‏نمایش پست‌ها با برچسب سیزده بدر. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سیزده بدر. نمایش همه پست‌ها

۱۳.۱.۰۱

سیزده بدر شاد و فرخنده باد ایران

 

عدد ۱۳ نزد اغلب ملل، نحس، شوم و نامبارک شمرده میشود و درطول قرنها سعی شده از استفاده ازاین عدد پرهیزشود. اما عدد ۱۳ سکه ای است که دو رو دارد. بطور مثال در ورق تاروت کارت ۱۳، کارت مرگ است که درعین حال نشان دهنده تولد دوباره و نو شدن هم هست. درواقع عدد سیزده یک نوشدن و زایش دوباره را تداعی میکند. میدانیم که سیستم شمارش درایران باستان دوازده دوازدهی بوده، بنابراین عدد سیزده میتواند مفهوم پایان یکدوره و شروع دوره جدید را تداعی کند. 
 
در دنیای بربر ها عدد ۱۳ همیشه با سحر و جادو در ارتباط بوده و عددی بشمار میآمده است که اعتقاد داشتند از قدرت اسرارآمیزی برخوردار است. ولی درواقع این عدد نشان معرفت درونی است که به افرادی که با آن آشنایی دارند، قدرت می بخشد. عدد ۱۳ ممکن است برای کسانی نحس باشد که از رازهایی که این عدد آشکار می کند، می ترسند ولی برای طرفداران علم نجوم بویژه نجوم ایرانی (همانطور که همیشه نیز چنین بوده) عدد مقدسی است. شومی عدد سیزده از نظر بربر ها و کسانی که کتابخانه ها و علوم ما را تاراج کرده اند بدون اینکه از آنها براستی سردرآورند چندین دلیل دارد: مثلا تعداد خدایان در متالوژی باستان دوازده بوده است اما وقتی خدای سیزدهم وارد میشود یکی از آنها را میکشد و خود بجای او می‌نشیند و از آن به بعد همه چیز بهم میریزد و اوضاع خراب میشود. - گفته میشود ازآنجا که دوازده عددی بوده که به ۲, ۳, ۴, ۶ بخش پذیر بوده و عدد کاملی بشمار میآمده و درست بعد از آن عدد سیزده است که بهیچکدام از آن اعداد بخش پذیر نیست، نحس شده است. - مسحیان, تعداد شاگردان عیسی را ۱۲ میدانند و یهودای خیانتکار را سیزدهمین آن دوازده نفر می دانند. - در روز جمعه،۱۳اکتبر ۱۳۰۷میلادی تعدادی از اعضای فرقه ای ازبربر ها و یا صلیبیون نظامی قرون وسطی توسط فرمانداران فیلیب چهارم، شاه فرانسه دستگیر و محکوم شدند و از آنجا است که بربرها این عدد را نحس می دانند، بعضی از معماران تا همین اواخر در بناها از ساخت طبقه سیزدهم پرهیز می کردند. گاهی پلاک سیزده بر روی نشانی ها گذاشته نمی‌شود. مسیحیان در یک اتاق و پشت یک میز، سیزده نفر (در ضیافت شام) نمی نشینند. در هواپیمای ایرباس، صندلی شماره سیزده وجود ندارد. سیزده در مسیحیت، عدد در ایران باستان که همه چیز بر اساس علم و دانش و خرد استوار بود چیزی به نام دین و خرافات وجود نداشت. و دین مردم پندار و گفتار و کردار نیک بود و بس, و تنها پس از فروپاچی امپراتوری پارسی و استقرار حکومت قاجار ها در ایران است که اسلام وارد کشور شده و تمامی فرهنگ عقبمانده بربرها از جمله دین و خرافات نیز وارد ایران میشود و امروزه هم بهمن دلیل در نگاه عامه مردم با شومی عدد سیزده مواجه می شویم. 
 
در نزد ایرانیان باستان برعکس عدد سیزده و در تقویم خیام کبیرعدد مهمی محسوب می شود. همچنین این عدد بر طبق حروف ابجد، معادل احد (الف: ۱، خ: ۸، د: ۴) و به معنی خداست. 
 
از طرفی میترا سیزدهمین تن به اضافه دوازده حواری خود است و این عدد نمیتواند نحس و شوم باشد و همچنین در نزد علم نجوم ایران باستان خورشید سیزدهمینِ دوازده صورت فلکی شناخته شده است که باز از شومی آن خبری نیست. 
 
عدد ۱۳در بسیاری از آداب و رسوم که علم هندسه پارسی در آنها بنوعی وجود دارد، نقش محوری داشته است، زیرا نمایانگر الگویی بوده که در انسان، طبیعت و بهشت دیده می ‌شود. 
برای نمونه ۱۳مفصل اصلی در بدن آدمی وجود دارد. سال خورشیدی ۱۳مدار قمری دارد و ماه هر روز ۱۳درجه در آسمان حرکت می کند.
 
شاید دلیل دیگر اهمیت عدد ۱۳، کاری است که خیام کبیر بر روی تقویم طلایی که مبتنی بر مضرب های ۱۳نظیر ۲۶و ۵۲ است، انجام داده است. تقویم امروز ما هنوز نشان هایی از این تقویم را در خود دارد. به این معنی که اصل ۵۲ هفته را درتقویم سال حفظ کرده است. بنابر اطلاعات موجود، قرن آزتک ها بر مبنای ۵۲سال استوار بوده است. بومیان جنوب آمریکا که به امکان برخی مکاشفات در یک تاریخ خاص معتقد بودند طبق سنت، هر ۵۲سال تمدن خود را نابود می کردند. سیزدهمین الفبای ملل اسکاندیناوی «Eiwaz» نامیده می‌شود که مجموعه روش ها و باورها و رسوم مردم شمال اروپا را نشان می‌دهد و نمایانگر نقطه تعادل بین روشنایی و تاریکی، نیروی خلاق و مخرب، بهشت و زمین است که در واقع به طور هم زمان پایان و شروع محسوب می شود و به یک اندازه برای مرگ و زندگی ابدی اهمیت قایل می شود. 
 
در نمادهایی که در اسکناس یک دلاری وجود دارد، بطور اغراق آمیزی نقش عدد ۱۳دیده می شود. در واقع مفهوم عدد ۱۳در تاریخ آمریکا بسیار مستحکم است.عدد ۱۳در بسیاری از نمادهای یک دلاری آمریکایی به کار می رود (۱۳قوم اولیه آمریکا، ۱۳امضاکننده بیانیه استقلال، ۱۳نوار روی پرچم، ۱۳طبقه هرم، ۱۳ستاره در بالای سر عقاب، عبارت ۱۳حرفیe pluribus unum، تعداد ۱۳پر تزیینی از پرهای موجود در طول هر یک از بال های عقاب، ۱۳نوار بر روی سپر، ۱۳برگ روی شاخه زیتون و تعداد ۱۳عدد پیکان.) بالای سر عقاب (واقع در پشت ۱ دلاری) نیز سیزده ستاره وجود دارد که به شکل یک ستارهچیده شده اند. این شکل به تعبیری می‌تواند نماد آزادی باشد، که هرکسی می‌تواند از هر موضعی (با توجه به ۶ گوشه بالا و پایین و طرفین) سخن بگوید، زیرا ذهن او از حقیقت (مرکز) جدا نشده است. و از طرفی با توجه به شکل انگشتر جمشید شاهنامه ، سیزده نقطه داریم که دوازده نقطه آن در محل تقاطع خطوط و یک نقطه نیز در مرکز قرار دارد. 
 
در ایران باستان، تعداد سال های آفرینش انسان ، ۱۲۰۰۰سال انگاشته شده است. تعداد ماههای سال هم برهمین اساس (به ازای هر ۱۰۰۰سال، یک ماه) دوازده ماه است. شاید در راستای همین باورها بوده که اکنون در ابتدای سال شمسی، ایرانیان ۱۲ روز و در ادامه، روز سیزدهم فروردین را تعطیل هستند. روز سیزدهم نمادی از آشوب آغازین قبل از آفرینش و البته شروع دوباره زندگی پنداشته می شود و این چنین است که بعد از روز سیزدهم دوباره کار و تلاش در سال آغاز میگردد.





۱۳.۱.۹۷

سیزده بدر سال دگر آخوند فتنه دربدر


باز هم سیزده سال نو از راه رسید
باز هم شادی و سر زندگی از راه رسید
آنــجا که شــمایید اگر ابــری نیــست
تندی بپرید بیرون که اصلا جا نیست.
سیزده بدر سال ۹۷ تان شاد و فرخنده و شاد باد.



Happy Norooz ! نوروز خجسته باد


به یمن نوروز و سیزده بدر گره های زندگیتان همواره گشاده باد


سبزه رو از سفره بگیر
ماهی را با خودت بیار
وقتشه بیرون بزنیم
سیزدهمین روز بهار.



Gilaki music; Khadijeh jan

سیزده بدر فرخنده, خجسته و شاد باد


امروز با جمع کردن هفت سین نوروزی، امیدوارم یزدان نوروز نگهدارتان، آینه روشنایی زندگیتان، سکه برکت عمرتان، سبزه طراوت و شادابی دلتان، ماهی شوق ادامه زندگیتان باشد. 


از منوچهر سا گا رت.. ..سیزده بدر.بخش دوم...کالیفرنیا

13 bedar 2016 bandari abadan نى همبون سيزده بدر ابادان

۱۳.۱.۹۶

در امتداد نوروز


امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی تان:

- شاهنامه اش غیرتتان گردد،
- آینه‌اش روشنایی زندگیتان،
- سکه اش برکت عمرتان،
- سبزه‌اش طراوت و شادابی دلتان،
- ماهی‌اش شوق ادامه زندگیتان،
- سیرش تندرستی تان،
- سیب‌اش توحید تان،
- سمنویش برکت سفره تان،
- و سمبل‌اش قدرت باروری تان و با ۱۰ تا بچه ریز و درشت بزنید بدشت و صحرا، بخورید و بخندید و برقصید و شاد باشید که تنها ابلیس است که نعمت خدا را می‌خورد و شیون و زاری می‌کند و بگور و گورستان و مرده متوسل میشود.

سیزده بدر پرخنده (فرخنده) و شاد باد.



هرکجا هستم، باشم، آسمان مال منست, پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال منست



من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گل‌ها را می‌گیرم
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت
روح من در جهت تازه اشیا جاری است
روح من کم سال است
روح من گاهی از شوق، سرفه‌اش می‌گیرد
روح من بیکار است
قطره‌های باران را، درز آجرها را، می‌شمارد
روح من گاهی، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین
رایگان می‌بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست، شور من می‌شکفد
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سَیَلان بودن
مثل بال حشره وزن سحر را می‌دانم
مثل یک گلدان می‌دهم گوش به موسیقی روییدن
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کشش‌های بلند ابدی
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم
من نمی‌خندم اگر بادکنک می‌ترکد
و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای ، ماه را نصف کند
من صدای پر بلدرچین را می‌شناسم،
رنگ‌های شکم هوبره را، اثر پای بزکوهی را
خوب می‌دانم ریواس کجا می‌روید،
سار کی می‌آید، کبک کی می‌خواند، باز کی می‌میرد،
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی‌ جذبه دستی است که می‌چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»،
فکر بوییدن گل در کره‌ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفسهاست
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می‌رویند
قارچ‌های غربت؟
:::::::::::::::
سهراب سپهری



۱۳.۱.۹۱

سیزده بدر سال دگر خونهٔ شوهر


ازدواج و پیدا کردن جفت برای ایرانی‌‌ها از ابتدا مهم بوده و هست، دلیلش هم اینستکه ایرانی‌‌ها از ابتدا که تمدن را در جهان بوجود آوردن، بزمین، به طبیعت و قوانین آن احترام خاصی‌ قائل بودند، و به این واقعیت پی‌ برده بودند که یک زن یا مرد به تنهایی نمیتواند از نظم طبیعت که یزدان پاک در افرینش قرار داده است پیروی کند و رسالت خود را که لذت بردن، آباد کردن و آباد نگهداشتن زمین است انجام دهد. پس در فصل بهار که فصل جفت گیری طبیعت است، ایرانی‌‌ها نیز بدامن طبیعت پناه میبرند و در آنجا دنبال جفت خود میگردند، درست همان کاری که دیگر موجودات کره‌ زمین از گیاهان گرفته تا حیوانات انجام میدهند، و این نشان دهنده آن است که نیاکان ما در هزاران سال پیش از چه دانش عظیمی‌ در بارهٔ طبیعت و روند آن برخوردار بودند و با قرار دادن چنین رسمی‌، ایرانی‌‌ها را نیز در چنین روند طبیعی سهیم کردند.


13 Bedar Fun Song Jalal Hemati آهنگ شاد ۱۳ بدر جلال همتی AllSolMusic

Gilaki music; Khadijeh jan

سیزده بدر شاد و خوش باد.

۶.۱.۹۱

سیزده بدر...... دزدی که نسیم را بدزدد دزد است



در بارهٔ روز ۱۳ فروردین و فلسفهٔ آن، دکتر الهی قمشه‌ای که به دست اراذل و اوباش رژیم در خانه ش و همراه با همسرش به قتل رسید چنین می‌‌گوید:

سلیمان فرزند داود،انگشتری داشت که اسم اعظم الهی برنگین آن نقش شده بود و سلیمان به برکت آن اسم اعظم الهی ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها میساختند (قرآن/ سبا /١٣) این دیوان، همان لشکریان نفسند که اگر آزادباشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح در آیند، خادم دولتسرای عشق شوند . و این داستان سلیمان همان داستان جمشید شاه پارسی است که جهان را بنا نهاد و جام جم، و انگشتر جم، این پادشاه پارسی‌ مشهور است.

روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به حمام رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. فوراً خود را به صورت سلیمان درآورد و انگشتر را ازکنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند وبر جای او نشست و ادعا کرد که او سلیمان است و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه ازسلیمانی فقط ظاهری می دیدند.) و چون سلیمان از حمام بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و گفتند ما عکس او را در ماه دیده ایم. و سلیمان که به حکومت و ملک و دنیا اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را"مسکین و فقیر"می دانست ، به صحرا و کناردریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. حافظ می گوید:


دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود،چه غم دارد؟


اما دیوچون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک براو مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ،آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را دررفتار دیو ندیدند و در دل گفتند.


که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو


بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شدوجمله دل از او بگردانیدند و درکمین فرصت بودند تا او را ازتخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی رابه جای اونشانند که به گفته ی حافظ :


اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
و
بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی


و به زبان مولانا :
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست


و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای رابشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد .سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است.


پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و اینروز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است . و نحس برای کسی است که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهربیرون نیاید .

و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیزبهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :


ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی


ما همه فانی و او پا برجاست.. عشق را می گویم.. بی گمان عشق خداست..
در انتشار آنچه خوبیست و ردی از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید.


استاد اللهی قمشه ای


البته انگشتری سلیمان در واقع همان «خاتم جم»، «خاتم جمشید»، «انگشتری جم» و «انگشتری جمشید» است و آنچه را که به سلیمان نسبت میدهند، در واقع مربوط به جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران است.


و چون بعد از هجوم اعراب و تحمیل اسلام به عنوان دین به ایرانیها، بردن نام ایران، تاریخ ایران، اسطوره‌های ایران و کلا هر چه که نشان و نماد ایرانی‌ در آن تجلی‌ داشته است، همیشه جرم محسوب می‌شده و مجازات داشته است، در نتیجه ایرانی‌ها برای زنده نگاه داشتن پیشینه خودشان مجبور شدند، آنها را به مذهب تحمیلی نسبت بدهند. این داستان هم در واقع داستان جمشید است که دیوان را به خدمت خودش داشت و آنها از او فرمان می‌بردند و جام جم و انگشتر جمشید و چشمهٔ آب حیات، از جمشید به ایرانیان به ارث رسیده است. و روز ۱۳ و کلا عدد ۱۳ در ایران نه تنها نحس نبوده، بلکه عدد مقدسی نیز به شمار میامده است.