دیندار درست را از ریاکاران ومتظاهران سودجو و بیعمل که دین را روپوش اعمال وآله ناجایز بهره کشی از عوام ساخته و دریک پیمان نامقدس باستمگاران، در برآوردن اهداف ومنافع مشترک سالوسانه و ریاکارانه ، زورگویان جابررا مهار از دهن گرفته وبی آزرم جولان داده اند تامردمان را دمار از تن کشند وسیطره حاکمیت جابران را یزیدگونه تحقق بخشند و برای سودجویی ناجایز خود مردم فریبانه چتر خواهشات نفسانی وغیرانسانی خودرابرآوارهای شریعت بنانموده اند تا بامصداق مثل یک تیر و دوفاخته ازیکسو دین فروشی ازسوی دیگرخودرا در انظار عوام زاهد ومتقی معرفی نموده و از شرکت وهدایت در هیچ ظلمی نبوده که درتبانی باحاکمان خون آشام برضدمردم پرهیز ورزیده باشند.
درمقابل دانشمندان آگاه با درک مسولیت انسانی تا توانسته اند حکام ظالم وریاکاران دین فروش را در پیدا وپنهان از کجرویها وتلخیهای کار ایشان هوشدار داده و محکومین رادر دفاع ازحق ورهنمایی به راه راست وثمربخش هدایت نموده اند.
فرهنگیان ناب ما خرد را با دیدگاه فراخ آن در تمیز وتفریق از ریا ونامسلمانی وبه شیوههای گوناگون به مردم نشان داده و ناچار به توبیخ از زرق و ریای شیخ ، زاهد ، پیر ومفتی وحضرت وقاضی وواعظان وابسته به محافل جاسوسی بیگانگان ازجمله استعمار کهن انگریز وموسسات مربوط ونام نهاد اسلامی دیوبند(سرسیداحمد درسال ۱۶۵۷ میلادی مکتب دیوبند را دردهلی بنیانگذاری نمودباانگریزان از سر سازگاری نزدیک شد وجامعه اسلامی را درخدمت انگریزان گذاشت که درطی سالیان متمادی توسط جاسوسان تربیت شده درین مدرسه به آزادیخواهان ممالک حوزه مخصوصا افغانستان ، هند ودیگر ممالک اسلامی درتبانی با حاکمان دست نشانده ضربات سنگینی وارد نمود) که اکثرا ازین مکتب ضداسلامی برخاسته اند .
درین مقال با نقل از گفتههای بزرگان نامدار ادب گرامی پارسی درادوار مختلف و در مبارزه بیامان وسلحشورانه این فرهیختگان در نمایاندن چهرههای واقعی تزویر وتزویرگران، زیر القاب دروغین زاهدان وشیخان، واعظان و قاضیان این هرزه گویان مزدور را به عوام خوش قلب شناسانده اند، ودر اینجا از یک مبارزه پاک حق وباطل در سدههای مختلف از زبان وتجارب این رهبران راستین سخن در میان است .
فریب شیخ وزاهد را که آسان کارگر واقع شده باید باعقل سلیم به تجربه وتحلیل گرفت وباعث نجات خودومردم خود شد.
مقام زاهد، شیخ ومفتی ،واعظ وقاضی ، پیر وحضرت از نظر حکما وآموزگاران ادب پارسی در ادامه تزویر، زهد خشک و ریاکارانه ، حیله گری وشیادی ودر طی قرون متوالی….
کفی از دریای بیکران ادب پارسی در این رابطه به این شرح است:
حافظ گرانقدر میفرماید:
من این نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاهگاه دراودست اهرمن باشد.