‏نمایش پست‌ها با برچسب امپراتوری پارس. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب امپراتوری پارس. نمایش همه پست‌ها

۲۷.۴.۹۷

آشیانه سیمرغ , آنجا که جز بال و پر سوخته نشانی ندارد



دلبسته کفشهایش بود. کفشهایی که یادگار سالهای نوجوانیش بودند. دلش نمیآمد دورشان بیاندازد. هنوز همانها را میپوشید. اما کفشها تنگ بودند و پایش را میزدند. قدم از قدم اگر برمیداشت تاولی تازه نصیبش میشد. سعی میکرد کمتر راه برود که رفتن دردناک بود. مینشست و زانوانش را بغل می گرفت و میگفت:خانه کوچک است و شهر کوچک و دنیا کوچک. مینشست و میگفت:زندگی بوی ملامت میدهد و تکرار.می نشست و میگفت: خوشبختی تنها یک دروغ قدیمیست .
او نشسته بود و می گفت .... که پارسایی از کنار او رد شد. پارسا پابرهنه بود و بی پای افزار. او را که دید و شنید لبخندی زد و گفت :خوشبختی دروغ نیست. تلاش است، رفتن و رسیدن است. اما شاید تو هیچگاه خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است و زیباترین خطر، خطرِ از دست دادن، است. تا تو به این کفشهای تنگ آویخته ایی٬دنیا کوچک است و زندگی ملال آور . جرات کن و کفش تازه به پاکن. شجاع باش و باور کن که بزرگ شده ایی .اما او رو به پارسا کرد و به مسخره گفت: اگر راست میگویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا برهنه نباشی . پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم پای افزاری بود. هربار که از سفر برمیگشتم پای افزار پیشینم تنگ و کهنه شده بود و هربار دانستم که قدری بزرگ شده ام. هزاران جاده را پیمودم و هزاران پای افزار را دور انداختم تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد. که باید آنرا پرداخت. حالا پابرهنگی پای افزار من است، بهائ بزرگ شدن روز بروز من است.

قصه را که میدانی ؟ قصه مرغان و کوه قاف را. قصه رفتن و آن هفت وادی صعب را . قصه سیمرغ و آینه را؟ قصه نیست :حکایت تقدیر است که بر پیشانی ام نوشته اند . هزاران سال است که تقدیر را تاخیر می کنم . اما چه کنم با هدهد ٬هدهدی که از عهد سلیمان تا امروز هر بامداد صدایم می زند و من همان گنجشک کوچک عذر خواهم. که هر روز بهانه ای می آورد٬بهانه های کوچک بی مقدار - تنم نازک است و بالهایم نحیف ٬من از راه سخت و سنگ لاخ می ترسم . من از گم شدن می ترسم٬من از تشنگی٬من از تاریکی و دوری واهمه دارم .
گفتی قرار است بالهایمان را توی حوض داغ خورشید بشوییم؟ گفتی که این تازه اول قصه است؟ گفتی که بعد نوبت معرفت است و توحید؟ گفتی که حیرت ٬بار درخت توحید است ؟ گفتی بی نیازی ....؟گفتی فقر...؟ گفتی آخرش محو است و عدم ؟
آی هدهد! آی هدهد! آی هدهد بایست ٬ نه من طاقتش را ندارم ....! بهار که بیاید دیگر رفته ام . بهار بهانه رفتن است. حق با هدهد است که می گفت: رفتن زیباتر است. ماندن شکوهی ندارد٬آنهم پشت این سنگریزه های طلب .
گیرم که ماندم و باز بال بال زدم٬توی خاک و خاطره٬توی گذشته و گل.
گیرم که بالم را هزار سال دیگر هم بسته نگه داشتم ٬بال های بسته ... اما طعم اوج را کی خواهد چشید؟ می روم٬باید رفت٬در خون تپیده و پر پر. سیمرغ ٬مرغان را در خون تپیده دوستتر دارد. هد هد بود که اینرا بمن گفت. راستی اگر دیگر نیامدم یعنی آتش گرفته ام٬یعنی که شعله ورم! یعنی سوختم ٬یعنی خاکسترم را هم باد برده است. میروم اما هرکجا که رسیدم٬پری به یادگار برایت خواهم گذاشت میدانم این کمترین شرط جوانمردی ست.

بدرود رفیق روزهای بی قراری

قرارمان اما در حوالی قاف پشت آشیانه سیمرغ  
آنجا که جز بال و پر سوخته نشانی ندارد....!

بدرودی تلخ از ناشناسی که گم شده.
نویسنده: فرزانه عاشق هرمان هسه





۳۱.۲.۹۷

تصاویری از دربار امپراطوران صفوی


امروزه کشور‌های اروپایی برای مال خود کردن و تصاحب این تصاویر و قرار دادن آنها در تاریخ نداشته خود با یکدیگر در نبردی سخت و پنهانی‌ میباشند. دزدان بیشرمی که توحش اجداد خود را بدین ترتیب میپوشانند.
و احمقانه میپندارند میشود بافت فرش ها، پارچه‌های زربفت و ابریشمی، جواهرات و دیگر تجملاتی که در تصاویر دیده میشود و اشیایی که همین امروزه هم از درست کردن آنها عاجزند، را به پایِ تاریخ و نیاکانی نوشت که حتی قادر به ساخت یک شمع ساده نبودند.

۱۵.۲.۹۷

روغن نخل , Palm Oile


روغن نخل (روغن پالم Palm Oile) نوعی روغن گیاهی است که از مغز میوه نخل (مغز خرما) استخراج می‌شود. مشابه این روغن را از بین هزاران فراورده نفت خام صادر شده از خلج پارس و دریای مازندران، هم در کشور‌های غربی بدست میاورند که مورد مصرف فراوانی در صنعت و تولیدات صنعتی، دارویی، خوراکی و پوشاک دارد.

استفاده بشر از روغن نخل به بیش از ۵۰۰۰ سال در ایران بزرگ می‌رسد. در اوایل قرن ۲۰ و پس از جنگ جهانی‌ اول که امپراطوری ایران به صد‌ها کشور تجزیه شد، کتابخانه‌های ایران پیش از به آتش کشیده شدن توسط غربی‌ها غارت گشته و کتب علمی‌ ایرانی‌ به غرب برده شده و در آنجا ترجمه گشته و بدین ترتیب غربی‌ها به خواص روغن نخل و موارد مصرف آن پی بردند. در چپاول آرامگاه امپراطوران ایرانی‌، غربی‌ها مقداری روغن نخل اصل در یکی‌ از این آرامگاه‌ها بدست آوردند که گفته میشود قدمت آن به ۵۰۰۰ هزار سال در ایران می‌رسد. روغن نخل همچنین در مصر و آفریقا و شرق آسیا که همگی‌ جز امپراطوری پارس‌ها بودند مصرف فراوان داشته است. روغن نخل بمدت طولانی در امپراطوری پارس‌ها برسمیت شناخته شده و بطور گسترده‌ای استفاده میشده و میشود .


 غربی‌ها پس از آشنایی با این روغن آنرا از آفریقا و آسیا به اروپا و پس از آن آمریکا برده و مورد مصرف قرار داده و میدهند. روغن نخل یک کالای بسیار متداول و ارزشمند در طول سال‌ها برای اروپایی‌ها بوده و دزدان غربی تحت نام تجار و بازرگان، آنرا مانند چپاول نفت، غارت میکنند. و در این راه از نابودی کامل هزاران گونه گیاهی‌ و حیوانی‌ باکی ندارند.

اندونزی بزرگترین صادرکننده روغن نخل جهان است که تولید و صادرات بی‌ رویه و وحشیانه غربی‌ها ، اثرات بسیار نامطلوبی بر حیات وحش و منابع طبیعی شرق آسیا و این کشور دارد. از جمله از بین رفتن جنگل‌ها و در نتیجه نابودی انواع حیوانات و گیاهانی که در این جنگل ها، میلیون‌ها سال- و پیش از دستیابی‌ غربیها به این منابع طبیعی بشر، بیدرد سر زندگی‌ میکردند. هنرمند لیتوانی بنام ارنست زاکاروویچ (Ernest Zacharevic) این توحش و جنایت غربی‌ها را از طریق عکس و برای گسترش آگاهی عمومی در مورد این توحش و جنایت علیه موجودیت بشر - به نمایش گذاشته و بدین ترتیب به آن به نوعی اعتراض کرده است.

 استفاده از روغن نخل نگرانی‌هایی را برای گروه‌های فعال محیط زیست نیز ایجاد کرده‌است. میزان زیاد روغن‌ها در درختان باعث جذب سرمایه‌گذاران برای سود دهی شده‌است که این منجر به از بین رفتن جنگل‌های اندونزی به منظور ایجاد فضا برای کشت خالص روغن خرما شده است؛ و این باعث از بین رفتن میزان قابل توجهی از زیستگاه اورانگوتان شده به ویژه دو گونه اورانگوتان سوماترایی که در معرض انقراض قرار گرفته‌اند.

در سال ۲۰۰۴ برای رسیدگی به این نگرانی‌ها میز گردی تحت عنوان RSPO برای کار با صنعت روغن نخل تشکیل شد. علاوه بر این در سال ۱۹۹۲ در پاسخ به نگرانی در مورد جنگل زدایی دولت مالزی متعهد به افزایش محدودیت مزارع روغن نخل با حفظ حداقل نیمی از زمین کشور بعنوان پوشش جنگلی شده‌است.









۱۷.۱۲.۹۶

کتیبه‌های تخت جمشید میگویند که زنان پارسی‌ در ۵ هزار سال پیش حقوقی بیش از مردان داشته اند


حدود ۷۰ سال پیش، در سال ۱۳۱۲/۱۹۳۳م، در جریان كاوش‌های موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیكاگو به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» ایران‌شناس، مجموعه‌ای از کتیبه‌های ارزشمند و باورنکردی( از نظر سالم ماندن پس از حدود ۵ هزار سال) مربوط به دوران پر شکوه امپراتوری هخامنشی در باروی شمال شرقی تخت جمشید به دست آمد.

حقوق زنان سه برابر مردان در زمان هخامنشی
این مجموعه كه مشتمل بر حدود ۳۰هزار لوح بود، متعلق به صد‌ها سال پیش از میلاد و همگی‌ به خط پهلوی نوشته شده اند. چهار سال بعد، این مجموعه برای مطالعه "بطور امانی" به دانشگاه شیكاگو سپرده شد. از آن زمان تاكنون هنوز بطور امانی در آمریکا قرار دارند. بخشی از نتایج مطالعات امریکایی‌ها این دانشگاه که بر روی کتیبه‌های تخت جمشید صورت گرفته است، منتشر شده اند.

در بهار ۱۳۸۳، گفته میشود دكتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیكاگو، ۳۰۰ کتیبه از این مجموعه از متن‌های ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیكاگو در جعبه‌های ضد اسید و ضد رطوبت به ایران باز گردانده است.

این اسناد كه دارای ارزش تاریخی‌ جهانی‌ بسیاری است و بخشی از پیشینه تاریخ جهان و بویژه ایرانیان را بازگو می‌كند، تاكنون در انبار موزه ملی نگهداری می‌شد.

نمایش این تعداد الواح كه از نظر موضوعی نیز دسته‌بندی شده‌اند، تاكنون در جهان بی‌سابقه بوده است. اما از این الواح چه اطلاعاتی به دست می‌آید؟
«شاهرخ رزمجو»، سرپرست مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی، توضیح می‌دهد: «این کتیبه‌ها اسنادی است که ثابت می‌کند امپراتوری هخامنشی جهان شمول بوده و تمامی ملت‌ها در جهان در قلمرو ایران هخامنشی جای داشتند.

مرزهای ایران بوسعت تمامی خشکی‌های روی زمین گسترده بوده است. اداره چنین قلمرو بزرگی در ۴۵۰۰ سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازمان‌دهی اداری بسیار دقیقی داشت و هخامنشیان توانستند به كمك سازمان‌دهی بی‌نظیر خود، نزدیك به ۴ هزار سال این امپراتوری را به خوبی اداره كنند.

اسناد اداری هخامنشیان بیشتر به خط و زبان پهلوی روی الواح سنگی‌ نوشته می‌شد. در كنار آن، از خط و زبان‌های دیگری مانند ایلامی و آرامی هم استفاده می‌شد كه بیشتر با جوهر روی پوست و چرم و لوح نوشته می‌شد. الواح هخامنشی به نمایش درآمده نمونه‌ای است از اسناد اداری هخامنشی كه شامل پرداخت حقوق برای موارد گوناگون از طرف دولت به ملت است.

و رسیدهایی هم است كه در ازای دریافت كالا یا مواد غذایی پول و سكه پرداخت می‌شده است و اینکار به طور گسترده استفاده می‌شده است. در آن زمان، سیستم پولی منظم بوجود آمده بوده و سیستم تبادلی کالا با کالا تقریبا از میان برداشته شده بوده است. (سیستم تبادل کالا با کالا تا سال ۱۹۸۰ هنوز بین غربی‌ها و حتی امروزه هم وجود دارد.)

تعدادی از متن‌ها محتوی پرداخت‌های مالیاتی است. این گونه متن‌ها نشان می‌دهند كه ثروتمندان و مالداران با پرداخت مالیات به دولت در امور عمرانی و رسیدگی و کمک به کم دارا‌ها شرکت می‌کرده‌اند.

یعنی همكاری بسیار نزدیكی میان دولت و ملت موجود بوده است . در بعضی متن‌ها آمده كه مالیاتی كه به دولت داده می‌شده ، پس از بررسی‌ها و تحقیقات دقیق حسابدران و دیوان سالاران، به امور عمرانی و کمک به قشر کم درامد اختصاص داده می‌شده است. این کتیبه‌ها نشان میدهد که ایرانیان یزدان پرست بوده و بر اساس آیین زرتشت به پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک نه تنها ایمان و اعتقاد قلبی داشته بلکه آنرا وظیفه و واجب برای خود می‌دانستند.

مثلا از متن‌ها در می‌یابیم كه مراسمی به نام «لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را مشابه برخی‌ مراسم امروزه مسیحیان بوده است. نام خدایانی چون اهورامزدا، میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این الواح به چشم می‌خورد و قدمت پرستش این خدایان را نشان می دهد.

نكته جالب دیگر این كه از ایزدبانو آناهیتا با همه قدمت و جایگاهی كه در افكار ایرانیان داشته بسیار نام برده شده است و رسید‌هایی‌ برای پرداخت‌هایی برای آب، رود و كوه مقدس وجود دارد كه شاید با این ایزد بانو بی‌ارتباط نباشد.

بنابر توضیحات شاهرخ رزمجو، آن چه در این نمایشگاه بسیار مهم است، اثر مهری است روی یكی از این گل نوشته‌ها كه كهن‌ترین اثر مهر هخامنشی در جهان محسوب می‌شود. این اثر مهر متعلق به سال ۵۰۰ ق.م یا سال داریوش بیست و دوم است و خود مهر متعلق به كورش اول، پدربزرگ كورش بزرگ، یعنی مربوط به ده‌ها سده پیش از میلاد است.

این مهر از نوع استامپی، مشابه مهرهای امروزی است. علاوه بر مهرهای استامپی، در این نمایشگاه گونه دیگر مهر نیز به نمایش درآمده به نام مهرهای سیلندری. این مهرها با غلتاندن آنها بر روی جوهر می‌توانسته بی‌نهایت شكل ایجاد كند.كاربرد مهرها همانند مهر‌های چاپ خانه‌های امروزه است که برای رسمیت بخشیدن به اسناد استفاده می‌شده است.

در این کاوشگری‌ها ، یك نمونه قلم نگارش خط پهلوی به دست است که چگونگی‌ ساخت آن شگفت انگیز است . این قلم و دیگر اسباب نگارش ایرانیان در ۵ هزار سال پیش جمیعاً در غرب انبار شده است.

در مورد الواح گروه‌های دیگر میتوان گفت که برخی‌ از این الواح چگونگی‌ پرداخت مواجب ماهیانه مادران تنها ، مواجب سفر به مسافران و غریب ها و کم درآمد‌ها ، مواجب نگاه داری حیوانات بمنظور پرورش آنها ، مواجب كارگران و متن‌های محاسبات آنها را شامل میگردد.

سپس در مورد هر گروه توضیحاتی بدین شرح ارایه می‌دهد: «مادرانی كه ظاهرا بیکار بودند و در شهرهای امپراتوری پارس‌ها میزیستند و همچنین مادرانی که کار میکرده اند، همگی‌ از طرف دولت حق اولاد یا مواجب ویژه‌ای دریافت می‌كردند.

بررسی حقوق و دستمزدها نشان می‌دهد كه در بعضی موارد، حتی با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق می‌گرفتند.

مواجب سفر بخشی به مسافرانی كه از شهرهای مختلفی آمده بودند، داده می‌شد و بخشی به پیك‌های پیشتاز تعلق می‌گرفت.

به عبارتی، قدیمی‌ترین پرداخت سیستم پست جهان در این الواح ثبت شده است. پیك‌های پیشتاز كه «پیَّردَزیش» خوانده شده‌اند، پیام‌ها را بسرعت در طول جاده‌های امپراتوری حمل می‌كردند و این قدیمی‌ترین و سریع‌ترین سیستم پستی جهان بوده كه داریوش آن را بنیان نهاده بود.

برخی لوح‌ها جنبه‌ برچسب كالا داشته كه با خود كالا فرستاده می‌شده است. (همان بارکد که امروزه از آن استفاده میکنند ) بعضی از متن‌ها هم به متن‌های محاسبات معروف‌اند. این متن‌ها سالانه‌اند و گزارش پرداخت‌ها، برداشت‌ها و ذخیره‌ سال آینده را در بردارند. این متن‌ها درست مانند متن‌های حسابرسی امروزی جدول‌بندی شده‌اند و خطوط جدول‌ها روی الواح نمایان است.
متن‌های محاسباتی از ریاضیات بسیار پیشرفته‌ای برخوردارند و برای مطالعه آنها باید علاوه بر زبان پهلوی و ایرلامی ، بر ریاضی‌ نیز مسلط بود.

روی بیشتر الواح به خصوص الواح محاسباتی، نوشته‌ها یا علایمی به چشم می‌خورد به خط آرامی كه با مركب نوشته شده و نشان می‌دهد از روی این متن‌ها، آرشیو دیگری تهیه می‌شد كه روی پوست یا چرم به زبان و خط آرامی نوشته می‌شد و جای دیگری نگهداری می‌شد. روی بعضی الواح فقط علامتی مبنی بر نسخه‌برداری به چشم می‌خورد و روی برخی دیگر، كاملا به آرامی نوشته شده «نسخ»، یعنی «نسخه برداری شد.»

آرشیوها به این دلیل بوده كه اگر مدارك اصلی از بین رفت، نسخه‌ای از آن موجود باشد. تعدادی از منابع اصلی این كار نیز شامل پژوهش‌هایی كه دانشگاه شیكاگو روی این الواح انجام داده، به خصوص كتاب‌هایی كه در مورد نقش مهرها تهیه كرده، به نمایش درآمده است.

اما این جدول و جوهر‌ها و قلم مخصوص نوشتن خط پهلوی که با نام "باگوه" خوناده میشد، و از چوب و ماده مخصوص دیگری که هنوز ناشناخته است تراشیده شده، به نگارندگان امكان میداد که لوح را در دست بگیرند و باگوه و به كمك جدول، محاسبات را به نگارش درآورد .


همه الواح باستانی هخامنشی آن چنان كه کشف شده‌اند، همگی‌ پاك و سالم و خوانا میباشند . برخی‌ از از الواح به عمد از طرف غربی‌ها خرد شده اند . الواح خرد شده را كه تعدادشان هم بیشتر شده و به ۳۵ هزار لوح رسیده، مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی در یك پروژه بلند مدت طبقه‌بندی كرده و به گروه‌هایی چون نقش مهرهای فرعی (متن و لبه)، متن و نقش، نقش مهر، متن، لبه، مغزی، برچسب و... تقسیم كرده است. نمونه‌ای از این قطعات نیز به نمایش درآمده است.

این قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگی می‌مانند كه برای مطالعه باید قطعات مربوطه را پیدا كرد و به هم چسباند. همچنین قطعاتی سفالی در این مجموعه پیدا شده است كه نشان می‌دهد این الواح در كوزه‌های سفالی نگهداری می‌شده‌اند.

دو طرف همه این الواح سوراخ است. چون از داخل همگی این الواح ریسمان‌هایی عبور می‌كرده و از دو طرف لوح دو سر ریسمان بیرون می‌آمده و به صورت قلابی شكل پیدا می‌كرده است.

به این ترتیب، می‌توانستند الواح را در جایی برای آرشیو آویزان كنند. معمولا سمت چپ الواح سطح صافی بوده كه جای انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش لوح را معمولا در دست چپ نگه می‌داشتند و از چپ به راست هم می‌نوشتند. در همین قسمت، لوح مهر می‌شده و در واقع رسمیت پیدا می‌كرده است.

اگر نوشته ادامه پیدا می‌كرد، لوح را دور می‌گرداندند و در پشت لوح نوشته را ادامه می‌دادند. اگر نوشته پشت لوح را پر می‌كرد، به همان صورت رها می‌شد و سطح صاف سمت چپ آن مهر می‌شد تا به آن رسمیت بدهد. اما اگر فضایی خالی پشت كتیبه‌ باقی ماند، آن فضا را مهر می‌كردند تا كس دیگری نتواند چیزی آن جا اضافه كند. (درست مانند امروز كه انتهای نامه‌های اداری یا چك را می‌بندند.)

« تمامی این الواح مشابه فاكتورهای امروزی است و هیچ گاه مستقیما به ما اطلاعاتی نمی‌دهند. اطلاعات را باید از داخل آنها كشید. مثلا واحدهای وزنی آن دوره كه برای پرداخت كالاها به كار رفته، از این الواح شناخته می‌شود: «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّریش» واحد وزنی مایعات است.

در بعضی متن‌ها، اسم منشی یا كاتب یا دبیری كه متن را نوشته، پایین متن اضافه می‌شود. ظاهرا آنها كه اسم دارند، شخص معروفی بودند كه جایگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پایین متن می‌گذاشتند، می‌خواستند همه بدانند او چه كسی است. اما آن سازمان عریض و طویل اداری و اقتصادی چگونه اداره می‌شد؟

این سازمان اداری شگفت انگیز که از روی آن سیستم‌های اداری غربی را ساخته اند، زیر نظر شخصی اداره می‌شد که ظاهرا نقش نخست وزیر را داشته است. او وزرایی داشته و وزرای او معاون‌هایی داشته اند و این معاون‌ها خود زیردستانی داشتند كه امور دولت و ملت را در مناطق مختلف این امپراتوری عظیم روی کره زمین تعیین می‌كردند.

مناطق مختلف مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند كه كالاها را حمل می‌كردند و به مناطق تحویل می‌دادند و كسانی هم بودند كه كالاها را تحویل می‌گرفتند. تمام اینها عضو یك سازمان بسیار منظم و دقیق و برنامه‌ریزی شده پرداخت‌های حقوقی به آدم‌های مختلف بودند.
آیا از این الواح می‌توان پی برد كه زندانیان یا بردگانی هم در این نظام به كار گماشته می‌شدند؟

در پاسخ به این سئوال باید گفت که : «در كتیبه‌ها، از آدم‌ها بعنوان آدم‌های آزاد اسم برده شده كه كار می‌كنند و حقوق می‌گیرند. كاملا هم زیر نظر هستند، نه از نظر امنیتی و حفاظتی، از این نظر كه بدانند هركس چقدر كار كرده و چقدر باید حقوق بگیرد تا مبادا حقوقش كم شود یا به تعویق بیفتد. وضعیت حقوق‌ها هم نشان می‌دهد دستمزد در بعضی موارد خیلی بالا بوده است. اما از اسیر یا برده یا زندانی برای كارها استفاده نمی‌كردند.

ممكن است زندانیانی داشته‌اند اما از آنها برای كارهای ساختمانی بهره‌كشی نمی‌كردند. هنرمندان را به این منظور دعوت می‌كردند و هنرمندان طبق قراردادهایی كار می‌كردند. مدارك مختلفی هم در این مورد وجود دارد. مانند دعوت‌نامه‌ای كه ساتراپ مصر که از طرف داریوش کبیر به نخست وزیری مصر گمارده شده بود، برای هنرمندان مصری نوشته بود. در متن‌های خزانه هم نام هنرمندان، ملیت آنان، كار ومیزان دستمزدشان ثبت است.


تمامی الواح بدست آمده از کاوشگری‌های تخت جمشید در آمریکا میباشند و مدل ساخت تمامی نظام اداری، نظامی، شهر سازی، کشور داری، دانشگاه، ادارهٔ و مدرسه و همه و همه که امروزه در غرب برقرار، میباشند و تمامی آنچه که دارند از روی این الواح ساخته شده‌اند.

بتازگی ترامپ اعلام کرده است که تمامی الواح هخامنشی از طرف آمریکا مصادره شده و دیگر به ایرانیان تعلق ندارد.







۳۰.۱۱.۹۶

آنچه که انسان ایرانی‌ به دنیا داده است


ما ایرانیان اگر قرار بود برای آنچه که بدنیا بطور رایگان هدیه داده ایم، درخواست حق کنیم، آنچنان دنیا بما بدهکار است که ما ایرانی‌‌ها تنها میبایستی بنشینیم و بدون اینکه ناخن انگشت کوچک خود را حتی برای خاراندن استفاده کنیم، تنها لذت زندگی‌ را ببریم. متاسفانه نه تنها اینطور نیست، و حقمان را همه گونه خورده و میخورند، بلکه با وقاحت و ناسپاسی و ابلیس منشانه، گروه گروه از ما را بسلاخ خانه برده و به بهانه‌های گوناگون کشتار کرده و در دنیای اهریمنی که ساخته ‌اند، ذلیل و زمینگیرمان ساخته‌اند.
اینطور نخواهد ماند.


آنچه که انسان ایرانی‌ به دنیا داده است
صنایع شیمیایی:
  • شراب سازی
  • آبجو سازی
  • ساخت الکل
  • رنگ سازی
  • عطر سازی
  • شمع و پارافین سازی
  • روغن سازی
  • دارو سازی
  • استفاده از نفت و گاز و مشتقات آنها مانند قیر سازی
  • باطری سازی
  • ادویه سازی

نساجی:
  • ابریشم بافی
  • احرامی بافی
  • ارمک‌بافی
  • بافت انواع پارچه‌های سنتی (باشلق، کرباسبافی، قناویز، فرتبافی، شمدبافی، گزیبافی، متقالبافی، چفیهبافی، جیمبافی)
  • برکبافی
  • پتوبافی
  • ترمه بافی
  • جاجیم بافی (موج بافی، ماشته بافی، ساچیم بافی)
  • چادرشببافی
  • حولهبافی
  • دارایی‌بافی (ایکات)
  • زری‌بافی (زربفت)
  • سجادهبافی
  • سیاه‌چادر بافی
  • شالبافی
  • شعربافی
  • شک بافی
  • عبابافی - عبابافی نائین
  • گلیچ
  • متکازین (گلیمچه)
  • مخمل بافی
  • نوار بافی (پن‌بافی، مداخله‌بافی، کارت‌بافی، خوس‌بافی / خوس‌دوزی، وریسبافی، نواربافی علی‌آباد کتول)
  • پرده بافی
  • حمام سری
  • چپری
  • عریض‌بافی
  • بافته‌های داری و زیراندازها:
  • پلاسبافی
  • زیلوبافی
  • قالی بافی / قالی (گل برجسته، خرسک، قالی دورویه، نمکدان بافی، چنته)
  • گلیم (گل برجسته، ورنی، شیریکی‌پیچ، سفره کردی، مفرش، مسند، گلیم دورو، ساده، سوزنی، رند)
  • جل اسب
  • اجاق قراقی
  • خورجینبافی
  • نمدمالی / نمد
  • سراندازبافی
  • پوشاک:
  • لباسهای امروزی جهان تماماً تقلید و کپی از لباس دوزی ایرانی‌ است
  • بافتنیهای پشمی و نخی مانند (کلاه، جوراب و …)
  • برقع
  • پای‌پوش بافی‌ و کفش سازی (کفش‌های پاشنه دار که در دوران امپراتوری صفوی بسیار رایج بود، رو فرشی و پا تختی که از امپراتوری صفوی به ارث رسیده است، گیوه، گیوه‌چینی، آجیدهدوزی یا تخت کشی، گیوهدوزی، گیوه‌بافی، چاروقدوزی، چموشدوزی)
  • پرشین شنل که از پوست تهیه میشد، پوستیندوزی
  • چوقادوزی
  • عروسک‌بافی و عروسک سازی
  • قلاب‌بافی
  • مجسمه های چوبی، گچی، برنزی، فلزی، شیشه ای، پارچه‌ای و مومی

۵.۱۱.۹۶

رضا عباسی ۱


رضا عباسی یکی از ده ها نابغه هنرمند (بویژه در هنر نقاشی) در قرن ۱۴ میلادی و همزمان با حکومت شاه عباس کبیر در دوران حکومت امپراتوری جهان شمول صفویه است که بدون اغراق میتوان گفت مبتکر‌ترین و خلاق‌ترین هنرمند این دوران نیز هست. در زمان او درهر شهر از فلات قاره ایران مانند دیگر شهرهای این امپراتوری جهان شمول، مکاتب گوناگونی برای نقاشی وجود داشت و این مکاتب به نام شهر هایی که این مکاتب در آنجا ها بیشترین هنرمندان و نقاشان را داشت خوانده میشدند. مانند مکتب اصفهان، هرات، بخارا، تبریز، مشهد، روم ، آندلس، شیراز و و و . از زیبایی شناسیهای متنوع ایرانی رایج در دوران امپراتوری صفویه میتوان به صحنه پردازی، تصویرگری کتاب یا صحنه آرایی روایتها و داستانهای کهن، تزیین دیوارها و سقفهای کاخها و خانه‌ها و حمامها و و و را نام برد.

قابل ذکر است که رضا عباسی شاهکارهای نقاشی خود را ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال پیش خلق کرده است و آنچه که در تصاویر این نابغه بزرگ ایرانی میتوان دید از تفنگ شکاری تا کلاه شاپو مربوط بزمانی میشود که نه انگلیسی وجود داشته و نه فرانسه و نه آمریکا. تمامی تصاویر و نقاشی های این هنرمند بزرگ ایران در جنگ جهانی اول (۱۰۰ سال پیش) که ایران مورد حمله وحشیانه قبایل بغایت بربر و عقب مانده انگلیسی و فرانسوی و عرب و ترک قرار گرفت و به سبب ضعف و ناتوانی حکومت مرکزی و حکام قاجار دچار قتلعام فجیع و وحشتناکی گشته (بنا به اعتراف خود این وحشی ها حدود ۲۰ میلیون ایرانی قتلعام شده و بیش از دو سوم ایران تجزیه گشت و بدست انگلیس و فرانسه و ترک و عرب افتاد و تمامی ایران ویران و به آتش کشیده شد) و این آثار مانند دیگر آثار هنری و کتب علمی و کتابخانه ها و دارایی های مالی و معنوی ایران به غرب منتقل شد و مصادره گشت و جز تاریخ و گذشته و فرهنگ انگلیس و فرانسه و عرب و ترک بربر ثبت شدند. و اینک کم و بیش (هر آنچه که نتوانسته اند به نام خود بزنند ) در موزه های غربی قرار دارد.



۱۱.۹.۹۶

ابریق طلای ساسانی

ابریق ساسانی، جنس: طلا، ارتفاع: ۳۶ سانتیمتر، قدمت: سده پنجم تا هفتم میلادی، محل ساخت: امپراتوری ایران - اوکراین، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.



ابریق ۱۲۰۰ ساله
ابریق، جنس: برنز، ارتفاع: ۳۸ ساتنیمتر، قدمت: سده نهم یا دهم میلادی، محل ساخت: امپراتوری ایران - لرستان، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.


ابریق سیمین هزار ساله

ابریق، جنس: نقره، ارتفاع: ۱۷ سانتیمتر، قدمت: سده دهم میلادی، محل ساخت: ایران بزرگ- لرستان ، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.

۸.۹.۹۶

نقشه امپراتوری جهان شمول پارس‌ها که توسط خود آنها تهیه شده است


از قدمت این نقشه تنها ۳۰۰ سال می‌گذرد. و این نقشه امپراتوری پارس هاست که شامل تمامی آسیا، تمامی اروپا و تمامی آفریقا میشود. اگر باور کردی بخودت و فرزندانت کمک کردی. اگر باور نکنی‌ و بدروغ‌هایی‌ که گفته شده اهمیت بدهی‌، با بره گمشده هابیل فرقی‌ نداری.


۲۱.۸.۹۶

جان, هر که او آگاه تر, با جان ترست


معنای جان و روان بر ما هنوز روشن نیست با اینکه دانشمندان و حکما و فلاسفه ایرانی‌ که آموزگار همه دانشمندان دنیا هستند، در کتب و مقالات و آثار خود بار‌ها و بار‌ها آنرا توضیح و شرح داده‌اند. ولی‌ چون ادبیات ما آلوده دست‌های اجانب گشته، ما در این دایره سرگردان شده ایم. مثلا کلماتی مانند "وحشی، حیوان و تنها".... بار منفی‌ دارند و گاها بعنوان فحش بکار میروند. در حالیکه روح را گاهی‌ حیوان مینامند و آب حیات یا آب حیوان بار‌ها بکار رفته. وحشی در اصل بمعنای آزاده است. نام سیارات و یا ستارهگانی است که آزادانه در دنیای مادی قرار دارند بدون اینکه به کهکشانی متصل باشند. وحشی مخالف انس و الفت است. وحشی یعنی‌ کسی‌ که تعلق خاطری بکسی‌ و چیزی ندارد. ولی‌ امروزه ایرانیا آنرا بعنوان یک کلمه منفی‌ بکار میبرند. و یا کلمه تنها، به معنای بیکس و تک مانده بکار میرود در حالی‌ که تنها جمع تن‌ است و به جمع انسانی‌ که دور هم جمع شوند می‌گویند، تن ها. درست برخلاف آنچه امروزه بکار میرود.
خلاصه اینکه خانه از پایبست بکلی ویران است.
در لغتنامه دهخدا (که اولین لغتنامه دنیاست و هر چی‌ لغتنامه است از روی آن کپی شده، و این گفته من نیست این گفته تمامی کسانی‌ است که در دنیا سرشان به تنشان می‌ارزد و این مرد نازنین و حکیم ارزشمند آنرا تهیه کرده است) به معنای روح و جان و روان اشاراتی شده است، که در زیر میاید. هر چند این منبع ارزشمند پارسی هم از حمله بربر‌ها در امان نمانده و آنرا بکلی دستکاری کرده‌اند.

میفرمایند:
و مردم را از گرد آمدن سه چیز آفرید یکی تن که بدن و جسد خوانند و دیگری جان که او را روح خوانند و سیوم روان که او را نفس خوانند. (از رساله ٔ ابوعلی سینا).
مرمرا از دل خویش ای شه نومید مکن
که فدای دل تو باد مرا جان و روان .
فرخی .

جان  بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه است . و در کردی و بلوچی وافغانی (دخیل ) جان آمده است .

ابن سینا جان را بمعنی نفس یاد کرده : دیگر (از انواع حکمت ) آن بود که از حال هستی چیزها... ما را آگاهی دهد... تا جان ما صورت خویش بیابد و نیکبخت آن جهانی بود. و در ادبیات پارسی مترادف روان (روح انسانی ) هم آمده :
اگر موری سخن گوید وگر موئی روان دارد
من آن مور سخن گویم من آن مویم که جان دارد.
عمعق بخاری

ابن سینا گفته اند که جان مانند خورشید است و روان روشنی خورشید. 


۲۰.۸.۹۶

جنگجوی گریفین



بیش از دو سال پیش، در یک خاکبرداری در سرزمین اشغالی کردستان (که صد سال پیش در زمان جنگ جهانی‌ اول از پیکر ایران جدا شده و با کشتار ساکنان اصلی‌ آن به ترک‌ها تعلق گرفت و امروزه به ناحق ترکیه نامیده میشود) ترک‌ها به مقبره‌ای رسیدند که در آن یک جنگجوی پارسی آرمیده بود. طبق معمول و در نبود یک دولت ایرانی‌ که حافظ ایران و ایرانیان و ارزش‌های ایرانی‌ باشد، غربی‌ها ریخته و این آرامگاه را که قدمتی ۳۵۰۰ ساله دارد را متعلق به یونانیان دانسته و گنجینه‌های شگفت انگیز آنرا غارت کرده و تنها چهار حلقه طلایی از طلای ناب را از تمامی کنجینه‌ها بمعرض نمایش گذاشتند. گفته شده است که این مقبره متعلق به عصر برنز است. عصر برنز برطبق گفته خود غربی‌ها متعلق به بخش لرستان ایران است که اولین آثار برنزی که بیش از ۱۰ هزار سال قدمت دارد از آنجا کشف شده است.(همانطوری که کشفیات زمین شناسی‌ می‌گوید که میلیون‌ها سال پیش حلقه‌ای آتشین از فضا در جایی‌ که امروز ایران است فرو افتاده و تماماً به طلا تبدیل شده است. زمین شناسان مبدأ پیدأش طلا بر روی زمین را اینچنین توضیح میدهند.) اکثر مقبره‌های کشف شده دارای آرم و علامت اهورا مزدا و فروهر است که آنرا پنهان میسازند.

از آثار کشف شده یک مهر کنده کاری برنزی است که بر روی آن نقاشی کنده کاری شده دو جنگجو درگیر نبرد را بنمایش میگذارد.


۲۲.۶.۹۶

گوشه‌ کوچکی از آثار باستانی امپراطوری پارس ها

تنها نگاه کردن به تاجی‌ که کره زمین بر روی آن استوار است و بر سر شاهنشاه ایران میدرخشد، تنها نگاه کردن به همین تاج میبایستی بیان کننده تمامی تاریخ برای ایرانی‌ باشد، که چگونه هزاران سال پیش ایرانیان به چنان دانش و علم بی‌نظیری رسیده بودند، و شرم کند از اطلاعات احمقانه‌ای که در مدارس به خورد کودکان خود میدهد.

فقط یک ایرانی‌ است که با وجود هزاران هزار آثار باستانی سنگی‌ و خطی‌ و چینی‌ و پارچه‌ای و کاغذی و گلی متعلق به امپراطوری جهان شمول پارس ها،( که مردم دنیا و در سراسر دنیا یا از دل‌ خاک بیرون کشیده اند و در موزه‌ها قرار داده، یا بر روی خاک با دل‌ و جان از آن مراقبت کرده، بنام خود زده و با آن پز میدهند) را ندید گرفته و تاریخ احمقانه و جعلی از حمله این و آن را باور کرده و در مدارس به کودکان و آیندگان خود می‌‌آموزاند!

فقط یک ایرانی‌ آثار سنگی‌ که نشان میدهد که سرکشان جهان زیر پایِ اسب شاهنشاهان ایران زانو زده‌اند، را نادیده گرفته، حمله یک همجنسباز که در فاحشه خانه بدنیا آمده و بزرگ شده و آنچنان ترسو است که وقتی‌ تگرگ می‌بارد و رعد و برق می‌زند، خودش را در جعبه پنهان میسازد!
فقط یک ایرانی‌ حمله و پیروزی اسکندر سی‌ سی‌ را می‌پذیرد، چرا که یک غربی اینچنین گفته است!
مجسمه سنگی‌ هزاران ساله هرکول در کرمانشاه را نمی‌بیند و المپیک را متعلق به غیر پارس میداند!
هزاران آتشکده در سراسر دنیا را نگاه نمیکند، ولی‌ حمله عربی که حتی باوجودی که امروزه به برکت دزدی ذخایر نفتی‌ ایران از خلیج پارس کاخ نشین شده، ولی‌ هنوز هر را از بر تشخیص نمیدهد، به امپراطوری علم و دانش و فرهنگ و هنر در ۱۴۰۰ سال پیش می‌پذیرد!

چنین مردم و ملتی را میتوان بیش از ۴۰ سال براحتی‌ ثروت‌ها و حقش را خورد، تو سرش زد، تحقیرش کرد، دربدر و بی‌ وطنش ساخت، خدمتکار و برده بیگانه ا‌ش کرد، با خوراندن مواد سمی از طریق آب و هوا و خوراک تیشه به ریشه نژاد و سلامتی‌ و روح و روانش زد، کودکان و نوجوانان و جوانانش را قتلعام کرد، و مطمئن بود که آب از آب تکان نخواهد خورد!
 فقط یک ایرانی‌ است که با وجود ۴۰ سال زندگی‌ در مخوفترین زندان و با شکنجه‌های روحی‌ و جسمی‌ همچنان دل خوش است که زنده است.


۳.۶.۹۶