ه
قطره ای از اقیانوس بیکران ادبیات ایران که از موسیقی میگوید:
مولانا و بربط:
چون بربط شد مومن در ناله و در زاری
بربط ز کجا نالد بیزخمه زخم آور
خو کرد دل بربط نشکیبد از آن زخمه
اندر قدم مطرب میمالد رو و سر
جانی که فسانه داند این را
او را همگی فسانه دیدم
نالنده و بیخبر ز نالش
چون بربط و چون چغانه دیدم
بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان
مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان
مطرب ناهید بربط مینواخت
هر چه میگفت آن چنان آمد بلی
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
بس جرهها در جو زند بس بربط شش تو زند
بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
قطره ای از اقیانوس بیکران ادبیات ایران که از موسیقی میگوید:
مولانا و بربط:
چون بربط شد مومن در ناله و در زاری
بربط ز کجا نالد بیزخمه زخم آور
خو کرد دل بربط نشکیبد از آن زخمه
اندر قدم مطرب میمالد رو و سر
جانی که فسانه داند این را
او را همگی فسانه دیدم
نالنده و بیخبر ز نالش
چون بربط و چون چغانه دیدم
بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان
مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان
مطرب ناهید بربط مینواخت
هر چه میگفت آن چنان آمد بلی
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
بس جرهها در جو زند بس بربط شش تو زند
بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما