۲۵.۱۱.۹۶

Priyanka Chopra By Greg Swales Vietnam March 2018


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Das Glarophon

از چشم خود بپرس مارا که میکشد


راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جزآنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل بعشق دهی خوش دمی بود
در کارخیر حاجت هیچ استخاره نیست
مارا زمنع عقل مترسان ومی بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست
از چشم خود بپرس مارا که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را بچشم پاک توان دید چون هلال
هردیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج برهمه کس آشکاره نیست
نگرفت درتو گریه حافظ بهیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست.

حافظ


Soosan: Shahre Bi To


چو پشت کسی کو غم عشق خورد


چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد
چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید
دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتر
به دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست
بود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتر
بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد.

فردوسی‌ کبیر






اکثر آدما چون بطور واقعی‌ خود را دوست ندارند، هیچکس را نمیتوانند بطور واقعی‌ دوست داشته باشند


غم عشق برعیش پیرایه بست, تب عشق در مغز صحت نشست


۲۴.۱۱.۹۶

Emily Ratajkowski Spring/Summer 2018


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Booker White - Poor Boy Long Way from Home

زهر این فکر که ایندم گذراست



دنگ...دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پیدرپی زنگ


زهر این فکر که ایندم گذراست
می‌شود نقش بدیوار رگ هستی من
لحظه‌ام پر شده از لذت
یا بزنگار غمی آلوده‌است

لیک چون باید ایندم گذرد
پس اگر می‌گریم
گریه‌ام بیثمر است
و اگر می‌خندم
خنده‌ام بیهوده‌است

دنگ... دنگ ....
لحظه‌ها می‌گذرد
آنچه بگذشت، نمی‌آید باز
قصه‌ای هست که هرگز دیگر
نتوان شد آغاز

مثل اینست که یک پرسش بی پاسخ
برلب سر زمان ماسیده‌ است

تند برمیخیزم
تا بدیوار همین لحظه که در آنهمه چیز
رنگ لذت دارد، آویزم
آنچه می‌ماند ازاین جهد بجای
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پیکر او می‌ماند
نقش انگشتانم

دنگ...
فرصتی از کف رفت
قصه‌ای گشت تمام
لحظه باید پی لحظه گذرد
تاکه جان گیرد درفکر- دوام
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر
وارهانیده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال

پرده‌ای می‌گذرد
پرده‌ای می‌آید
می‌رود نقش پی نقش دگر
رنگ می‌لغزد بر رنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پی در پی زنگ
دنگ... دنگ .... دنگ.

سهراب سپهری

Michael Kiwanuka - Rest


جشن و جشنواره‌های گوناگون از نقاط مختلف دنیا در ماه فوریه


جشنواره در جنگل , برزیل ۲۰۱۸


جشنواره سیاسی آلمان


جشنواره جنگ پرتقال در ایتالیا


این جشنواره یک جشنواره باستانی است و هر ساله در پایان بهمن ماه* برای اعلام اینکه زمستان رو به پایان است و بهار درحال نزدیک شدن است، در ایتالیا بویژه در شمال ایتالیا برگزار میگردد. در این جشن ملی‌ مردم با پرتاب پرتقال‌های باقی‌ مانده از زمستان - آنچه که در انبار‌ها هنوز موجود است- به آسمان( امروزه به سر و صورت یکدگر) به یکدیگر خبر پایان زمستان را داده و با نوشیدن شراب و خوردن خوراکی‌های ویژه نزدیک شدن بهار را جشن میگیرند. تمامی این جشن‌ هم مانند دیگر جشن‌های باستانی نقاط مختلف دنیا در اصل ریشه در جشن‌های ایران باستان دارد.

*ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که پس از ۱۵ بهمن ماه زمین به اصطلاح نفس می‌کشد و دیگر هیچ برفی بر روی زمین باقی‌ نخواهد ماند، و هرچند که برف ببارد چون زمین گرم میشود، دوامی نخواهد داشت.
همچنین برطبق یک اعتقاد باستانی ایرانی‌، خوردن پرتقال در فصل گرما و تابستان برای بدن مضر است و در نتیجه با گرم شدن زمین و هوا میبایستی آنچه که باقی‌ مانده بیرون ریخت.


برزیل همچنان در جشن, کارناوال ریو دو ژانیرو ۹ تا ۱۴ فوریه ۲۰۱۸

آنسر که بود بیخبر از وی خسبد, آنکس که خبر یافت از او کی خسبد


۲۳.۱۱.۹۶

Natalie Portman By Cass Bird Spring 2018


زنان در چین کپیتالیست


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Busk Break: Mister Gunn & The Pistol Packin' Mamas cover "My Fat Gal"

رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن


شب ایستاده است، خیره نگاه او
برچارچوب پنجره من
سرتا بپای پرسش اما
اندیشناک مانده و خاموش
شایداز هیچ سو جواب ناید

دیریست مانده یکجسد سرد
درخلوت کبود اتاقم
هرعضو آن زعضو دگر دور ماندهست
گویی که قطعه، قطعه دیگر را
از خویش راندهست
ازیاد رفته در تن او وحدت

برچهره اش که حیرت ماسیده روی آن
سه حفره کبود که خالیست
از تابش زمان، بویی فسادپرور و زهرآلود
تا مرزهای دور خیالم دویدهست
نقش زوال را بر هرچه هست
روشن و خوانا کشیدهست

در اضطراب لحظه زنگار خورده ای
که روزهای رفته درآن بود ناپدید
با ناخن این جسد را، ازهم شکافتم
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن
اما ازآنچه درپی آن بودم، رنگی نیافتم

شب ایستادهست، خیره نگاه او
برچارچوب پنجره من
باجنبش است
پیکر او گرم یک جدال
بسته است نقش
بر تن لبهایش
تصویر یک سئوال.

سهراب سپهری


Otis Redding - That's How Strong My Love Is

کاری از عکاس آلمانی‌ برنارد لنگ.... Bernhard Lang

سواحل شمال توسکانی در ایتالیا از بالا