‏نمایش پست‌ها با برچسب زنان. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب زنان. نمایش همه پست‌ها

۳.۴.۹۷

تابستانی


بربر‌ها تازه فهمیدند، آدمی‌ آنجایی که میخورد قضای حاجت نمیکند


دو قرن است که قبایل بغایت جاهل و بربرِ غربی، با تمدن انسانساز پارسی که قرن‌ها بدون جنگ و خونریزی و تنها بکمک هنر و علم و موسیقی و زیبائی بر دنیا حکومت کرده، با توحش مبارزه و افکار پلید و اهریمنی خود را بر جهان غالب نمودهند. جنگ، آوارگی، کشتار، نژاد پرستی‌، جهالت، زن ستیزی، خرافات، بی‌ خردی، نفرت، دزدی و غارتگری، دروغ و نفاق افکنی و و و از ارمغان‌های تسلط این بربر‌ها بر دنیا و نابودی تمدن پارسی است. امروزه این قبایلی جاهل و بربر غربی و عربی‌، پس از مشورت باهم، و پس از سیری کامل که از چپاول تمامی ثروت‌های معنوی و مادی ایرانیان پس از ۴۰ سال بدست آمده، تازه به این نتیجه رسیده ا‌ند که یک ماشینِ سواری را میتوان توسط زنان هم هدایت کرد و رانندگی‌ زنان گناه نیست و اشکالی ندارد، و جادوگری نیست و نباید آنان را سوزاند، و حرام نیست و الله چزیده نمیشود و و و مزخرفاتی از ایندست که آدمی‌ را از همگروهی با این اوباش، از خود بیزار میگرداند.
بمناسبت اجازه رانندگی‌ یافتن زنان عربستان.




۱۷.۱۲.۹۶

کار هر کس نیست

کار هرکس نیست سکسی بودن، زن زیبا میخواهد و عکاس هنرمند

روز زن بر تمامی زنان جهان بویژه شیر زنان اصیل و نجیب میهنِ مادر- ایران- شاد و فرخنده باد.

۱۸.۱۲.۹۵

روز جهانی‌ زن بر تمام زنان دنیا و بویژه شیر زنان ایران خجسته باد

شیرین ملقب "مام رستم” دختر رستم شروین از سپهبدان خاندان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی است که پس از مرگ همسر به پادشاهی استان مازندران رسید. او یکی‌ از هزاران پادشاه زن ایرانی است که بطور اتومات پس از پدر و یا شوهر به پادشاهی می‌رسیدند. پس از امپراتوری صفوی که ایران مورد هجوم قبایل بغایت وحشی و حاشیه نشین مرز‌های ایران قرار گرفت، هر استان ایران برای حفاظت از خود مجبور به خودمختاری گشت، شیرین هم که بر مازندران و گیلان و قزوین و همدان حکم می راند، لشگری آراست و مرز‌های استان مورد حکومت خود را تحت حفاظت قرار داد. به او خبر دادند سواری از سوی قبایل وحشی آمده و پیامی با خود دارد. در پیام خلیفه بربر‌ها آمده بود که شیرین باید خطبه و سکه بنام خلیفه کند و خراج بفرستد والا جنگ را باید آماده باشد. مام رستم ، به پیک بربر‌ها گفت: سپاهی که با تهدید بیاید ضعیف است و می‌ترسد و خود نیز به ضعف خود آگاه است وگرنه روی به تهدید نمیاورد و حمله میکرد. به خلیفه بگویید اگر مازندران مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود و تنها به بیرون راندن او از مازندران بسنده نکرده و تا اورا از تمامی خاک ایران بیرون نکنم، از پا نخواهم نشست. اگر ریسک این کار را می‌پذیرد، این گوی و این میدان و مرد نیست اگر حمله نکند. پاسخ دلاورانه شیرین، سبب شد تا وحشی‌ها تا سالیان دراز از لشکرکشی به مازندران خودداری کنند. و مازندران از آخرین مناطق ایران است که به ویروس مذهب و بویژه اسلام آلوده گشت و آنهم نه با زور بلکه با تزویر آنجا را آلوده ساختند. به همین سبب هم مردم مازندران به شجاعت، آزادگی و ادب و خوشرویی و احترام به زنان بیش از نقاط دیگر ایران پایدار مانده و معروف بودند و دشمنان زبون و ذلیل و عقب مانده برای بدنام ساختن این مردم سالار و دلاور به پلیدی روی آورده و سعی‌ در تحقیر آنان نمودند. مام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود.
سرزمینم
خاک افسونگر
دل خاورمیانه
نام تو تاریخ تو مردان کویت جاودانه
من زن ایرانی ام
ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم
طفلی از آبستن تو
من زن ایرانی ام
همسایه و هم نسل شیرین
خواهر تهمینه و هم قصه ی پوران و پروین
من زن ایرانی ام
اهل تمدن
زاده پارس
مثل دریا می‌خروشم
من خلیج‌ام
تا ابد فارس
من زن ایرانی ام یک چشمه شرم ناب دارم
قد صدها سد سیوند پشت چشمم آب دارم
من زن ایرانیم می سازمت با خشت جانم
میزنم تا سقف تو صدها ستون با استخوانم
من زن ایرانی ام ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم طفلی از آبستن تو.
هیلا صدیقی

کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود



زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود
پیــــشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشــــــانی نبود

زندگی و ‌مــــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت
زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود

کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد
کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود

در عدالتخانـــــه‌ی انصاف، زن شاهـــد نداشت
در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود

دادخواهیهـــــای زن می‌مانــد عمری بی‌جواب
آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود

بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود

از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی
ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود

نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان می‌داشتند
این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود

زن کجــا بافنــده می‌شــد بی‌نخ و دوک هنـــر
خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود

میـــوه‌های دکّـــه‌ی دانش فراوان بــــود ، لیک
بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود

در قفـــــــس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود

بهـــــــر زن، تقلیـــد تیه فتنه و چـــــاه بلاست
زیـــــــرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود

آب و رنـــگ از علم می‌بایست شــــرط برتری
بـــــــــا زمـــــــرّد یاره و لعل بـــــــدخشانی نبود

جلوه‌ی‌صد‌‌پرنیان،‌ چون‌یک قبای‌ساده نـیست
عـزت از شایستگی بود، از هوســــــرانی نبود

ارزش پوشنده، کفش و‌ جامــــــه را‌ ارزنده کرد
قــــدر و پستی، با گـــرانی و بـــــه ارزانی نبود

ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند
گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود

از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن
زیـــــــور و زر، پــــرده‌پـــــوشِ عیب نادانی نبود

عیب‌ها را جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و بــس
جامـــــــه‌ی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود

زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک
پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود

زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد
وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود

اهـــرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــــان
زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود

پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج
تـــــوشه‌ای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود

چشم و دل ر ا پـــرده می‌بایست، امـا از عفاف
چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود

خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار
ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود

شه‌نمی‌شد گر‌در این گمگشتـــه کشتی‌ناخدای
ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود

بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید
مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود

« پروین اعتصامی»

بر اساس بخشی از سخنان رضا شاه، پروین اعتصامی شعر گنج عفت «زن در ایران» را سروده است و اگر دقت کنید شروع این سروده با بخشی از سخنان رضا شاه آغاز می شود.




گیسو شاکردی: تا به کی خموشی ای زنان ایران
مارا بدم تیر نگه نتوان داشت
در خانه دلگیر نگه نتوان داشت
آنرا که سرزلف چو زنجیر بود
در خانه بزنجیر نگه نتوان داشت
دختران سیه روز تا به کی در افسوس
زیر دست مردان تا بچند محبوس
در چنین محیطی دختران ایران
تا بکی خموشی ای زنان ایران
هیچ کس خبر نیست فکر خیروشر نیست
ای رجال ایران زن مگر بشر نیست
چند در حجابی تا به کی بخوابی
از وجود شیخ است این چنین خرابی
مملکت خراب است ملتش بخواب است
ای زنان ملت وقت انقلاب است
مملکت خراب است ملتش بخواب است
ای زنان ملت وقت انقلاب است
دختران ملت تا به کی بذلت
برکَنید از سر چادر مذلت.....

بشاه پهلوی از جان دعاگوی ..... اگر پنهان و گر پیدایی‌ ای زن


روز جهانی‌ زن را به تمامی شیر زنان نجیب، شریف و بی‌ ادعای ایرانی‌ و هم میهنم شادباش گفته و بروان خردمند و بزرگ رضا شاه کبیر هزاران آفرین و درود میفرستم که زن تحقیر شده ایرانی‌ را تاج برسر گذاشت و عنوان ملکه را که از او گرفته بودند به زن ایرانی‌ بازگرداند.


جوان بخت و جهان‌آرایی‌ ای زن
جمال و زینت دنیایی‌ ای زن

صدف خانه است و صاحبخانه غواص
تو در وی گوهر یکتایی‌ ای زن

تو یکتا گوهری در درج خانه
وزان بهتر که گوهر زایی‌ ای زن

تو درعین لطافت زورمندی
تو هم گوهر توهم دریایی‌ ای زن

چو مغز اندرسر وچون هوش درمغز
بجا و لایق و شایایی‌ ای زن

تو نور دیدهٔ روشندلانی
ازیرا درخور و دربایی‌ ای زن

طبیعت خود چو کانی پر زلفظ است
تو آن الفاظ را معنایی‌ ای زن

تعالی‌الله که در باغ نکویی
چو گل پاکیزه و زیبایی‌ ای زن

خطا گفتم ز گل نیکوتری تو
که هم زیبا و هم دانایی‌ ای زن

ترا حاجت به آرایش نباشد
که خود پا تا بسر آرایی‌ ای زن

نعیم زندگی را باتو بینم
همانا نور چشم مایی‌ ای زن

معمای جهان حل کردی و باز
تو خود اصل معماهایی‌ ای زن

نبودی زندگی گر زن نبودی
وجود خلق را مبدایی‌ ای زن

بنای نیک‌بختی را به گیتی
تو هم معمار و هم بنایی‌ ای زن

کواکب جمله تن کوشند، چون تو
شبانگه گرم لالالایی‌ ای زن

بغلطد اشک انجم‌، چون بر طفل
تو چشم ازخواب خوش بگشایی‌ ای زن

طبیعت جذبهٔ عشق از تو آموخت
که تو خود عشق را مبنایی‌ ای زن

طبایع گاه لطف و گاه قهرند
تو لطف از فرق سر تا پایی‌ای زن

بهشت واقعی جایی است کز مهر
تو با فرزندگان آنجایی‌ ای زن

تواضع را چو خیزی پیش شوهر
همایون شاخهٔ طوبایی‌ ای زن

دربغا گر تو بااین هوش وادراک
بجهل از این فزون‌تر پایی‌ ای زن

دریغا کز حساب خود وطنرا
به نیمه تن فلج فرمایی‌ ای زن

بزرگا شهریارا کامر فرمود
کز این بیغوله بیرون آیی‌ ای زن

بشاه پهلوی از جان دعاگوی
اگر پنهان و گر پیدایی‌ای زن

ثنای بانو و شه‌دخت و شه‌پور
بکو گر پیر اگر برنایی‌ای زن

سوی علم وهنر بشتاب و کن شکر
که در این دورهٔ والایی‌ ای زن

حجاب شرم وعفت بیش‌تر کن
کنون کازاد، ره‌پیمایی‌ای زن

بکار علم وعفت کوش امروز
که مام مردم فردایی‌ ای زن.

ملک‌الشعرای بهار



۵.۹.۹۱

رنگ رخساره همیشه افشا کننده سر درون نیست!


یک طراح دانمارکی توانست برنده مسابقه طراحی پوستر به مناسبت ۲۵ نوامبر روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان بشود.

"خشونت همیشه قابل مشاهده نیست"عنوان پوستر طراحی شده توسط این هنرمند دانمارکی است.
در پوستر زنی با چهره عادی و بدون اینکه برروی صورتش آثار ضرب و شتم دیده شود ، به تصویرکشیده شده اما در زیر این پوستر نوشته شده ۳دنده این زن شکسته و ۲ دندانش لق شده است و برروی پایش ۵ جای سوختگی حاصل از آتش سیگار قابل مشاهده است.

"ترین سجتن" طراح این اثر گفته: با این پوستر می خواستم به مخاطبم این پیام رو برسونم که این زن می تواند خواهر، دوست یا هر زنی دیگه‌ای در اطراف شما باشد. زنی که می تواند در اتوبوس کنار دست شما نشسته باشد و یا در خیابان از کنار شما می گذرد. خشونت اعمال شده همیشه با چشم قابل مشاهده نیست همچنین خشونتی که منجر به رنج روحی‌ برای زن میشود نیز قابل مشاهده نیست و دردش از خشونت فیزیکی‌ اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

پنج آذر-۲۵ نوامبر روز مبارزه با خشونت علیه زنان.....Stop Violence Against Women

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک اسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته ست
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش…..

شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از افتخار شعر معاصر ایران، فروغ فرخزاد


۲۰.۱.۹۱

من در فکرم یک زن هستم و نه در جسمم.........The Scar Project


پروژهٔ حمایت از زنانی که مبتلا به سرطان سینه شده‌اند، پروژه‌ای انسانی‌ و در خور ستایش است که نگاه بشر را از جسم زن به موجودیت واقعی‌ او می‌کشاند، و در حمایت از این زنان، طالب برخورد منطقی‌ جامعه و افراد، مخصوصاً نزدیکان و شوهران این زنان، به این پدیده میباشد.

دیدن انسان در مجموع، و نه فقط جسم او، در مورد، زنان و مردانی که، مادر زادی، بر اثر بیماری و یا تصادف، مجبور به داشتن جسمی‌ متفاوت میشوند، و بر خورد انسان گونهٔ آحاد یک جامعه با آنان، نشان دهند فرهنگ و خردمندی افراد و نمایانگر برتری دید مردم آن جامعه میباشد.

در این گونه موارد، میبایستی همیشه این سئوال مطرح شود که اگر من جای او بودم، دوست داشتم دیگران با من چگونه رفتار کنند؟ و در نتیجه همان رفتاری را داشته باشیم که دوست داریم با ما داشته باشند.



۱۲.۱.۹۱

فریاد اعتراض زنان

فریاد اعتراض زنان دلاور و آزاده ایرانی‌ در مخالفت با حجاب اجباری سال ۱۳۵۸.

این جنبش نه تنها از طرف، شوهران، برادران، پسران و مردان فامیل این زنان حمایت نشد، بلکه وقتی‌ یک مشت اراذل و اوباش خود فروختهٔ بی‌شرم با کارد و پنجه بوکس و چوب و چماق مانند گله‌ای گرگ گرسنه بر سر این زنان ریختند و صورت‌ها و بدن آنها را از هم دریدند، مردان با غیرت رهگذر ایستادند و تنها تماشا کردند و نتیجه این شد که حتی برای نفس کشیدن هم باید از یک مشت اراذل و اوباش اجازه گرفت.



مخالفت بانوان ایرانی با حجاب اجباری سال 58