۲۹.۱۱.۹۶

یک فروند هواپیمای مسافربری در جنوب اصفهان سقوط کرد


هواپیما با حدود ۶۶ سرنشین از نوع ATR در منطقه سمیرم در جنوب اصفهان امروز ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۶ شمسی‌ سقوط کرده است. تیم‌های شورای روستا در حال عزیمت بمحل سقوط احتمالی هستند. این روستا در ۱۲۰ کیلومتری سمیرم قرار دارد.

بگزارش عصرایران، این هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت آسمان بود و حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر سرنشین داشت .
برخی رسانه‌ها گفته اند این پرواز در ساعت ۵ صبح امروز از تهران به یاسوج پرواز کرده بود. اما خبرهای بعدی ساعت ۷ و ۵۵ دقیقه را اعلام کرده اند.
این هواپیما از نوع AYR هرروزه یک پرواز از تهران به یاسوج و یک پرواز بالعکس دارد.

اسامی گروه پرواز٣٧٠٤ هواپیمایی آسمان که امروز سقوط کرد:
١-كاپیتان حجت الله فولاد
٢-خلبان دوم كاوه خلیلی
٣-سرمهماندار محمد حسین فرش سنگی
٤-مهماندار بهنام رضایی نیاركی

مدیر روابط عمومی هواپیمایی آسمان: همه سرنشینان هواپیمای سقوط کرده جان باختند. سرنشینان هواپیما شامل ۶۰ مسافر ( یک کودک و بقیه بزرگسال)، ۲ میهماندار ، ۲ خلبان و ۲ نیروی حفاظت پرواز بودند.

۱۱:۳۰ - هواپیمای آسمان با کوه پادنا برخورد کرده است.

یک مقام مسئول شرکت آسمان: این پرواز ۶۳ سرنشین داشته است.

۱۱:۲۹ - اعزام افراد محلی بمکان سقوط هواپیما در ارتفاعات روستای کهنگان.

هواپیمای تهران _ یاسوج در کوه‌های پادنا حوالی روستای کهنگان سقوط کرده است .

تیم‌های شورای روستا در حال عزیمت بمحل سقوط احتمالی هستند. این روستا در ۱۲۰ کیلومتری سمیرم قرار دارد.

مجتبی خالدی سخنگوی اورژانس کشور با بیان اینکه این هواپیما ۲۰ دقیقه پس از پرواز از رادار محو شده و در محدوده سمیرم اصفهان سقوط کرده است گفت: در حال حاضر یک فروند بالگرد اورژانس بمنطقه اعزام شده است و با توجه به کوهستانی بودن منطقه امکان اعزام آمبولانس وجود ندارد و اخبار تکمیلی در این خصوص اعلام می‌شود.





تا در چنگال ابلیس اسیریم، حکایت همچنان باقی‌ است



کشته شدن بیش از ۶۰ تن‌ از همیهنانمان در سانحه سقوط هواپیمای مسافربری آسمان که سحرگاه امروز ۲۹ بهمنماه سال ۱۳۹۶ شمسی‌ در ناحیه سیمیرم رخ داد را به تمامی ایرانیان و ایران دوستان تسلیت گفته و بردباری و آرامش را برای بازماندگان از ایزد یکتا خواستارم.


Lori music ترانه لری آه

۲۸.۱۱.۹۶

Hana Jirickova By Camilla Akrans March 2018


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

The Inverted Glass Harp

انسانی که شباهت دوری باخود داشت


در باغی رها شده بودم
نوری بیرنگ و سبک برمن می‌وزید
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟

هوای باغ از من میگذشت
و شاخ و برگش در وجودم میلغزید
آیا این باغ سایه روحی نبود
که لحظه‌ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟

ناگهان صدایی باغ را درخود جای داد
صدایی که بهیچ شباهت داشت
گویی عطری خودش را در آینه تماشا میکرد

همیشه از روزنه‌ای ناپیدا
اینصدا در تاریکی زندگیم رها شده بود
سرچشمه صدا گم بود
من ناگاه آمده بودم
خستگی درمن نبود
راهی پیموده نشد
آیا پیش از این زندگیم فضایی دیگر داشت؟

ناگهان رنگی دمید
پیکری روی علفها افتاده بود
انسانی که شباهت دوری باخود داشت
باغ در ته چشمانش بود
وجا پای صدا
همراه تپش‌هایش
زندگیش آهسته بود
وجودش بیخبری شفافم را آشفته بود
وزشی برخاست
دریچه‌ای بر خیرگیم گشود
روشنی تندی بباغ آمد
باغ می‌پژمرد
و من بدرون دریچه رها میشدم.

سهراب سپهری


You'll Never Walk Alone - Nina Simone



مجسمه‌هایی‌ به اندازی کف دست و ساخته شده از اسفنج دریائی, آرتیست ناشناس


خاموش کن آنجا که جهانِ نظرست , چون گفتن ایشان همه دیدن باشد


۲۷.۱۱.۹۶

Kim Kardashian By Dennis Leupold February 2018


گِل بگیرن اون مخ سیم پیچی‌ شده را


بارها گفته‌ام و بار دگر هم میگویم که یک بام و دو هوا امکان ندارد. شما یا در اینترنت آزادی بیان دارید یا ندارید. نمیتوانید بگویید آزادی بیان هست ولی‌......

- از هلاکاست نگویید
- از نژاد پرستی نگویید
- از اسلام نگویید
- از تروریست‌ها ننویسید
- از تدریس بمب سازی ننویسید
- از این و از آن و و و

خوب اگر قرار باشد همه چیز گل و بلبلی مطابق میل شما باشد، دیگر آزادی بیان چه صیغه‌ای است؟



آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

The Magical Sounds of the Bohemian Cristal Instrument | Lenka Morávková |

مرغ افسانه



پنجره ای در مرز شب و روز باز شد
و مرغ افسانه از آن بیرون پرید
میان بیداری و خواب
پرتاب شده بود
بیراهه فضا را پیمود
چرخی زد
و کنار مردابی بزمین نشست
تپش هایش با مرداب آمیخت
مرداب کم کم زیبا شد
گیاهی در آن رویید
گیاهی تاریک و زیبا
مرغ افسانه سینه خود را شکافت
تهی درونش شبیه گیاهی بود
شکاف سینه اش را با پرها پوشاند
وجودش تلخ شد
خلوت شفافش کدر شده بود
چرا آمد ؟
از روی زمین پر کشید
بیراهه ای را پیمود
و از پنجره ای بدرون رفت


مرد آنجا بود
انتظاری در رگهایش صدا میکرد
مرغ افسانه از پنجره فرود آمد
سینه او را شکافت
و بدرون او رفت
او از شکاف سینه اش نگریست
درونش تاریک و زیبا شده بود
و به روح خطا شباهت داشت
شکاف سینه اش را با پیراهن خود پوشاند
در فضا به پرواز آمد
و اتاق را در روشنی اضظراب تنها گذاشت

هرچه بردند و ویران کردند ریشه‌اش را هم در ایران خشک کردند


سالهای پس از جنگ جهانی‌ دوم در آمریکا


دو تا تاریخ داریم، یک تاریخی‌ که تو هالیوود و امپراتوری رسانه‌ای فاسد و ضدّ بشری و ابلیس منش غربی نوشته شده است و بخورد مردم جهان داده میشود و دیگری تاریخ رخ داده و واقعی‌. بیچاره و بینوا کسانی‌ که تاریخ هالیودی را پذیرفته و قبول دارند. چرا که کمترین ضرری که متوجه آنان است، چسبانه شدن یک مدال افتخار خریت و حماقت به سینه آنان، و برچسب احمق بر پیشانی آنان و پذیرفتن و قبول داشتن این مطلب است که "ما تو را احمق پنداشته و خرت کردیم و تو اصلا حالیت هم نشد و دردت هم نیامد!" میباشد.

ابلهانی که عاشق تبلیغاتند... بازنشر


من غرب ستیز نیستم و برعکس اعتقاد دارم که مردم دنیا، چه در غرب و چه در شرق، چه جنوب و چه شمال در خوبی‌ و بدی یکدیگر شریکند، از آنجاییکه تفکرات و اعتقادات من براساس کنش و واکنش بین پدیدها قرار دارد، یعنی‌ اعتقاد دارم که هرعملی‌ که انجام میشود، بدنبال خود عکس‌العملی را برمیگرداند، و در نتیجه "هرچه کنی‌ بخود کنی‌ گر‌ همه نیک‌ و بد کنی‌"، و این جمله شگفت انگیز سعدی کبیر که میفرماید: "بنی آدم اعضای یک پیکرند که در افرینش ز یک گوهرند"- همیشه آویزه گوش من است، در نتیجه براساس این اعتقاد کلا ستیزی با کسی‌ ندارم، ولی‌ منکر اینهم نیستم که منتقد شدید سیاست‌های مخرب، متجاوزانه، بیرحمانه، ویرانگرانه و وحشیانه غربم، چرا که بمن ثابت شده است که دنیا دست کیست.
بعنوان نمونه‌ای از خروار و دانه‌ای از هزار-مثلا این تصویر یا پوستر تبلیغاتی از دهه ۶۰ از کشور آمریکاست. این تبلیغ می‌گوید که بالاترین استاندارد زندگی‌ در آمریکا قرار دارد و داشتن زندگی‌ مرفع در آمریکا را تبلیغ می‌کند. و درست در زیر این پوستر بزرگ، عده‌ای از مردم فقیر آمریکا در صف طولانی تهیه یک لقمه نان هستند. آنچه که توسط رسانه‌های جمعی از قبیل تلویزیون و رادیو و مجلات و روزنامه‌ها، بمردم دنیا نشان دادند، تصویر خندان و شاداب یک خانواده آمریکایی بود که گویی در خوشبختی‌ غوطه میخورند و شادی و نشاط از همه درز‌هایشان به بیرون نشط میکرد. درحالیکه حقیقت در صفی قرار داشت که در زیر این پوستر تبلیغاتی دیده میشود. ولی‌ مردم دنیا گول این تبلیغات را خوردند، و از کنار گوشهٔ دنیا، هر آدمی‌ که دارای روحیه و شور زندگی‌ بود، هر آدمی‌ که دستش به دهانش می‌رسید، هر آدمی‌ که به سختی و تنگی و با مشقّت و با سرمایه کشورش سواد و دانشی اندوخته بود، هر ورزشکار ممتاز، هر هنرمندی که بدنبال موفقیت بود، و و و راهی‌ این سراب شد تا تشنگیش را فرو نشاند.

بدین ترتیب، سرمایه، دانش، تخصص، شور و نشاط زندگی‌، مردم شجاع و کسانی‌ که از خطر کردن و ریسک کردن نمیترسیدند، راهی‌ کشوری شد بنام آمریکا، و این کشور که بواسطه دور بودنش از جنگ در زمان جنگ جهانی‌ دوم هیچ گونه آسیبی ندیده بود و برعکس، با فروختن مواد خوراکی به کشورهای جنگ زده اروپایی، ثروت کلانی را اندوخته بود، همچنین با بدست گرفتن قدرت در نیمه بیشتری از دنیا، و بهرکشی‌ از مردم بینوای دیگر کشورها روز بروز بقدرت و ثروتش افزوده میشد، به یکباره و درمدتی‌ کوتاه از خراب آبادی که بروی اجساد زنان و کودکان سرخ پوست بنا شده بود، سرخ پوستانی که با وحشیانه‌ترین شیوه‌های ممکن هلاک شده بودند، به بزرگترین قدرت جهانی‌ جهش کرد.

و نتیجه بدست آوردن اینهمه ثروت مادی و معنوی- براحتی‌، آسان و بدون دردسر- این شد که به یکباره اعتقادشان نسبت بدرستی‌ و روش‌های سالم زندگی‌ بیش از پیش متزلزل شد، تاجاییکه همه چیز را برای خودشان خواستند و میخواهند و فارغ از اینکه در اینراه چه تعداد انسان بیگناه بخاک و خون کشیده میشوند، چهار نعل برای نگهداری کاخ‌ها و تجملات بی‌ مورد، بی‌ اساس و خسته کننده، همچنان میتازند.

این مردم به این نتیجه رسیدند که نه احتیاج به صنعت دارند نه کشاورزی و نه پرورش نیروهای متخصص، آنچه که اینها احتیاج دارند تبلیغات است و بس! بهمین دلیل هم بروی بخش تبلیغاتی خود، از جمله هالیوود، سرمایه گذاری‌های نجومی کردند چرا که تمامی تفکرشان از تولید، به یکبار بزندگی‌ انگلی و سربار و بهره کشی‌ از دیگر مردم دنیا، بغارت و چپاول منحصر شده است.

وقتی‌ مخ مردم دنیا را با تبلیغات شبانه روزی از طریق فیلم، تلویزیون، روزنامه، رادیو و مجلات و در چند دهه اخیر -اینترنت- زدی، دیگر مشکلی‌ وجود نخواهد داشت، همه چیز بطرفت سرازیر خواهد شد، و این وسط مردم دنیا کلاه گشادی بسرشان رفته که تا روی چشمها و گوش‌هایشان را گرفته و روز بروز مفلوکتر و وابسته تر میشوند. درحالیکه دردیگر سو‌ی هرشب جشن و خوشگذرانی‌ برپاست. God Bless America


Team America Theme Song


۲۶.۱۱.۹۶

یک داستان ساده



مرد مشرکی بکنار چاه جمکران آمد و دید که بروی تابلو کنار چاه نوشته شده که امام زمان فقط یک آرزو را برآورده میکند. پس مرد مشرک آرزو کرد که امام زمان یک عشق واقعی‌ به او بدهد. امام زمان و یا شریک خدا بلافاصله به او یک عشق آتشین عطا کرد. مرد مشرک بسیار خوشحال شد. سپس نگاه کرد ببیند کس دیگری هم مانند او به آرزویش رسیده است. دید بله- یکی‌ پول خواسته گرفته، دیگری یک جت مدرن خواسته، بدست آورده و آن یکی‌ آرزو کرده سوپر من بشه، به آرزویش رسیده!
::::::::::::::::
آخر داستان معلوم نیست و معلوم نیست که چه بر سر قلب و روان مرد آمده است، ولی‌ حدس زده میشود که در این هنگام-
زن در حالیکه مرد را دلداری میداد، به او گفت عوضش تو منو داری که از همه اینها بیشتر میارزم....! 

و مرد تنها بگفتن یک "بله" قناعت کرده است.

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


Loup Barrow 2012 - Cristal Baschet

بی‌ زن بی‌ غم


زن بود واجب برای زندگی
روشن از زن شد سرای زندگی
حق نهاد از وی بنای زندگی
هست دندان آسیای زندگی


لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

همدم آدم در این عالم زنست
براساس زندگی محرم زنست
حاصل نسل بنی آدم زنست
مرد را همخوابه و همدم زنست


لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

چون خدا تاسیس این دنیا نمود
آشکارا آدم و حوا نمود
خلق را بهر زن شیدا نمود
هرکه جفت خویش را پیدا نمود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

می‌شود زن باعث طول حیات
زن بود شیرین‌تر از قند و نبات
در کلام حق خدا از مهجزات
کرد تعریف از زنان و مومنات

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

زن ببر تا دولتت افزون شود
زن ببر تا طالعت میمون شود
هرخیالی از سرت بیرون شود
صد چه لیلی از غمت مجنون شود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

بهر خود برپا بساط سور کن
از عروس خویش را مسرور کن
خانه خود را ز زن مهرور کن
چشم شیطان لعین را کور کن

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود.

نسیم شمال

Sheku Kanneh-Mason - No Woman No Cry (Cello Version)

به اندازه چشم‌های موجودات زنده , جهان بینی‌ وجود دارد

Perspective

ترانزیت کاری از هنرمند هندی والی شینده..... Valay Shende


یک هنرمند مجسم سازی هندی بنام والی شینده در سال ۲۰۱۰ بمدت ۱۸ ماه بروی یک پروژهٔ کار کرده است که نتیجه‌اش را میتوان در این تصاویر دید. کامیونی با ۲۲ سرنشین که نشان و گویای حمل و نقل و نقش مهم آن در کشاورزی برای هند و مردم هند است. این مجسمه زیبا را والی شینده توسط هزاران دیسک فولادی ضدّ زنگ که بطور جداگانه به یکدگر جوش داده شده‌اند، ساخته است. آینه‌های عقب کامیون ویدیو‌های از مسیر و راه‌های در بمبئی را نمایش میدهد، بطوری که کامیون از دیدگاه صندلی راننده حرکت میکند، اما در واقع ثابت برجای ایستاده است. این کار زیبا را میتوان از نزدیک در موزه شهر مومبای مشاهده کرد.

بربر‌های غربی تمامی نقاط بهشت آسای کره زمین را نابود کردند، ایران، ویتنام، بالکان، آفریقا، امریکای جنوبی، کردستان