‏نمایش پست‌ها با برچسب اسماعیل خوئی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب اسماعیل خوئی. نمایش همه پست‌ها

۱۴.۱۲.۹۶

بهار آمد و آورد باز بوى ترا


چگونه دل نکند تازه آرزوى ترا
بهار آمد و آورد باز بوى ترا

پس از وفات هم آید قراربخش دلم
اگر بگور برم باخود آرزوى ترا

اگرچه باز غمم چنگ برگلو دارد
بیا كه بوسه دهم قمرى گلوى ترا

بروى اینهمه بدچشم میتوانم بست
بس اینكه درنظر آرم رخِ نكوى ترا

چنان در آینه جانِ من هویدایى
كه شور و نورِ حضورست یادِ روى ترا

نیافت روشنى از مهرِ چون تویى دلِ او
چه تیره روزى ازین بیشتر عدوى ترا

بهانه جویى و عیب وى، اى عدو چه كژى ست
سرشتِ عیب تراش و بهانه جوى ترا

بجامِ عدل دهى باده، نوشَت اى ساقى
برو كه سنگِ ستم نشكند سبوى ترا

دلا مبارك بادت سماعِ شادى نو
شنید گوشِ فلك دوش هاى و هوى ترا

تو و نهفتنِ عشق این چه آبرودار داریست
كه اشكِ شوق فروریزد آبروى ترا.

اسماعیل خوئی



پوران - گل اومد بهار اومد


۴.۱۰.۹۶

بی تا ترین درختم


بی تا‌ترین درختم
در ساق و در شاخسار
و برگ و بار
نرمتر از موی آب
و خوی ماهتاب
امّا
در ریشه
روی و آهن درهم سرشته ام
سختم
در جنگلی که نیست
تنهاترین درختم
افتاده، ایستاده ندیدی درخت؟
نگاه کن مرا .
اسماعیل خوئی