۲۴.۱۲.۰۰

رسیدی و پر از شادی و شوری، آهای چارشنبه سوری



شب چهارشنبه سوری آخره ساله
 زمستون میره پشتش بهاره
 این جشن بزرگ از نیاکانه 
 ازنیاکانه پاک ایرانه
 ای بته بته بته
 یادت نره این گفته 
 ای بته بته بته


آهنگ شاد چهارشنبه سوری

جشن چهارشنبه سوری بر تمامی پارس تباران گیتی شاد و فرخنده باد


زردی من از تو
سرخی تو از من
 غم برو شادی بیا 
محنت برو روزی بیا


ترانه چهارشنبه سوری با صدای استاد ناصر مسعودی

۲۲.۱۲.۰۰

سپید رود




هنگام فرودین که رساند زما درود
برمرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه وگلهای رنگرنگ
گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریا بنفش و مرزبنفش وهوا بنفش
جنگل کبود وکوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین‌ جایگه بنفشه بخرمن توان درود
کوه از درخت گویی مردی مبارزاست
پرهای گونه گون‌زده چون جنگیان به خوود
اشجارگونه گون و شکفته میانشان
گل‌های سیب و آلو و آبی و آمرود
چون لوح آزمونه که‌نقاش چرب دست
الوان گونه گون را بر وی بیآزمود
شمشاد را نگر که‌ همه تن قدست وجعد
قدیست ناخمیده و جعدیست نابسود
آزاده را رسد که بساید به ابر سر
آزاد بن ازین رو تارک به ابر سود
بگذر یکی به خطهٔ نوشهر و رامسر
وز ما بدان دیار رسان نو به نو درود
آن گلستان طرفه‌بدان فر و آن جمال
وان کاخ‌های تازه بدان زیب و آن نمود
از تیغ کوه تا لب دریا کشیده‌اند
فرشی کش از بنفشه وسبزه‌ است تاروپود
آن‌بیشه‌ها که‌ دست طبیعت بخاره سنگ
گل‌ها نشانده بی‌ مدد باغبان و کود
ساری نشید خواند بر شاخهٔ بلند
بلبل به شاخ کوته خواند همی سرود
آن از فراز منبر هر پرسشی کند
این یک ز پای منبر پاسخ دهدش زود
یکجا به شاخسار، خروشان تذرو نر
یکسو تذرو ماده بهمراه زاد و رود
آن‌یک نهاده‌چشم‌، غریوان براه جفت
این‌یک ببسته گوش ولب‌ ازگفتو ازشنود
برطرف رود چون بوزد باد بر درخت
آید بگوش نالهٔ نای و صفیر رود
آن شاخ‌های نارنج اندر میانمیغ
چون پاره‌های اخگر اندر میان دود
بنگر بدان درخش کز ابرکبود فام
برجست و روی ابر به ناخن همی شخود
چون کودکی صغیر که با خامهٔ طلا
کژ مژ خطی کشد به‌ یکی صفحهٔ کبود
بنگر یکی به‌ رود خروشان بوقت
آنک دربا پی پذیره‌اش آغوش برگشود
چون طفل ناشکیب خروشان زیاد مام
کاینک بیافت مام و درآغوش او غنود
دیدم غریو و صیحهٔ دریای آسکون
دربافتم که آن دل لرزنده را چه بود
بیچاره مادریست کز آغوشش آفتاب
چندین هزار طفل به‌ یک لحظه در ربود
داند که آفتاب‌، جگرگوشگانش را
همراه باد برد و نثار زمین نمود
زین‌ رو همی خروشد و سیلی زند
بخاک از چرخ برگذاشته فریاد رود
رود بنگر یکی بمنظر چالوس
کز جمال صد ره به زیب وزینت مازندران فزود

۲۱.۱۲.۰۰

Persian Horoscope, ستاره میلاد


چون چرخ پر ستاره کند باغ را بهار



دی بامداد عيد که بر صدر روزگار
هر روز عيد باد به تاييد کردگار
بر عادت از وثاق بصحرا برون شدم
با يک دو آشنا هم از ابناء روزگار
در سر خمار باده و بر لب نشاط می
در جان هوای صاحب و در دل وفای يار
اسبی چنانکه دانی زير از ميانه زير
وز کاهلی که بود نه سک سک نه راهوار
در خفت و خيز مانده همه راه عيدگاه
من گاه زو پياده و گاهی برو سوار
نه از غبار خاسته بيرون شدی بزور
نه از زمين خسته برانگيختی غبار
راضی نشد بدان که پياده شوم ازو
از فرط ضعف خواست که بر من شود سوار
گه طعنه ای ازين که رکابش دراز کن
گه بذله ای از آن که عنانش فرو گذار
من واله و خجل به تحير فرو شده
چشمی سوی يمينم و گوشی سوی يسار
تا طعنه که ميدهدم باز طيرگی
تا بذله که مي کندم باز شرمسار

۲۰.۱۲.۰۰

به بستان بگسترد پیروزه نطع


بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا درافکن بر آذر سپند
به نوروز هر هفت شد روی باغ‌
بدین روی هر هفت امشاسفند
زگلبن دمید آتش زردهشت
براو زند خوان‌ خواند پازندو زند
بخوانند مرغان بشاخ درخت
گهی کارنامه گهی کاروند
بهار آمد و طیلسانی کبود
برافکند بر دوش سرو بلند
به بستان بگسترد پیروزه نطع
به گلبن بپوشید رنگین پرند
به یکباره سرسبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
بنفشه زگیسو بیفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
به یک ماه اگر رفت جیش خزان
ز رود ارس تا لب هیرمند
به یک هفته آمد سپاه بهار
زکوه پلنگان‌ به کوه سهند
ز بس عیش و رامش‌، ندانم که چون
ز بس لاله وگل‌، ندانم که چند
به نرگس نگر، دیدگان پر خمار
به لاله نگر، لب پر از نوشخند
چو خورشید بر پشت ابر سیاه
ز که، بامدادان جهاند نوند
تو گویی که بر پشت دیو دژم
نشسته است طهمورث دیوبند


جشن نوروز در تاجیکستان

۱۹.۱۲.۰۰

برش سپید Lobotomy



لوبوتومی (Lobotomy) یا لوکوتومی نام نوعی جراحی افراطی و منسوخ شده بر روی مغز انسان است که در نیمهٔ اول قرن بیستم به منظور درمان اختلالات روانی انجام می‌شد. پروسهٔ خطرناک لوبوتومی که بر پایهٔ ایجاد برش و آسیب تعمّدی به لوب پیشانی مغز استوار بود، معمولاً نتیجهٔ معکوس و مخرب داشت و در بهترین حالت بیمار را در حالت بی تفاوتی حسی، شناختی و عاطفی نسبت به دنیای پیرامون قرار می‌داد. این جراحی امروزه غیرعلمی و غیراخلاقی شناخته می‌شود.
این روش توسط پزشک پرتغالی اگاس مونیز(۱) که در سال ۱۹۴۹ جایزه نوبل پزشکی را  بخاطر همین روش جراحی دریافت کرد، ابداع شد.

در گذشته تصور می‌شد که اختلال اصلی در بسیاری از بیماری‌های روانی مانند سایکوز در کورتکس قسمت پره‌فرونتال (قسمتی از قشر مغز در ناحیه زیر پیشانی) است لذا درمان را در تخریب یا قطع ارتباطات این بخش از مغز می‌دانستند. لوبوتومی تخریب بخش‌های قدامی لوب فرونتال مغز یا جداکردن ارتباط این بخش از راه‌های مغزی با سایر قسمت‌های مغز است. شیوه‌های مختلفی برای این عمل وجود دارد ولی اغلب اینکار با سوراخ کردن جمجمه و وارد کردن وسیله جراحی به نام لوکوتوم انجام می‌شده‌است.

آنتونیو مونیس پرتغالی از پیشگامان این روش بوده‌است و بهمین دلیل جایزه نوبل پزشکی ۱۹۴۹ را دریافت نموده است. دکتر والتر فریمن در سال ۱۹۴۱ روی خواهر ۲۳ ساله «جان اف کندی» یعنی آ «رزمری کندی» عمل لوبوتومی را انجام داد که نتیجه خوشایندی نداشت. لوبوتومی از دهه شصت میلادی به بعد منسوخ شده‌است و تلقی عمومی از آن، عملی وحشیانه است. در طی سال‌هایی که لوبوتومی معمول بود، ۴۰ هزار بیمار در آمریکا، ۱۷ هزار در بریتانیا و ۹۳۰۰ بیمار در سه کشور فنلاند، نروژ و سوئد مورد لوبوتومی قرار گرفتند. عوارض زیاد عمل لوبوتومی و همچنین وجود شیوه‌های نوین درمان باعث اجتناب از لوبوتومی شد. از این روش در فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید و جزیره شاتر و سریال ratched یاد شده‌است و سریال Marcella (فصل دوم) نیز حول انجام این عمل ساخته شده است. در گذشته، پزشکان و متخصصان در برخی از اعمال جراحی لوبوتومی بدون توجه به رضایت یا عدم رضایت بیماران به درمان، صرفاً با استناد به لزوم رعایت مصلحت بیمار یا جامعه، آنان را تحت جراحی‌های خطرناک قرار می‌دادند که سپس در برخی کشورها مانند کانادا، قانون‌گذاران با وضع مقررات خاصی در این موضوع مداخله کرد. انجام این عمل در شوروی ممنوع و غیراخلاقی شناخته می‌شد. این روش که از اواخر دهه ۱۹۳۰ رایج شد، شامل بریدن مسیرهای عصبی از پیشانی به مناطق عمیق تر مغز، که مرکز زندگی عاطفی است، بود. ایده این بود که این روش اضطراب و بیقراری را کاهش می‌دهد، اما بسیاری از بیماران در عوض کاملاً بی‌تفاوت و بی‌احساس شدند. در هفت لوبوتومی اولی که انجام شد، اعصاب توسط آدرنالین، نووکائین و الکل که از طریق سوراخ‌های جمجمه تزریق می‌شد، تخریب شدند. از عمل هشتم به جای آن برشی با چاقوی جراحی ایجاد شد. در سال ۱۹۳۷، Amarro Fiamberti اولین برش سفید را از روی چشم برید. با این حال، این رویکرد تا سال ۱۹۴۶ فراگیر نشد. در ۱۷ ژانویه ۱۹۴۶، روش فیامبرتی توسط والتر فریمن، که یک تبر یخی را از آشپزخانه خود برداشت، آن را به کره چشم الن یونسکو کوبید، توسعه داد و در نتیجه مسیرهای عصبی را قطع کرد. سپس والتر فریمن نزدیک به ۳۵۰۰ برش سپید انجام داد که از این تعداد ۲۴۰۰ برش از کره چشم انجام شد. عملیات او اغلب در تلویزیون ایالات متحده نشان داده می شد. مونیز عواقب هولناک عمل جراحی ابداعی خود را از دیگران پنهان کرد، اما اعتراف کرد که برخی از ۲۰ نفر بیش از آنچه او امیدوار بود شلغم شدند. برخی از آنها از حالت تهوع، مشکلات ادراری و بی نظمی رنج می بردند. در همان زمان، Moniz گزارش داد که ۷۰٪ درمان شده یا بهبود یافته اند. سپس این روش محبوبیت پیدا کرد!
عمل‌های لوبوتومی امروزه از ننگ‌های تاریخ پزشکی جهان محسوب می‌شوند.
این روش همچنین در دانمارک بسیار محبوب بوده و بطور گسترده مورد استفاده جراحهان دانمارکی قرار میگرفت تا جاییکه دانمارکیها رکورد این جراحی را در دنیا زده  و به انجام این عمل مشهور گشتند. و با اینکه تعداد زیادی از بیماران زیر عمل جان خود را از دست دادند با اینحال جراحهان دانمارکی از این عمل دست بردار نبودند.
در طول دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بیش از ۹۰۰۰ نفر در اسکاندیناوی لوبوتومی شدند. ( آمار غیر رسمی حکایت از بیش از ده ها برابر این  تعداد دارد). در کشورهای دیگر از ابتدا انتقاداتی وجود داشت، اما در دانمارک عملاً هیچ انتقادی وجود نداشت، درنتیجه این عمل جراحی مغز تا دهه ۱۹۷۰ ( شاید ۱۹۸۹) در دانمارک ادامه یافت.

نوروز آمد جشن ملک آفریدونا



نوبهار آمد و شد گیتی دیگرگونا
باغ رنگین شد از خیری و آذریونا
رده بستند بباغ اندر، گلهای ‌جوان
جامه‌ها رنگین چون لشگر ایرانی یونا
سرخ گل خنده زد ومرغ شباویز گریست
از لب کارون تا ساحل آبشگونا (۱)
برگ سبزآورد آن زرد شده شاخ درخت
کودک نو، زاد آن پیر شده عرجونا(۲)
گل طاوسی ما تا صنم سامری است
عرعر وناژو چون موسی وچون هارونا
ارغوان هست یکی خیمهٔ تورنگ شده (۳)
کامده بیرون از خم  بقم اکنونا(۴)
پیچک لاغر آویخته در دامن سرو
مثلی باشد از لیلی و از مجنونا
دشت قرمز شد یکپارچه از لالهٔ سرخ
ریخته گویی در دشت فراوان خونا
یا برون‌آمده از خاک و پراکنده شدهست
با یکی زلزله‌، گنج کهن قارونا
قطرهٔ باران آویخته از برگ شقیق(۵)
چون زگوش بت دوشیزه در مکنونا
از پس نرگس آمدگل شببوی سپید
وز پس شببو بشگفت گل میمونا
گونه گون ازبر یکمرز بنفشه بدمید
وز بر مرز دگر سنبل گوناگونا
دو بنفشه‌است یک‌افرنجی و دیگر طبری
طبری خرد است اما به شمیم افزونا
شببو و اطلسی و میخک و میناگویی
کرده فرش چمن از دیبه سقلاطونا
شمعدانیست فروزندهٔ هر باغ که هست
تا مه مهر ز فروردین روزافزونا
بنگر آن‌شب‌بوی صد پر که‌نسیم‌خوش او
بمشام آید از آذر تاکانونا 
 

Kurdish Newroz (Nawroz) Nashville 2018 Full Video

۱۸.۱۲.۰۰

عشق آنستکه

 
عشق آنست که یوسف بخورد شلاقی
درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود,
 

درود باد براین موکب خجسته، درود


رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
 درود باد براین موکب خجسته، درود
بکتف دشت یکی جوشنی ست مینا رنگ
 بفرق کوه یکی مغفری ست سیم اندرود
سپهر گوهر بارد همی به مینا درع
 سحاب لل پاچد همی به سیمین خود
شکسته تاج مرصع بشاخک بادام
 گسسته عقد گهر بر ستاک شفتالود
بطرف مرز برآن لاله‌های نشکفته
 چنان بود که سر نیزه‌های خون‌آلود
بروی آب نگه کن که از تطاول باد
 چنان بود که گه مسکنت جبین یهود
صنیع آزر بینی و حجت زردشت
 گواه موسی یابی و معجز داوود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
 به هرچه برگذری، اندهی کند بدرود
یکیست شاد بسیم و یکیست شاد بزر
 یکیست شاد بچنگ و یکیست شاد به رود
همه بچیزی شادند و خرمند ولیک
مرا بخرمی ملک شاد باید بود.

محمد تقی بهار, ملک الشعرا

نوروز خجسته باد

وز شاخه گل داد دل زار گرفتند



عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
وز شاخه گل داد دل زار گرفتند
نوروز همایون شد و روزی می گلگون
پیمانه کشان ساغر سرشار گرفتند. 
 مولانا
 
هایده - نوروز آمد

۱۷.۱۲.۰۰

روز زن بر تمامی زنان گیتی فرخنده باد



این منم زنی تنها در
آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
 چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و اینزمان خسته مسلول
و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده
از دو سوی گلوگاهش بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش
آن هجای خونین را تکرار می کنند
ــ سلام ــ سلام
و من به جفتگیری گلها می اندیشم
در آستانه فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آنکسی که میرود
 اینسان صبور سنگین سرگردان
فرمان ایست داد
چگونه میشود بمرد گفت که او زنده نیست
 او هیچوقت زنده نبوده ست
در کوچه باد میآید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغهای پیر کسالت میچرخند
 و نردبام چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود بقصر قصه ها بردند
و کنون دیگر دیگر چگونه یکنفر
برقص برخواهد خاست
 و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است
و بوییده است
در زیرپا لگد خواهد کرد؟
 ای یار ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی
در انتظار روز میهمانی خورشیدند.

فروغ فروخزاد افتخارزن ایران



بر این بی عصمتان ننگ جهان باد


براى بشر امروزه چيزى وجود ندارد، اگر هم وجود داشته باشد، كسى آنرا نمى بيند، اگر هم كسى ببيند، نميتواند آنرا بازگو كند، اگر هم بازگو كند، كسى آنرا نميفهمد!

به بستان رو به پیروزی دمی با باد نوروزی

 
بگو‌ای ماه تا ساقی ز می‌مجلس بیارآید
که خورشید جهان آرا بدولتخانه می‌آید
 به بستان رو به پیروزی دمی تا باد نوروزی
ببوی زلف مشکین تو عنبر برسمن ساید.

 سلمان ساوجی
 

پوران - گل اومد بهار اومد

۱۶.۱۲.۰۰

ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی

 
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
 وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم 
هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می خورند
 هم آب بر آتش زنم هم باده‌هاشان بشکنم
 از شاه بی‌آغاز من پران شدم چون باز من
 تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم
 ز آغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدای شه کنم 
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم 
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم 
روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور 
چون اصل‌های بیخشان از راه پنهان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذره‌ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم
هرجا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم 
گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
 گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم
چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم 
گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم
چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی 
پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم
گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می 
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم 
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم 
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
خوان کرم گسترده‌ای مهمان خویشم برده‌ای 
گوشم چرا مالی اگر من گوشه نان بشکنم
نی نی منم سرخوان تو سرخیل مهمانان تو 
جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم
ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی
گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم
از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند
من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم.

محمد بلخی- مولانا
 

نوروز - کوروش یغمایی

مس عینک، شهر زرتشتیان در جاده ابریشم

 
مس‌عینک یک شهر شگفت انگیز باستانیست ( باستانی بود) که در ولایت لوگر در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی کابل واقع شده است. این شهر که شامل حجرهای مملوع از آثار با ارزش باستانی متعلق به عصر برنز ایران بود پس از حمله آمریکا به افغانستان ابتدا چپاول‌ و سپس ویران گشت و درنتیجه تاریخ این منطقه برای همیشه ازبین رفت. اما داستان این مجموعه باستانی بهمین جا ختم نشد، زیرا بر اثر کنکاشهای بیشتر در این منطقه به معدن بزرگی از مس برخوردند که پس از معدن مس سرچشمه ایران بزرگترین معدن مس دنیاست( بود) 
 
شهر باستانی مس عینک دارای مجموعه وسیعی از آتشکده های زرتشتی‌، خانه‌ها و بازارهای ایرانی است. این شهر حاوی آثاری است که از عصر برنز بدست آمده است و برخی از آثار به دست آمده به بیش از ۳۰۰۰ سال قبل بازمی گردند. بدلیل واقع شدن این مجموعه در جاده ابریشم ترکیبی از آثار باستانی چین و هند و ایران را به دست آورده اند. اشتیاق غربیها برای استخراج مس معدن زیر این مجموعه بجای حفظ آن، منجر به تخریب این مجموعه با ارزش شده و از آن ویرانسرایی بجا مانده است، دقیقا همان سرنوشتی که دیگر مجموعه های باستانی خاورمیانه، آفریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی دچارش شده اند. باستان شناسان!(چپاولگران غربی) ازاین مکان پیش از ویرانی عکسبرداری کرده اند و بقایای آن حفاری شده است.
 
مس عینک بین قرن پنجم و هفتم میلادی در اوج شکوفایی قرار داشت. سکه های امپراتوری ساسانی و صفوی و آلچون هون خینگیلا و میهاما در اینجا یافت شد که حضور امپراتوری صفوی در این منطقه را در حدود ۴۵۰-۵۰۰ پس از میلاد تایید می کند. 
دوره کاهش این مجموعه از ۲۰۰ سال پیش شروع و سپس سکونتگاه متروک شده است. در طول قرن دهم، این شهر توسط برهمن شاهی، پادشاه کابل، جیپالدوا، اداره می شد. با اینحال، بعداً با حمله انگلیسا بخاکستر تبدیل شد. هنگامی که دیوارها ویران شدند، برای انگلیسی ها آسان بود که از کوههای هندو کوش عبور کنند و بسرزمین اصلی هند حمله کنند. 
در نوامبر ۲۰۰۷، دولت آمریکا این معدن را به یک شرکت چینی گروه متالورژیک چین (MCC) بمدت ۳۰ سال اجاره داده و مبلغ ۳ میلیارد دلار دریافت کرده است . گفته میشود که در این رابطه وزیر وقت معادن افغانستان با دریافت رشوه هنگفت به ملت افغانستان خیانت کرده است. 
 
وزارت معادن افغانستان تخمین می زند که این معدن حدود ۲۴ میلیون تن مس دارد که بجای ایجاد کار و رفاه برای ملت افغانستان ، میلیاردها دلار به جیب آمریکاییها و چینیها سرازیر میکند. 
 
باستان شناسان براین باورند که مس عینک یک میراث تاریخی مهم است. فیلیپ مارکیز، باستان شناس فرانسوی، ( رئیس دردا) آنرا «یکی از مهم ترین نقاط مسیر جاده ابریشم» نامیده است. 
 
گمان میرود که ۱۹ سایت باستان شناسی مجزا در دره وجود داشته است که شامل دو قلعه کوچک، یک ارگ، چهار قلعه مستحکم، یک استوپا بودایی و چندین آتشکده زرتشتی، و همچنین کارگاه باستانی پرداخت مس، کارگاه های ذوب، ضرابخانه، شرابخانه و محل سکونت مسافران بوده است. همچنین ۷ حجره پر از آثار هنری در این شهر موجود بوده که تماما از طلا ساخته شده و بسیار شگفت انگیز بوده اند.
 
علاوه بر آتشکده ‌های زرتشتی و سایر سازه‌های مربوط بدوران امپراتوری صفوی که قبلاً شناسایی شده‌اند، مس عینک بقایایی از ‌امپراتوری ساسانی را نیز نگهداری می‌کند که احتمالاً به قرن سوم قبل از میلاد باز می‌گردد. مورخان بویژه از چشم انداز یادگیری بیشتر در مورد علم اولیه متالورژی و معدن با کاوش در این سایت هیجان زده هستند. صدها اثر باستانی در این شهر کشف شده است که حاوی سکه، شیشه و دستگاه ساخت انواع ابزارها و مجسمه ها و دستگاه های اندازه گیری زمان مانند رمل و اسطرلاب و صدها قطعه جواهر ارزشمند است که به هزاران سال قبل بازمی گردد. همه این مواد تاریخی در اثر غارت بربر منشانه به یغما رفته و دردست نیست. 
 
بین مه ۲۰۱۰ و ژوئیه ۲۰۱۱ باستان شناسان (دزدان)تقریباً ۴۰۰ اثر بینظیر باستانی را که بیشتر کاسه و کوزه های سفالیست را به موزه ملی افغانستان دادند تا روی چپاول بیشرمانه آثار ارزشمند و قیمتی بدست آمده سرپوش بگذارند. بیشتر از چیزی که موزه ملی افغانستان قبل از جنگ نگهداری می کرد. این سایت تقریباً ۴۰۰۰۰۰ متر مربع (4300000 فوت مربع) را پوشش می دهد که چندین منطقه جداگانه و یک منطقه تجاری را دربر میگیرد. 
 
بنظر می رسد زرتشتیانی تقریباً دوهزار سال پیش شروع بسکونت دراین منطقه کردند و این شهر را برای درمان بیماری ها مورد استفاده قرار میداده اند که با وجود میدان عظیم مسی که در زیر این شهر وجود داشته, بسیار منطقی بنظر میرسد. 
 
اخیراً، یک مجسمه سنگی، یا استیل، که در سال ۲۰۱۰ یافت شد، بعنوان تصویری از شاهزاده سیدار (زرتشت شریف ) تا قبل از تأسیس آیین بودا شناسایی شده استو این ایده را حمایت میکند که سالها پیش از بوجود آمدن آیین بودا, زرتشت شریف میزیسته و به راهنمایی بشریت پرداخته است.
 
در ژوئن ۲۰۱۲، کنفرانسی از کارشناسان در زمینه‌های زمین‌شناسی، مهندسی معدن، باستان‌شناسی، تاریخ و توسعه اقتصادی در SAIS در واشنگتن دی سی برای ارزیابی وضعیت مس عینک تشکیل شد. ولی نوشدارو پس از مرگ شهر بود. بدلیل اینکه پس از چپاول آثار باستانی این شهر وشروع واقعی حفاری معدن در زیر شهر (تقریباً پنج سال پس از چپاول ) بود. در واقع امکان همکاری بین باستان‌شناسان و مهندسان معدن برای نجات گنجینه‌های فرهنگی مس عینک وجود نداشت. این شهر در ژانویه ۲۰۱۳ بکلی تخریب و ویران شد و بعنوان معدن مس شروع بکار تمام و کمال کرد.
 
آثار باستانی ‌مس عینک که به موزه افغانستان داده شده توسط طالبان بعنوان «ترویج بودیسم» محکوم و تهدید شده‌اند.

۱۵.۱۲.۰۰

پرنیان هفترنگ اندر سرآرد کوهسار، نوروز پیروز

 
چون پرند نیگلون بروی بندد مرغزار
پرنیان هفترنگ اندر سرآرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بیشمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد درکنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا برآمد جامهای سرخ مل برشاخ گل 
 پنجه های دست مردم سر برون کرد از چنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند 
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار.

فرخی سیستانی
 

میکس بهترین آهنگهای‌های خاطر انگیز و قدیمی‌

۱۴.۱۲.۰۰

پا روی دم سگ نگذار، جنگ اوکراین

 
تو چون خود كنى اختر خويش را بد 
مدار از فلك چشم نيك اخترى را
 
به بهانه جنگ اوكراين 
 
در سال ١٩٩٧ و پس از جنگ بوسنی كه در سال ١٩٩٥ رخ داد،(١) فيلمى بنام "پا رو دم سگ نگذار"( بپارسى آنرا بنام سگ را بجنبان ترجمه كرده اند ‏Wag the Dog ) در هاليود ساخته شد كه در واقع يك طنز سیاسی آمریکایی بود كه آنرا برى لوینسون كارگردانى كرده و داستین هافمن و رابرت دنیرو در آن نقش آفرينى كردند. 
 
این فیلمنامه مربوط به یک دكتر علوم سياسى (شارلاتان سياسى) و يك تهیه کننده هالیوود است که به اتفاق جنگی تخيلى و ساختگى را در آلبانی طراحى می كنند تا ذهن رای دهندگان را از رسوایی جنسی ریاست جمهوری آمريكا منحرف سازند. دو هفته مانده به انتخابات رياست جمهورى، رئیس‌جمهور (آمريكا) متهم به ایجاد مزاحمت برای یک دختر كارآموز در کاخ سفید می‌شود. مشاور رئیس‌جمهور، براى دور نگه داشتن رسانه‌ها از این موضوع، از یک مشاور سیاسی (دنیرو) که متخصص حل کردن چنین مشکلاتی است، کمک می‌طلبد. او پیشنهاد می‌کند دربارهٔ یک موضوع حیاتی که بهیچوجه واقعیت ندارد( مانند جنگ وحشتناكى كه امروزه تبليغش ميشود ) فيلمى ساخته شود. او به یک تهیه کننده هالیوودی بنام استنلى (هافمن) سفارش می‌دهد تا فيلمى مهيج و ‌میهن‌ پرستانه و تبلیغاتی در زمینه جنگی در آلبانی بسازد.
 
تهيه كننده هم گروهی فيلمساز ‌حرفه‌ای را گردهم می‌آورد و صحنه ها و تصاوير و فيلمهاى دلخراش را از اين جنگ ساختگى خلق كرده و بصورت مستقیم از استودیوی هالیوود روی کانال ‏CNN پخش می‌كند. 
 
 یکماه پس از افشاء رسوایی كلينتون و لوینسکی و بمبگذاری جنايتكارانه کارخانه دارویی الشفا در سودان توسط دولت کلینتون در آگوست ١٩٩٨ ، رسانه ها شروع به مقایسه بین اين فیلم و واقعیت کردند. و شروع جنگ جنايتكارانه آمريكا در بالكان از طرف دولت كلينتون را براى سرپوش نهادن بر روى رسوايى جنسى كلينتون و مونيكا لوىنسكى ناميدند. این مقایسه همچنین در دسامبر سال ١٩٩٨ هنگامی که دولت در جریان محاکمه استیضاح کلینتون بر سر رسوایی لوینسکی ، بمباران در عراق را آغاز كرد يكبار ديگر صورت گرفت. بار دیگر در بهار سال ١٩٩٩ هنگامی که دولت آمريكا در جنگ کوزوو مداخله کرد و یک بمباران تمام عيار را علیه یوگسلاوی انجام داد( که بطور تصادفی با آلبانی همسایه است ) انجام شد.
 
 آنچه كه مرا بياد اين فيلم انداخت خواندن اين خبر بود كه شان پن فیلمساز آمریکایی را فرستاده اند تا برای استدیوهای وایس مستندی از جنگ ⁧‫اوکراین‬⁩ بسازد! جنگى كه بلافاصله پس از اعلام خاتمه پندمى كرونا آغاز گشته و رسانه هاى بقول ترامپ دروغپرداز غربى را پر از تصاوير و فيلمهاىى از جنگ به اصطلاح اوكراين كرده كه در گذشته و از فجايع ديگرى كه در ديگر نقاط دنيا رخ داده تهيه شده است. 
 
در فيلم پا روى دم سگ نگذار در يكى از صحنه ها شخصى از كارگردان( داستين هافمن) كه مشغول تهيه فيلم از زن جوان سراپا خونين و مجروحى است كه نوزادى را در بغل دارد، و افتان و خيزان ميرود، ميپرسد: چگونه ميتوان مطمئن بود كه مردم اين صحنه را باور كنند؟ كارگردان ميگويد: نه كسى در اين جنگ بوده نه كسى آز آن برگشته و نه كسى آلبانى را ديده، مردم از كجا بدانند كه اين صحنه واقعى نيست و فيلمه! 
براستى كدام ابلهى ميتواند پس از اينهمه دروغى كه به مردم دنيا گفته شده، باز هم به آنچه كه از دستگاه اهريمنى سرمايه دارى به بيرون ميخزد اعتماد كرده و باورمند باشد؟! 
از جملات قصار خمينى كه شاگرد اين دستگاه اهريمنى بود اينست كه ميگفت: جنگ از موهبات الهيست! و درواقع راست ميگفت كه جنگ براى ظالمان واقعا موهبت اهريمنيست و طبق معمول هميشگى از اهداف بوجود آوردن اين جنگ ساختگى توسط اهريمن ٢٠ سر ميتوان به نكات زير اشاره كرد: 
 
- پول پول پول، همانطورى كه سناريو كرونا ميليارد ها پول را راهى چاه ويل سرمايه دارى كرد ( چاه طمعى كه هرگز پر شدنى نيست) انتظار ميرود، جنگ ساختگى هم بانى انباشت ميلياردها در جيب ستمكاران روزگار شود. 
 
- كنترل و اداره دنيا و انحصار قدرت و درنتيجه آقايى براى مردم دنيا از طرف موجوداتى كه درطول تاريخ حقيران روزگار بودند و امروزه هم جز پليدى و پلشتى در جايگاه ديگرى راه ندارند. 
 
- كوچاندن اجبارى(بجبر جنگ) قومى خاص از مكانى بمكان ديگر. 
 
و اهداف پوچ و ننگين ديگر ( مانند اينكه كوها كه از ثروتهاى واقعى زمينند را با خاك همطراز ميكند تا طلاى آنرا بدست آورند سپس همان طلا را دوباره در خاك پنهان ميكنند!) 
 

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی

 
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی 
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها.
قیصر امین پور


نوروز - همایون شجریان و سهراب پورناظری

نوروز بر تمامی پارسایان، پرهیزکاران، پاکان و پارس تباران شاد و فرخنده باد



Iran & Norooz