۲.۱۱.۹۶

چون نیک بنگری


غربیها یکبار دیگر زنجیر تروریست هار و بغایت بیرحم و بربر خود یعنی ترکها را باز کردند


قتلعام هزاران باره کردها زیرنظر غربیها هم اکنون در شمال سوریه توسط دولت تروریست ترکیه با پشتیبانی لشگر جنایتکار ناتو بشدت هرچه تمامتر در جریان است. ننگ و نفرت و نفرین بر اروپا و آمریکا.

پاسبان مست و گله مشغول و دشمن هوشیار, کار با یزدان بود کز کف برون رفته است کار


۱.۱۱.۹۶

Victoria Beckham By Boo George Spain February 2018


دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود


دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بیهوده نمیدارد سود
پر کن قدح می بکفم درنه زود
تا باز خورم که بودنیها همه بود.

خیام




آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

American Percussion - "The Travolette

تا جان بتن دارم، مهر وطن دارم


ای سرزمین من، شورآفرین میهن
دور ازتو باد ای مرز بارور، دست اهریمن

ای خاک مهر آیین، آیینه‌ ایمان
ای در پناه لطف یزدان، جاویدان ایران

تو که در دامانت لاله میجوشد
سحر از چشمانت ژاله می نوشد

وطنم ای دلها جمله مجنونت
مست و شیدا کوه و صحرا، دشت و هامونت

ای سرزمین من، شورآفرین میهن
دور از تو باد ای مرز باور، دست اهریمن

ای خاک مهر آیین، آیینه‌ی ایمان
ای در پناه لطف یزدان، جاویدان ایران

تا جان بتن دارم، مهر وطن دارم
آیینه‌ی دریاست، این شوری که من دارم

در جان تو جاری، آواز بیداری
با آسمان عهد و پیوندی دیرینه داری.

اسماعیل فرزانه



داریوش اقبالی؛ هان ای آزادی! این بار با آگاهی بیا

گفتار اندر آفرینش مردم



چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
پس از اینکه موجودات خلق شده و بر روی کره زمین پراکنده میگردند- آدمی خلق میشود که چکیده ای از تمامی موجودات خلق شده است- چه گیاهان چه جانوران و چه دیگر مخلوقات.

سرش راست بر شد چو سرو بلند
بگفتار خوب و خرد کاربند
منظور تکامل آدمی از نظر فیزیکی و معنا است. از نظر فیزیکی و جسمانی پشت خمیده اش راست گشته و سرش راست بر میشود (آنچه که فرضیه داروین میخوانند.)
و سپس به خردی که بکار میاید و بکار میبرد و وجه اصلی تمایز او از سایر موجودات است- مشرف گشته و هیبت آدمی میگیرد.

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
خداوند بار امانت را به مخلوقاتش پیشکش میکند و تنها آدمی است که آنرا میپذیرد - و این بار امانت چیزی نیست جز هوش و رای و خرد که آدمی آنرا پذیرنده میگردد. و به پاس همین امانت داری - بر تمامی موجودات افسر میگردد.

ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم بمعنی چه باشد یکی
و وجه مشترک همه آدمیان همین خرد است که به همه به یک اندازه داده شده است. و آدمیان را از روی همین خرد از دیگر موجودات میتوان باز شناخت و معنی کرد.
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز اینرا نشانی ندانی همی
مگر کسانی که خیره و یا از نظر مغزی مشکل داشته و کامل نیستند. و یا کسانی که از خرد خود استفاده نمیکنند. در این حالت با اینکه شکل آدمی دارند ولی ماهیت آدمی ندارند.

ترا از دو گیتی برآورده‌اند
به چندین میانچی بپرورده‌اند (میانجی)
آدمی را از دو بخش جسم و جان بوجود آورده اند و در طول زمان او را تکامل بخشیده اند. در اینجا میانچی را هم بمعنای "زمان" میتوان دانست و هم به "پیغمبران" میتوان وصل کرد که آدمیان توسط آنان براه هدایت شده اند.

نخستینِ فطرت، پسینِ شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
انسان از نظر سرشت نخستین و والاترین و از نظر شمارش، آخرین آفریده است. پس نباید بیهوده عمر را بگذارند.

شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
از زرتشت شنیدم که هیچ کس از آدمیان راز پروردگار و خلقت را نمیداند.

نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین
در احوالات خودت سیر کن - آینده و سرانجامت برایت روشن میگردد. آنچه که امروز به آن مشغولی سرانجامت را خواهد ساخت. پس نیکوکار باش.

به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
کار کن و رنج دانستن را بر خود هموار کن. و یا به گفته بودا آدمی را تنها رنج تربیت میکند و بس.

چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری بدام بلا
اگر میخواهی که محتاج کسی نباشی و به دام و بلا دچار نشوی - کار کن و رنج دانستن را بر خود هموار ساز.

نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد
روزگار است که هم درد دهد هم درمان . این چرخ گردون هم خوبی دارد هم بدی .

نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
چرخ روزگار نه فرسوده میشود و نه پوسیده میگردد.

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
نه از کار می افتاد و نه چون ما میمیرد.

ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار.
هم بالا دارد هم پایین هم نیکو میتواند باشد هم بد.

شاهنامه فردوسی

خیال کژ بکار کژ گواهیست, سیاهی هرکجا باشد سیاهیست


اقتصاد مال خر است, دزدی مال مسلمین واقعی ... ! امام خمینی .... باز نشر


بگفته مقام معظم رهبری احمق ها- اسلام واقعی همان است که در ایران پیاده شده و دیگر اسلام ها واقعی نیست! بگوشه کوچکی از اسلام واقعی منظور نظر مقام معظم نگاه میکنیم:


اختلاسها و یا دزدی از بیتالمال مسلمین ایران که زیر نظر مقام معظم احمق ها اداره میشود (تا سال ۱۳۹۴):

پدیده شاندیز ۹۶٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
بابک زنجانی ۸۵٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
فساد بانکی ۳٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
منصور آریا ۱٫۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
دانشگاه ایرانیان ۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
تامین اجتماعی ۳۷۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
صادق محصولی ۳۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
معاون بانک مرکزی ۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
رحیمی معاون اول ۱۷۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
بنیاد شهید ۵۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰

هر نماینده مجلس ( × ۳۰۰): ۱۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
مجموع یک هزارم دزدی ها : ۱۹۹٫۳۹۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
جمعیت ایران: ۸۰٫۰۰۰٫۰۰۰

سهم هر ایرانی از گوشه کوچکی از دزدی های رو شده : ﷼ ۲٫۴۹۲٫۳۷۵٫۰۰۰

یعنی سهم هر ایرانی میشود ۲۴۹ میلیون تومان!!!
بعد اگه یارانه بگیری جریمه میشوی!!


یعنی اگر دراسلام واقعی مقام معظم رهبری احمقها - این دزدیها از بیت المال نشده بود و یک هزارم پولهای دزدیده شده بین ملت تقسیم میشود بهر ایرانی مبلغ ۲۴۹ میلیون تومان میرسید! ولی چون ایرانی زیر بیرق و بیضه اسلام واقعی است- اینست که بجای این مبلغ یک جفت خایه جراحی و کنده شده مقام معظم بهش میرسد!

بگو، اگرچه بجایی نمی‌رسد فریاد،
کلام حق دم شمشیر می‌شود گاهی. 


۳۰.۱۰.۹۶

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Tongue Drum, Slit Drum song: "Seaward Rapids"

بیا که عشق وطن تا ابد دل‌‌انگیزست

دلم زعشق وطن عاشقانه لبریزست
بیاکه عشق وطن تا ابد دل‌‌انگیزست
من این حقیقت دیرینه باتو می‌گویم
که جای جای وطن خاک پهلوان خیزست
بـرای ملت ایران، تمام خاک وطــن
سرای خاطره‌هایی غـرور آمیزست
سرود کشور ایـران بهر زبان و بیان
برای مـردم ما نغمه‌ای دل‌آویزست
حضور پرچم ایـران به پهنه‌ مـیهن
نشان کشور ایـران قهرمان خیزست

بیا که جان منو تو برسم قربانی
فدای هـروجب از سر‌زمین ایرانی

از آنزمان که به ایران نشان هستی بود
نشان حرمت خاک و وطن پرستی بود
بگوشه گوشه‌ ایران ز یکتبار و نژاد
غریو عشق وطن بود و شور مستی بود
بهر زمان که جوانان قیام خون کردند
شکست دشمن دون بود و دیو پستی بود
بـحکم ایـزد یکتـا و خـون ایـرانی
وطن همیشه فراتر از هر شکستی بود
سرود ملت ایـران ز شوق عشق وطن
پیام شـادی و شور و پیام هستی بـود

بیا که جان منو تو برسم قربانی
فدای هر وجب از سرزمین ایرانی



Iran ای ایران تو بمان ترانه ای جاودان با صدای محمد نوری


باور آنکه در ذهن برخی از آدمها, چه میگذرد برای مردم عادی و طبیعی غیرممکن است


سر در سینما ها در دهه ۶۰ غربی

Movie Poster of the Week: 60s Verité

چگونه کاغذ بسازیم



千年长安千年纸,原来最原始的纸张是这样造出来的


همه درگیر بارانیم, همه محتاج باریدن


۲۹.۱۰.۹۶

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Franz Schüssele: Rankett - Wurstfagott Eric Nünlist: Truhenorgel Tradt:

ناخورده شراب میخروشیم


ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم اگر بنوشیم
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ماچه میخروشیم
تاچند پزیم دیگ سودا
کز خامی خویشتن بجوشیم
دلمرده برون کشیم خرقه
وزماتم دل پلاس پوشیم
این زهد مزوری که ماراست
کس مینخرد، چه میفروشیم
باآنکه بما نمیشود راست
اینکار، ولیک هم بکوشیم
باشد که زجام وصل جانان
یکجرعه بکام دل بنوشیم
شب خوش بودیم بی عراقی
امروز در آرزوی دوشیم.
عراقی



گفتار اندر آفرینش عالم


همانطوری که همه میدانیم فردوسی‌ کبیر تنها حماسه سرا نبوده و شاهنامه هم کتاب نوشته شده به سبک حماسی نیست. فردوسی‌ نخست یک مورخ، یک ستاره شناس، و یک حکیم بزرگ است( بعنوان مثال در شاهنامه، فردوسی چگونگی گردش زمین بدور خورشید - چگونگی رخداد چهار فصل - روز های ماه و ۱۲ ماه سال را نه تنها شرح و تفسیر مفصل داده است، بلکه در مورد آنها معما هایی را هم ارائه میدهد که تنها قهرمانان شاهنامه میتوانند آنها را گره گشایی کنند. و یا در مورد علم و دانش پزشکی، در داستان زال و رودابه، و چگونگی زایمان رودابه و تولد رستم، عمل جراحی سزارین رودابه مادر رستم در این داستان آنچنان دقیق و صحیح نوشته شده است که انگشت حیرت خواننده را بی‌ اختیار بطرف دندان میبرد. فردوسی شرح بوجود آمدن زمین و موجودات کره زمین را آنچنان شگفت انگیز توضیح میدهد تو گویی او، شاهنامه را پس از ملاقات با خدا و ایزد یکتا نوشته است! ). بعلاوه شاهنامه تلاش دارد تمام صفحات سوزانده و نابود شده تاریخ پیدایش بشر، چگونگی بوجود آمدن زمین و کائنات، تاریخ تمدن اولیه بشر که نخست در فلات قاره ایران بوجود آمده است ، چگونگی روزگار پیشین آدمیان را در قالبی‌ که حتی کسانی که به اندازه کافی هم سواد و آگاهی ندارند، ارائه داده و به خواننده بیاموزد.
شاهنامه تاریخ اجتماعی ایرانیان باستان را بتصویر میکشد، و تمدن اخلاقی و معنوی ایرانیان در دوران باستان را بنمایش میگذارد. شاهنامه بجهانیان میگوید که مردم باستان از نظراخلاق وفرهنگ درچه سطحی بودند وچگونه زندگی‌ میکردند، اوضاع سیاسی ایرانیان باستان چگونه بوده است، و ازهمه مهمتر نقش زن در ایران باستان (و پیش از اینکه اسلام آخوندی، زن را در گروه دیوانگان، مهجورین و کودکان قرار بدهد و موجودیت زن را تا حد پرهیز و ننگ در جامعه جا انداخته و آنرا در پستو خانه ها پنهان سازد) چگونه بوده است.
بنظر من حکیم فردوسی‌، بیش از اینها در شاهنامه با ایرانیان سخن گفته است. سخنانی مهم و با ارزش که برای دانستن آنها میبایستی شاهنامه را خواند. بهمین دلیل، با اندک سوادی که در مکتب خانه روزگار آموخته ام، پا از گلیم خود فراتر نهاده و شاهنامه را به نثر مینویسم. و هدفم از اینکار تنها، شاهنامه خوانی نیست، بیشتر بدنبال حس کردن فردوسی از لابلای سخنان ارزشمند او هستم و بس. کسانی که با من در این سفر همراهند، کم و کاستی های مرا ندید بگیرند، چرا که درویش است و همینیست که هست .

پیش از شروع باید متذکر شد تمامی شاهنامه های در دسترس جوانان ایرانی دستخوش حمله نابکاران و پلیدان قرار گرفته و ابیاتی از آنها حذف- ابیاتی اضافه-و در بسیاری جاها ابیات پس و پیش شده اند تا معنای واقعی آنها از بین رفته و پوچ به نظر آیند . این قسمت هم که بنام گفتار اندر آفرینش عالم در زیر میاد یک سوم آنچه فردوسی کبیر سروده است میباشد و قسمت اعظم آن سانسور شده است.
گفتار اندر آفرینش عالم:


از آغاز باید که دانی درست
سرِ مایهٔ گوهران از نخست

که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان ، تا توانایی آرد پدید

سرِ مایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بی‌روزگار

یکی آتشی برشده تابناک
میان، آب و باد از برِ تیره خاک

نخستین که آتش بجنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید

وزان پس ز آرام سردی نمود
زسردی همان باز، تری فزود

چو این چار گوهر بجای آمدند
زبهر سپنجی سرای آمدند

گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته

پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبه‌نو

ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای

در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید

فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد

زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه

ستاره برو برشگفتی نمود
بخاک اندرون روشنائی فزود

همی برشد آتش ، فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب

چو دریا وچون کوه وچون دشت و راغ
زمین شد بکردار روشن چراغ

ببالید کوه آبها بردمید
سر رستنی سوی بالا کشید

گیا رست با چند گونه درخت
بزیر اندر آمد سرانشان زبخت

ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی

وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید

خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی

نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد

:::::::::::::::::::::

:::::::::::::::::::::
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار

چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر

::::::::::::::::
::::::::::::::::

چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان.....

فردوسی‌

فردوسی‌ نخست در شاهنامه از چگونگی پیدایش کائنات و ستارگان و سیارات و کره زمین و حیوانات و گیاهان و انسان سخن گفته و آنها را به تفصیل شرح میدهد. تمام دانشی که امروزه در مورد چگونگی بوجود آمدن هستی دارد- در واقع همین گفتاری است که فردوسی کبیر هزاران سال پیش در شاهنامه به شیوه ای استادانه شرح داده است.


حکیم بزرگ ایران زمین میگوید:
از آغاز باید که دانی درست
سرِ مایهٔ گوهران از نخست
پیش از هر چیزی باید بدانی که از کجا آمده ای. منشاء موجودیت و سرِ مایهٔ گوهران و آفرینش از کجاست.

که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

یزدان که پیش از و بیش از هر صفتی - زیباست - از ناچیز- همه چیز را آفریده است. دانستن توانستن است پس بدان.
این ناچیز چیست ؟ فردوسی توضیح میدهد:
سرِ مایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بی‌روزگار

یکی آتشی برشده تابناک
میان، آب و باد از برِ تیره خاک

چهار مایه اصلی آفرینش و موجودیت هستی یعنی آتش - آب - باد و خاک سرِ مایهٔ آفرینش و خلقتند. و مواد لازم برای ساخت تمامی هستی از این چهار عنصر - سرِ مایه- گرفته اند. و اما خود این چهار عنصر از کجا آمده و چگونه خلق شدند؟ چگونه موجودات از این چهار عنصر خلق شده اند؟ فردوسی توضیح میدهد:
نخستین که آتش بجنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید

فرضیهٔ بیگ بنگ که تازه آدمیان در قرن ۲۰ به آن پی‌ بردند، میگوید: در جهان هستی‌ نخست گاز ها بودند و ذرات آتشین، سپس بر اثر اتفاقاتی که هنوز برای علم روشن نیست، این ذرات پراکنده ‌و آتشین شروع بحرکت دورانی و چرخش منظم کرده و تشکیل هسته‌های ستارگان و سیارت و خشکی ها را میدهند. فرضیهٔ مفصلی است که من این چند خط را بطور مختصر و ناقص نوشتم، جالب اینجاست که فردوسی‌ تقریبا ۱۰۰۰ ساله پیش این فرضیهٔ را بخوبی‌ شرح داده است و اینکه در روسیه و انگلیس و آمریکا و چین و دیگر جاها برای شاهنامه شناسی یک دانشگاه ویژه دارند - بی دلیل نیست. فردوسی میفرماید ابتدا ذرات آتش به جنبش درآمده و سپس از گرمی آنان خشکی گرم پدید میاید.

نه گویا زبان و نه جویا خرد, زخاک و زخاشاک تن پرورد