۲۳.۱.۹۷

Delilah Belle By Steven Chee


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Dean Shostak Plays Cristal Baschet

سرزمین کهنسال بـِرمه (میانمار) یکی‌ از نقاط بهشت آسای کره زمین که آلوده دستان جنایتکار غربی‌ها شده است


سرزمین کهنسال بـِرمه (نامی‌ که غربی‌ها بر آن نهاده ا‌ند: اتحادیه جمهوری میانمار) کشوری است در آسیای شرقی. بزرگ‌ترین شهر این کشور رانگون است ولی پایتخت آن شهر نایپیداو می‌باشد. جمعیت برمه بیش از ۶۰ میلیون نفر، زبان رسمی این کشور برمه‌ای و واحد پول آن کیات است.

۶۸ درصد از مردم برمه از تبار برمه‌ای، ۹ درصد شان، ۷ درصد کارن و بقیه از دیگر اقوام هستند. ۸۹ درصد از مردم برمه بودایی، ۴ درصد مسیحی، ۴ درصد مسلمان و ۱ درصد نیز پیرو آیین هندو هستند.

برمه از نظر مساحت چهلمین کشور بزرگ جهان و از نظر جمعیت بیست و چهارمین کشور پرجمعیت جهان است.

برمه، پس از جنگ جهانی‌ اول از پیکر امپراطوری ایران جدا شده و تحت اشغال وحشی‌های انگلیسی‌ قرار گرفت. ولی‌ در سال ۱۹۴۸ ظاهرا به استقلال رسید. از زمان استقلال ظاهری ، این کشور شاهد درگیری‌های درازمدت میان اقوام پرشمار خود بوده که این یک نشان ثابت از وجود انگلیسی‌‌ها در آن کشور است و یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های داخلی را به خود دیده‌است. و هرجا که انگلیس و فرانسه در آنجا رخنه کردند، دچار جنگ و کشتار و خونریزی و پلیدی و پلشتی و ابلیس صفتی گشته است.

برمه از ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۱ تحت یک رژیم نظامی اداره می‌شد اما از پس از برگزاری انتخابات در سال ۲۰۱۲، این رژیم نظامی در سال ۲۰۱۱ رسماً پایان یافت و حکومتی نیمه‌نظامی جایگزین آن شد که این حکومت دست نشانده بظاهر دست بیک رشته اصلاحات دموکراتیک! زده‌است از آنجمله کشتار مسلمانان این کشور!

برمه کشوری است با منابع زیاد اما اقتصاد آن یکی از کم‌توسعه‌یافته‌ترین اقتصادها در جهان است.( اینهم یکی‌ دیگر از نشانه‌های وجود انگلیسی‌‌ها در یک کشوراست. چرا که انگلیسی‌‌ها مانند غده سرطانی هر کشوری را دچار وجود نحس خود کنند، تا آن کشور را بطور مطلق از پا در نیاورند و به ویرانی صد در صد نکشانند ول کن نیستند و مانند زالو تا زمانی‌ که چسبیده ا‌ند خون مردم آن کشور را میخورند. نگاه کنید به ایران که ۴۰ سال است دچار این بلیه و طاعون و سرطان و ابلیس است.) جنوب برمه در سال ۲۰۰۸ در پی توفانی سهمگین بشدت ویران شد. در اینسال نیمی از جمعیت میانمار از توفان نرگس زیان دیدند و در این کشور دست کم ۷۸ هزار تن در نتیجه توفان نرگس جان باخته و ۵۶ هزار تن نیز ناپدید شدند.

در هنگام ساخت پالایشگاه آبادان در زمان پادشاهی محمد رضا شاه که کشور با سرعت درحال پیشرفت و دگرگونی و مدرنیزه شدن بود و بهمین دلیل از تمامی دنیا برای کار به ایران سرازیر میشدند، مسجدی در آبادان توسط کارکنان خارجی پالایشگاه که اکثراً از مسلمانان اهالی رنگون (پایتخت برمه) و هند و پاکستان بودند ساخته شده‌است که این مسجد که به مسجد رنگونی‌ها معروف است، هم‌اکنون یکی از جاذبه‌های گردشگری شهر آبادان است.

هنر وقتی‌ هنر است که درمان کند... Maria Forqué


ماریا فورکو هنرمند اسپانیایی خود را ونوس مینامد و معتقد است که هنر زمانی هنر است که درمان درد‌های روحی‌ آدمی‌ باشد و نیاز‌های درونی‌ او را جوابگو شود. هنر وقتی‌ هنر است که سالم و بری از هرگونه وابستگی و آلودگی‌ باشد. و هنری که در خدمت هدف مشخص و یا انگیزه‌ای بجز خود هنر قرار گیرد، یک تقلب است و نه هنر. این هنرمند بازیگر، مدل، دی جی و فعال اجتماعی، اعتراض خود به وضعیت موجود هنر را بروشی‌ افراطی نشان میدهد.




فرقی‌ نمیکند آدمی‌ باشد و یا هر موجود زنده دیگر، کلا هر موجودی گرفتار احمق شود جانش در عذاب است


میکشد بیچارگان را در فراغ انتظار


میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار
میکند پر حواصل بر سر عالم نثار
مرکز خاک آهنین شد پاک و مستولی شدست
بر زر گردون سرب سیما سحاب سیم بار
گر بود از سیم پشت هرکسی گرم ازچه رو
عالمی لرزان شدند از بیم او سیماب وار
چرخ چرخه، ابر پنبه، رشتۀ باران کناغ
دوک ریسی طرفه پیش آورد زال روزگار
روی قرص آفتاب از ابر میگردد نهان
همچو قرص گرم مانده از بر سنگین تغار
مار و کژدم تا زسرما در زمین پنهان شدند
آب دارد نیش کژدم- باد دارد زهر مار
پس کنون آن به که دارد رنگ رخسار تذرو
چون ز ابر فاخته گون شد حواصل کوهسار
کوه اگرچه چون حواصل شد از آن غمگین مباش
کین حواصل زود خواهد گشت طاووس بهار
آفتاب از بس عزیزی نازها در سر گرفت
میکشد بیچارگان را در فراغ انتظار
ز آفتاب آسمان کر دست ما را بی نیاز
یک نظر از آفتاب جود مخدوم کبار
مخلص اینجا کرده بودم ختم بازار سخن
عقل را گفتم مشو کاهل سخن، معنی بیار
عقل گفتا آرمت از باده و آتش سخن
کاندرین سرما جزین ناید پسند هوشیار
باده ای باید که اندازد بانجم پر شعاع


چونانکه از چهار طبایع مرکبیم , ترکیب کرده اند طبایع درو چهار


۲۲.۱.۹۷

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Colours Of Rhythm Live

ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار


اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار
ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار
آن زر سیم خمره و لعل بلور درج
یاقوت سیم حلقه و مرجان در شعار
خورشید برج بره و ناهید چرخ بزم
مریخ طبع سفله و ماه گل عذار
از ارغوان تبسم و از زعفران فرح
از مشک تازه گونه و از عود تر بخار
تلخی بجای شکر و جسمی بجای جان
جامی بعمر پخته و آبی برنگ نار
در جام بیقرار بود راست همچنانک
گیرد سهیل درشکن ماه نو قرار
خود باحباب وی چه بود از موافقت
گر زهره هم برقص درآید شکرف وار
اینک بسی نماند که از رنگ و بوی او
هم گل شود پیاده و هم دل شود سوار
خوش خوش دهان لاله چو پذرفت رنگ می
در کام گل فتد بهمه حال خارخار
لبها نهند در سر و سر درسر آورند
گلها و لالها ز پی بوسه و کنار
گریان شود سحاب چو یعقوب تا که گل
خندان رود ز چاه چو یوسف بتخت بار



آلبوم کامل قول و غزل از محمود محمودی خوانساری


یک گله مریض روانی‌ که جنایت تنها وسیله ارضاع روح خبیث‌شان است، مردم دنیا را شکنجه میکنند


خرم تر از بهار سراید بزیر و بم, گه کینۀ سیاوش و گه سبزۀ بهار


۲۱.۱.۹۷

Lais Oliveira By Silja Magg Italy 2018


شبی که رئیس جمهور مکزیک در ایران گریست


در اَواخرِ تابستان سالِ ۱۹۷۵ میلادی رئیس جمهورِ کشورِ مکزیک آقای لوئیس اِچه بِریا (Luis Echeverría) به دعوت شاه فقید ایران، جاودان نام و یاد، محمد رضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه دنیا، به ایران سفر کرده و در ضیافتی که به افتخارِ ایشان در کاخ نیاورانِ شمیران برگزار شد، شرکت کرد. در این ضیافت، هنرمند بینظیر ایران، خانم گوگوش نیز برای هنرنمای دعوت شده بود و ایشان پس از اجرای چندین ترانه به افتخار رئیس جمهور مکزیک یک ترانه مشهور مکزیکی را هم به نام (Malagueña Salerosa )اجرأ کرد.
فردای آنروز روزنامه‌ها نوشتند که رئیس جمهورِ کشورِ مکزیک با شنیدنِ این ترانه که با صدای زیبای گوگوش اجرأ شده بود، بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و گریسته بود.



آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Axel Lecourt Solo

ز خاک تیره برآریم لؤلؤ شهوار


بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار
بدست ابر بسوی صبای عنبر بار
شگفت و خوب یکی نامه ای که هر حرفی
ازو شگفتی و خوبی همی نمود هزار
بجای حرف سطر در بیاض او شنگرف
بجای نظم سخن در سواد او زنگار
که ما بشرط امارت بباغ نامزدیم
بحکم جنبش دریای صاعقه کردار
بره شتاب نکردیم از آنکه نتوان ساخت
بساز اندک سامان لشکر بسیار
چو ما کرانۀ چتر سیه برافروزیم
برآسمان کبود از میان دریا بار
خدنگ بارد ابر از مدار جوشن پوش
ز دامن زره زنگیان تیغ گزار
ز آب روشن سازیم بسد رنگین
ز خاک تیره برآریم لؤلؤ شهوار
ز شاخ بسد در لؤلؤ اوریم صور
ز عقد لؤلؤ دربسد افگنیم نگار
ز عقد لؤلؤ طاوس برکند شهپر
ز شاخ بسد طوطی برون زند منقار
بباغ جامۀ تستر بود به از تستر
براغ مشک تتاری بود به از تاتار
ازین بدایع چندان که در توان گنجد
من آن خویش بیارم ، تو آن خویش بیار
ستاره بار و زمرد فشان و گر خواهی
ستاره ساز ز شاخ و زمرد آر ز بار
ستاره ای که زمه وقت نور دارد ننگ
ز مردی که ز درگاه فخر دارد عار
زنیل و مشک بپیوند درع داودی
ز در و مینا بنمای تیغ گوهر دار
بدرع مشکین از هیچ خصم مستان زخم
بتیغ مینا با هیچکس مکن پیکار.

ازرقی هروی


جانا شکایت از که کنم، از تو یا ز روزگار؟

سال ۱۹۶۰ شمال ایران، زنان آزاد ایرانی‌ با هر پوشش و رفتاری در امنیت کامل، زمانی‌ که هنوز تو اروپا زنان آزادی انتخابات و رای دادن نداشتند. دوران پهلوی دوم

تل آویو در ۱۰۰ سال پیش
در سال ۱۹۰۹، حدود ۱۰۰ نفر یهودی یک قطعه زمین شن و ماسه را به وسعت ۱۲ هکتار به قیمتی بسیار ناچیز از دولت مصر خریدند. این ۱۲ هکتار زمین بعدها بجایی‌ بنام اسرأئیل تبدیل شد.

ای برخ باغ ز گریانی و از خندانی, چشم من ابر بهارست و رخت روز بهار