‏نمایش پست‌ها با برچسب تا که احمق باقی است اندر جهان. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تا که احمق باقی است اندر جهان. نمایش همه پست‌ها

۲۶.۶.۹۲

تا که احمق باقی است اندر جهان ..... مرد مفلس کی شود محتاج نان



میفرمایند خانه سینما باز شد، ولی هیچ گاه روشن نشد که اصولاً چرا این خانه فرهنگی‌ که اعضای آن اکثرا هنرمندان سالخورده و محترم این جامعه هستند و دارای هیچ گونه خط و مشی سیاسی نیز نیستند، بسته شد که حالا با بازگشایی آن عده‌ای اینچین شادند ؟ و یا فیسبوک و توییتر به عنوان دو شبکه دوست بازی و ارتباط اجتماعی مجازی، در تمامی دنیا آزاد است، به جز ایران، و همین منع ورود به این دو شبکه نشانگر عمق عقب ماندگی و حماقت آخوند است، همان حماقتی که وقتی‌ برای اولین بار دوچرخه وارد ایران شد، آخوند‌ها بر بالای منابر شیون راه انداختند و دوچرخه را مرکب شیطان نامیدند و استفاده از آن را کار شاگردان شیطان اعلام کردند و به جماعت پای منبر نشین مغز لهیده سفارش اکید کردند که اگر میخواهید به جهنم نروید نزدیک این مرکب شیطان نشوید! یا زمانی‌ که برای اولین بار بلندگو وارد ایران شد ( با اینکه در زمان صفویه اولین بار شیخ بهای سیستم اکو و بلند گو را اختراع کرد و آنرا در مسجد شاه اصفهان قرار داد و آثار آن هنوز پا برجاست، ولی‌ این غربی‌ها بودند که تکنیک آنرا دزدیده به غرب برده و به نام دانشمندان خودشان ثبت کرده و بعد‌ها با منت به خودمان فروختند، همچنین ساعت را که اولین بار شیخ بهای ساعت آفتابی به شکل امروزی را در همان مسجد شاه ساخت ولی‌ هم‌اکنون نقش ساعت شده نماد کشور انگلستان) حماقتی که دست مایه ساخت جًک و خنده به ریش و گیس آخوند است، چگونه است که رفع این حماقت که بیشتر برای حفظ آبروی آخوند انجام شده است، عده‌ای را اینچنین شاد و شنگول میسازد؟! جواب این سئوالات شاید در مطلب زیر که نوشته یکی‌ از هم‌میهنان خوش ذوقِ مان است، نهادینه باشد.



حكایت آن پادشاه كه گوزیدن را ممنوع كرد!



در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بدخواه و در عین حال زیرك بود. و وزیری داشت از خودش بسی بدخواه تر و زیركتر.
به او امر كرد كه راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنكه بفهمند و اعتراضی بكنند.
وزیر تفكری كرد و طوماری بنوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دهها بخوانند:
قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام كرد و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان كشور همسایه كه موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.



پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی كنیم؟
وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت به بند گوزیدن دقت نفرمودید همان سوپاپ اطمینانیست كه انرژی اعتراضشان را خالی كنند.



و چنین شد كه وزیر گفت.
مردم لب به اعتراض گشودند كه این ظلمی آشكار است، این طبیعی است كه پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش درآورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالكیت در شب زفاف هم رسمی قدیمی است. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد.
آنان كه با سواد تر بودند داد سخن دادند كه تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند كه سرشان را در تنبان خلایق فرو می كنند. با كلی كیف به خاطر این تفسیر علمی و كلمه متحجر سر تكان می دادند و خودشان را روشنفكر مینامیدند. و گفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جكهای بسیاری ساختند در مورد شاه كه از فرط نگوزیدن تركیده. یا برای كنترل بر رودهاش چوب پنبه به ماتحتش فرو كرده یا مثل سگ بو كشان دماغش را به سوراخ كون مردم می چسباند و اینها را برای هم اس ام اس كردند و كلی خندیدند.

نگهبانان حكومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین كنند. هر از چندگاهی بیخبر به مستراحها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می كردند و به منكرات می بردند اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناك رودهشان را اعتراضی عظیم به حكومت می دانستند.
مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در كوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می انداختند.

بعد از مدتی دیگر كسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و كاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی كردن از این اخرین حق بدهی خودشان دفاع كنند!

و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند كه چه زیركانه مردم را در بخارات اسیدی خودشان غرق كرده و همگان را گوزو كرده اند!



 نوشته شده توسط احمد ابراهیمی در چهارشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۸۸