‏نمایش پست‌ها با برچسب شیخ بهایی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب شیخ بهایی. نمایش همه پست‌ها

۱۷.۳.۹۳

در قمارعشق‌ ایدل، کی بود پشیمانی


ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تادمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان‌ ایدوست گرطلب کنی جانرا
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی

بیوفا نگارمن میکند بکار من
خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی

دین و دل بیک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق‌ ایدل، کی بود پشیمانی

ما زدوست غیر ازدوست، مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت‌ ای زاهد! برتو باد ارزانی

رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده، میکند گریبانی

زاهدی بمیخانه سرخ روز می‌دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

زلف و کاکل او را چون بیاد می‌آرم
می‌نهم پریشانی برسر پریشانی

خانهٔ دل مارا از کرم، عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد بویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی.

شیخ بهایی