‏نمایش پست‌ها با برچسب فاضل نظری. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب فاضل نظری. نمایش همه پست‌ها

۳۰.۸.۹۸

کاسه صبر درختان پر شدهست


به یاری ملت تحت ظلم و ستمِ اجانب ترک و عربِ نوکر غربی، و ایرانِ تحت اشغال بشتابیم و نگذاریم یکبار دیگر، فریاد آزادی ایران و ایرانی‌ و تظاهرات براه افتاده به نفع ترک و یا عرب تمام شده و یکی‌ از این دو از این موج براه افتاده، دوباره به نفع خود میوه چیند و مانند بار پیشین، کاندیدای ترک‌ها و امثال آخوند حسن مکارِ جنایتکارِ نوکرِ ترکیه به جنایت و چپاول در ایران ادامه دهد و جبهه معتاد و روانی‌ آخوند خامنه‌ای برای از دست ندادن جایگاه قصبی خود، اینبار هم کوتاه آمده و قدرت و ریاست جمهوری را به ترکا واگذار کند. و مانند دفعات گذشته, نتیجه به تنگ آمدن ایرانیان، تنها کشته شدن و زندانی گشتن بهترین جوانان ایران گردد. یکبار برای همیشه ریشه این اشغال گری را از ایران برچینیم. ایران را پس بگیریم. پدران و نیاکان ما اولین انسان‌های متمدن و آزاده روی کره زمین بودند، راه آنان را پی بگیریم که هیچ راهی‌ بجز راه پارسی، و یا راه راستی‌ وجود ندارد.

شاهرگهای زمین از داغ باران پر شدهست
آسمانا کاسه صبر درختان پر شدهست

زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای
از توقفها و رفتنهای یکسان پر شدهست

چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم ولی از اشک، فنجان پر شدهست

بس که گلهایم بگور دسته جمعی رفته اند
دیگر از گلهای پرپر خاک گلدان پر شدهست

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شدهست

شهر گفتم؟ شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شدهست!

فاضل نظری

۲۳.۱۲.۹۵

باز نوروز ببارآمده می بینی که


بعد یکسال بهارآمده می بینی که
باز نوروز ببارآمده می بینی که

سبزی سبزه‌ مارا بلبی سرخ فروخت
عقل باعشق کنارآمده می بینی که

آنکه عمری بکمین بود بدام افتاده
چشم آهو بشکارآمده می بینی که

شعر هم ازلب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی بکنار آمده می بینی که

غنچه‌ای مژده بشگفتن خود را آورد
بعد یکسال بهار آمده می بینی که.

فاضل نظری

۹.۲.۹۴

غم‌پروریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست


بی‌لشگریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

با پرچم سفید به پیکار می‌رویم
ما کمتریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

فریاد می‌زنند ببینید و بشنوید
کور و کریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

تکرار نقش کهنه‌ی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

آیینه‌ها به دیدن هم خو گرفته‌اند
یکدیگریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

همچون انار خون دل از خویش می‌خوریم
غم‌پروریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست

آیا به راز گوشه‌ی چشم سیاه دوست
پی می‌بریم؟ حوصله‌ی شرح قصه نیست.

فاضل نظری

۲۱.۱.۹۴

خدا کسی‌ست که باید به دیدنش برویم


رسیده‌ام به خدایی که اقتباسی نیست
شریعتی که در آن حکم‌ها قیاسی نیست

خدا کسی‌ست که باید به دیدنش برویم
خدا کسی که از آن سخت می‌هراسی نیست

فقط به فکرِ خودت باش، ای دلِ عاشق
که خودشناسیِ تو جز خداشناسی نیست

به عیب‌پوشی و بخشایشِ خدا سوگند
خطانکردنِ ما غیرِ ناسپاسی نیست

دل از سیاستِ اهلِ ریا بکن، خود باش
هوای مملکتِ عاشقان سیاسی نیست.

فاضل نظری

۹.۱۰.۹۳

به خون خویش می غلتند صدها بی گناه اینجا


به تنهـــایی گرفتـــــارند مشتــی بی پناه اینجا
مسافر خانه ی رنـــج اســت یا تبعید گاه اینجا؟

غـرض رنجیـــدن ما بـــــود از دنیا که حاصل شد
مکن عمر مرا ای عشــق بیش از این تباه اینجا

بـــرای چـــــرخش این آسیاب کهنه ی دلسنگ
به خون خویش می غلتند صدها بی گناه اینجا

نشان خانه ی خود را در این صحرای ســردرگم
بپرس از کاروانهایی که گــــم کردند راه اینــــجا

اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان می جوید از مــــن تا نیاید اشتبـــاه اینجا

تو زیبایی و زیبایی در اینجـــا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجـــا.

فاضل نظری

۳.۱۰.۹۳

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم


کبریای توبــه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبرو داری کــن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلـق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعـبیر خــواب مصـــریان دل ســـرد شد
هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانـــی نخواهد بود قربانــی بس است

بـــر سر خوان تـــو تنــــها کــــفر نعمت مــــی کنیــم
سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است.

فاضل نظری 



۵.۹.۹۳

خودشناسی تو جز خدا شناسی نیست


رسیده‌ام بخدایی كه اقتباسی نیست
شریعتی كه در آن حكم‌ها قیاسی نیست

خدا كسیست كه باید بدیدنش برویم
خدا كسیكه از آن سخت می هراسی نیست

فقط بفكر خودت باش، ای دل عاشق
كه خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند
خطا نكردن ما غیر ناسپاسی نیست

دل از سیاست اهل ریا بكن، خود باش
هوای مملكت عاشقان سیاسی نیست.

فاضل نظری

۲۰.۱۱.۹۲

شرح قصه نیست


بی لشگریم، حوصله شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصله شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار می‌رویم
ما کمتریم، حوصله شرح قصه نیست
فریاد می‌زنند ببینید و بشنوید
کور و کریم، حوصله شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنه خود در لباس نو
بازیگریم، حوصله شرح قصه نیست
آینه‌ها بدیدن هم خو گرفته‌اند
یکدیگریم، حوصله شرح قصه نیست
همچون انار خون دل از خویش می‌خوریم
غم پروریم، حوصله شرح قصه نیست
آیا به راز گوشه چشم سیاه دوست
پی می‌بریم؟ حوصله شرح قصه نیست!!!!!

فاضل نظری



گفتگوی چنگ و نی _ هه لاله

۲۲.۶.۹۲

آسمانا کاسه صبر درختان پر شده


شاهرگهای زمین از داغ باران پر شدهست
آسمانا کاسه صبر درختان پر شدهست

زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای
از توقفها و رفتنهای یکسان پر شدهست

چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم ولی از اشک، فنجان پر شدهست

بس که گلهایم بگور دسته جمعی رفته اند
دیگر از گلهای پرپر خاک گلدان پر شدهست

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شدهست

شهر گفتم؟ شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شدهست!

فاضل نظری