‏نمایش پست‌ها با برچسب نادر شاه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نادر شاه. نمایش همه پست‌ها

۲۶.۶.۹۷

همه جاه و جمال است همه لطف و کمال است زهی نادر سلطان


شنیدم که نادر شاه صاحب اقبالی بود از خسروانِ و امپراتوران پارس که خصایصِ عدل و احسان بر وفورِ خرد و عقلِ او برهانی واضح بود، شاهنشاهی پیش‌بین و نکوآیین و نیک‌اندیش و دادگستر و دانش‌پرور. یک روز بفرمود تا جشنی بساختند و اصنافِ خلق را از اوساط و اطرافِ مملکت شهری و لشکری، خواص و عوامّ، عالم و جاهل، مذکور و خامل صالح و طالح، دور و نزدیک، جمله در دشت مداین بیک مجمع و هر یک را مقامی معلوم و رتبتی مقدّر کردند و همه را صف در صف جمع آوردند و هرچ مشتهایِ طبع و منتهایِ آرزو بود ، از الوان اباها بساختند و چندان اطعمهٔ خوش مذاق و اشربهٔ خوشگوار ترتیب و ترکیب کردند و در ظروف لطیف و اوانیِ نظیف پیش آوردند که اکواب و اباریقِ شرابخانهٔ خلد را از آن رشگ آمد؛ چندان بساط بر بسطا و سماط در سماط بگستردند که زلالیِّ مفروش و زرابیِّ مبثوث را از صحن و صفّهٔ مهامانسرایِ فردوس بر آن حد افزود. خوانی که گوشِ شنوندگان مثلِ آن نشنیده بود و چشمِ بینندگان نظیرِ آن ندیده، بنهادند و از اهلِ دیوان طایفهٔ گماشتگانِ ملک و دولت از بهر عرضِ مظالم خلق زیرِ خوان بنشستند تا جزایِ عمل هر یک بر اندازهٔ رسوم و حدود شرع می‌دادند و بر قانونِ عرف با هر یک خطایی بسزا می‌کردند. خسرو در صدر مسند شاهی بنشست و مثال داد تا منادی بجمع برآمد که‌ای حاضران حضرت جمله دیدهٔ بصیرت بگشائید و هر یک از اهلِ خوان و حاضرانِ دیوان در مرتبهٔ فرودست خویش نگرید و درجهٔ ادنی ببینید و نظر بر اعلی منهید تا هرک دیگری را درون مرتبهٔ خویش بیند، بر آنچ دارد ، خرسندی نماید و شکر ایزدی بر مقام خویش بگزارد تا جملهٔ خلایق از صدرِنشینانِ محفل تا پایانِ پای ماچان همه در حال یکدیگر نگاه کردند و همه بچشم اعتبار علّوِ درجهٔ خویش و نزولِ منزلت دیگران مطالعه کردند تا بآخرین صفّ که موضعِ اهلِ ظلامات بود. و این عادت از آن عهد ملوک پارس را معهود شدست و این مستمرّ مانده. این فسانه از بهر آن گفتم تا تو بهمه حال از آن رتبت که داری، سپاس خداوند بجای آری و از منعم و منتقم بدانچ بینی ، راضی باشی و حقِّ بندگی را راعی.
آزادچهر گفت: هر آنچ فرمودی و نمودی از سر غزارتِ دانش و نضارتِ بینش بود و زبدهٔ جوامعِ کلماتِ با فصاحت و عمدهٔ قواعدِ خرد و حصافت، فرمان پذیرم و منّت دارم و اومید که محل قابلِ اندیشه آید و قبول مستقبلِ تمنّی شود و وصو مقصد باحصولِ مقصود همعنان گردد. پس هر دو را رای بر آن قرار گرفت که روی براه نهادند. واصل سیر با سری و مستبدل سحر بالگری بساطِ هوا و بسیطِ هامون می‌سپردند تا آنگه که بحوالیِ کوهِ قارن رسیدند.

سعد ورامینی- مرزبان‌نامه- باب نهم





۲۰.۳.۹۲

سالروز قتل نادر شاه، ناپلئون شرق، به وسیله افسران ترک

کتاب تاکتیکهای نظامی نادر شاه، سالها به وسیله انگلیسها و فرانسویها مطالعه، تحقیق و در دانشگاههای نظامیشان تا اواسط قرن ۲۰ تدریس میشد. 
به ابتكار نادر بود كه توپهای سبك كه تا آن تاریخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و این توپهای قابل حمل با شتر، «زنبورك» نام گرفتند.

دهم ژوئن سال ۱۷۴۷ (در آن سال مصادف با ۲۰خرداد) در فتح آباد قوچان، نادر شاه به وسیله افسران ترک که در رکابش خدمت میکردند و نادر شاه به آنان همه چیز داده بود و به تحریک انگلیسیها ، شبانه و ناجوانمردانه در خوابگاهش بقتل رسید و به این ترتیب ناپلئون شرق از این دنیا رفت .


مردی كه آرزو داشت ایران را بار دیگر ابرقدرت جهان كند. 
نادر در سال ۱۷۳۶ میلادی در یک اجتماع بزرگ در آذربایجان با رای زعمای ایران، سران قبایل، كدخدایان و معتمدان نقاط مختلف كشور به شاهی انتخاب شده بود. وی نیروهای روسیه را به آن سوی داغستان فراری و عثمانی را گوشمالی داده و برجای خود نشانده بود، منطقه فرارود (آسیای میانه) را آرام و از شر نیروهای انگلیسی‌، پرتغالی، فرانسوی و هلندی پاک کرده بود، و گردنكشان ایران خاوری (پختونها = پشتون ها) را تنبیه و دهلی را در سال ۱۷۳۹ (نوروز) به تصرف خود درآورده بود.


نادر نه تنها حاكمیت ایران را بر سراسر خلیج فارس مسلم ساخته بود، بلكه سران مسقط و عمّان را نیز به سوی خود جلب كرده، سرگرم ساخت ناو جنگی و درصدد تصرف جزیره زنگبار در حاشیه آفریقا هم بود تا راه آسیا را بر استعمار غرب سد كند.
 نادر دو سوم از ایام عمر خود را روی زین اسب گذرانید و آخرین آیین های نوروزی دورات حیات را در كرمان گذرانیده بود، نیمه خرداد در راه بازگشت به پایتخت خود (مشهد)، در فتح آباد قوچان اردو زده بود. در این اردوگاه كه در ۱۲ كیلومتری قوچان (خبوشان آن زمان) برپا شده بود، نادر دژبانی اردو را به احمدخان درانی، افسر ۲۵ ساله پشتون، سپرده بود كه این امر باعث ترس افسران ترک که همدستی با انگلیس و خیانتشان به نادر ثابت شده بود شده بود.
این بیم و نگرانی به زودی ۷۰ افسر و عمدتا از قاجارها و افشارها را برآن داشت كه «هم قسم» شوند تا نادر را بكشند. این توطئه گران شبانه (۱۰ ژوئن ۱۷۴۷) به چادر خوابگاه نادر نزدیك شدند، نگهبان چادر را خفه كردند، و وارد چادر شدند. نادر با شمشیر دست به دفاع زد ولی صالح خان دست نادر، و یك ژنرال قاجار سر او را قطع كرد و روز بعد، در آن اردوگاه عظیم جز جسد نادر ـ تقریبا چیزی دیگر بر جای نمانده بود، افسران ترک خائن همه چیز را بر طبق عادت غارت کرده بودند.
و این بود سرانجام یكی از مردان بزرگ تاریخ مشرق زمین.




جنازه نادر سپس در گوری كه خود قبلا در خیابان بالا در مشهد تدارك دیده بود دفن شد. 
نادر كارها و وقایع روزانه را در پایان هر روز به منشیاش «میرزا مهدی» دیكته می كرد تا فراموش نشوند. نادر نسبت به اروپاییان بسیار بدبین بود، از همین رو به جای خرید كشتی از اروپا، از مازندران و از راه خراسان كه هموارتر بود، چوب به بوشهر حمل كرد و ۱۹ كشتی جنگی توپدار ساخت. به ابتكار نادر بود كه توپهای سبك كه تا آن تاریخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و این توپهای قابل حمل با شتر، «زنبورك» نام گرفتند. نادر خرید كالای صنعتی (تكنولوژیك) از اروپا را روا نمی دانست و بارها گفته بود كه چنین خریدهایی قوه ابتكار را از ایرانی سلب می كند، ما خودمان باید نیازهای صنعتی مان را برطرف سازیم، آنان (فرنگی ها) چیزی بالاتر از ما ندارند، ما نباید عادت كنیم كه محتاج دیگران شویم.
به نوشته مورخان اروپایی، نادر که به حیله گری و دشمنی درونی اروپاییها نسبت به ایران مطلع گشته بود بر خلاف صفویه، كوچكترین نظر مساعدی به اروپاییان نداشت و برای تارانیدن آنان از آبهای شرق بود كه درصدد ایجاد یك نیروی دریایی بزرگ برآمده بود تا بتواند با آن جزایر اقیانوس هند از جمله زنگبار را از دسترس اروپاییان كه هدفی جز سلطه و استثمار شرق نداشتند دور سازد و برای این منظور مهندسان كشتی ساز هند را با كمك پارسیان ساكن این شبه قاره یافته و استخدام كرده بود. این مورخان نوشته اند نادرشاه كه شدیداً به اروپاییان بدبین بود به سرزمینهای مورد نظر اروپاییان در منطقه، از جمله عمّان قول حمایت نظامی داده بود. نادرشاه استقرار اروپاییان در بنادر اقیانوس هند و خلیج های منشعب از آن را كه به بهانه تجارت صورت می گرفت، وسیله ای برای دست اندازی به همه شرق تلقی می كرد.
نادرشاه علاقه عجیبی به جمع آوری كتاب و اهداء آنها به كتابخانه ها داشت. وی صدها جلد كتاب خطی نفیس به كتابخانه رضوی مشهد هدیه كرده بود. 
كودتای دهم ژوئن ۱۷۴۷ قوچان، نه تنها مسیر تاریخ ایران، بلكه سرنوشت مشرق زمین را تغییر داد.
اگر این كودتا رخ نداده بود، انگلستان بر آسیای جنوبی و بعداً خاورمیانه، و روسیه بر قفقاز و سپس آسیای میانه دست نمی یافتند، افغانها (نامی كه انگلستان بر ایرانیان ساكن خاور ایرانزمین گذارده است) از بدنه میهن جدا نمی شدند و مسائلی به نام كشمیر و وزیرستان به وجود نمی آمد و نقشه جغرافیایی آسیای جنوبی چیز دیگری بود و .... 

برای اثبات «احساس میهن دوستی» نادر ذكر این دو دلیل كافی است: یكی حك كردن عبارت «نادر ایران زمین» بر سكه هایش و دیگری ورود وی به شهر دهلی در روز «نوروز». وی پس از شكست دادن ارتش هند، منتظر شد تا نوروز فرا رسد و در این روز ملی ایرانیان وارد دهلی شود.
نوشیروان کیهانی زاده

منبع