احمدینژاد کسی است که وقتی در ورزقان آذربایجان زلزله آمد، چندین تن از هموطنان ما کشته شدند، خانههای گلی آنان بر سرشان خراب شد، مردم ایران داغدار شدند، او به عنوان یک رئیس جمهور نه تنها کوچکترین حرکتی در جهت کمک به مردم کشوری که ریاستش را به زور غصب کرده بود انجام نداد، نه تنها به بازماندگان یک تسلیت خشک و خالی هم نگفت بلکه سفرش به عربستان را چند روزی جلو انداخت و زودتر ایران را ترک کرد و در عوض از آنجا در گذشت مادر رئیس جمهور سیرالئون را تسلیت گفت، به طوری که ارنست بای كروما رئیس جمهور سيرالئون شاکی شد که احمدینژاد مادر او را از کجا میشناخته که درگذشتش را زودتر از هر کسی تسلیت گفته است.
سپس در مدرسهای در منطقهای محروم از این همه ثروتی که کشورشان دارد، دختر بچههای شین آباد ایرانی که مثل فرشته بودند بر اثر ناامنی کلاس مدرسه و استفاده از بخاریهای صد سال پیش فرسوده خطرناک که ناشی از مدیریت دزدان و ارازل بیوجدان و وطن فروش حاکم است، دچار آتش سوزی شده و جسم لطیف و روح بیگناهشان سوخت و زندگیشان برای همیشه عوض شد، و احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور، نه تنها در جهت کمک به این بچهها و پدر مادر داغدارشان کاری انجام نداد، نه تنها تسلیتی نگفت، بلکه در عوض وقتی که بچههای مدرسهای در آمریکا دچار حادثه تیراندازی شدند، او اولین کسی بود که به ملت آمریکا این حادثه را تسلیت گفت.
در این هشت سال سیاه ریاست جمهوری یک لجاره به نام احمدینژاد، بارها و بارها برای ملت ایران اتفاقات تاثر انگیزی، نظیر زلزله، سیل و تصادفات وحشتناک دست جمعی، مانند کشته شدند دها دختر و پسر بچه ایرانی تحت عنوان راهیان نور انجام گرفته و دریغ از یک بار که احمدینژاد و دولت اراذل و اوباشش روزی را به عنوان روز عزای عمومی برای احترام به گًلهای پرّ پرّ شده ایرانی اعلام کنند، و امروز شاهدیم که احمدینژاد و دولت خائن و دزدش به خاطر مرگ چاوز در کشور بزرگی مثل ایران عزای عمومی اعلام میکنند، و وقتی این دلقک لجاره و همراهانش دم از انسانیت، عدالت و وطن میزند، آدمی میباید خاک بر سر بریزد.