‏نمایش پست‌ها با برچسب شیرین پورحمزه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب شیرین پورحمزه. نمایش همه پست‌ها

۳۰.۱۱.۹۶

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست



می خواستم
شعری برای جنگ بگویم
دیدم نمی شود
دیگر قلم زبان دلم نیست
گفتم:
باید زمین گذاشت قلمها را
دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست
باید سلاح تیزتری برداشت
باید برای جنگ
از لوله ی تفنگ بخوانم
- با واژه فشنگ -
می خواستم
شعری برای جنگ بگویم
شعری برای شهر خودم - دزفول -
دیدم که لفظ ناخوش موشک را
باید بکار برد
اما موشک
زیبایی کلام مرا میکاست
گفتم که بیت ناقص شعرم
از خانه های شهر که بهتر نیست
بگذار شعر منهم
چون خانه های خاکی مردم
خرد و خراب باشد و خون آلود
باید که شعر خاکی و خونین گفت
باید که شعر خشم بگویم
شعر فصیح فریاد
- هرچند ناتمام -
گفتم :
در شهر ما
دیوارها دوباره پر از عکس لاله هاست
اینجا
وضعیت خطر گذرا نیست
آژیر قرمز است که مینالد
تنها میان ساکت شبها
برخواب ناتمام جسدها
خفاشهای وحشی دشمن
حتی ز نور روزنه بیزارند
باید تمام پنجره ها را
با پرده های کور بپوشانیم
اینجا دیوار هم
دیگر پناه پشت کسی نیست
کاین گور دیگری است که استاده است
در انتظار شب