۱۵.۱۲.۹۶

بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام


نه بشاخ گل نه بر سرو چمن پبچیده ام
شاخه تاکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون میرود
دود شمع کشته ام درانجمن پیچیده ام
میدهم مستی بدلها گرچه مستورم زچشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
جای دل در سینهٔ صدپاره، دارم آتشی
شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام

::::::::::::::::::::::::::::
نازک اندامی بود امشب درآغوشم رهی
همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیده ام.

رهی معیری



معین - گًل آمد بهار آمد-moein

آمریکا در طول تاریخ ۱۲۰ ساله موجودیتش به عنوان یک کشور



خاریم و طربناک تر از باد بهاریم, خاکیم و دلاویز تر از بوی عبیریم


۱۴.۱۲.۹۶

Lais Ribeiro By Rafael Pavarotti


ما از نسل نور، مهر و خورشیدیم


همه امکانات و قدرت دست شماست و مال شماست و در اختیار شماست. گمان میکنی‌ هرکاری که بخواهید و از دستتان برمیاید، میتوانید انجام دهید، ولی‌ مطمئن باش ای عوضی‌! که نوشته ها، هم خوانده هم شنیده و هم حس می‌شوند، این ارتباط با سیم و موج و بیت و بایت نیست، ارتباط مغز مرکزی با ۷ میلیارد انسان و صد‌ها میلیارد موجودات دیگر است. این قدرت کنترل شدنی نیست، ‌ای بیچاره نادانِ خود بزرگ بینِ اهریمنی. اینقدر سر بسنگ بکوبید تا لجن راه بیفتد. مرگ بر شما و جاودانگی بر ما باد.




Hajir Mehr Afrooz - Iran

باز تموم دلها چه بیقرار


این روزا که اکثرا با سرما و سوز و زمستان دست بگریبان و دچارند، تنها ایرانیان هستند که بهوای نوروز حتی بهار را در سرمای زیر صفر حس میکنند.


هایده - بهار بهار

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Contrabass Ney - Georges Alloro

بهار آمد و آورد باز بوى ترا


چگونه دل نکند تازه آرزوى ترا
بهار آمد و آورد باز بوى ترا

پس از وفات هم آید قراربخش دلم
اگر بگور برم باخود آرزوى ترا

اگرچه باز غمم چنگ برگلو دارد
بیا كه بوسه دهم قمرى گلوى ترا

بروى اینهمه بدچشم میتوانم بست
بس اینكه درنظر آرم رخِ نكوى ترا

چنان در آینه جانِ من هویدایى
كه شور و نورِ حضورست یادِ روى ترا

نیافت روشنى از مهرِ چون تویى دلِ او
چه تیره روزى ازین بیشتر عدوى ترا

بهانه جویى و عیب وى، اى عدو چه كژى ست
سرشتِ عیب تراش و بهانه جوى ترا

بجامِ عدل دهى باده، نوشَت اى ساقى
برو كه سنگِ ستم نشكند سبوى ترا

دلا مبارك بادت سماعِ شادى نو
شنید گوشِ فلك دوش هاى و هوى ترا

تو و نهفتنِ عشق این چه آبرودار داریست
كه اشكِ شوق فروریزد آبروى ترا.

اسماعیل خوئی



پوران - گل اومد بهار اومد


بهار عمرخواه ایدل وگرنه این چمن هرسال, چو نسرین صدگل آرد بار وچون بلبل هزارآرد


۱۳.۱۲.۹۶

Kim Kardashian By Greg Swales March 2018


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Simon Winsé - Lolo Mouth Bow

بهار و باغ را فصل جوانیست


سحرگه غنچه‌ای درطرف گلزار
زنخوت بر گلی خندید بسیار
که ای پژمرده، روز کامرانیست
بهار و باغ را فصل جوانیست
نشاید در چمن دلتنگ بودن
بدین رنگ و صفا، بیرنگ بودن
نشاط آرد هوای مرغزاران
چو نور صبحگاهی در بهاران
تو نیز آمادهٔ نشو و نما باش
برنگ و جلوه و خوبی چوما باش
اگر ما هردو را یک باغبان کشت
چرا گشتیم ما زیبا، شما زشت
بیفروز از فروغ خود چمن را
مکاه ایدوست قدر خویشتن را
بگفتا، هیچ گل درطرف بستان
نماند جاودان شاداب و خندان
مرا هم بود روزی رنگ و بوئی
صفائی، جلوه‌ای، پاکیزه‌روئی
سپهر، این باغ بس کردست یغما
من امروزم بدین خواری، تو فردا
چو گل یکلحظه ماند غنچه یکدم
چه شادی درصف گلشن چه ماتم
مرا باید دگر ترک چمن گفت
گل پژمرده دیگربار نشکفت
ترا خوش باد با خوبان نشستن
که مارا باید اینک رخت بستن
مزن بیهود چندین طعنه ما را
ببند ار زیرکی دست قضا را
چو خواهد چرخ یغماگر زبونت
کند باد حوادث واژگونت
بهر شاخی که روید تازه برگی
شود تاراج بادی یا تگرگی
گل آن خوشتر که جز روزی نماند
چو ماند، هیچکش قدرش نداند
بهستی خوش بود دامن فشاندن
گلی زیبا شدن یکلحظه ماندن
گل خوشبوی را گرمست بازار
نماند رنگ و بو چون رفت رخسار
تبه گردید فرصت خستگان را
برو هشیار کن نو رستگان را
چه نامی چون نماند از من نشانی
چه جان بخشی، چو باقی نیست جانی
کسی کش دایهٔ گیتی دهد شیر
شود هم در زمان کودکی پیر
چو این پیمانه را ساقیست گردون
بباید خورد، گر شهدست وگر خون
از آن دفتر که نام ما زدودند
شما را صفحهٔ دیگر گشودند
ازین پژمردگی ما را غمی نیست
که گل را زندگانی جز دمی نیست.

پروین اعتصامی





از آمدن بهار و از رفتن دی



از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور مخور اندوه که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می.

خیام













تفاوت از سال ۱۹۷۲ تا ۲۰۱۸، از زمین تا آسمان است

Bruce Lee Lightsabers Scene Recreation
اگر بورس لی‌ میخواست امروز بجنگد!

مراد از بهار، هنگامی است که وجود آدمی‌ با کلام خدا و طبیعت انس میگیرد



با اینکه پس از ۱۵ بهمن ماه زمین به اصطلاح نفس می‌کشد(گرم میشود) و حتی اگر یک متر برف هم ببارد و سرما و سوز بیداد کند، دوامی نخواهد داشت و بطرز مسخرهای جلوه کرده و در مدت کوتاهی از بین خواهد رفت (کافی‌ است فقط یکبار باران ببارد، تمامی برف‌ها آب خواهند شد)، با اینحال اینزمان که میبایستی نسیم بهاری بوزد در بیشتر نقاط اروپا و دیگر جاها سرما و برف حکمرانی‌ می‌کند. و همانطوری که اشاره شد، این چالشی نیست که نگران کننده باشد، مشکل آنجاست که چگونه میشود به سگی‌ که با تعجب بتو و برف نگاه می‌کند و میپرسد:" مگر الان نزدیک بهار نیست پس این چه وضع مسخره‌ای است"، بفهمانی که ساعت بیولوژی او و درختانی که بواسطه گرم شدن زمین ریشه‌هایشان بیدار شده‌اند، عیبی نکرده و آنچه که میکشیم از حماقت احمق‌های غربی است و کاریش هم نمیشود کرد.

در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هر چند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به ز منست اگر برم نام بهشت.

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست


قسمت لذت بخش خانه تکانی انجاست که پسته ای که پارسال از دستت افتاد را پیدا میکنی میخوری