حسن عباسی معروف به دکتر عباسی یا استاد (با نام اصلی یدالله قزوینی ) که اسم حسن عباسی را از سیاوش اوستا که اکنون در فرانسه است به سرقت برده، مانند دیگر انواع خود که پس از سال شوم ۵۷ گله وار به ایران ریختند، مصداق کامل لَم یَلِد و لَم یُولَد است ، یعنی نه خود معلوم است که بچه کدامین پدر مادر است، و نه خودش بچه دارد و نه بچه دار میشود!
نه از شهر و زادگاهش خبری در دست است نه از آشنایانی که او را فامیلی بشناسند. میگویند مشهدی است، ولی تابحال یک همشهری پیدا نکرده که او را بشناسد، و نه با نام فامیل او که "قزوینی" هست، سازگاری دارد!!
نه سربازی رفته و نه در دبستان یا دبیرستانی در ایران آثری از آثارش دیده میشود! میگوید نامش یدالله است! طبق معمول و مانند دیگر وارداتی ها، نامش عربی است، و قزوینی، نام خانوادگی او! و باز هم مانند دیگر بیگانگان و آخوندهایی که اصولا ایرانی نیستند و پس از انقلاب به ایران وارد شده و تازه صاحب شناسنامه گشته اند، و هرکدام هم نام همان شهری را که مسئول خراب کردنش را داشتند بعنوان نام خانوادگی در شناسنامه وارد کردهاند، یدالله ما هم نام خانوادگ قزوینی را در شناسنامه خود وارد کرده است. و بیکباره مانند دیگر کارگزاران بیگانه جمهوری اسلامی - عربی، از فضا به این ملت معصوم بیگناه وارد گشته و باز طبق معمول و سنت حکومت اجنبی جمهوری اسلامی، به اول و انتهایش دنباله، و القابی دهان پرکن، نظیر : استاد، دکتر، تئوریسین، سردار و و و چسبانده اند تا هم او را مهم جلوه بدهند و هم حرفش خریدار داشته باشد.
بهرحال سر و کله یدالله قزوینی ملقّب به حسن عباسی، بعد از جنگ پیدا شده و مستقیم به سپاه میپیوندد. البته هرگز لباس نظامی بر تن نکرد و نقش یک اندیشمند! را برعهده گرفت. درحالیکه علاوه بر بیسوادی، اندیشههای مخرب و جامعه برافکن نیز داشته، و در اصل بخاطر همه اینها پول میگیرد.
پس برای حفظ آبرو و بستن دهان سئوال کنندگان، به کمک یک سرباز وظیفه دیپلم خود را گرفت و سپس در دانشگاه آزاد بکمک سربازی دیگر ثبت نام کرد. ولی چندباری قبول نشد. سپس به دانشگاه امام حسین (دانشگاه نظامی سپاه) رفت و درس استراتژی نظامی خواند و درست مانند بیسوادی که یک کتاب میخواند خود را عالم دهر میبیند، بهمان شیوه، رفتاری خودبزرگ بین را در پیش گرفته و شروع بزیر سئوال بردن همه چیز و همه کس نمود .از آنجایی که در یک مجموعه و جمع بیسواد فلسطینی، ظهور میکرد، و از آنجا که چند صفحه اطلاعات هم رو کرده بود، دهان اکابریها از تراوشات مغزیش که بیشتر از دیدن سریالهای امریکایی الهام گرفته و متأثر شده بود، از تعجب مانند اسب آبی باز ماند و او را مغز کل نامیدند و به او لقب دکتر داده و بطور معجزه آسایی تبدیل بیک مهره گشت.
نه از شهر و زادگاهش خبری در دست است نه از آشنایانی که او را فامیلی بشناسند. میگویند مشهدی است، ولی تابحال یک همشهری پیدا نکرده که او را بشناسد، و نه با نام فامیل او که "قزوینی" هست، سازگاری دارد!!
نه سربازی رفته و نه در دبستان یا دبیرستانی در ایران آثری از آثارش دیده میشود! میگوید نامش یدالله است! طبق معمول و مانند دیگر وارداتی ها، نامش عربی است، و قزوینی، نام خانوادگی او! و باز هم مانند دیگر بیگانگان و آخوندهایی که اصولا ایرانی نیستند و پس از انقلاب به ایران وارد شده و تازه صاحب شناسنامه گشته اند، و هرکدام هم نام همان شهری را که مسئول خراب کردنش را داشتند بعنوان نام خانوادگی در شناسنامه وارد کردهاند، یدالله ما هم نام خانوادگ قزوینی را در شناسنامه خود وارد کرده است. و بیکباره مانند دیگر کارگزاران بیگانه جمهوری اسلامی - عربی، از فضا به این ملت معصوم بیگناه وارد گشته و باز طبق معمول و سنت حکومت اجنبی جمهوری اسلامی، به اول و انتهایش دنباله، و القابی دهان پرکن، نظیر : استاد، دکتر، تئوریسین، سردار و و و چسبانده اند تا هم او را مهم جلوه بدهند و هم حرفش خریدار داشته باشد.
بهرحال سر و کله یدالله قزوینی ملقّب به حسن عباسی، بعد از جنگ پیدا شده و مستقیم به سپاه میپیوندد. البته هرگز لباس نظامی بر تن نکرد و نقش یک اندیشمند! را برعهده گرفت. درحالیکه علاوه بر بیسوادی، اندیشههای مخرب و جامعه برافکن نیز داشته، و در اصل بخاطر همه اینها پول میگیرد.
پس برای حفظ آبرو و بستن دهان سئوال کنندگان، به کمک یک سرباز وظیفه دیپلم خود را گرفت و سپس در دانشگاه آزاد بکمک سربازی دیگر ثبت نام کرد. ولی چندباری قبول نشد. سپس به دانشگاه امام حسین (دانشگاه نظامی سپاه) رفت و درس استراتژی نظامی خواند و درست مانند بیسوادی که یک کتاب میخواند خود را عالم دهر میبیند، بهمان شیوه، رفتاری خودبزرگ بین را در پیش گرفته و شروع بزیر سئوال بردن همه چیز و همه کس نمود .از آنجایی که در یک مجموعه و جمع بیسواد فلسطینی، ظهور میکرد، و از آنجا که چند صفحه اطلاعات هم رو کرده بود، دهان اکابریها از تراوشات مغزیش که بیشتر از دیدن سریالهای امریکایی الهام گرفته و متأثر شده بود، از تعجب مانند اسب آبی باز ماند و او را مغز کل نامیدند و به او لقب دکتر داده و بطور معجزه آسایی تبدیل بیک مهره گشت.