نمایش پستها با برچسب سخن روز. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب سخن روز. نمایش همه پستها
آبان ۲۰، ۱۴۰۲
خوبها همه رفتند، بد ها دچار تناسخند
ما امروز در ليست بد ها قرار داريم!
اينروزا كه سيرك و نمايش حمله به اسرائيل و نوار غزه در راس اخبار تمامى رسانه هاى امپراتورى رسانه اى خالى پولياست، رفيقى نادان از رفقاى مسلمان، در گوشه ى كافه اى نچندان كافه، نشسته و نجوا كنان به ديگر مخاطبانش ميگفت: به واالله اگر قدرت داشتم، يك ويروسى، چيزى اختراع ميكردم كه كارش يهودى كشى بود و ميبردم و تو اسرائيل ول ميكردم! گفتند: يهودى كش يعنى چطورى؟ گفت: يعنى هر كى اين ويروس را ميگرفت، دشمن يهوديها ميشد و تا آنان را نميكشت، آرام نميگرفت. و وقتى همه يهوديها مبتلا به اين ويروس ميشدند، بجان هم افتاده و نسلشان منقرض ميشد و موجودات دنيا از شرشان راحت ميشدند. بقيه خنديدند و تو سرو كله اش زدند و به اين تفكر شيطانيش احسنت گفتند.
نيچه هم زمانى گفت: هر انسانى امروزه دچار فقر و دربدرى و زجر و شكنجه است، در زندگى گذشته، يك يهودى بوده و هر انسانى هم كه در زندگى آينده اش دچار زجر و شكنجه و فقر و جنگ و دربدرى شود، بدون شك يكى از يهوديان امروزى و يا مستقيم و يا غير مستقيم از عوامل يهود است! درنتيجه دنياى امروز دچار همان ويروسى است كه جوان مسلمان در ذهنش ساخته بود. و كسى نميداند آنكه ديروز كشته شده در اصل يك يهوديست، آنكه امروز كشته ميشود، صرفنظر از اينكه چه رنگ و دين و نژاد و پدر و مادرى داشته باشد، در اصل يك يهوديست و آنكه در زندگى آينده كشته ميشود، باز هم يك يهوديست.
و عدالت يعنى اين.
اردیبهشت ۰۵، ۱۴۰۱
نوش کن می نوش
من زرتشتی نیستم، و از تعالیم کامل زرتشت تقریبا بیخبرم، و تنها سه سخن از تعالیم او بمن رسیده که میفرماید:
۱- ابتدا پندار نیک داشته باش که ترا به گفتار نیک میرساند و آن گفتار نیک موجب کردار نیک تو میگردد. و کردار نیک موجب آرامش تو و اطرافیانت میباشد.
۲- هرچه کنی بخود کنی، گر همه نیک و بد کنی. هر عمل و یا کرداری که از تو سر میزند درواقع کاریست که درحق خود کردی! و این یک سخن بسیار ژرف و بحث بسیار گسترده ایست که هر کسیرا توان درک و هضمش نیست.
۳- هیچ راهی نیست بجز راه راستی.
و براستی برای زیبا بود و زیبا زندگی کردن و زیبای پخش کردن و زیبایی به ارث گذاشتن، آیا برای آدمی چیز بیشتری از این سه درس لازم است؟
فروردین ۲۷، ۱۴۰۱
خوابی و خیالی و فریبی و دمیست
چند نکته باید پذیرفته و بیاد سپرده شود تا آدمی از دردسر حدیث چون و چرا رهایی یابد.
۱- آدمی باید بپذیرد که نمیداند از کجاآمده، و چرا آمده، و بکجا خواهد رفت.
۲- آدمی در انتخاب خانواده، محل تولد، چگونگی تربیت و جامعه ای که در آن رشد و نمو میکند هیچ دخالتی نداشته و گاها تا آخر عمر هم ندارد.
۳- آدمی در اینکه با چه رنگ و جنسیت و ویژهگیهای جسمی و احتمالا روحی بدنیا آمده هیچ دخالتی نداشته و اکثرا تا آخر عمر هم ندارند.
با اینحال و با تمام این پیچیدهگیها انتظار این است که خطایی سرنزند و ستمی نرود.
هیچکس گناهکار نیست و هیچ بیگناهی هم وجود ندارد.
فروردین ۱۱، ۱۴۰۱
فروردین ۱۰، ۱۴۰۱
اگر فقط میدانستی
چرا مخالف دیکتاتوری هستید؟ آیا اگر آمریکا یک دیکتاتور داشت ، یک درصد از مردم میتوانست بر سر تمامی ثروت یک ملت بنشیند؟ آیا آن یک درصد میتوانست به دوستانش این امکان را بدهد که از دادن مالیات معاف باشند و بدین ترتیب ثروتمندان پولدارتر شوند؟ اگر کشور دیکتاتور داشت آیا آن یک درصد میتوانست زمانی که دوستانش در یک سرمایه گذاری اشتباه سرمایه اشان را از دست میدهند پا بمیان گذاشته و آنان را با طرفند و حیله و خالی ساختن جیب ملت نجات دهد؟ آیا جامعه قادر بود که فقر را ندید بگیرد و به سلامت و آموزش و پرورش فقرا بی اعتنا باشد؟ آیا رسانه ها میتوانستند درانحصار تنها یک خاندان خاص باشند؟ اگر نظام دیکتاتوری بود آیا زندگی شخصی مردم زیر نظارت از ما بهتران میبود و مکالمات مردم شنیده و ضبط میشد؟ آیا میشد زندانی در یک کشور دیگر ساخت و زندانیهای کشورهای دیگر را آنجا برد و شب و روز بطور وحشیانه آنان را شکنجه کرد؟ آیا امکان تقلب در انتخابات بود؟ امکان دروغگویی به ملت در مورد جنگ افروزی و حمله به کشور های دیگر بود؟ آیا میشد یک زندان فقط برای سیاه ها ساخت؟ آیا میشد از رسانه ها برای ترساندن ملت استفاده کرد و آنان را تا آنجا هراسان ساخت که از سیاستی حمایت کنند که از آن نفرت دارند؟ و اسم همه اینها رادموکراسی گذاشت؟ دمکراسی بدترین اتفاقیست که برای یک ملت می افتد!
سناریو فیلم دیکتاتور
فروردین ۰۲، ۱۴۰۱
آنچنان زی که بمیری برهی
یک افسانه مکزیکی مربوط به زنیست که عاشقانه همسر خود را دوست دارد و برای سعادت و خوشبختی او همه تلاش خود را میکند تا زمانیکه درمیابد همسرش به او خیانت کرده و بدامان زنی دیگر سر نهاده است. این آگاهی تلخ, دردآورتر وغیرقابل تحملتر ازهر زخم چرکینی برای زن بینوا رنج آورشده تا جاییکه خرد باخته و دریک لحظه جنون آنی دو کودک خردسال خود را میکشد. پس ازچندی که بخود میآید و از کردار خود باخبر میگردد، بار دیگر دچار عذاب گشته و اینبار خود را از روی پل برودخانه افکنده و بدین ترتیب جان بجانآفرین بازمیگرداند. ولی از آنجاییکه دردش تسکین نیافته میمیرد، جان بسر شده و روحش آواره میگردد و بسراغ مردانیکه بهمسرانشان خیانت کرده اند ومیرود و باعث مرگی فجیع برای آنان میگردد.
این افسانه مکزیکی که طبق معمول از روی آن فیلمها ساخته شده و البته هالیود دراینراه دیگران را مرشد است، همانطور که از نامش پیداست، افسانه است، دستکم بخش دوم آن یعنی آنجاییکه زن بروحی سرگردان درآمده و از مردان خائن انتقام میگیرد ٫حقیقی نیست و ظاهرا برای ترساندن مردان زندوست آمریکای جنوبی به داستان اضافه شده است. ولی از آنجاییکه پس از فروپاچی امپراتوری پارسی، و غارت و نابود سازی علم و دانش آنها دیگر توانایی پاسخ به پرسشهای آدمی وجود ندارد و هرچه هست توهم و غیرواقعیست، حادثه مرگ نیز همچنان معمایی است وآنچه که تنها حقیقتی محض است, خود مرگ میباشد و جستجوی انسان کنجکاو درمورد دنیای پس از مرگ , همچنان درحد گمانه زنیها و خیالپردازیهاست.
شاید بگفته خیام کبیر زمان در دایره ای درحال گذران است و ماده مرگ ندارد بلکه از گونه ای بگونه ای دیگر دگرگون میشود. و آدمی پس از رهایی از جسم ، بشکلی دیگر سر از خاک زندگی برآورده و بروشی دیگر حیات از سر میگیرد، شاید جسم آدمی نبات است و جانش حیوان، و شاید هم بگفته ای با مرگ، آدمی نیز بپایان میرسد!
بهرحال بقول سعدی کبیر، آنرا که خبر شد خبری باز نیامد.
اسفند ۲۶، ۱۴۰۰
تن آدمی شریفست بجان آدمیت
میفرماید جان آدمی درواقع نفس یا دمیست از روح پروردگار که بعنوان امانت در نزد او قرار داده میشود تا با او در سفری بر روی زمین همراه باشد.
آسمان با امانت نتوانست کشید
قرعه کار بنام من دیوانه زدند
هدف زندگی آدمی درواقع یک مبارزه برای نگاهداری این امانت و حفظ آن از آلودهگیست، تا زمان تحویل بی کم و کاست به صاحب اصلیش برگردانده شود تابدین ترتیب امانتدار در کنار پروردگار زندگی جاودان یابد.
خدا گفت: همنشینی با من در توان تو نیست.
آدم گفت: امتحانم کن.
پس خدا ذرهای ازروح خود را همنشین او ساخت تا او را بیازماید.
زمانی که جان رو به پلیدی و پلشتی آورد، و امانتدار بار امانت را تاب نیاورد، هنوز امید برای نجاتش هست ولی اگر جان از دست رفت(به اهریمن فروخته شد) دیگر نه برگشتنیست نه دوباره در کالبدی دیگر زندگی از سر میگیرد و نه بهیچ طریقی نجات مییابد. جان تبدیل به غباری میشود که در فضای نامتناهی محو میگردد. امانتی که تبدیل به هیچ و پوچ میگردد و پس از آن دیگر چیزی نیست.
اسفند ۲۵، ۱۴۰۰
اسفند ۱۷، ۱۴۰۰
بر این بی عصمتان ننگ جهان باد
براى بشر امروزه چيزى وجود ندارد، اگر هم وجود داشته باشد، كسى آنرا نمى بيند، اگر هم كسى ببيند، نميتواند آنرا بازگو كند، اگر هم بازگو كند، كسى آنرا نميفهمد.
اسفند ۱۴، ۱۴۰۰
پا روی دم سگ نگذار، جنگ اوکراین
تو چون خود كنى اختر خويش را بد
مدار از فلك چشم نيك اخترى را
به بهانه جنگ اوكراين
در سال ١٩٩٧ و پس از جنگ بوسنی كه در سال ١٩٩٥ رخ داد،(١) فيلمى بنام "پا رو دم سگ نگذار") بپارسى آنرا بنام سگ را بجنبان ترجمه كرده اند Wag the Dog ) در هاليود ساخته شد كه در واقع يك طنز سیاسی آمریکایی بود كه آنرا برى لوینسون كارگردانى كرده و داستین هافمن و رابرت دنیرو در آن نقش آفرينى كردند.
این فیلمنامه مربوط به یک دكتر علوم سياسى (شارلاتان سياسى) و يك تهیه کننده هالیوود است که به اتفاق جنگی تخيلى و ساختگى را در آلبانی طراحى می كنند تا ذهن رای دهندگان را از رسوایی جنسی ریاست جمهوری آمريكا منحرف سازند. دو هفته مانده به انتخابات رياست جمهورى، رئیسجمهور (آمريكا) متهم به ایجاد مزاحمت برای یک دختر كارآموز در کاخ سفید میشود. مشاور رئیس جمهور، براى دور نگه داشتن رسانهها از این موضوع، از یک مشاور سیاسی (دنیرو) که متخصص حل کردن چنین مشکلاتی است، کمک میطلبد. او پیشنهاد میکند دربارهٔ یک موضوع حیاتی که بهیچوجه واقعیت ندارد( مانند جنگ وحشتناكى كه امروزه تبليغش ميشود ) فيلمى ساخته شود. او به یک تهیه کننده هالیوودی بنام استنلى (هافمن) سفارش میدهد تا فيلمى مهيج و میهن پرستانه و تبلیغاتی در زمینه جنگی در آلبانی بسازد.
تهيه كننده هم گروهی فيلمساز حرفهای را گردهم میآورد و صحنه ها و تصاوير و فيلمهاى دلخراش را از اين جنگ ساختگى خلق كرده و بصورت مستقیم از استودیوی هالیوود روی کانالCNN پخش میكند.
یکماه پس از افشاء رسوایی كلينتون و لوینسکی و بمبگذاری جنايتكارانه کارخانه دارویی الشفا در سودان توسط دولت کلینتون در آگوست ١٩٩٨ ، رسانه ها شروع به مقایسه بین اين فیلم و واقعیت کردند. و شروع جنگ جنايتكارانه آمريكا در بالكان از طرف دولت كلينتون را براى سرپوش نهادن بر روى رسوايى جنسى كلينتون و مونيكا لوىنسكى ناميدند. این مقایسه همچنین در دسامبر سال ١٩٩٨ هنگامی که دولت در جریان محاکمه استیضاح کلینتون بر سر رسوایی لوینسکی ، بمباران در عراق را آغاز كرد يكبار ديگر صورت گرفت. بار دیگر در بهار سال ١٩٩٩ هنگامی که دولت آمريكا در جنگ کوزوو مداخله کرد و یک بمباران تمام عيار را علیه یوگسلاوی انجام داد( که بطور تصادفی با آلبانی همسایه است)انجام شد.
آنچه كه مرا بياد اين فيلم انداخت خواندن اين خبر بود كه شان پن فیلمساز آمریکایی را فرستاده اند تا برای استدیوهای وایس مستندی از جنگ اوکراین بسازد! جنگى كه بلافاصله پس از اعلام خاتمه پندمى كرونا آغاز گشته و رسانه هاى بقول ترامپ دروغپرداز غربى را پر از تصاوير و فيلمهاىى از جنگ به اصطلاح اوكراين كرده كه در گذشته و از فجايع ديگرى كه در ديگر نقاط دنيا رخ داده تهيه شده است.
در فيلم پا روى دم سگ نگذار در يكى از صحنه ها شخصى از كارگردان( داستين هافمن) كه مشغول تهيه فيلم از زن جوان سراپا خونين و مجروحى است كه نوزادى را در بغل دارد، و افتان و خيزان ميرود، ميپرسد: چگونه ميتوان مطمئن بود كه مردم اين صحنه را باور كنند؟ كارگردان ميگويد: نه كسى در اين جنگ بوده نه كسى آز آن برگشته و نه كسى آلبانى را ديده، مردم از كجا بدانند كه اين صحنه واقعى نيست و فيلمه.
براستى كدام ابلهى ميتواند پس از اينهمه دروغى كه به مردم دنيا گفته شده، باز هم به آنچه كه از دستگاه اهريمنى سرمايه دارى به بيرون ميخزد اعتماد كرده و باورمند باشد؟.
از جملات قصار خمينى كه شاگرد اين دستگاه اهريمنى بود اينست كه ميگفت: جنگ از موهبات الهيست. و درواقع راست ميگفت كه جنگ براى ظالمان واقعا موهبت اهريمنيست و طبق معمول هميشگى از اهداف بوجود آوردن اين جنگ ساختگى توسط اهريمن ٢٠ سر ميتوان به نكات زير اشاره كرد:
پول پول پول، همانطورى كه سناريو كرونا ميليارد ها پول را راهى چاه ويل سرمايه دارى كرد ( چاه طمعى كه هرگز پر شدنى نيست) انتظار ميرود، جنگ ساختگى هم بانى انباشت ميلياردها در جيب ستمكاران روزگار شود.
كنترل و اداره دنيا و انحصار قدرت و درنتيجه آقايى براى مردم دنيا از طرف موجوداتى كه درطول تاريخ حقيران روزگار بودند و امروزه هم جز پليدى و پلشتى در جايگاه ديگرى راه ندارند.
كوچاندن اجبارى(بجبر جنگ) قومى خاص از مكانى بمكان ديگر.
و اهداف پوچ و ننگين ديگر ( مانند اينكه كوها كه از ثروتهاى واقعى زمينند را با خاك همطراز ميكند تا طلاى آنرا بدست آورند سپس همان طلا را دوباره در خاك پنهان ميكنند.
پاورقی
(١)جنگ ۱۹۹۵ در بوسنی و هرزگوین كه به جنگ بوسنی معروف است و آن جنگی مسلحانه و بینالمللی بود که بین ۵ آوریل ۱۹۹۲ تا ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ بین بوسنی و هرزگوین ، کرواسی و صربستان جریان داشت و با امضای توافق دیتون در شهر دیتون ایالت اوهایو ایالات متحده آمریکا پایان یافت، عملیات نظامی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) علیه یوگسلاوی در جریان جنگ کوزوو بود. به گفتهٔ ناتو، هدف عملیات متوقف کردن نقض حقوق بشر در کوزوو،بود و این نخستین باری بود که حملهای توسط ناتو بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد صورت میگرفت. حملات از ۲۴ مارس تا ۱۰ ژوئن ۱۹۹۹ به طول انجامید. اسم رمز رسمی عملیات ناتو عملیات نیروی ائتلافی بود و آمریکا آن را عملیات نوبل انویل مینامید، در حالیکه در یوگسلاوی عملیات به نادرستی «فرشتهٔ بخشنده»(سیریلیک صربی:Милосрдни анђео) نامیده میشد.
بمباران ۱۹۹۹ منجر به عقبنشینی نیروهای یوگسلاو از کوزوو و ایجاد فرستاده اداری موقت سازمان ملل در کوزوو شد.این عملیات دومین عملیات رزمی عمدهٔ ناتو در تاریخ آن سال بود این بمبارانها بین ٤٨٩٠٠٠ و ٥٢٨٠٠٠ تلفات غیرنظامی دربرداشت، پلها، کارخانههای صنعتی، ساختمانهای غیرنظامی، ساختمانهای عمومی و تجاری، سربازخانههای و تأسیسات غير نظامی بسیاری را تخریب کرد.
شهریور ۱۲، ۱۴۰۰
همه ما سزاوار همان روژگاری هستیم که دچارشیم
ازهر زاویه که بنگری، به این نتیجه میرسی که بیش از این شایستگی نیست. از زمینه علمی نابرده رنج، گنج میسر نمیشود، از نظر ربانی هم شاید این عقیده که میگوید: همه ما در حال گذران یکی از بیشمار سرنوشتها هستیم، درست باشد.
بیشمار سرنوشتهایی که نتایج دورانی ناشی از کردارهاست. مثلا خمینی بتعداد جوانهایی که کشته، بدنیا آمده و در عنفوان جوانی با وضعی فجیع کشته خواهد شد، بتعداد مادرانی که داغدار کرده بدنیا خواهد آمد و بشکلی حزین داغدار خواهد شد، بتعداد پدران، خواهران، برادران، کودکان، همسران وو و که زندگیشان را به اشک و خون آلوده بدنیاآمده و رنج خواهد برد. و اینهمان جهنم وعده داده شده است که پس از هر سوختن، دوباره حیات است و در پی آن دوباره سوختن.
مرداد ۱۹، ۱۴۰۰
آدمی سربسر همه عیب است
آدمى يك اهورا و يك اهريمن در وجودش دارد كه با آنها بدنيا ميآيد. در برخورد آدمی با روزگار٫ آنکس که اهريمن وجودش را با پندار و گفتار و کردار پليد بزرگ ساخته، موجب روی گرداندن رورگار از خود ميشود و برعکس آنكس كه اهوراى وجودش را با پندار و گفتار و كردار نيك بزرگ و نيرومند گردانده است، روزگار را به تعظيم و تكريم و بزرگداشت نسبت بخود موجب است. و این بزرگداشت تنها درون آدمی را دربرمیگیرد٫ یک خیال راحت یک خوشبختی نهانی، یک رضایت واقعی و یک بینیازی که با پرواز کردن برابر است.
آدمیزاده طرفه معجونیست
از فرشته سرشته وز حیوان
گر رود سوی این شود به ازاین
ورشود سوی آن شود کم از آن.
در تو هم دیوست و هم ملکی
هم زمینی و هم فلکی
ترک دیوی کنی، ملک باشی
ز شرف برتر از فلک باشی، سنائی
مرداد ۱۱، ۱۴۰۰
کیست کو آبی براین آتش زند
دانشمند ارزشمند ایران، زنده یاد علی اکبر دهخدا برای کردار بیهوده آدمی امثال و حکمی دارد آنجا که میفرماید:
آب با غربال پیمودن
باد در قفس کردن
آب به ریسمان بستن
خشت بر آب زدن
باد بچنبر بستن
نقش بر آب زدن
آب دریا بکیل پیمودن
مهتاب بگز پیمودن
آهن سرد کوفتن
باد پیمودن
در قفس دمیدن
سودای خام پختن
آب در هاون سودن
گره بباد زدن
تمام اینها کاری عبث کردن است ولی عبث ترین عبث ها، ظلم کردن است.
دی ۲۲، ۱۳۹۹
درساخته نگر, سازنده را بشناس
پیش از آنکه دست روزگار ترا نرم کند, و با پتک خود موجودیت ترا بروی سندان زمان خرد کند, تو خود بچشم عقل بر سخن من نگر و ازاین پند ها فزونی یاب تا آرامش دو جهان حاصل کنی.
هرچند سرشت آدمی برآنست که هیچ پند بکار نبندد. چرا که حماقتی در باطن او نهفته اس
که از روی غفلت, پنداشت خویش را برتراز دانش پیران ببیند.
بهرحال من شرط انسانیت بجای آورده و آنچه باید گفت را میگویم که گفته اند: بر گوینده بیش از گفتار نیست, اگر شنونده خریدار نبود, جای آزار نیست.
- خودکام نباش و از ناشایست پرهیز کن و بروشی زندگی کن که سزای اصل پاک توست که تورا اصل شریفست
و پیوسته اجداد تو ملوک جهان بوده اند.
- بدان که این جهان کشتزاریست از نیک و بد, آنچه بکاری بدروی, و دروده خویش را هر کسی در کشتزار خود خورد,
آدمیان نیک طبع در این کشتزار, همت شیران و خوی آتش دارند, و نخچیر گاهشان این سرای سپنج است و نخچیرشان دانش و نیکی کردن. خدای خود را جویند و چون آتش , هرچند نگونشان سازی, برتری و فزونی جویند.
باب اول: شناخت ایزد یکتا
- خدای تو یکتاست چه هیچ چیز از بودنی و نابودنی مانند او نیست و هیچکس را یارای شناسایی او نیست بجز تو,
همه کس در شناخت آفریدگار تو عاجزند, بجز تو که خادم اویی.
بغیر از تو همه ناشناخته و در وی راه ندارند.
و تو زمانی شناسنده خدایت شوی که شناس شوی.او را بشناسی , مانند نقاشی که در منقوش خود مینگرد.
و تو در خود نگری , در آفریدگار نگریسی.
درساخته نگر, سازنده را بشناس.
او با توست درهمه حال, در شادی با تو شاد است, درحال گریستن مانند تو میگرید, در ناامیدی با تو ناامید است و در ظلم مانند تو ظالم میشود و حتی بتو هم رحم نمیکند.
خدایت را توانا و دانا میخواهی, توانا و دانا باش.
و تا عمرباقیمانده درخود نگر تا درنگ شناخت, راه را از تو نرباید، که همه درنگی از زمان بود و زمان گذرنده است و گذرنده را آغازوانجامی است.
اگر جهانت را تنگ و بسته میبینی, از او مدان و گمان مبر که او جهان را بر تو تنگ کرده, آنچه خود کرده ای را از روی نادانی از او ندان. برعکس او یاوری بند گشاست و ترا براه باز میگرداند, جایی که بیراه رفتی.
-و ایمان داشته باش که تو مجازی, او حقیقت, تو جسمی او روح, تو صورتی, او ذات, تو فرعی او اصل, تو مکان و زمانی او ابدیت, تو عرضی او جوهر, تو عنصری او هیولی , تو گمانی او نشان, تو نیستی و او هستی.
ادامه دارد.
آبان ۰۸، ۱۳۹۹
مهر ۳۰، ۱۳۹۹
با دروغ فقط میتوان به دروغ رسید
یکی از الفاظ پارسی در قرآن، سجیل است. آنجا که میگوید، "ترمیهم بحجاره من سجیل". سجیل به دو سه معنی است. یکی سنگ سخت و دیگری سنگی از گل پخته، مانند آجر. و درست اینستکه گفته شود که سجیل یعنی سنگ و گل بهم آمیخته. و در لفظ عرب، هرچه به پارسی گاف باشد، جیم گویند. چنانکه: زنگی را زنجی گویند، و زنگ را زنج و بنگ را بنج و سنگ را سنج گویند. و براین قیاس این لفظ سجیل در قرآن آمده است. همچنین زبان عربی مانند اکثر زبانهای دنیا از کم داشت لفظ رنجور و حقیر است. و درست مانند زبان قبایل وحشی که تاریخ و تمدن ندارند، مانند قبایل انگلسکسون و ویکینگ و عرب و ترک، مجبور گشتند که لغات را از زبان پارسی وام گرفته و با لهجه خود، کلمات پارسی را تلفظ کرده و بدین ترتیب صاحب زبان گشته اند. در دوران محمد رضا شاه پهلوی، شاه فقید ایران، مردم شمال اروپا برای پیدا کردن ریشه زبان خود به شهرستانهای ایران سفر کرده و یک بیک آنها را ریشه یابی میکردند.
درزبان عربی چهارحرف: پ گ ژ چ وجود ندارد. آنها بجای این ۴ حرف، از واژهای : ف - ک – ز - ج بهره میگیرند. وچون عربها نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین، به پیل میگویند : فیل به پهلوی میگویند: فهلوی به پردیس میگویند: فردوس به پلاتون میگویند: افلاطون به تهماسپ میگویند: تهماسب به پارس میگویند: فارس به پساوند میگویند: بساوند به پارسی میگویند: فارسی! به گرگانی میگویند: جرجانی به بزرگمهر میگویند: بوذرجمهر به گرچک میگویند: قرجک به گاسپین میگویند: قزوین! به چمکران میگویند: جمکران به چاچرود میگویند: جاجرود به چزاندن میگویند: جزاندن به دژ میگویند: دز به کژ میگویند: کج به مژ میگویند: مج و الاخر.
و امروز قبایل وحشی همه چیز را واژگون کرده و خود را صاحب نیاکان پارسها ثبت کرده اند، و آثار پیغمبر پارسی، مانی، و حتی نقاشی چهره او که گفته میشود کار نقاش ایتالیایی میکل آنژلو است، بجای موزههای ایران، به دیوار کاخ امیر عربستان آویزان است. آثار باستانی که مزین به نقش فروهر است، ترکی نامیده و تاریخ، تمدن و فرهنگ باشکوه پارسها را در بین خود مانند گوشت قربانی تقسیم میکنند. غافل از اینکه روزگاری خردمندی پارسی گفته است: با دروغ به دروغ میرسی.
درزبان عربی چهارحرف: پ گ ژ چ وجود ندارد. آنها بجای این ۴ حرف، از واژهای : ف - ک – ز - ج بهره میگیرند. وچون عربها نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین، به پیل میگویند : فیل به پهلوی میگویند: فهلوی به پردیس میگویند: فردوس به پلاتون میگویند: افلاطون به تهماسپ میگویند: تهماسب به پارس میگویند: فارس به پساوند میگویند: بساوند به پارسی میگویند: فارسی! به گرگانی میگویند: جرجانی به بزرگمهر میگویند: بوذرجمهر به گرچک میگویند: قرجک به گاسپین میگویند: قزوین! به چمکران میگویند: جمکران به چاچرود میگویند: جاجرود به چزاندن میگویند: جزاندن به دژ میگویند: دز به کژ میگویند: کج به مژ میگویند: مج و الاخر.
و امروز قبایل وحشی همه چیز را واژگون کرده و خود را صاحب نیاکان پارسها ثبت کرده اند، و آثار پیغمبر پارسی، مانی، و حتی نقاشی چهره او که گفته میشود کار نقاش ایتالیایی میکل آنژلو است، بجای موزههای ایران، به دیوار کاخ امیر عربستان آویزان است. آثار باستانی که مزین به نقش فروهر است، ترکی نامیده و تاریخ، تمدن و فرهنگ باشکوه پارسها را در بین خود مانند گوشت قربانی تقسیم میکنند. غافل از اینکه روزگاری خردمندی پارسی گفته است: با دروغ به دروغ میرسی.
مهر ۲۵، ۱۳۹۹
گناهکار بیگناه
در دادگاه عدل الهی، شما هم مقصری هم مقصر نیستی! شما مقصر نیستی چون زمانیکه بشما شکل و فرم دادند، توانایی و آگاهی و دانش لازم برای مقاومت در برابر آنرا نداشتید.
مقصرید چون اگر میدانید که بد فرمید، وعوض نمیشید، همین آگاهی دلیل مقصر بودن شماست،
و اگر نمیدانید که بد فرمید، همین ناآگاهی گناه شماست.
اگر میدانید که بد فرمید و توانایی تغییر ندارید، همین ناتوانی تقصیر شماست.
چه باید کرد؟
برای بیوجدانها پاسخی نیست، برای کسانیکه خواستار زندگی بدون تلخی و نامیدی هستند و برای زدودن ابرهای سبز و متعفنی که پیرامون آنانرا فرا گرفته، تلاش میکنند، یکی از راههای کار، بخشیدن خود، والدین، اجتماع و تمامی عواملی است که آنها را به ناکجا آباد کشانده است.
بخشیدن با این دلیل و استدلال که همگان از گردابی بیرون خزیده اند که خود در ساخت آن نقشی نداشتند، و آن پلیدی که نخستین بار، بهشت آسمانی را با دزدی به جهنم زمینی تبدیل ساخت، هنوز زیر سنگینی مجازات و کفاره، ضجه میزند.
مهر ۲۰، ۱۳۹۹
همچنین میرو که زیبا میروی
اگر ۷ میلییارد انسان زنده روی زمین، از کودک و نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال، هرکدام به تنهایی دو خط کوکأیین استنشاق کنند، در مجموع ۵۰ تن کوکأیین مصرف میشود، و این مقدار به تنهایی میزان مصرف یکماه، بله یکماه، مصرف کوکأیین مردمی است که در استانهای همپیمان آمریکا زندگی میکنند. برای خردمند همین یک اشاره بس است تا بداند خداوندش بکجا میرود، و چه اشارهای از گفتار سعدی کبیر شیرینتر:
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی یا بعمدا میروی
روی پنهان دارد از مردم پری
تو پری روی آشکارا میروی
گر تماشا میکنی در خود نگر
یا به خوشتر زین تماشا میروی
مینوازی بنده را یا میکشی
مینشینی یکنفس یا میروی
اندرونم با تو میآید ولیک
تاکجا دیگر به یغما میروی
جان نخواهد بردن از تو هیچ دل
شهر بگرفتی بصحرا میروی
گرچه آرام از دل ما میرود
همچنین میرو که زیبا میروی.
شهریور ۰۷، ۱۳۹۹
خرداد ۱۳، ۱۳۹۹
این برق خانه سوز مهیای جستن است
- تمامی موجودات پس از مرگ دوباره به این دنیا بازمیگردند ولی او دیگر باز نخواهد گشت.
- چرا؟
- چون بیگناه کشته شده است. و هنگامی که آدمی بیجرم و بيگناه كشته شود زنجيره تناسخ او ازهم ميدرد و ديگر دراين دنيا بدنيا نخواهد آمد و رنج زندگی در جهان خاك، را ديگر تجربه نخواهد كرد. اينبار روح در کالبدی ديگر در جايى ديگر و هزاربار بهتر, ببودن ادامه خواهد داد.
- بدین ترتیب هرکسی میرود و خود را بکشتن میدهد!
-برعكس اگر آدمی خودكشى کند ديگر هيچگاه از زندگى خاكى جدا نخواهد شد و زنجيره تناسخ او تا ابد ادامه یافته و به اشكال گوناگون بدنيا خواهد آمد و تا ابد رنج خواهد برد.
اشتراک در:
پستها (Atom)