۲۸.۱۲.۰۲

تصاويرى كه ميبايستى در موزه هاى ايران باشند


كيهان شناسى ايرانى، صورت فلكى گاو نر



بر اساس كيهان شناسى ايرانى، صورت فلکی گاو (لاتين: Taurus، اورانوس، معرب: ثَور) یک صورت فلکی است که در دايره زودياك قرار دارد. و دارای یک ستارهٔ درخشان به نام پيرو(آلفا گاو، معرب دَبَران) است که چشم و خونین‌رنگِ گاو خشمگين را نمایش می‌دهد. (اورانوس همچنين نام خداى آسمان در اساتير است)

ستاره پيرو، يا چشم گاو نر، درخشان ترین ستارۀ صورت فلکی گاو، و چهاردهمین ستارۀ درخشان در آسمان شب، مجسم کنندۀ چشم «گاو نر» است. پيرو غول سرخی در فاصلۀ ۶۵ سال نوری از خورشید، و درخشندگى واقعى اش حدود ۱۰۰ برابر خورشید است. در ایران باستان، پيرو نخستین ستاره از چهار ستارۀ سلطنتی بود که موقعیت تقریبی خورشید را در هنگام اعتدال بهار و يا نوروز و انقلاب پاييز و يا يلدا نشان می داد. چهار ستارۀ سلطنتى شاهنشاهى ايران عبارتند از: پيرو(آلفا گاو) يا چشم گاو نر، قلب شير، بازو كژدم، و دهان نهنگ و يا ماهى.
گروهی از ستارگان به شکل ۷ که از نزدیکی پيرو آغاز می‌شوند، خوشهٔ پروین (هیادِس، Hyades)(به معنای بارانی) نام دارند كه صورت فلكى گاو را ميسازند. ٤ تاى آنها بشكل مستطيل هستند كه بدنه گاو و سه تاى آنها دم گاو را ميسازند. خوشه پروين، خوشه اى از ستارگان است كه حدود ۱۵۳ سال نوری از ما فاصله دارد.صورت فلکی گاو به خاطر این خوشهٔ زیبا، جلوهٔ خاصی دارد.

خوشهٔ پروین، شبیه به صورت فلكى خرس كوچك(هفت اورنگ، معرب دب اصغر) ولی کوچک‌تر و فشرده‌تر از آن است که هفت ستاره در آن به وضوح دیده می‌شود. در علم شگفت انگيز كيهان شناسى پارسى كه تمامى دنيا از آن اقتباس كرده اند، خرس کوچک بنامهاى، هفت اورنگ، سریر فلک، خرس خرد ويا هفت برادران خرد، نير ناميده شده است، زیرا که نهادشان مانند نهاد آن هفت، روشن است. خرس كوچك اولین صورت از نوزده صورت فلكى شمالی است که از همه صور به قطب شمال نزدیکترست و كيهان شناسان ايرانى در ٦٠٠٠ سال پيش آنرا كشف و نامگذارى كرده اند. و آنرا شامل هفت ستاره ميدانند. كه از ستارگان نزدیک به قطب شمالی هستند. سه از آن ستارگان بر دنب(دم خرس) وی قرار دارند و چهار دیگر بشکل مربع مستطیل بر اندام وی جای داده شده اند.(شرح جامع آن نخست در كتب علمى_فلسفى گاتها كه صدها جلد است نوشته شده و سپس در كتب ديگر دانشمندان ايرانى مانند خيام و خوارزمى و ابو ريحان بيرونى، شيخ بهايى، طوسى، انورى، ابن سينا، رازى، جرجانى، خاقانى، شاهنشاهان هخامنشى و ساسانى، شاهنشاهان صفوى ووو … تا آخر، آورده شده است)

در اساتير ايران، خوشه پروين، به گروهی از پریان(نمف ها) گفته ميشود كه عهده دار مراقبت و محافظت از دیونوسوس جوان (خداوند شراب و فرزند زئوس، فريدون شاه) بودند. اين پریان به پاداش کارشان به خوشه ای ستاره تبدیل شدند و در صورت فلکی گاو جای گرفتند. مشخصه ويژه آنان این است که ظاهر شدن شان قبل از طلوع آفتاب نشانۀ هوای بارانی است. و بر طبق اساتير ايرانى، خوشهٔ پروین، هفت خواهران اطلس نیرومند بودند که صورت فلکی شکارچی(در قدیم بزرگ‌منش و به لاتين اوریون، و جبار در عربی، Orion)، که روی استوای آسمانى قرار گرفته و بنابراین نیمی از آن در نيم كره جنوبى آسمان و نیم دیگر آن در نیم‌کرهٔ شمالی آسمان قرار دارد و از همهٔ نقاط زمین قابل دیدن است.) شکارچی به دنبالشان بود و برای نجات از دست وی، به صورت هفت کبوتر درآمدند.

صورت فلکی گاو را در بیشتر ماه‌ها می‌توان مشاهده کرد اما بهترین موقعیت و بیشترین مدت شبانه برای مشاهده آن آذرماه می‌باشد. خوشهٔ پروین در این صورت فلکی شاخص است. صورت فلکی گاو در آذرماه تقریباً همزمان غروب خورشید، از جانب شرق در حال طلوع می‌باشد و در حوالی نیمه شب به بیشترین ارتفاع خود از افق می‌رسد و سپس مسیر خود را به طرف مغرب ادامه می‌دهد؛ و در هنگام طلوع خورشید در حال غروب کردن است. با کمک صورت‌های فلکیِ زنِ برزنجیر ( آندرومِدا )وخداوند اورنگ(پادشاه زن) می‌توان راحت‌تر به خوشهٔ پروین رسید. در ضمن، مسیر حرکت این صورت فلکی با مسیر حرکت خورشید در پایان بهار (خرداد) نزدیک است، و خردادماه خورشید در این صورت فلکی است.



۲۷.۱۲.۰۲

رخ تو همه نوروز، نوروز پيروز



صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
از گاو گریزیم و به برج قمر آییم
پیکار نجوییم و ز اغیار نگوییم
هنگام وصال است بدان خوش صور آییم
روی تو گلستان و لب تو شکرستان
در سایه این هر دو همه گلشکر آییم
خورشید رخ خوب تو چون تیغ کشیده‌ست
شاید که به پیش تو چو مه شب سپر آییم
زلف تو شب قدر و رخ تو همه نوروز
ما واسطه روز و شبش چون سحر آییم
این شکل ندانیم که آن شکل نمودی
ور زانک دگرگونه نمایی دگر آییم
خورشید جهانی تو و ما ذره پنهان
درتاب در این روزن تا در نظر آییم
خورشید چو از روی تو سرگشته و خیره‌ست
ما ذره عجب نیست که خیره نگر آییم
گفتم چو بیایید دو صد در بگشایید
گفتند که این هست ولیکن اگر آییم
گفتم که چو دریا به سوی جوی نیاید
چون آب روان جانب او در سفر آییم
ای ناطقه غیب تو برگوی که تا ما
از مخبر و اخبار خوشت خوش خبر آییم.


آهنگ 《نوروز 》از ستایش صادق زاده 🌈🌸نوروزتان پیروز 🌈🌸

اهميت ماهى در فرهنگ ايران بخش سوم



ماهى در ادبيات ايران، ماهى و مثنوى مولانا
«تحلیل ماهی، بعنوان نماد مانوى در مثنوی مولوی»
میلیونها سال پیش از قدم گذاردن انسان بر زمین، هنگامی که بیشتر کره خاکی را آب فرا گرفته بود، اولین نشانه آغاز زندگى یک مهره‌دار، موجودی به نام ماهی بود که از ازل نامش را با آب پیوند زدند. موجودی که با حرکات زیبایش بشر را از ابتدای تاریخ مفتون خویش نموده است. موجودی که در دنیای اسرار آمیز عمق آبها در دنیای خارج از فضای تنفس بشر زیست میکرد، در مایع زلالی که نیاز انسان، حیوان و گیاه به آن کاملاً آشکار بود. بنابراین دیری نپایید که این موجود بعنوان نمادی از آب با رمز باران و طراوت پیوند خورده و بدنبال آن رمزی از برکت و باروری گردید. ماهی در نقش نماد آب با ایزد بانوی آبها، يعنى ميترا همراه میشود و بعنوان مظهری از برکت و باروری، نقشی مقدس مییابد.
ماهیان را بحر نگذارد برون
خاکیان را بحر نگذارد درون
اصل ماهی آب و حیوان از گل است
حیله و تدبیر اینجا باطل است
ماهی، یکی از نمادهای مطرح و كهن و پر معنا در ادبيات شگفت انگيز ايران است. بدون اغراق تمامى انديشمندان و حكماى نابغه ايران، در اشعارشان از ماهى بارها و بارها نام برده و او را نماد مانوى(معنوى) خوانده اند. مولانا هم در آثار خود از جمله مثنوی با ماهى، انس و خویشاوندی ذهنی و درونى دارد. او در مثنوی برای بیان حكمت و معرفت و اندیشه هاى خود بارها از ماهی در قالب مفاهیم مختلف نمادينى كه بر پایه استوره ها و افسانه ها و منابع تاریخی ايران استوار ميباشد، سود جسته است. اما بيش از هر چيز، نماد عشق مطلق در نزد مولانا، ماهى است. چراكه او از آب(معشوق)سير نميشود و همواره در آن غوطه ور است و بدون آن ميميرد. ماهی در اندیشه مولوى همچنين معانی نمادین گوناگون هم‌چون خردمند و سالک حقیقت، انسان کامل و عزيز خدا، وسیله هدایت و گاه معنایی متفاوت با معانی بيان شده دارد، مانند زمین، جسم خاكى و انسان مادى.
ماهى به یقین نماد عنصر آب است، یعنی نماد جایی که در آن میزید. ماهی هم منجی است و هم وسیله کشف و شهود.
ماهی به دلیل شیوه عجیبش در تولید مثل و تعداد بیشمار تخمی که میریزد، در ايران نماد زندگی و باروری و بركت و عشق و وفادارى است، نمادی که به حق میتواند به زمینه روحی و باطنی منتقل شود. در آیین ميترا، باور بر این است که درخت زندگى و يا ميترا درون آب متولد شده است،(مانند آدمى كه در درون آب شكل ميگيرد)به همین دلیل در آثار این آیین، ميترا را به صورت کودکی بر روی نیلوفر آبی و در حال بیرون آمدن از آب با دو ماهی دلفین به تصویر كشيده اند. در اوستا از دو ماهی مینوی یاد میشود که اهورامزدا آنان را مأمور پاسدارى و نگهبانی درخت زندگى از آسیب و آلودگى نموده است. این گیاه که هوم سپید نیز نامیده شده، گیاهی اساطیری است که در بن دریای پهناور میروید و بیمرگی میآورد و در باسازی جهان یا فرشگرد بکار خواهد آمد. در نقاشی‌های ايرانى، از زمان باستان تا كنون، بطور معمول ماهیها جفت جفت تصویر میشوند و نماد دو ماهى نگاهدار و محافظ ميترا و يا درخت زندگى هستند. در آيين مانوى، هر انسان يك ميترا است كه خورشيدى در درون خود، نهان دارد.
تصاویر مرتبط با "از ماه تا ماهى" در مثنوى:
سمک(ماهی) در مقابل سماک(ماه)
از بهشت انداختش بر روی خاک
چون سمک در شست او شد از سماک
و يا:
با تو ما را خاک بهتر از فلک
ای سماک از تو منّور تا سمک
ميفرمايند، واژه سمک، به معنی ماهی است. درحاليكه در پارسى، نام سمك به مجموعه اى بزرگ از اجرام آسمانى(ستاره گان، سيارات، سياه چالها و خدا ميداند چه اجرام ديگرى) تعلق ميگيرد، كه در مجموع و دركنار هم، شكلى را ميسازند كه شبيه ماهى است و بخشى از كيهان را تشكيل ميدهند. اغيار و بيگانگان چون از درك اين مطلب ناتوان بوده و هستند، تنها به ترجمه "ماهى" براى اين مفهوم كلى بسنده كرده اند. ولى بر اساس استوره هاى ايرانى منطبق بر دانش كبير كيهان شناسى ايران، تمامى كيهان شبيه، تركيب يك ماهى (سمك) است كه گاوى را در پشت خود حمل ميكند. و نظم خورشيدى ما (منظومه شمسى)بر روى يكى از شاخهاى اين گاو قرار دارد. استوره «گاو ماهی» اولین انديشه كيهان شناسى در دنياست. بر اساس اين استوره به امر خداوند، زمین بر شاخ گاو و گاو نیز بر پشت ماهی و ماهی بر آب قرار گرفته است.( اينكه انسان نخست در آب است، نطفه اش آب است، در آب تبديل به نوزاد ميگردد، و سپس بدنيا آمده و گاوى ميشود كه يك دنيا مصيبت را بر خود حمل ميكند، افسانه نيست و يك واقعيت موجود است) بسيارى از مفسران قرآن برآنند که مراد از ن (نون) که در آغاز سوره قلم به آن سوگند یاد شده همان ماهی است!!! که جهان بر پشت اوست و او در آب قرار دارد و روى آن ماهی، گاوی است و در گاو، شاخى و در شاخ صخره (زمین، خاک) قرار دارد. در روایتی این ماهی بر دریا، دریا بر باد و باد بر قدرت خدا قرار دارد. و قدرت خدا كجاست؟ يك نمونه كوچكش آنجاست كه گردش زمين بدور خورشيد، گردش خورشيد در نظم خورشيدى، و گردش نظم خورشيدى در كهكشان راه شيرى و گردش كهكشان راه شيرى در كيهان، با سرعتى آنچنان زياد صورت ميگيرد كه براى موجودات كره زمين غير قابل دريافت، فهم و حس است. درست مانند اينكه وقتى يك آتشدان را ميچرخانيم، نه ذغالهاى آتشدان به بيرون پرت ميشوند(بخاطر سرعت حركت چرخشى) و هم اينكه نور حاصل از اين چرخش بصورت يك دايره آتشين بنظر ميرسد(باز هم بخاطر سرعت حركت چرخشى). درحاليكه منبع نور ذغال سياه است.
ماهی به معنای زمین و آب، جز اعتقادات ایرانیان بوده و مولوی از این تعبیر بهره برده است:
پس ز مه تا ماهی هیچ از خلق نیست
که به جذب مایه او را حلق نیست
منظور از این بیت آن است که به هر کو بنگرید از ماهی تا به ماه (کنایه از زمین تا آسمان) مخلوق زنده اى نیست مگر این‌که خمیرمایه اش با آب درآميخته باشد. و در توصیف درخت زندگى هم که در آب قرار دارد، ميفرمايد كه ريشه هايش از گاو و ماهی هم پایین تر است:
بیخ هر یک رفته در قعر زمین
زیرتر از گاو و ماهی بد یقین
مولانا در مثنوى براى راهنمايى آدمى به زندگى با آرامش و نشاط، مردم را به خردمندى تشويق مينمايد و مرتبا تكرار ميكند كه اى مردم از خردى كه خدا به شما ارزانى داشته بهره بگيريد. مولانا مردم جامعه را به سه گروه تقسيم ميكند و در سرزنش جبريون و مذمت تنبلى و سرنوشت باورى، از ماهى براى بيان منظورش استفاده ميكند:

حکایت سه ماهی، تمثیل و رمز:
مولانا در ابیاتی در دفتر چهارم، در باره سه گروه مردم در يك جامعه بشرى سخن ميگويد. خردمندان، معموليها و احمق ها. و يا از آدم خردمند، مردم معتقد به اختيار و مردم جبرى و يا كسانيكه به سرنوشت از پيش نوشته شده اعتقاد دارند. وی بر آن است که خردمند با مشعل خرد به معرفت و از معرفت به سلوک و به وصال خدا و در نتيجه آرامش و شادى و آزادى و درياى جاودان ميرسد. مردم اختيارى با كوشش و تلاش و جهد و با الگو گرفتن از خردمندان و ارشاد از آنان، طی طریق میکند اما آنکه جبرى است، نه خردى دارد که خود به مقصد برسد و نه اختيارى است که به کمک جهد خود و ارشاد خردمندان به منزلگه مقصود واصل شود، دچار است. مولوی برای بسط این موضوع، حکایت سه ماهی را میآورد.این حکایت نقد حال آدمیان است. دنیا به آبگیری می ماند که سه نوع مردم در آن ميزیند: خردمندان،اختيارى ها و جبريها. خردمندان با تکیه بر مصباح خرد خود، راه زندگى را به سلامت درمینوردند و اختيارى ها ابتدا با جهد، در اندیشه نجات خود برآیند و سپس با ارشاد راه را از چاه تشخیص میدهند و اما جبريها در دام مکرند و دچار مكافاتند.

قصه آن آبگیر است ای عنود
که در او سه ماهی اشگرف بود
در گليگگ خوانده باشی لیک آن(كليگ و دمنگ، معرب آن كليله و دمنه)
پوست باشد وين مغز جان
چند صیادی سوی آن آبگیر
برگذشتند و بدیدند آن ضمیر
پس شتایبدند تا دام آورند

۲۶.۱۲.۰۲

زين گذر كن اى پدر، نوروز شد




زین گذر کن ای پدر نوروز شد
خلق از خلاق خوش پدفوز شد
باز آمد آب جان در جوی ما
باز آمد شاه ما در کوی ما
می‌خرامد بخت و دامن می‌کشد
نوبت توبه شکستن می‌زند
توبه را بار دگر سیلاب برد
فرصت آمد پاسبان را خواب برد
هر خماری مست گشت و باده خورد
رخت را امشب گرو خواهیم کرد
زان شراب لعل جان جان‌فزا
لعل اندر لعل اندر لعل ما
باز خرم گشت مجلس دلفروز
خیز دفع چشم بد اسپند سوز
نعرهٔ مستان خوش می‌آیدم
تا ابد جانا چنین می‌بایدم. مولانا



۲۵.۱۲.۰۲

خداوند زمين و آسمان ميترا و خورشيد، گايا و اورانوس



بر اساس استوره شناسى كه بنام استوره شناسى و يا اسطوره يونان و روم باستان بخورد مردم دنيا دادند، در ابتدا خدايى مونث بنام گايا (Gaia) وجود داشته است.

گايا كيست؟ گايا خداى زمين است كه همه چيز را خلق ميكند. بدين ترتيب كه ابتدا خداى آسمان را كه، اورانوس ناميده ميشود خلق كرده و سپس با او ازدواج كرده و دوازده فرزند بدنيا ميآورد يا ميسازد كه به آنها تيتان گفته ميشود. اين تيتانها، شش مرد و شش زن هستند كه با هم مرتبا ازدواج كرده و خدايان ديگر را ميسازند. و همواره در حال جنگ و جدال نيز ميباشند. (اگر فرصتى بود و حالى، درباره شان خواهم نوشت)

در متالوژى ايران، ميترا خداى زمين و خالق جهان است. و ميگويد هر انسان يك ميترا است كه در درون خود يك خورشيد، پنهان ساخته است. در مجموعه كتب علمى_فلسفى ايران باستان مانند گاتا و اوستا و ودا، آمده است كه ميترا، خالق هستى است، و با كمك خورشيد و ماه، دوازده عنصر و يا ماده اصلى هستى و حيات را ميسازد. كه آب و آتش و خاك و باد چهار تا از شناخته ترين اين عناصر هستند. در متالوژى يونان و روم، توضيحى براى اينكه چگونه گايا، خداى آسمان و يا اورانوس را خلق ميكند و توسط او باقى موجودات را ميسازد، نيآمده است، و تنها به اين اكتفا شده كه گايا اورانوس را خلق كرده، سپس با او ازدواج ميكند و از او صاحب دوازده فرزند ميشود كه خدايان اوليه و نخستين بنام تيتانها هستند.( البته بعدها غولهاى يك چشم و ديو ها را هم ميآفرينند). در متالوژى ايران، در گاتا ها، اوستا و ريگ ودا توضيح داده شده كه ميترا، اولين درخت(درخت زندگى) و يا خداى كيهان هستى است. كه با مهر و يا خورشيد در ايجاد و پايدارى هستى همكارى ميكند. اين درخت در ميان آبهاى پهناور قرار دارد و ماهيان ريشه هاى اين درخت را پاكيزه نگاه داشته و از آنان محافظت ميكنند. ميترا مانند درخت كه دانه آفريننده خود را در دل ميوه اش ساخته و پيدا ميكند، خورشيد و يا خداى آسمان را از درون خود بوجود ميآورد و سپس با كمك خورشيد، زندگى و هستى را ميسازند. در ریگ وداها، كه كتاب تاريخ بشرى ايرانيان است، می‌گوید: ميترا و مهر به‌عنوان يك زوج مرگ ناپذير و يا نامیرا و دو، نیای جهان بشمار می‌روند. و با كمك هم موجودات روى زمين را خلق كرده و ميكنند.





بر طبق اسطوره هاى باستان، كه در واقع از روى كيهان شناسى و نجوم ايرانيان ساخته شده اند، (و بهمين دليل هم اسامى افلاك و ستارهگان و كهكشانها همگى نام خدايان را دارند.) میترا با نماد خورشید ( يك نمونه اش در کتیبه طاق بستان قرار دارد كه اطراف صورت میترا را با هاله اى از نور خورشید نشان ميدهد ) یعنی خداوند زمين و آسمان با هم. چراكه ميترا همان درخت مينوى با همكارى نور و روشنایی و گرما بخش و زندگى آفرين خورشيد، بعنوان خدايان باستان ايرانيان، خالق هميشگى و شكست ناپذير هستند. میترا در متالوژى ژاپن موكيو نام دارد و بمعناى خداى شكست ناپذير است و در نزد چينى ها بمعناى خداى نجات دهنده است، از آنرو كه وقتى دنيا به آخر ميرسد، آن را دوباره زنده ميكند. بر اساس اعتقادات ايرانيان، هر دوازده هزار سال، زمين دچار تحولى اساسى گشته و تمامى كره خاكى را آب فرا ميگيرد و همه موجودات از بين ميروند. و اين درخت مينوى و يا ميترا هست كه در آبهاى پهناور جاى گرفته، دوباره بذر همه چيز را بر روى زمين ميپاچد و با همكارى خورشيد، زندگى را به روى كره خاكى برميگرداند. يعنى حتى در اسطوره هاى ايرانيان منطق و معنا وجود دارد و برعكس اسطوره هايى كه يونانى و رومى خوانده ميشوند، تخيل و آشفتگى ذهنى در آن جاى ندارد. بر اساس علم كيهان شناسى، ما امروزه در دوره صورت فلكى ماهى هستيم كه آخرين دوره از دوازده دوره صور فلكى است و زمين تا حدود صد سال ديگر، ١٢هزار سال از آخرين تحولش را سپرى ميكند و درنتيجه آب همه كره خاكى را ميپوشاند. و همه موجودات روى كره خاكى از بين ميروند و بر اساس اعتقاد ايرانيان باستان، درخت مينوى و يا ميترا، كه در آبهاى پهناور ريشه دارد، همراه با مهر، دوباره موجودات جديد را خلق خواهند كرد. اين اعتقاد ايرانيان باستان، بصورت داستان نوح و كشتى او، توسط جحودا تحريف و در كتاب مقدس جحودانِ عبرى يعنى تورات و در كتاب مقدس جحودانِ عربى يعنى قرآن آورده شده است. در نزد ديگر ملل نام ميترا پيوندى با خداى آب دارد، چرا كه اين درخت خالق، ريشه در آبهاى پهناور دارد و ماهيان ريشه هايش را محافظت كرده و آنها را از آلودگى دور نگاه ميدارند. و سيمرغ بر روى يكى از سه شاخه اين درخت كه بلندترين آنها هم هست، آشيانه دارد.

كيومرث (اورانوس)را اولین پادشاه اقوام پرهيزگار آريايى ميدانند. چرا که آن‌ها را با اجزای مختلف تمدن، از جمله کشاورزی آشنا ميكند. و او ستاره‌شناس نیز بوده‌است که از حرکت ستارگان و اجرام آسمانی موفق به ابداع نخستین تقویم شد. این تقویم ابتدایی، در امور روزانه از جمله کشاورزی مردم آن سرزمین، از اهمیت زیادی برخوردار بود. لازم بذكر است تمامى آنچه بعنوان متالوژى ديگر ملل ثبت شده است، از روى متالوژى ايرانيان كپى و با ذهنيت آشفته جحودى آميخته و با تعويض اسامى اشخاص و مكانها و تغيير تاريخ رويدادها، معجونى جنون آميز و مضحك، بعنوان اسطوره و تاريخ بخورد مردم دنيا داده اند. تو گويى با خراب كردن اصل، ميتوان اصل بربريسم را پوشاند و آنها را صاحب اصل و نسب كرد.

حكايت شير و خرگوش بخش پنجم



ساعتی تاخیر کرد اندر شدن
بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن
خرگوش برخلاف ديگر نخچيران كه وقتى قرعه بنامشان درميآمد، با سرعت يوز خود را به شير ميرساندند، يكساعت درنگ و صبر كرد و سپس سلانه بطرف كنام و شبگاه شير براه افتاد.
زان سبب کاندر شدن او ماند دیر
خاک را می کند و می غرید شیر
و از اين تاخير و دير آمدن خرگوش، شير از خشم مثل مار بخودش ميپيچيد و مى غريد زمين را با پنجه هايش ميخراشيد.
گفت، من گفتم که عهد آن خسان
خام باشد خام و سست و نارسان
همزمان با خود ميگفت، من ميدانستم به پیمان فرومایگان خام و نااستوار و ناقص، اعتمادى نيست.
دمدمه ایشان مرا از خر فکند
چند بفریبد مرا این دهر، چند؟
وسوسه هاى اين خسان، مرا بگمراهى كشاند، و اين بار اول نيست كه من خام پيمانهاى دروغين شده و فريب ميخورم. چرا درس نميگيرم و باز هم فريب ميخورم.
سخت درمانده امیر سست ریش
چون نه پس بیند، نه پیش از احمقیش
سست ريش، يعنى آنكه ريش تُنُك دارد، و چه كسى ريشش كم پشت است؟ آنكه هورمونهاى مردانه گى اش نارسا و كم است. و امير سست ريش، يعنى آغا محمد خان قاجار كه خواجه بود و بيرحم و نادان و بربر. شير كم حوصله كه بر خود و گيرنده هايش كنترل نداشت، درمانده مانده بود، و نميدانست تكليفش چيست. و درمانده گى و بيچاره گى و راه پس و پيش را بسته ديدن حكايت تمامى كسانى است كه با حماقت زندگى ميكنند.

۲۴.۱۲.۰۲

نوروز از نظر كيهان شناسى ايرانى



دايره زودياك دایره‌ای فرضی در آسمان است که زمين در مدت یکسال آن دایره را طی می‌کند. دایره زودیاک(كه واژه معرب شده آن دایره البروج است) درواقع مسیر سالانه ای است که زمين بدور خورشید ميپيمايد. این روند در یک چرخه بمدت ۳۶۵ روز، و يا يكسال تکرار می‌شود. زمانيكه زمين يكدور كامل بدور خورشيد چرخيده است، زمان تحويل سال است و شروع نوروز و سال نو.
این دایره در حقیقت مدار حرکت انتقالی زمین را به دور کرهٔ خورشید مشخص می‌کند و در واقع طرح مدار زمین در آسمان است. یعنی دایره‌ای است که از تلاقی سطح مدار حرکت انتقالی زمین با آسمان که آن را اصطلاحاً فلک ثابت نامیده‌اند پیدا می‌شود.
مساحت درون دايره زودياك را منطقة زودياك ميگويند كه به دوازده برج تقسیم می‌شود.
بین صفحه دايره زودياك و صفحه استواى آسمانى زاویه‌ای به اندازهٔ '۳۰ °۲۳ وجود دارد که در حقیقت همان زاویه بین محور چرخش زمین با عمود بر صفحه حرکت انتقالی زمین بدور خورشید است.
دو نقطهٔ تلاقی بین دايره زودياك و استواى آسمانى اعتدال بهاری و انقلاب پائیزی نامیده شده‌اند. وقتی خورشید در نقطهٔ اعتدال بهاری (زاویهٔ صفر، زمان تحويل سال و برابر شدن روز و شب، ١٢ ساعت روز و ١٢ ساعت شب را داريم. )قرار می‌گیرد، فصل بهار در نیمکرهٔ شمالی (و فصل پائیز در نیمکرهٔ جنوبی) آغاز می‌شود و وقتی خورشید در نقطهٔ انقلاب پائیزی (زاویهٔ ۱۸۰ درجه) قرار می‌گیرد، فصل پائیز در نیمکرهٔ شمالی (و فصل بهار در نیمکرهٔ جنوبی) آغاز می‌شود.
از سوی دیگر خورشید بر روی دايره زودياك از دو نقطه مقابل هم عبور می‌کند که بیشترین انحراف زاویه‌ای از استوا را دارند: ابتدا از منطقه اى كه آنرا پرگار خرچنگ و يا سر خرچنگ مينامند(معرب آن رأس‌السرطان ) در نیمه شمالی آسمان و سپس از شاخ بز (معرب آن رأس‌الجدی)در نیمه جنوبی آسمان. این دو نقطه به ترتیب، نقطه انقلاب تابستانی(كوتاهترين شب و بلند ترين روز) و نقطه انقلاب زمستانی (بلندترين شب و يا يلدا و كوتاهترين روز)نامیده شده‌اند.
شمالی‌ترین نقطهٔ دايره زودياك را نقطهٔ انقلاب تیر و جنوبی‌ترین نقطهٔ آن را انقلاب دی(يلدا)می‌گویند که خورشید به ترتیب حدود ۲۲ ژوئن مطابق ۳۱ خرداد و ۲۲ دسامبر مطابق ۳۰ آذر به این نقاط می‌رسد. پنج مدار فرضى زمين، كه آنرا از عرض تقسيم ميكنند، عبارتند از، مدار شمالگان، مدار پرگار و يا بازوى خرچنگ،مدار استوا كه زمين را به دو نيمه شمالى و جنوبى تقسيم ميكند، مدار شاخ بز و مدار جنوبگان ميباشند. يكى از صفحات اسطرلاب دايره زودياك است.
دايره زودياك نیز همراه با تقسیم منطقه زودياك به ۱۲ بخش مساوی (هر بخش یک برج، معادل ۳۰ درجه یا دوبعد ساعتی) تقسیم می‌شود. بيش از شش هزار سال است كه اين تقسيم بندى از طرف كيهان شناسى ايرانيان مورد استفاده قرار گرفته است و صور فلکی و برج‌ها به همين ترتيب نامگذاری شده‌ اند. هر بخش از دايره زودياك نماینده یک برج است. حرکت انتقالی زمین به دور خورشید موجب می‌شود که در هر ماه از سال خورشیدی، خورشید ظاهراً درون یکی از این برج‌های دوازده‌گانه قرار بگیرد.
تاریخ ورود خورشید به صورتهای فلکی بر روی دايره زودياك: بره (۳۰ فروردین)، گاو (۲۴ اردیبهشت)، دوپیکر (۱ تیر)، خرچنگ (۳۰ تیر)، شیر (۲۰ مرداد)، دوشیزه (۲۶ شهریور)، ترازو (۹ آبان)، کژدم (۳ آذر)، مارافسای (۹ آذر)، کمان (۲۷ آذر)، بزغاله (۳۰ دی)، دلو (۲۸ بهمن)، ماهی (۲۲ اسفند) است.
در زیر نام ۱۲ برج دايره زودياك آورده شده‌است. این نام‌ها در اصل از ۱۲ صورت فلکی منطقه زودياك گرفته شده‌است. باید دانست که این نامگذاری هزارن سال در ايران قدمت دارد و در حال حاضر به دلیل پدیده‌ای به نام حركت تقدمى زمين، ۱۲ صورت فلکی منطقه زودياك نسبت به ۱۲ برج هم‌نام آن‌ها در آسمان جابه‌جا شده و تقریباً هر صورت فلکی به اندازهٔ یک برج (معادل ۳۰ درجه) به سمت شرق آسمان حرکت کرده‌است.
در بعضی نوشته‌های پارسى (قدیم) برج (آبام)، دايره زودياك (آبامگرد)، منطقه زودياك (آبامگاه)، سیاره (گویال) نام گرفته‌اند. زودياك نامى است كه خيام كبير در كتب كيهان شناسى خود از آن بهره برده است. و كد نويسى و يا زبان رمز ويژه خود را هم بهمين نام، ناميده است.

نام برج‌های دوازده‌گانهٔ دايره زودياك با (معانی) و دیگر اسامی آن‌ها عبارت است از:
برج (قوچ) قوچ - بره - گوسفند - گوسپند(معرب حمل)
برج (گاو نر) گاو - گاو نر (معرب ثور)
برج دوپیکر، دوپیکر - توأمان - زُروان (معرب جوزا)
برج (خرچنگ) خرچنگ - چنگار (معرب سرطان)
برج (شیر) شیر یا شیر بزرگ - اسد اکبر - شیراختر (معرب اسد)
برج (خوشه) خوشه گندم- دوشیزه - عذرا - آناهیتا (معرب سنبله)
برج (ترازو) ترازو (معرب ميزان)
برج(کژدم) کژدم - گژدم (معرب عقرب)
برج(کمان) کمان - کماندار - کمانگیر - آرش - آرش کمانگیر - رامی - نیماسپ (معرب قوس)
برج (بزغالهٔ نر) بزغاله - بز - بز دریایی - کُریشک (معرب جدى)
برج (آب‌کش) آب‌کش - آبریز - بُرز - به اين برج خانه هم ميگويند- (معرب دلو)
برج (ماهی) ماهی یا دوماهی - (معرب حوت)

پاورقى
(١) مدار سره، پرگارهٔ خرچنگ، بازوى خرچنگ(معرب آن رأس‌السرطان، و به انگلیسی: Tropic of cancer)، یکی از پنج (مدار) مهم جغرافیایی است که در نقشه‌های زمین مشخص می‌شود و شمالی‌ترین عرض جغرافیایی زمین به حساب می‌آید که هر ساله یک روز خورشید در این مدار بصورت عمود می‌تابد که به آن انقلاب تابستانى ميگويند. (بلندترين روز، و كوتاهترين شب در اينزمان است. برعكس يلدا و يا انقلاب زمستانى كه بلندترين شب و كوتاهترين روز را داريم).

این مدار که معنی نام آن «بازو و يا پرگار خرچنگ» است مدار عرض جغرافیایی ۲۳ درجه و حدود ۲۷ دقیقه شمالی کره زمین است. آفتاب در روز اول تابستان (روز اول تیر ماه) در نیم کرهٔ شمالی به نقاط واقع در روی این مدار، عمودی می‌تابد. در انقلاب تابستانی (در ۳۱ خرداد یا اول تیر ماه هرسال) در مناطقی که در این ناحیه از زمین قرار دارند هنگام ظهر خورشید در سرسو یعنی دقیقاً در بالای سر قرار می‌گیرد. در مناطق بالاتر از این مدار خورشید همیشه در جنوب نقطه سرسو قرار دارد. خرچنگ (معرب آن سرطان) نام صورت فلکی شمالی‌ای است که خورشید در حدود ۲۰۰۰ سال پیش در آن قرار می‌گرفته‌است. امروزه به دلیل حرکت تقدیمی زمین صورت فلکی گاو در این مکان قرار دارد.
کوه‌های هوگار در جنوب الجزایر و بر روی مدار پرگار خرچنگ(رأس‌السرطان)واقع شده‌اند.




۲۳.۱۲.۰۲

به نوروز اين غزل در ساخت با چنگ، نوروز پيروز



چو بر زد باربد زين سان نوائي
نکيسا کرد از آن خوشتر ادائي
شکفته چون گل نوروز و نو رنگ
به نوروز اين غزل در ساخت با چنگ
زهي چشمم به ديدار تو روشن
سر کويت مرا خوشتر ز گلشن
خيالت پيشواي خواب و خوردم
غبارت توتياي چشم دردم
به تو خوشدل دماغ مشک بيزم
ز تو روشن چراغ صبح خيزم
مرا چشمي و چشمم را چراغي
چراغ چشم و چشم افروز باغي
فروغ از چهر تو مهر فلک را
نمک از کان لعل تو نمک را
جمالت اختران را نور داده
بخوبي عالمت منشور داده


نوروز - کوروش یغمایی

ودا



وِدا (سانسکریت: वेद) به معنی دانش و خرد به كتب علمى_فلسفى ‌بسيار كهن تاريخ بشرى، ریشه گرفته از ايران باستان گفته می‌شود. کتابهای ودا کهن‌ترین نوشته‌های مربوط به آریاییان و قدیمی‌ترین نوشته پس از گاتها و اوستا به زبان پهلوى ودایی است. تاریخ نگارش وداها را بيش از ٤٠٠٠ سال می‌دانند.
وداها از هفت مجموعه کتاب تشكيل شده كه هر مجموعه نام خود را با پسوند ‌ودا داراست. تمامى علوم طبيعى و انسانى و فلسفى در اين هفت مجموعه جمع شده است. هر مجموعه از این هفت کتاب خود دارای چهار قسمت و ده ها كتاب است. وداها مهمترین نوشتار مؤثر در شکل‌گیری علوم، فرهنگ و تمدن بشرى می‌باشند.. وداها یکی از هزاران یادگارهای آرياييها به بشريت هستند.

بخشهاى ودا:
١- ریگ‌ودا: و يا كتاب تاريخ بشرى. اين بخش از هفت بخش ودا ها كهنترين بخش است. و شامل تاريخ بشر از ابتدا ميباشد. ریگ‌ودا در بر گیرندهٔ سرودهای تاريخى آریایی‌ها و کهن‌ترین ودا است. ریگ‌ودا شامل ۱۰۱۷ قطعه شعر و ۱۰۵۰۰ بیت است و در ۱۰ کتاب تنظیم شده‌است. این نوشته در دوره ودایی که ایرانیان در فلات قاره ايران ميزيستند نگاشته شده‌است. از نظر لفظ و معنا شباهت بسیاری با اوستا دارد. سرگذشت و سرنوشت کیخسرو، جم، آبتین و فریدون در اوستا و ریگ ودا تقریباً شبیه هم است. و در هر دو اهورامزدا و يا خداوند بال را مذهب آرياييها بيان كرده اند. در نتيجه ميتوان گفت كه باورهای آیینی و همچنین مانندگی‌های زبانی در وداها و اوستا تقريبا يكسان است. گفته می‌شود گاتاها (گاهان) و کتاب‌های ریگ ودا داراى یک زبان مشترك هستند.

٢- بخش دوم ودا، را كيهان و يا گيتى ودا ميخوانند كه مربوط به علم ستاره شناسى و كيهان شناسى عظيم آرياييهاست. در اين ودا، ضمن شرح و توضيح كامل صورتهاى فلكى و چگونگى كيفيت و كميت آنها، داستان چگونگى آغاز جهان بازگو می‌شود. و در آن از یک واقعه که آنرا "مشمول قربانی کیهانی" ميخوانند، بعنوان آغاز جهان هستی نام برده می‌شود. در سرودهاى اين بخش از به وجود آمدن همهٔ جهان هستی سخن گفته، و برخى عنوان می‌کنند که چگونگى پایان يافتن جهان هم در اين بخش شرح داده شده است. اين بخش شامل نزديك به صد جلد كتاب است.

٣- نور ودا، در اين بخش به احتياج آدمى به خدا و دريافت معرفت پرداخته ميشود. طرز نوشتاری اين ودا، به صورت گفتگو میان دو فیلسوف است. اين بخش از ودا از کهن‌ترین متون مینوی است و مفاهیم باطنی را تبیین می‌کند. تلاش انسان برای فهمیدن جان و جهان است و اینکه سّر همدمی آن دو چیست. فهمیدن این مسئله که در پس همه صورت‌ها و حجاب‌ها، وحدت و یگانگی برقرار است. در اين بخش از خورشيد و ماه و آتش، بعنوان نشانه هاى نور و گرما و مهر و عشق كه راهنماى آدمى به خدا هستند، سخن گفته ميشود.

٤- تن ودا، آیورودا، در اين بخش از ودا، كه مهمترين بخش ودا در رابطه به طبيعت، شناخت هستى طبيعى و انسان است، سخن گفته ميشود. و طولانيترين ودا است كه شامل صدها كتاب است كه در علم پزشكى و سلامت و درمان بيماريها توسط داروهاى گياهى و حيوانى، و چگونگى ساخت دارو درمانگر براى تمامى بيماريها، سخن گفته شده است. از روغن، شیر، گندم، هوم، شراب هوم از اين گياه مقدس که در درمان بسيارى از بيماريها از آن استفاده می‌شد، بطور كامل شرح و توضيح داده شده است. علاوه بر اينها، هزاران نوع از انواع گياهان و حيوانات خشكى و هوا و آبزى، معرفى و با تصاويرى واضح از آنان، شرح كاملى هم در موردشان، نگارش شده است كه از شگفتى هاى خرد و دانش مردمانى است كه در ٦ هزار سال پيش در فلات قاره ايران به نام آرياييها زندگى ميكردند.

٥- اوپاودا، اين بخش مربوط به معمارى و ساخت بناها و كاخها و پلها و كانالها و سد ها و ساختمانهاى شگفت انگيز است. و هر دانشى كه بشر امروزى در رابطه با ساخت بناهاى بلند دارد از اين بخش از ودا گرفته شده است.
٦- گاندرواودا، موسیقی و رقص در اين ودا بطور كامل شرح داده شده است و شامل ده ها كتاب ميشود.
٧- دنورودا، مربوط به ورزش و کمان‌کشی، اسپ دوانى و شطرنج و كشتى و ديگر ورزشهاست.
گفته ميشود، وداى ديگرى هم كه در آن به فنون رزم و جنگاورى و دفاع از شر شياطين، پرداخته شده، هم موجود است.
تمامى اين كتب كه ارث ملت ايران است، از كتابخانه هاى ايران ربوده شده و به مراكز شياطين منتقل شده است. و آنان را در پايدى و پلشتى، و كشتار و شكنجه و آزار ايرانيان توانا نموده است.

۲۲.۱۲.۰۲

یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد



هوشنگ نام پسر سیامک و نام فرزند چهارم كيومرث(آدم) است که یکی از سلاطین پیشدادی بود. هوشنگ شاه آتش را كشف كرد و به بخاطر اين كشف عظيم دستور داد روزها جشن و سرور برگزار كردند. (چهار شنبه سورى احتمالا به مناسبت كشف آتش جشن گرفته ميشود. )

سپس توسط آتش، آهن را از سنگها جدا ساخت و ابزار و اسباب كشاورزى را اختراع كرد. شهر و كاخها و بناهاى عظيم نهاد و ابزار جنگ مانند شمشير و سپر و خنجر ساخت تا آدميان را از آزار شياطين دور گردانید. در تورات او را ارفخشدبن سام ناميده و پیغمبر ميدانند. کتاب جاویدان خرد به نام خرد جاودان اشتهار دارد و به آن لوح محفوظ هم ميگويند واز هوشنگ شاه به یادگار مانده است.

هوشنگ دومین پادشاه پیشدادی پور سیامک پور كيومرث بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ پور فرداد پور سیامک پور میشی پور كيومرث. وی بعد از كيومرث پادشاه شد و از دماوند که اولين شهر روى زمين است و آنرا كيومرث بنا نهاده است، به پارس رفته و در استخر آرامگاه گزید. بنابراین شهر استخر را زمین يا بوم شاه نام نهادند. او پادشاهی دانا و بینا و یزدان ستای و عادل بوده و او را پارسیان پیغمبر بزرگ شمارند و گویند بر وی کتاب آسمانی نازل شده و آن مشتمل بر سی وهشت آیه بوده و ساسان پنجم بعد از او آن را ترجمه کرده و داخل کتب پیغمبران بعد از مه آباد و دساتیر اینک حاضر است و مجمع آن نامها است. و گویند پارس نام پسری داشته که زبان پارسى ملک پارس منسوب بدو است. تصرفات و اختراعات بسیار از او نوشته اند و کلمات حکمت از او نقل کرده اند و شهر شوش و آروپه را از بناهای او دانسته اند. از هنگام وفات كيومرث تا هوشنگ دویست وبیست وسه سال فاصله بوده و او پانصد سال عمر نموده و کتاب خرد جاودان (لوح محفوظ) از تألیفات او است که در حکمت عملی نگاشته است. گنجور پور اسفندیار که از سلاطین جم است آن را از پارسى پهلوى به زبان متداول ترجمه نموده، است. و آن کتاب را هوشنگ شاه برای پند و اندرز پسر خود و ملوک آینده پارس مرقوم نموده بود و در تواریخ آن ثبت است. هوشنگ شاه كتب متعدد نوشته است. انوشیروان عادل، كتاب خرد جاویدان را در جوف شکم آهویی زرین نهاده در ایوان خود قرار داده بود. مدت پادشاهی او را چهل سال گفته اند.