۸.۸.۹۵
زانکه نبود کسی ترا مانند
آشکارا نهان کنم تاچند
دوست میدارمت ببانگ بلند
دلم ازجان نخست دست بشست
بعد ازآن دیده بررخت افکند
عاشقان تو نیک معذورند
زانکه نبود کسی ترا مانند
دیدهای کو رخ تو دیده بود
خواه راحت رسان وخواه گزند
ای ملامت کنان مرا درعشق
گوش من نشنود ازینسان پند
گرچه من دور ماندهام زبرت
با خیال تو کردهام پیوند
آنچنان در دلی که پنداری
ناظرم درتو دایم ای دلبند
توکجایی وما کجا هیهات
ای عراقی خیال خیره مبند.
عراقی
تنها او میداند
بدن وسیلهای است که سر را به اینطرف و آنطرف میبرد،
بدن در خدمت سراست و باید درخدمت سر باشد،
پس هرچه میگوید گوش کنید و درجهت مخالف گام نزنید،
اگر میگوید بخورید، بخورید حتی اگر بیماری قند دارید و یا ۴۰۰ کلیو وزن دارید،
اگر میگوید بیاشامید، بیاشامید حتی اگر درحال غرق شدن هستید،
اگر میگوید نخوابید، نخوابید حتی اگر درکمایید،
اگر میگوید خود را ازطبقه ۱۲ به پایین پرت کنید، پرت کنید،
تنها او میداند که چه زمانی و کی نبودن بهتر از بودن است.
سر آدمی براستی مهمترین بخش هستی است و آدمی تنها زمانی بطور واقعی میمیرد که سرش را از بدن جدا سازند.
۷.۸.۹۵
که با خیال رخت دم بدم براز آمد
غلام حلقه بگوش تو زار بازآمد
خوش درو بنگر، کز ره دراز آمد
بلطف، کار دل مستمند خسته بساز
که خستگانرا لطف تودر، کار ساز آمد
چه باشد ار بنوازی نیازمندی را
که با خیال رخت دم بدم براز آمد
چه کردهام که زدرگاه وصل جان افزا
نصیب خسته دلم هجر جانگداز آمد
برآستان درت صدهزار دل دیدم
مگرکه خاک سرکوت دلنواز آمد
غبار خاک درت برسر کسیکه نشست
زسروران جهان گشت وسرفراز آمد
بهر طرف که شدم تا که شاد بنشینم
غم تو پیش دل من دواسبه باز آمد
بروی خرم تو شادمان نشد افسوس
دل عراقی از آندم که عشقباز آمد.
عراقی
پرسش اینجاست: بازنده کیست؟
امروزه در بین مسئولان دست بالای حکومت به اصطلاح جمهوری اسلامی که نزدیک به ۳۸ سال است با کمک غربیها ایران را اشغال و ایرانیان را در زندان بزرگی نگاهداری میکند، شمار قابل ملاحظهای از صاحبمنصبان ارشد دیده میشوند که یا متولد عراق ، لبنان، پلستین هستند یا بسیاری از آنان در افکار همگانی مردم ایران به بیگانه بودن مشهور میباشند.
نمونههای آنان کم نیست که بیشتر به عنوان سفیر ایران! در کشورهای خود زندگی کرده و مبالغ نجومی حقوق دریافت میکنند و حافظ منافع کشورهای خود در ایران میباشند. یعنی ماموریتی واژگون! بجای حفاظت منافع ایران در کشورهایی که سفیرش هستند، عملی برعکس انجام میدهند.
نمونهها زیاد است که بعنوان مشت نمونه خروار واندک دلیل بسیار، میتوان بموارد زیر اشاره نمود:
حسن کاظمی قمی(۱) یکی از این تفه هاست که اصولا عراقی بوده و بعنوان سفیر ایران! در عراق بمدت شش سال فعالیت میکرد و در دولت جدید پس از پایان ماموریت، جای خود را به هممیهن خود، شخصی بنام حسن داناییفر بعنوان سفیر جدید ایران! در بغداد میدهد.
سفیر جدید ایران در عراق ، همانند سفیر قبلی هم عراقی بوده و هم از اعضای ارشد سپاه پاسداران ! یعنی خردمند را دلیل عقب ماندگی کشور و مردم و این همه دزدی و فساد را همین اشاره بس است!
حسن داناییفر که بعنوان سفیر ایران در عراق کار کرده و اینک در آنجا زندگی میکند، خود زاده عراق و شهر نجف است. و البته همانطوری که اشاره شد این امر فقط مختص داناییفر نیست.
هم اکنون در بین روسای سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه ، دو نفر از آنها رسما متولد نجف هستند که بر طبق قانون خود این حکومت منحوس کسب مقامهای بالای حکومت برای آنان غیر قانونی است، چرا که در قانون اساسی، شرط "ایرانی بودن" از شروط اصلی برای تصدی این دو منصب است. و علی لاریجانی رئیس مجلس و برادرش صادق لاری جانی رئیس قوه قضایی که هردو متولد نجف هستند سال هاست بطور غیر قانونی در این دو منصب نشسته و بطور آشکار ایران فروشی میکنند و صدها هزار جوان ایرانی را اعدام کردهاند.
صادق لاریجانی هم اکنون بعنوان رئیس قوه قضاییه ایران از مدافعان اصلی اعدام جوانان ایرانی بدلایل بسیار پیش پا افتاده و غیره منطقی است. و تمامی قوانینی که در مجلس تصویب میشود اگر به نفع منافع عراق، لبنان، پلستین، سوریه، عربستان، امارات نباشد، از زیر دست علی لاریجانی رد نمیشود.
محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه پیشین ایران نیز متولد نجف است. هاشمی شاهرودی حتی در دورهای سخنگوی مجلس اعلای عراق بود و در واقع اگر او در این سمت مانده بود اکنون میتوانست مانند بسیاری از اعضای ارشد مجلس اعلا و گروه حکیم، از مسئولان ارشد عراق باشد.
البته علاوه بر رئیس مجلس ایران، رئیس مهمترین کمیسیون مجلس ایران، یعنی علاءالدین بروجردی نیز از معاودین عراقی بشمار میرود. بروجردی در سالهای گذشته بعنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، از مدافعان رفتار جریان حاکم در ایران در قبال معترضان پس از انتخابات بوده است. یعنی تجاوز، شکنجه و اعدام جوانان دانشجوی ایرانی که جرمشان شرکت در انتخابات و اعتراض به تقلب در شمارش آرا بوده است.
ابوالفضل اسلامی دیپلمات پیشین حكومت ايران تایید کرده که بروجردی از جمله معاودین عراقی است که پس از انقلاب از عراق به ایران آمده است. «معاودین» در فرهنگ سیاسی ایران به کسانی گفته میشوند که توسط حکومت صدام حسین از عراق به ایران اخراج شدهاند.
علاوه بر این معترضان و مخالفان حکومت در ایران معتقدند که محمدرضا نقدی فرمانده بسیج نیز که نقشی اساسی در برخورد با اعتراضات مردمی در طول سالهای گذشته داشته است، عراقیتبار است. محمد رضا نقدی در دوران جنگ ایران و عراق از فرماندهان لشکر بدر بود و بدون دلسوزی و با دل راحت صدها هزار جوان و نوجوان ایرانی را بدون دلیل روی مین فرستاد. و در جریان اعتراضات سال ۲۰۰۹ دهها جوان و نوجوان را در کهریزک کشته و شکنجه و صدها دانشجو ایرانی را دستگیر ودر سیاهچالهای مخوف حبس نمود.
لشگری که کاملا از عراقیهای مقیم ایران تشکیل شده بمدت ۳۸ سال خون ایرانیان را مکیده و آنچنان رفتار کردند که دشمن با هیچ ملتی نکرده است. سردار محمدرضا نقدی از جمله کسانی است که معتقد است، که اگر روزی قرار باشد که ایران را پس دهند، زمین سوخته تحویل خواهند داد!
در مجموع تردیدی نیست که ایرانیان مقیم نجف و کربلا و بغداد با عراقیها و پلستینیها و لبنانیهای مقیم قم و مشهد ، دهههای متمادی است که با یکدیگر آمد و شد دارند و متولدین نجف و کربلا و غزه و بیروت و شمار بسیار متولدین عراق یا حتی کسانی که ایرانی بودن آنها مورد تردید افکار همگانی بوده است، طی سالهای اخیر سمتهای کلیدی و حساسی را در حكومت ايران بر عهده داشتهاند و با تمام توان به ایران فروشی مشغول بوده اند و با وجودی که کشورهایشان را با مال و پول و سرمایههای ایرانیان ساخته اند با این وجود نفرت عجیبی از ایرانیان دارند که با آب زمزم هم پاک نمیشود و هر جا و بهر وسیله سعی و تلاش در ضربه زدن به ایران را هم دارند. این نفرت و کین توزی را براحتی و آشکاراً در مسابقات جهانی که جوانان با استعداد و پر شور ایرانی در آنها شرکت میجویند مشخص میگردد، از نداشتن دستکش بوکس و پیراهن فوتبال و مربی و عدم آمادگی، تا بدترین و ارزانترین هتلهایی که به جوانان ورزشکار ایرانی تعلق میگیرد، تا جلوگیری از برگزاری جشن و پایکوبی برای پیروزی ایرانیها ( کاری که در کشورهای خودشان آزاد و حلال است) و و و نمونههایی از این کینه ورزی هاست.
این روند در دولت حسن روحانی که خود بیگانهای وقیح و گستاخ است که محل تولدش مشخص نیست( و مراسم ساختگی و مسخره فارغ تحصیلیاش از دانشگاهی در انگلیس توسط بیگانگان ساخته شده و مورد تمسخر دنیا واقع شد. و از آن مسخره تر اینکه شخص دارای مدرک دکترا از دانشگاه انگلیس، حتی توانایی سخن گفتن به زبان انگلیسی در حد دبستان را هم ندارد!) بطور آشکاری تشدید شده و اینبار تمامی قوه مجریه از طرف کسانی که سر در زیر بغل دیکتاتور آنکارا دارند، اشغال شده و میلیاردها پول بیتالمال ایرانی در روز روشن بطرف ترکیه سرازیر گشته است.
من نمیدانم آینده چه طرح و نقشهای برای ایرانیان و این ملت تحت ستم و ظلم و کشور اشغال شده ایران دارد. ولی یک مطلب ثابت شده و با چشم سر دیده شده است. و آن اینکه نتیجه تمامی این ایران فروشیها و خیانتها و ستمها را دست انتقام بر سر خودشان آورده است. نگاه کنید به روزگار کشورهای این خائنین که با ایران فروشی و ظلم به ملت ایران، با کمک مکر و حیله ساخته شده اند. آنچه آنان دچارش گشته اند، دشمنی است خودی که از آنان بیرحمتر و بربر تر عمل میکند. تا جاییکه همان زمین سوخته و سرنوشت شومی را که در ایران بدنبالش هستند، روزانه به آنان تقدیم کرده و تا زمانی که در ایران بخیانت مشغولند نه تنها راه نجاتی برایشان نیست بلکه روزبروز بطرف نیستی بیشتر و "ریشه کن شدن" پیش میروند و این بشارتی است که ایزد یکتا به ایرانیان داده است.
..........................................
برگرفته از مقالهای در اینترنت.
(۱) اکثر بیگانگان حاکم بر ایران نام یکی از شهرهای ایران را به دنبال نام جعلی و دروغین خود حمل میکنند تا بدین وسیله فقدان تابعیت ایرانی خود را پنهان نموده باشند.
۶.۸.۹۵
صد مهر زهرسو بشب تار برآمد
ناگه بت من مست ببازار برآمد
شوراز سربازار بیکبار برآمد
بس دل که بکوی غم او شاد فروشد
بس جان که زعشق رخ او زاربرآمد
درصومعه وبتکده عشقش گذری کرد
مؤمن زدل وگبر ززنار برآمد
درکوی خرابات جمالش نظرافگند
شور وشغبی از درخمار برآمد
دروقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد وفغان از دل ابرار برآمد
یکجرعه زجام لب او میزدهای یافت
سرمست وخرامان بسر داربرآمد
درسوختهای آتش شمع رخش افتاد
ازسوز دلش شعلهٔ انوار برآمد
باد در او سرآتش گذری کرد
ازآتش سوزان گل بیخوار برآمد
ناگاه زرخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر زهرسو بشب تار برآمد
باد سحر ازخاک درش کرد حکایت
صد نالهٔ زار ازدل بیمار برآمد
کی بوکه فروشد لب او بوسه بجانی
کز بوک ومگر جان خریدار برآمد.
عراقی
شوراز سربازار بیکبار برآمد
بس دل که بکوی غم او شاد فروشد
بس جان که زعشق رخ او زاربرآمد
درصومعه وبتکده عشقش گذری کرد
مؤمن زدل وگبر ززنار برآمد
درکوی خرابات جمالش نظرافگند
شور وشغبی از درخمار برآمد
دروقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد وفغان از دل ابرار برآمد
یکجرعه زجام لب او میزدهای یافت
سرمست وخرامان بسر داربرآمد
درسوختهای آتش شمع رخش افتاد
ازسوز دلش شعلهٔ انوار برآمد
باد در او سرآتش گذری کرد
ازآتش سوزان گل بیخوار برآمد
ناگاه زرخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر زهرسو بشب تار برآمد
باد سحر ازخاک درش کرد حکایت
صد نالهٔ زار ازدل بیمار برآمد
کی بوکه فروشد لب او بوسه بجانی
کز بوک ومگر جان خریدار برآمد.
عراقی
زندگی منشوری است در حرکت دوار
بارها شنیده ایم که معمولیها میگویند :اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروز راانجام نمیدادم! ودیگر نمیدانند که اگر کارهای دیروز را انجام نمیدادند عقل امروز را نداشتند.
خیام کبیر وبه اعتراف غربیها "دانشمند دانشمندان" وبه قول اعراب "بحر العلوم" که دنیا علم کهکشان شناسی، جبر، فیزیک، هندسه، مثلثات، ریاضی، موسیقی و گاهشمار و منطق و فلسفه را مدیون اوست، میفرماید:
همه چیز در یک گردش دوار تکرار شده و هستی میپذیرد و "نیستی" یعنی بیرون رفت از این دایره.
هر کس از این دایره بیرون رفت، نیست خواهد شد.
جانا منو تو نمونه پرگاریم
سر گرچه دو کرده ایم، یک تن داریم
برنقطه روانیم کنون دایره وار
تاآخر کار سربهم بازآریم.
خیام
ومگر میشود که از گفتنیها گفت واز مولانا نشنید؟
یارشدم یارشدم باغم تو یارشدم
تاکه رسیدم برتو ازهمه بیزارشدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم ازگردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگارشدم
غلغلهای میشنوم روز وشب از قبه دل
ازروش قبه دل گنبد دوار شدم
تاکه فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت
ازهوس زخمه تو کم زیکی تارشدم
تا که بدیدم قدحش سرده اوباش منم
تا که بدیدم کلهش بیدل و دستار شدم
تا که قلندردل من داد می مذهل من
رقص کنان دلق کشان جانب خمار شدم
چرخ بگردید بسی تا که چنین چرخ زدم
یار بنالید بسی تا که دراین غار شدم
نیم شبی همره مه روی نهادم سوی ره
درهوس خوبی او جانب گلزار شدم
گاه چو سوسن پی گل شاعر و مداح شدم
گاه چو بلبل به سحر سخره تکرار شدم
زوبع اندیشه شدم صد فن و صدپیشه شدم
کارترا دید دلم عاقبت از کارشدم.
۵.۸.۹۵
اشتراک در:
پستها (Atom)