‏نمایش پست‌ها با برچسب دماوند. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب دماوند. نمایش همه پست‌ها

۲۸.۲.۹۱

ای کوه سپید سر، درخشان شو ، شراره افشان شو ... Mount Damavand

یکی‌ از گنجینه‌های شگرف و قابل تقدّس ایران، کوه دماوند است. کوهی که زمانی‌ غرور ایرانی‌ را به بلندی آن، شجاعت ایرانی‌ را به سختی آن، و پارسائی و راست گویی پارسی‌ها را به هیبت آن تشبیه میکردند.

دماوند با قله‌ای به طول ۶۴۰۰ متر ، و میلیونها سال سنّ، شاهد زنده‌ای است بر هر آنچه که در طول تاریخ دردناک ایران بر سر این مردم آمده است. و اگر می‌توانست حرف بزند، گفتنیهای ارزشمند و سر شار از رنجی‌ برای گفتن داشت. در دوران پهلوی یا سازندگی ایران، از نقش کوه دماوند و خورشید در حال تابش از پشت آن به عنوان نماد ایران زمین استفاده میشد.





کوه دَماوَند کوهی در شمال ایران است که به عنوان بلندترین کوه ایران و بلندترین آتشفشان خاورمیانه شناخته می‌شود. این کوه در قسمت مرکزی رشته‌ کوه البرز در جنوب دریای خزر و در بخش لاریجان شهرستان آمل قرار دارد. کوه دماوند که از نظر تقسیمات کشوری در استان مازندران قرار دارد، به هنگام صاف و آفتابی‌ بودن هوا، از شهرهای تهران، ورامین و قم و همچنین کرانه‌های دریای خزر قابل رؤیت است. کوه دماوند در سی‌ام تیرماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد. همچنین کوه دماوند از سال ۱۳۸۱ به عنوان «اثر طبیعی ملّی» در شمار مناطق چهارگانهٔ ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفته‌است.

از دماوند در شاهنامه بارها یاد شده است و فردوسی‌ کبیر، مجازاتی را که برای ضحاک در نظر می‌گیرد، به بند کشیدن او در این کوه است. در آثار ادبی فارسی نیز فراوان به این اسطوره و به طور کلّی‌تر کوه دماوند اشاره شده‌است. دماوند دارای چشمه‌های آب گرم لاریجان، اسک و وانه است.





ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی .. ای دماوند 


از سیم به سر یکی کله خود 
ز آهن به میان یکی کمر بند


تا چشم بشر نبیندت روی 
بنهفته به ابر، چهر دلبند


تا وارهی از دم ستوران 
وین مردم نحس دیومانند


با شیر سپهر بسته پیمان 
با اختر سعد کرده پیوند


چون گشت زمین ز جور گردون 
سرد و سیه و خموش و آوند


بنواخت ز خشم بر فلک مشت 
آن مشت تویی، تو ای دماوند


 

تو مشت درشت روزگاری 
از گردش قرنها پس افکند


ای مشت زمین بر آسمان شو
 بر ری بنواز ضربتی چند


نی نی، تو نه مشت روزگاری 
ای کوه.... نیم ز گفته خرسند


تو قلب فسرده‌ی زمینی 
از درد ورم نموده یک چند


شو منفجر ای دل زمانه 
وآن آتش خود نهفته مپسند


خامش منشین، سخن همی گوی
 افسرده مباش، خوش همی خند 




ای مادر سر سپید... بشنو 
این پند سیاه بخت فرزند


بگرای چو اژدهای گرزه 
بخروش چو شرزه شیر ارغند


ترکیبی ساز بی‌مماثل 
معجونی ساز بی‌همانند


از آتش آه خلق مظلوم 

وز شعله‌ی کیفر خداوند



ابری بفرست بر سر ری 

بارانش ز هول و بیم و آفند 



بشکن در دوزخ و برون ریز 

بادافره کفر کافری چند



ز آن گونه که بر مدینه‌ی عاد 

صرصر شرر عدم پراکند 



بفکن ز پی این اساس تزویر 

بگسل ز هم این نژاد و پیوند 


برکن ز بن این بنا، که باید 

از ریشه بنای ظلم برکند 


زین بی‌خردان سفله بستان 

داد دل مردم خردمند


قصیده دماوندیه دوم اثر ملک الشعرای بهار


عکسی‌ تاریخی‌ و به یاد ماندنی از محمد رضا شاه پهلوی، پادشاه و سازنده ایران نوین. کوه دماوند در زمینه عکس، به نشانهٔ ارادهٔ این مرد بزرگ برای ساختن ایران، خود نمایی باشکوهی دارد.