تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال.
واقعیت این است که وضعیت امروز کشورمان دقیقا مانند زمان قاجارهای ننگین بحد تهوع آوری رسیده است، و کشور بین روسها و غربی ها، مخصوصا انگلیس تقسیم شده، و یه سرش دست اینه یه سرش دست آن، و علاوه بر آزمایشات اتمی آنها که به نوبت در سرزمینهایمان انجام میشود، منابع کشورمان نیز به طور مساوی و یکسان بین این دو تقسیم شده و یکی دو درصدی هم به نوکرانشان یعنی آخوندها میدهند تا مردم را سرگرم نگاه دارند تا مزاحمتی برای آنها ایجاد نشود، یعنی همان کاری که در زمان حکومت آخوندهای زمان قاجار انجام میگرفت و تا دری به تخته میخورد آخوندها و شاهان بازیچه آنها، به طرف سفارت انگلیس و یا روس فرار میکردند.
و امروز اگر جنگی بین آخوندها و نوچهها و نوکرانشان با یکدیگر وجود داشته باشد بر سر تقسیم این یکی دو درصدی است که مانند تکه استخوانی جلو آخوندها پرت میشود و آخوندها و نوکرانشان برای بردن سهم بیشتر از این یکی دو درصد، هم مردم را در جهل و نادانی و خرافه نگاه داشته، اعدام میکنند، در زندانها شکنجه کرده و میکشند هم به جان یکدیگر افتاده و آبروی هم را میبرند.
اینکه فردا کدام نوکر به عنوان "رئیس جمهور بی اختیار" انتخاب شود، یا اینکه مردم در انتخابات شرکت بکنند و یا نه، همه و همه بازی بیش نیست.
واقعیت این است که کشور ما دیگر مال ما نیست و اشغال شده است و تا زمانی که مانند هندستان خشک نشده ایم، دست از سرمان برنمیدارند، مبارزه با آخوند تنها مبارزه با خط مقدم جبهه است، در پشت سر این جماعت هیولاهایی نشستهاند که به مردم خودشان هم رحم نمیکنند و از خوراندن گوشت اسب مریض و مرده به آنها گرفته تا بریدن سرشان در روز روشن، در حقشان مرحمت دارند و نوبت به ما که میرسد این بیرحمی به اوج خود میرسد و از شکنجه روانی و روحی ما نیز لذت میبرند، مثلا با عنوان کردن جدائی سه جزیره و یا دادن نام دروغین به خلیج فارس و یا تهدید به تجزیه ایران و یا خراب کردن آثار باستانیمان و همزمان گرفتن عکس از آنها و نشان دادنش به ایرانیها و لذت بردن از غمی که به ایرانیها وارد میشود.
و تا زمانی که اکثریت مردم ایران دلشان به حال خود، فرزندان و فرزندان فرزندانشان نسوزد، حکایت همچنان باقی است. و صد البته بعد از ما سراغ ترکها و عربها خواهند رفت، هر چند آنان نیز امروز تا حد زیادی گرفتار و بازیچه اند، ولی هنوز نوبت آنها به طورِ جدی نرسیده است.