‏نمایش پست‌ها با برچسب علی‌ اشتری. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب علی‌ اشتری. نمایش همه پست‌ها

۱۹.۸.۹۶

تا ننگرد سرشک مرا کس میان جمع


عمری ز سوز آتش هجران گریستم
تا یک شبت نشسته بدامان گریستم

از چشم دلفریب تو در هر گذرگهی
پیدا عتاب دیدم و پنهان گریستم

گه تنگدل چو غنچه نشستم میان باغ
گاهی چو ابر بر سر بستان گریستم

تا ننگرد سرشک مرا کس میان جمع
همچون بنفشه سر بگریبان گریستم

دوشم حبیب و باده و گل بود و من به شوق
پیش رخش چو شمع شبستان گریستم

لب بر لبش نهادم و اشکم ز دیده ریخت
بر روی گل چو ابر بهاران گریستم.

علی‌ اشتری


گلهای تازه برنامه شماره ۲۷ - محمودی خوانساری - گریه پنهان