The Devil and Miss Prym by Paulo Coelho
شیطان و دوشیزه پریم
کتاب شیطان و دوشیزه پریم، نوشته پائولو کوئیلو نویسنده برزیلی است. داستان کتاب حولِ محور، مبارزه خوبی برعلیه بدی، فرشته در مقابل شیطان، ایمان در مقابل ناامیدی میگذرد. مبارزهای که از آغاز افرینش انسان تا به امروز وجود داشته و همچنان ادامه خواهد داشت.
خواندن کتاب احساس شگرفی را در انسان ایجاد میکند ، شبیه همان احساسی است که تماشگری بیطرف دچارش آن گشته، هنگامی که شاهد یک مسابقه و جدال بین دو مبارزی است، که تماشاگر با آنها از قبل کمی آشنای دارد ، و بهمین دلیل هم نمیتواند دقیقا بگوید که طرفدار کدام یک هست.
و توانای که هر کدام در مبارزه از خود نشان میدهند ، جهت طرفداری تماشاچی را تعیین میکند و این طرفداری گاهی جانب بدی را میگیرد و گاهی با خوبی هم پیمان میشود.
به اعتقاد من داستان کتاب بیشباهت به داستان صلیب کشیدن عیسی نیست و اینکه یک تن برای نجات یک دهکده میبایستی قربانی شود ، همانطوری که عیسی بخاطر نجات بشریت بصلیب کشیده شد.
ولی در انتها، این خرد هست که میانجی میشود و بین این دو نیرو وساطت میکند و نشان میدهد که برعکس آنچه که همیشه بما گفته شده که یا باید خوب بود یا بد، راه سومی هم وجود داره که همانا خرد است و بس. و انسان ناگزیر است که به نیروی درونی خود اعتماد کند و از این نیرو برای پیشبرد زندگی خویش بهره بگیرد ، چرا که تجربه تاریخ زندگی بشر ثابت کرده است که درگیر شدن در کشاکش بین بدی و خوبی تنها اتلاف وقت و انرژی بوده و در واقع انسان را از مسیر طبیعی زندگی خودش جدا نموده و او را از مسیر اصلی منحرف کرده است.
خواندن کتاب احساس شگرفی را در انسان ایجاد میکند ، شبیه همان احساسی است که تماشگری بیطرف دچارش آن گشته، هنگامی که شاهد یک مسابقه و جدال بین دو مبارزی است، که تماشاگر با آنها از قبل کمی آشنای دارد ، و بهمین دلیل هم نمیتواند دقیقا بگوید که طرفدار کدام یک هست.
و توانای که هر کدام در مبارزه از خود نشان میدهند ، جهت طرفداری تماشاچی را تعیین میکند و این طرفداری گاهی جانب بدی را میگیرد و گاهی با خوبی هم پیمان میشود.
به اعتقاد من داستان کتاب بیشباهت به داستان صلیب کشیدن عیسی نیست و اینکه یک تن برای نجات یک دهکده میبایستی قربانی شود ، همانطوری که عیسی بخاطر نجات بشریت بصلیب کشیده شد.
ولی در انتها، این خرد هست که میانجی میشود و بین این دو نیرو وساطت میکند و نشان میدهد که برعکس آنچه که همیشه بما گفته شده که یا باید خوب بود یا بد، راه سومی هم وجود داره که همانا خرد است و بس. و انسان ناگزیر است که به نیروی درونی خود اعتماد کند و از این نیرو برای پیشبرد زندگی خویش بهره بگیرد ، چرا که تجربه تاریخ زندگی بشر ثابت کرده است که درگیر شدن در کشاکش بین بدی و خوبی تنها اتلاف وقت و انرژی بوده و در واقع انسان را از مسیر طبیعی زندگی خودش جدا نموده و او را از مسیر اصلی منحرف کرده است.
یاد داشتهای من از کتاب: