
در اساطیر ایرانی، كه پرى از آنجا نشأت ميگيرد، و همزمان با خداوند بال، آنها هم موجوديت داشته اند، پریها (Peris)در اصل فرشتگان سقوط کرده اى هستند که بدلايلى از طرف خداوند بال و يا اهورا مزدا، بر زمين فرود آمده و حامل دستور و يا مامور انجام كارى درباره دوستان و يا مهر باوران و دشمنان و يا مهر ستيزان، هستند.(١)
همچنین باور هايى درباره پریان در برخی از افسانههای كهن و باستان ايرانى وجود دارد كه ميگويد، آنها کم و بیش بین خیر و شر هستند. پريان گاهی آینده را برای انسانها آشکار میكنند و آنها را از انجام پليدى باز ميدارند، دراكثر مواقع، مامور حفاظت از كودكانى هستند كه والدين خود را از دست داده اند، گاهى با كشاندن آدم خوب يا بد، به راهى بجز آنچه ميرود، موجب تغيير سرنوشتش ميشوند، گاهی مردم پليد را فریب داده و اكثرا بلایای طبیعی مانند زلزله، طوفان و سيل را بوجود میآوردند. این پريان از نظر فیزیکی زیبا بوده و اغلب با بال نشان داده میشوند. پرى ها داراى چشم و گيسوى مشكى هستند، پيكرى زيبا دارند و بسيار خوشبو ميباشند. (٢)
جايگاه اصلى پريان، پرديس، و يا پاراديس نام دارد كه در زبان پارسى بمعنى جايگاه خوبى و زيبايى و يا بهشت است. و اين بهشت در مكانى است كه همگان نميتوانند آنجا را بيابند. و خانه پرى ها بر روى زمين، پرى استان و يا پاريستان است که در کوه قاف واقع شده است. كوه قاف، و یا کوهی جادویی كه در دورترین نقطه جهان است و رشته كوه هاى مرتبط با آن، جهان شناخته شده ما را احاطه کرده است. پريان دشمنان سرسختى بنام ديو ها دارند كه مرتبا با آنها در زد و خورد بسر برده و دیوها، پرى ها را در قفس های آهنين حبس میكنند و مانع از انجام ماموريت آنها ميشوند، و آنها را در اين قفس هاى آهنين شكنجه ميكنند، زیرا پريان به آهن آلرژى دارند و از پيوستن به تاريكى و از ارتکاب شرارت هاى مربوط به تاريكى، خودداری ميكنند. پريان براى مقابله و دفع ديو ها خود را در حوضچه هايى كه با گلاب پر شده است، ميشويند. و شربتى كه با گلاب تهيه شده ميخورند و ذكر خداوند بال را گفته و از او مدد ميجويند. (٣)
از پريان معرف، ميتوان ملكه سبا(همسر جمشيد شاه)گابريل(جبرائیل)، ازراييل((٤) هاروت و ماروت، دختر شاه پريان و پرى دريايى را نام برد.
داستانهاى كهن پارسى بويژه داستانهاى مربوط به دوران امپراتورى ساسانى، مانند هزار و يك شب، کلیلگ و دمنگ (کلیله و دمنه) و و و پر از حكاياتى است كه درباره پريان نقل شده است و اين داستانها منبع الهام برخى نويسنده گان غير ايرانى، بويژه روسى، قرار گرفته كه آنها را يا بطور مستقيم ترجمه كرده و يا با الهام از آنها، حكايات نويين نوشته اند. از برجسته ترین داستانهاى مرتبط با پريان ايرانى، در ادبیات دوران امپراتورى صفوى، ميتوان به لاله رخ اثر توماس مور، شاعر ايرلندى در حدود ٤٠٠ سال پيش، و تیتانیا ملکه ٔ پریان و زن اوبرون و یکی از اشخاص کتاب «رؤیای یک شب تابستانی » اثر شکسپیر، اشاره كرد. گفته ميشود كه رمان لالهرُخ (Lalla Rookh) اثر توماس مور، در زمان جنگهاى چليپى بمنظور يادآورى به مردم ايرلند كه اصلشان پارسى و مانوى است، نوشته شده است. چراكه در اينزمان ايرلند تحت تاثير شديدجنگهاى چليپى بود. توماس مور با نوشتن رمان شعر گونه لاله رخ كه درواقع به سبك ادبيات پارسى است و از داستانهاى دوران امپراتوران ساسانى الهام گرفته شده، تلاش ميكند تا به مردم ايرلند گذشته پرافتخار پارسى خود را گوشزد نمايد. همانكارى كه چاپ چندين باره گفتگوى نيچه با زرتشت، در زمان جنگ جهانى دوم، براى ملت آلمان كرد. رمان توماس مور در سال ۱۸۱۷ انتشار مجدد شد ولى هيچگاه اجازه ترجمه به پارسى را نيافت، و با وجودى كه سراسر ٦٠٠٠ بيت اين رمان درباره امپراتورى پارسى است، ولى حتى در دوران پهلويها كه هزاران كتاب از نويسندگان دنيا ترجمه گشت(هرچند ترجمه ها بسيار هدفمند و مهندسى شده هستند، ولى بهرحال..) ولى رمان توماس مور در دسترس ايرانيان قرار نگرفت. چرا؟ چون حقايق بى نظيرى درباره پيامبر ايران، حضرت مانى و شكوه و جلال امپراتورى ساسانى و صفوى را به زيباترين نحو، شرح ميدهد. يكى از مطالبى كه توماس مور بارها در رمان خود تكرار ميكند، صورت نورانى مانى است كه او از راه ترحم به ديگران، آنرا با تكه پارچه اى سپيد ميپوشاند. امروزه هم مغانهاى زرتشتى به تقليد از مانى، هنگام نيايش در مقابل آتش، روى خود را با تكه پارچه اى ميپوشانند. توماس مور در اينباره ميسرايد:
در آن سرزمين طربانگیز خورشید
پارس، اولین جايى بر روى زمين که آفتاب بر آن تابيد
جایی که عزیزترین زادگان پرتوی خورشيد
آن گلها و میوههای گلگون،
آنچنان فراوانند كه روی هر جویبار را میپوشانند
و زیباترینِ نهرها که مرغاب است(پر از پرندگان آبى است)
در میان قصرها و باغهای مرو پرسه میزند
آنجا بر آن تختگاهی که، ایمان چشمبسته کرور کرور پیرو،
او را بر آن نشانده،
پیامبری تکیه بر مسند ریاست زده، آن مقنع کبیر.(٥)
و بر چهرهاش نقابی آویخته، نقابی سیمین،
تا که رحمی کرده و
سیمای خیرهکنندهاش چشمان بنیبشر را نزند
چرا که به گفته هواخواهانش، حتی زمانی که موسی از کوه بازمیگشت
آن نوری که اعجازگونه بر گونههایش میتابید هم،
آن انواری که از حضور خداوندش به درخشش درمیآمد، هم
کمفروغتر از نور سیمای مقنع بود.(٦)
امروزه اين رمان هم مانند امثال خودش، تحريف شده و نامها تغيير يافته و با متن اصلى تفاوت دارد. (٧)
داستان رمان لاله رخ توماس مور، براساس حكايات شيرين مربوط به دوران ساسانى است. بدين ترتيب كه يكى از امپراتوران ساسانى، پس از کناره گیری از تاج و تخت به نفع پسرش بنام بهرام گور، عازم سير و گردش دور دنيا ميشود و با عبور از دره و دشتهاى زيباى خوارزم، تحت تاثير زيبايى اين مناطق قرار گرفته و در آنجا خيمه ميزند. و اين همزمان با سال یازدهم سلطنت اورونگ زيپ، شاه خوارزم است. به اورنگ زيپ خبر ميرسد كه شاهنشاه در يكى از دشتهاى بخارا خيمه زده و او سراسيمه به ديدار شاه شاهان رفته و به سبک خوارزميان، مهمان نوازی باشکوهی که شایسته شاهنشاه و میزبان بود، ترتيب ميدهد. در طول اقامت مسافر سلطنتی در خوارزم، يك قرار ازدواج بین کوچکترین دختر شاه خوارزم كه پرى ناميده ميشود ولى به سبب مهر زيادى كه پدر به او دارد، لقب لاله رخ را داراست، با پسر كوچك امپراتور پارس، يعنى بهرام گور، توافق ميشود. قهرمانانی که بعدها، نام و عشقشان زینت بخش هزاران داستان و نقاشى و ترانه های ایرانی و جهانى ميشود.
لاله رخ، نام شخص اول، داستان اين شاعر ايرلندى است که يك شاهزاده خانم پارسى و نامزد بهرام گور، است. رمان لالهرخ شامل چهار قطعه شعر روایی است که داستانی به نثر آنها را بهم پیوند میدهد. روزگار توماس مور مصادف با جنگهاى خونبار چليپى بين اميران فريب خورده مانوى بود و قبايل بربر از تضعيف اين شاهان سوء استفاده كرده و با حمله به شهرهاى آباد امپراتورى صفوى، مردم را قتل و غارت نموده و برخى از آنان هم مانند قبايل وحشى انگلساكسون سرزمينهايى از ايرلند را اشغال كرده و ساكن شدند. همچنين حمله قبايل بربر به فرانسه و كشتار وحشيانه شاه و دربار آنجا و همچنين بريدن سر مردم عادى و غصب فرانسه، كه امروز بنام انقلاب كبير فرانسه ثبت شده است، از ديگر نمونه هاى حمله قبايل بربر به جوامع متمدن انسانى در امپراتورى صفوى است. و آنچه در بررسی شعر «لالهرخ» جالب مینماید گزینش هدفمند رویدادهای تاریخی آنزمان و داستانهای کهن پارسى، و تطبیق آن با فضای سیاسی زمان و مکان شاعر است. لاله رخ فرمى آشنا مانند كتاب هزار و يكشب كه بر اساس داستانهايى است كه شهرزاد براى امپراتور ساسانى هر شب تعريف ميكند، کلیلگ و دمنگ (کلیله و دمنه) كه توسط انوشيروان امپراتور ساسانى نوشته شده است، كتاب حمله تيتانها(٨) اثر معروف مانى، و هفت پيكر نظامى دارد.
داستان لاله رخ:
لالهرخ که به نامزدی شاه جوان درآمده برای برگزارى جشن زناشویی با گروهی از غلامان و کنیزان راهی پارس(شيراز كنونى) میشود. در میان خیل همراهان شاعری هنرمند كه در خواندن و نواختن زبردست است، فردى بنام فرامرث(فرامرز)برای تفریح لالهرخ چهار قصه را برای او بازگو میکند، (٩)و لالهرخ در راه، دل به فرامرز میبازد. بخش اعظم رمان از چهار داستانی تشکیل شده که فرامرز به شعر میسراید. این چهار داستان عبارتند از: «پیامبر نقابدار» که گوشه اى از سرگذشت، مانى پیامبر دانشمند ایرانی است، «پردیس و پری»، «مهرپرستان»، و «چراغ خانه» است.
هنگامی که لالهرخ وارد قصر نامزد خود بهرام گور میشود و تصور ميكند كه از محبوب خود، فرامرز بايد جدا گردد، از غصه، از هوش میرود اما کمی بعد با آوايى آشنا بهوش میآید. این صدای آشنا صدای کسی نیست جز شاعر دلدار او فرامرز. هنگامی که لالهرخ درمییابد که شاعری که او در عشقش میسوزد در واقع همان نامزد او یعنی بهرام گور است شور و شعف وصفناپذیری وجود او را دربر میگیرد.(١٠)