۱۱.۱۲.۹۶
۱۰.۱۲.۹۶
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد
صفا آمد، صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد
حبیب آمد حبیب آمد بدلداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد
سماع آمد سماع آمد سماع بی صداع آمد ۱
وصال آمد وصال آمد وصال پایدار آمد
ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد
شقایقها و ریحانها و لاله خوش عذار آمد
کسی آمد کسی آمد که ناکس زوکسی گردد
مهی آمد مهی آمد که دفع هرغبار آمد
دلی آمد دلی آمد که دلها را بخنداند
می ای آمد می ای آمد که دفع هر خمار آمد
کفی آمد کفی آمد که دریا دُرّ ازو یابد
شهی آمد شهی آمد که جان هر دیار آمد
کجا آمد کجا آمد کزینجا خود نرفته است او
ولیکن چشم گه آگاه و گه بی اعتبار آمد
ببندم چشم و گویم شد، گشایم گویم او آمد
و او در خواب و بیداری قرین و یار غار آمد
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش بنطق آمد
رها کن حرف بشمرده که حرف بیشمار آمد.
مولانا
نوروز بر تمامی ملت ایران شاد و پیروز باد
چگونه میشود به ملتی تحت ظلم و ستم هیولایی، ملتی غمگین و دلمرده که ۳۹ سال است در زندانی مخوف تر از زندان گوانتانامو آمریکا بسر میبرد، ملتی که ۳۹ سال است تحت شکنجههای وحشتناک تر از آنچه که نظامیان روانی آمریکایی که هرکدام سابقه قتلهای زنجیرهای را در کارنامهٔ خود دارند، بر سر زندانیان زندان ابوغریب در عراق آوردند، دست و پا میزند، ملتی چپاول گشته، ملتی هویت از دست داده، ملتی قتلعام گشته، ملتی عزادار، شادباش گفت؟
تحویل سال ۱۳۹۷ در ایران:
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶ هجری شمسی
مطابق با ۲ رجب ۱۴۳۹ هجری قمری
و ۲۰ مارس ۲۰۱۸ میلادی
ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه و ۲۸ ثانیه بعد از ظهر
Times of Vernal Equinox (2018 Mar 20 16:15 GMT
IRAN-Nowruz-Tues, March 20, 2018, 7:45 PM
2018 Nowruz Banner Design Contest by Farhang Foundation
۹.۱۲.۹۶
نینا و سماع
Nina Simone: Take Me To The Water
هیچ حرکت آدمی زیباتر از سماع نیست، و سماع کار هرکسی نیست و سماع زمانی رخ میدهد که آدمی با طبیعت با ذات خود یکی میگردد. مولانا محمد بلخی در بازار با چکش مسگرها سماع میرقصید. و بزرگان ما سماع میرقصیدند و اگر آدمی قادر به سماع باشد نیمه بیشتر راه را رفته است. و لذتی که در سماع هست در افیون نیست.
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان درنوسان بود
میآمد، میرفت
میآمد، میرفت
و من روی شنهای روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را میکشیدم
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگیم آب شد
خوابی که چون پایان یافت
من بپایان خودم رسیدم
من تصویر خوابم را میکشیدم
وچشمانم نوسان لنگر ساعت را
دربهت خود گم کرده بود
چگونه میشد در رگهای بی فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویرم را کشیدم
چیزی گم شده بود
روی خود خم شد
حفره ای در هستی من دهان گشود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان درنوسان بود
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم
تصویری که رگهایش در ابدیت میتپید
و ریشه نگاهم در تارو پودش میسوخت
اینبار هنگامی که سایه لنگر ساعت
از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شنهای روشن بیابان چیزی نبود
فریاد زدم
تصویر را بازده
و صدایم چون مشتی غبار فرونشست
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان درنوسان بود
میآمد، میرفت
میآمد، میرفت
و نگاه انسانی بدنبالش میدوید.
سهراب سپهری
راک اند رول ...... Rock And Roll
راک اند رول سبکی از موسیقی است که در ایالات متحده و در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و تکامل یافت و برگرفته از سبکهای موسیقی آفریقایی مثل گاسپل، جامپ بلوز، جاز، Boogie-woogie، ریتم اند بلوز همراه با موسیقی کانتری است. درحالیکه عناصری از راک اند رول را در ضبطهای بلوز از دهه۱۹۲۰ و در ضبطهای کانتری از دهه ۱۹۳۰، میتوان شنید اما تا سال ۱۹۵۴ این سبک موسیقی هیچگونه اسمی را بدست نیاورده بود.
بعدها این موسیقی باعث پدید آمدن گونههای دیگری مثل راک شد و اکنون نام راک اند رول بیشتر برای اشاره بهمان صورت آغازین آن یعنی موسیقی دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ (تقریباً قبل از ظهور بیتلز) بکار میرود.
از کسانی که این نوع موسیقی را بنا نهادند میتوان از الویس پریسلی، ملقب به سلطان راک اند رول، و بادی هالی نام برد.
موسیقی راک در ایران، از اواخر دهه چهل خورشیدی و با ظهور خوانندگانی مانند: کوروش یغمایی، فرهاد مهراد و فریدون فروغی رواج پیدا کرد اما پس از پس از فتنه ۵۷ و اشغال ایران توسط تروریستهای ترک و عربِ دست نشانده غرب، در ظاهر امر بدست فراموشی سپرده شد.
موسیقی راک ایران از «راک آمریکایی» تأثیر گرفتهاست. در این نوع موسیقی نیز همانند بیشتر سبکهای راک، گیتار الکتریک و گیتار بیس و درامز اصلیترین سازها هستند. در بعضی از گروهها کیبورد نیز وظیفه تنظیم ریتمها و سمپلها را برعهده دارد.
دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ و سالهای پیش از فتنه ۵۷:
در آن زمان موسیقی سنتی در میان مردم محبوب بود و موسیقی پاپ نیز با سرعت زیادی رو بگسترش و پیشرفت بود و به رقابت با سبکهای غربی و آمریکایی در سطح ملی، میپرداخت. همچنین به دلیل برپایی کنسرت خوانندگان غربی در ایران؛ تبادل موسیقی و فرهنگ و هنر نیز میان ایران و سایر کشورها وجود داشت. در آن زمان در ایران افرادی بودند که به گروههایی مانند پینک فلوید، بیتلز و لدزپلین گوش میدادند و آلبومهایشان را خریداری نموده و سبک آنها را دنبال میکردند.
فتنه ۵۷ سالهای پس از آن:
فتنه ۵۷ برای جامعه ایران در تمامی زمینهها بویژه هنر و موسیقی پیامدهای خوبی در پی نداشت. از همان اولین سالهای پس از فتنه ۵۷، فعالیت هرگونه موسیقی ممنوع گردید! موسیقی پاپ غیرمجاز اعلام شده و به تبع آن سبک راک نیز اجازه فعالیت نیافت. تنها نوع موسیقی که مجوز فعالیت داشت، موسیقی سنتی و سرودهای انقلابی بود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فیلترینگ بزرگی را در مقابل هرگونه موسیقی انجام میداد و به تبع آن بیشتر خوانندگان پیش از انقلاب بکشورهای دیگر مهاجرت کردند. تنها تعداد انگشت شماری از خوانندگان پیش از انقلاب از ایران خارج نشدند که پیشگامان راک ایرانی نیز از جمله این افراد بودند. کوروش یغمایی، فرهاد و فریدون فروغی در کشور ماندند تا وزارت فرهنگ و ارشاد فعالیت آنها را ممنوع کند. کوروش یغمایی تا ۱۷ سال اجازه فعالیت نیافت؛ صدای فرهاد سالها پخش نشد و تنها یک آهنگ به نام «وحدت» از او پخش گردید که در وصف پیامبر اسلام بود و مضمونی انقلابی داشت. فریدون فروغی نیز وضعی مشابه و بمراتب سختتر از دیگر همراهانش داشت. با این شرایط، دوران رکود و انزوای موسیقی راک ایرانی آغاز شد.
۸.۱۲.۹۶
دیوار قیراندود جلوِ پنجره
پنجرهام به تهی باز شد
و من ویران شدم
پرده نفس میکشید
دیوار قیراندود، ازمیان برخیز
پایان تلخ صداهای هوشربا، فروریز
فراموشی میبارد
پرده نفس میکشد
شکوفه خوابم میپژمرد
تا دوزخها بشکافند
تا سایهها بیپایان شوند
تا نگاهم رها گردد
درهم شکن بیجنبشیت را
و از مرز هستی من بگذر
سیاهِ سردِ بیتپشِ گنگ.
سهراب سپهری
Amy Winehouse - Moon River
پنج حس و روح هر شش از جهات امر اوست
.....آتشست و باد و آب و خاک ای یار عزیز
فعلشان صفرا و خون و بلغم و سودا بود
طبع آتش گرم و خشک و باد آمد گرمتر
همچو صفرا داند و خون هرکه او دانا بود
آب سرد و تر بُود مانند بلغم بی خلاف
خاک سرد و خشک و سودا همچو او اینجا بود
چارده چیز است جسم و جان پاک آدمی
هشت از سفل است و شش از عالم بالا بود
گوشت و خون و موی و پیه مادر آمد در وجود
استخوان و پوست و پی بارک هم از بابا بود
پنج حس و روح هر شش از جهات امر اوست….
خداوندِ آدمی
برطبق ادیان ساخته شده توسط ذهن "محدود شده بشر"، آدمی در سفری بین آسمان و زمین درگیر و در رفتا و آمد است.
اول بزمین از آسمان آمده ای
آخر ز زمین برآسمان خواهی شد!
ابتدا خدا او را از آسمان بیرون انداخته و به زمین پرت میکند، سپس از زمین او را به آسمان برده و در حالت انتظار و استند بای نگاه میدارد، پس از آن دوباره بزمین آورده و تصمیم میگیرد که دوباره او را به آسمان ببرد و یا در جهنم زمینی(مرکز زمین) او را به شیطان سپرده و در آنجا ذوبش کند!
و پس از نابودی خرد بر زمین و پدیدار شدن احمقها در صحنه جهانی، کسی پیدا نشد که بپرسد، آخر این چه شیوه خداوندگاری است و این چکار بیهوده و بیمنطقی است که اگر همین کار از آدمی سر بزند همه او را احمق مینامند، یعنی اگر آدمی برای مجازات کسی ابتدا او را از پشت بام بزیر انداخته و سپس او را دوباره کشان کشان به پشت بام ببرد، بچشم شیرین عقل به او نگاه میکنند. چگونه است که دو صد سال است بشر با این طرز فکر نه تنها روزگار میگذرند بلکه آنرا مقدس هم میداند؟
اشتراک در:
پستها (Atom)