۴.۱.۹۹
فوايد كرونا
براى ما كه شاهدان زنده تاريخ معاصر هستيم، حقايق تاريخى زير غيرقابل انكار و دستكاريست:
- سناريو طراحى شده غرب مشهور به فتنه ٥٧ (١٩٧٩ غربى) كه در ايران جامه عمل پوشيد، غرب و شركا را از گرسنگى و نابودى مطلق نجات داد .
- سناريو طراحى شده غرب مشهور به ١١سپتامبر ٢٠٠١ ، مجوز چپاول و غارت منابع كشورهاى ثروتمند دنيا بويژه خاورميانه را براى غرب و شركا فراهم نموده تا جاييكه قتل و غارت وحشتناك صورت گرفته توسط غرب و شركا در روز روشن و در پيش چشم مردم دنيا كوچكترين اعتراض و حتى جيكى را از طرف مردم دنيا موجب نگشت. اين سناريو موجب قدرت و ثروت مطلق غرب و شركا در دنيا گشت.
- سناريو پخش ويروس كشنده اى، بنام ويروس كرونا در سال ٢٠٢٠ غربى احتمالا موجب چينش و تنظيم دنيا به سليقه غرب خواهد شد. احتمالا هرچى پيرِ سربار و فقير و ضعيف و غير خودى و دشمن است پاكسازى گشته و دنيا مطابق ميل غرب و شركا چيده خواهد شد.
همانطورى كه مشاهده ميشود هر ٢٠ سال (بطور تقريبى) دنيا دستخوش نقشه هاى ضد بشرى و پليد قرار گرفته و مردم دنيا گله وار و بدون كوچكترين مقاومت راهبرده ميشوند.
با الهام از نيچه میتوان گفت که :
- زمانیکه سياهان توسط غربيها بمدت صد سال به درختان آويزان گشته روغن سود شده و به آتش كشيده ميشدند، شانه بالا انداختيم و گفتيم بما چه ، ما كه سياه نيستيم،( اين دیوان و ددان نژاد پرست كه هنوز كه هنوزه سياهان را انسان ندانسته و يا انسان دست چندم ميدانند، نژادپرستى و پليدى ذاتى خود را در تواريخ دروغينى كه براى آيندهگان نوشتند، به هيتلر نسبت دادند كه در زمان قدرتش سياهان دوشادوش سپيدها در مسابقات المپيك كه در آلمان انجام پذيرفت، شركت كرده و حتى بمقام اول رسيدند. )
- زمانیکه ملت هاى آسياى شرقى و آفريقا و آمريكاى مركزى و جنوبى توسط غربيها، شكنجه و قتلعام ميگشتند، پيشانى چروك ساخته و گفتيم بما چه ، ما كه جزء اينها نيستيم.
- زمانیکه ايرانيها توسط غربيها نسلكشى ميشدند و گروه گروه به جوخه هاى رگبار مسلسل سپرده ميشدند و يا در ميادين جنگ ميليونها جوان ايرانى كشته و يا معلول و اسير گشته و يا به بهانه هاى گوناگون به دار آويخته ميشدند، نتنها شانه بالا انداختيم بلكه برخى از ما هم از شادى جيغ بنفش كشيديم و گفتيم بما چه، ما كه ايرانى نيستيم.
- زمانیکه كردها، مسلمانان بسنى، ليبياييها، عراقيها، افغانها، سوماليها، نيجرييها گروه گروه كشتار و آواره میگشتند و پیکر نازنین کودکانشان را دریا به ساحل میشست، غربیها لبخند میزدند و فرانسویها به نمایندگی از آنان کارتون میکشیدند و موجبات خنده و تفریح را فراهم میکردند، باز هم شانه بالا انداختيم.
اينك كه كم كم به نوبتمان نزديك ميشود، ميتوانيم مطمئن باشيم كه برسم هميشگيشان از شانه هايمان طناب خواهند گذراند.
۲.۱.۹۹
هر بامداد بر تو چو عيدی خجسته باد
ای عيد دين و دولت عيدت خجسته باد
ايامت از حوادث ايام رسته باد
گلزار باغ چرخ که پژمردگيش نيست
در انتظار مجلس تو دسته دسته باد
بازار مصر جامع ملک از مکان تو
تا باره نهم ز جهان رسته رسته باد
الا ز شست عزم تو تير قدر قضا
بر هر نشانه ای که زند باز جسته باد
گر نشو بيخ امن بود جز به باغ تو
از شاخهاش در تبر فتنه دسته باد
ور آبروی ملک رود جز بجوی تو
زاب فساد کل ورق کون شسته باد
در هيچکار بی تو فلک را مباد خوض
پس گر بود نخست رضای تو جسته باد
کيوان موافقان ترا گر جگر خورد
نسرين چرخ را جگر جدی مسته باد
ور مشتری جوی ز هوای تو کم کند
يکباره مرغزار فلک خوشه رسته باد
مريخ اگر بخون حسود تو تشنه نيست
زنگار خورده خنجر و جوشن گسسته باد
ور در شود بر وزن بدخواهت آفتاب
گرد کسوف گرد جمالش نشسته باد
ور زهره جز ببزم تو خنياگری کند
جاويد دف دريده و بربط شکسته باد
ور نامه ای دهد نه به پروانه تو تير
شغلش فرو گشاده و دستش ببسته باد
ماه ار نخواهد آنکه وبد نعل مرکبت
از ناخن محاق ابد چهره خسته باد
واندر هرآنچه رای تو کرد اقتضای آن
تقدير جز بعين رضا ننگرسته باد
تا رسم تهنيت بود اندر جهان بعيد
هر بامداد بر تو چو عيدی خجسته باد
بادام وار چشم حسود تو آژده
وز ناله بازمانده دهان همچو پسته باد.
انوری
اجراى زیبای سورنای نوروز ۱۳۹۷ - Norouz 1397
۲۹.۱۲.۹۸
وز بیم رهزنان نگزیدند رهبری
از سردار بزرگ ايران ، آريو برزن ، كه با ٧٢ تن از يارانش در مقابل لشگر دشمن آنچنان ايستادهگى كرد كه نه تنها آنان را عاجز و منفعل ساخت بلكه چنان حماسه اى آفريد كه تاكنون كه نزديك به ٢٠٠ سال از زمان او ميگذرد صدها داستان و نمايش و فيلم از دلاورى او ساخته شده و ملل گوناگون بويژه غربيها (كه به دزديدن قهرمانان ملل ديگر و مال خود كردن آنان عادتى ديرينه دارند) با حسرت و تحسينى قلبى تلاش در نسبت دادن آن بخود به اشکال گوناگون كردند . و در ايران هم براى اينكه داستان او كه سينه به سينه نقل ميشد بگونه اى ديگر در ذهن ايرانيان بنشيند، همانگونه كه پس از وارد كردن شيعه به ايران تمامى قهرمانان ايرانى را یزید وار بدنام كردند و يا آنان را به شيعه نسبت دادند ، حماسه او را نيز به احمقانه ترين وضع به اقوام اجوج و مجوج بستند. بهرحال از زمان اين سردار بزرگ ايرانزمين ، نقش رهبر و پيشوا و پرچم دار (شورایی و یا یک تنه) در جوامع بشرى ويژكى اصلى پیشبرد و يا پسرفت آن جوامع محسوب میگردد.
اما يك رهبر و مرشد واقعی دارای چه ویژگیهایی است و چگونه ميتواند جامعه را به بهترین وضع ممکن اداره نماید و از كوخ ، كاخ بسازد و اندك را به بسيار تبديل نمايد و موجب دگرگونى به احسنت گردد؟
-يك رهبر مردمی و واقعى، يك جوانه تازه از خاك درآمده را در نزد مردمش به درخت هزاران ساله زرتشت (كه وحشيهاى غربى آنرا در ايران با تبرى سنگ محور زدند) مينماياند تا غرور آنان را ارضاع كند.
-يك رهبر مردمی هيجگاه به مردمش دروغ نميگويد حتى در بدترين شرايط و یا از روی سياست و يا دروغ مصلحت آميز ، تا اعتماد آنان را كه گوهرى بيبديل است و اگر از بين برود با هيج طرفندى ديگر بدست امدنى نيست، از دست ندهد.
-وظيفه يك رهبر دادن روحيه به مردم در زمانيست كه همه افقها تيره و تار است. يك رهبر مدام به مردمش متذكر ميشود كه هنوز همه نوع اميد وجود دارد و تا اميد هست ميبايد تلاش كرد. يك رهبر مردمش را از انفعال، از نااميدى، از دلسردى، از بيتفاوتى، از پليدى منع ساخته و آنان را بسوى آزادهگى، دلاورى، بيپروايى از ابراز حق و حقيقت، به اخلاق خوش و رفتار معقول و پسنديده، مشوق و راهنما ميباشد.
رهبر واقعی مردم را به پرهيز از گريه و شيون كه رسم گورستان و ابليس است، سفارش میکند.
رهبر دروغين مردم را به ترس و پنهان شدن تشویق مینماید، رهبر مردمى، به مردم رويارويى با واقعيتها را ميآموزد.
رهبر اجنبى مردم را بپذیرش دروغ وامیدارد، رهبر واقعى آرزوى ريشه كن شدن دروغ در سرزمينش را دارد.
و از همه مهمتر تکلیف مردم با رهبر واقعی مشخص است، چرا که غیر قابل پیشبینی نیست، بر سر حرف خود ایستاده و پیلش در یک جهت است و مرتبا اینطرف و آنطرف نمیچرخد. يك رهبر واقعى نميتواند و نميببايد هم باشد و هم نباشد. ايندو با هم نميخواند. نميشود به مردم گفت به گذشته پرافتخارتان مغرور باشيد ولى آنرا پنهان سازيد! يك بام و دو هوا شيوه غربيهاى بغايت مكار و حيلهگر است كه پلیدی را ، هنرمندى و زرنگى و هوشمندى میپندارند. درحاليكه زندگى يك جاده صاف و هموار نيست ، و سادگی مطلق است که پنداشت، میشود بی مکافات زد و در رفت! روزگار صدها چم و خم دارد، هزاران پرسش بى پاسخ روبروىت ميگذارد، بيشمار بازى و دست انداز برسر راهت ميگمارد.
مغرور به این نمیتوان بود که میشود مردم دنیا را مانند گله جلو انداخت و بی آنکه بیمار باشند، بیمار نمود، تا به هدف جهان خواری خود رسید. یک رهبر واقعی هرچه هست، غربی نیست.
اینها را نوشتم تا به این مطلب برسم که عدهای میگویند امسال نوروز نداریم چرا که سال سیاهی را پشت سر گذاشتیم و تعداد زیادی از هم میهنانمان به ناحق و نا روا کشته شدند و خانوادههای زیادی داغ بر دل دارند و به احترام آنان نمیبایست مراسم نوروز را برگزار کرد.
در شرایط معمولی و با مردم عادی چنین سخنی کاملا متین و صحیح است، ولی وقتی پایِ ملتی بمیان میاید که ۴۱ سال در صف مرگ، دربدری، تیره روزی، ظلم و ستم، چپاول و فقر و زندان و شکنجه و دار ایستاده اند، و روزگارشان سال بسال اسفبارتر میشود و هر سال، دریغ پارسال را میخورند، به چنین مردمی نمیتوان و نمیشود گفت چه بکنند و چه نکنند، این مردم آن عملی را انجام میدهند که نتیجه یکسال رنج است. و اگر کسی از روی سادگی به این مردم خط بدهد، بطور خودکار در بین آنان خط خطی میشود.
که امشب شب عیده
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
گر جز غم خود یابی آتشزن و بفروز
هرچند همه دفتر عشاق بخواندیم
با اینهمه در عشق تو هستیم نوآموز
در مملکت عاشقی از پسته و بادام
بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز
تا دیدهٔ ما جز بتو آرام نگیرد
از بوسهش مهری کن و ز غمزهش بردوز
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز.
سنایی
هٔایده ـ شب عشق
۲۷.۱۲.۹۸
الهی سال نویین بتو فرخنده باشد
الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
شراب تلخ مارا ده که هست اینروزگاری خوش
سزد گر ما بدیدارت بیاراییم مجلس را
چو شد آراسته گیتی به بوی نوبهاری خوش
همی بوییم هر ساعت همی نوشیم هر لحظه
گل اندر بوستانی نو مل اندر مرغزاری خوش
گهی از دست تو گیریم چون آتش می صافی
گهی در وصف تو خوانیم شعر آبداری خوش
کنون در انتظار گل سراید هر شبی بلبل
غزلهای لطیف خوش به نغمههای زاری خوش
شود صحرا همه گلشن شود گیتی همه روشن
چو خرم مجلس عالی و باد مشکباری خوش.
سنایی
هایده نوروز آمد
اين آغاز پايان نیست
امروزه دیگر کودکان هم میدانند که همه راهها به پول ختم ميشود و هرجا هم پاى پول درميان باشد، درآنجا رد پاى دزدى، آدمكشى، بیماری، جنايت و پليدى را ميتوان ديد. اين تمام ماجراست براى آنهايى كه بيك اشاره تا فرحزاد ميروند و براى آنهايى هم كه درك اين واقعيت، دشوار و باور نكردنيست هم، خبر خوب اينست كه هرجه كمتر بدانى و كمتر بفهمى، خوشبخت ترى.
مطلب ديگر اينست كه اصلا گيرم كه اينبار هم مانند جندين مورد پيشين از پلیدی تازه بدوران رسيده جستى، با پلیدی مهلكتر و تواناتر بعدى كه چندی ديگر و پس از كهنه شدن این یکی، پا بعرصه وجود ميگذارد، چه ميكنى؟ با دنیایی که در چنگال ابلیس اسیر است چه میکنی؟
کافر و فاسق درین دور گزند
پرده خود را بخود برمیدرند
اگر از من میپرسی، از نظر افق رویایی من ابلیس نشیمنگاهش را بروی جغرافیای ایران گذاشته و دست و پاهای هشت پا گونه خود را بروی جغرافیای دنیا دراز ساخته است. و این ماجرا دستکم برای ما، از جایی شروع شد که آدم ایرانی بهشت نقدش را با نسیهِ وعدهِ ابلیس عوض کرد. شاید باید منتظر شد تا ققنوس ایران بکلی بسوزد و امیدوار بود که از خاکسترش دوباره برخیزد.
روزگارت روز و شب نوروز باد
خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شبهای عمرت روز باد
افسر پيروز شاهی بر سرت
آفتاب آسمان افروز باد
چون قضای گنبد فيروزگون
همتت بر کارها پيروز باد
پيش قدرت پشت و روی آفتاب
همچو اشکال هلالی کوز باد
شير گردون پيش شير رايتت
سخره چون آهوی دست آموز باد
بيلکی کز شست ميمونت رود
چون اجل جوشن گسل دلدوز باد
آتشی کز نعل يک رانت جهد
چون شهاب چرخ شيطان سوز باد
يوزبانان ترا وقت شکار
جام شاهان کاسهای يوز باد
خصم را در گنبد گردان قرار
همچو بر گنبد قرار گوز باد
تا شب و روز جهان آينده اند
روزگارت روز و شب نوروز باد.
انوری
Salar Aghili, Mehr Iran
۲۳.۱۱.۹۸
چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی
آزادی چیست؟
براستی معنای آزادی چیست؟ احتمالا قضیه را میبایست برعکس ثابت کرد. یعنی ابتدا میباید "آزاد نبودن" را شرح داد.
وقتی کسی خطا و یا جنایتی مرتکب میشود، او را گرفته و در پشت میلههای زندان نگاه میدارند، تا آزادی زندگی کردن را از او بگیرند. تا دیگر نتواند به دلخوه خود روزگار بگذراند. مثلا وقتی ایرانیان در سال ۱۳۵۷ از روی ندانم کاری، در مورد خودشان جنایت انجام دادند، دچار فتنه ۵۷ شده و در قفس اسیر گشته و ۴۱ سال است که با اعمال شاقه روزگار میگذارنند. و در زندانی که زندانبانانشان دشمنان خونین آنها هستند، دلشان خوش است که زنده اند.
ایرانیان آزاد نیستند که به دلخواه خود از سرزمینشان لذت ببرند. زندانیانی هستند که مال و جانشان دست اجانب گرفتار آمده و بیگانگان هر بلایی که دلشان بخواهد بر سر آنان میاورند. این اسارت آنچنان وقیحانه و بیشرمانه اعمال میشود که گاهی دل دشمن هم بحال ایرانیان کباب میگردد.
ولی در مناطقی از دنیا، در برخی از جوامع، گفته میشود که آزادیهای فردی موجود است و آحاد آن جامعه میتوانند مطابق میل و سلیقه خود فکر کرده و عقیده داشته، سخن گفته و به طریق طبیعی ابراز وجود کرده (بنویسند، نقاشی کنند، بخوانند، بازیگری کنند، مجسمه سازی کنند، هنرمندی کنند، تظاهرات براه بیندازند و الاخر.) و روزگار خود را سپری کنند.
و گفته میشود که در این جوامع برای اینکه بحقوق فردی تک تک آحاد جامعه تعرضی نشود، قوانینی قرار داده شده که بر طبق آنها، افراد میبایستی عمل کرده و بدین ترتیب حقوق مدنی و آزادیهای فردی محترم داشته شود.
در جوامعی هم بجز قوانین از پیش نوشته شده، قوانین نانوشتهای هم موجود است که گاهی افراد آن جامعه آنها را پیش از قوانین نوشته شده، رعایت میکنند. مثلا در قانون نوشته نشده که فرزندان میبایستی احترام پدر و مادر خود را داشته باشند و به آنها رسیدگی کنند، ولی افراد اینگونه جوامع به قانون نانوشته "مراقبت از والدین"، آنچنان پایبندند که گاهی آنها را آورده و در کنار خود روزگار میگذراند.
و یا مثلا در قانون نیست که اگر همسایه تو عزادار است، تو نمیتوانی عروسی براه اندازی. ولی یک قانون نانوشته میگوید که انسانیت و شرف آدمی، اجازه نمیدهد که نسبت به غم دیگران آنچنان بی اعتنا و بیخیال باشیکه همزمان ارکستر آورده و خوشگلا باید برقصند، برپا کنی.
بطور خلاصه آدما چون در کنار هم زندگی میکنند، چه بخواهند و چه نخواهند، با یکدیگر روبرو میگردند، چشم در چشم هم میشوند، با هم رفت و آمد دارند، بشین و بخور و بخواب و بقول سعدی کبیر، در گرمابه و گلستان و سفر و حضر در کنار یکدیگرند، و باز بقول فروخی
تا تو اندر حضری من بحضر پیش توام
تا تو اندر سفری با تو من اندر سفرم .
در نتیجه نمیتوان در یک جامعه انسانی و در سطحی گسترده تر در دنیایی با ۷ میلیارد آدم که از طروق متفاوت با یکدیگر ملاقات و برخورد دارند، داد و ستد میکنند، میجنگند، المپیک و مسابقات هنری جهانی راه میندازند، حتی ملکه زیبائی انتخاب میکنند، بطور کلی در این دهکده جهانی نمیتوان دم از آزادی مطلق زد. نمیشود برای همسایهای که داغدار است، جک تعریف کرد و گفت: ناپلئون را میشناسی؟ آخرش مرد، هیتلر را چی؟ اونم مرد، بابای توام که.....
مفهوم آزادی در دنیای کنونی، توحش اخلاقی و غار نشینی کرواتی نیست، همانگونه که رعایت حال آدما، گذاشتن از آزادی خود نیست.
وقتی کشوری که درحال جنگ با ویروس خطرناکی است و صدها تن از افراد خود را از دست داده و داغدار است و هنوز هم افراد اینجا و آنچه مانند برگ به زمین افتاده و میمیرند، نمیشود با او مزاح کرد، چه برسد که برایش جک هم بسازی! و بعد دست جلو را هم بگیری و بگویی من در خانه خودم آزادم که بدون رعایت حال تو، به تو بخندم! و تو چه حقی داری که بمن بگویی که من چکنم و چه نکنم!
و این اتفاقی است که متاسفانه در هفتههای گذشته در رابطه با دانمارک و چین افتاد. یک روزنامه دانمارکی با کشیدن نقش ویروس بجای ستاره بر روی پرچم چین در خبری اعلام کرد که چین دچار ویروس خطرناکی شده است. سفارت چین به اینکار اعتراض نموده و آنرا بیشرمانه و خبیثانه و بدون رعایت و اصول تربیت و خالی از شئونات انسانی نامید و خواستار عذرخواهی مدیر روزنامه از ملت چین گشت. مدیر روزنامه نه تنها عذر خواهی را رد کرد، بلکه مدعی شد که چین بدلیل قدرتمندی، در صدد دخالت در ارزشهای دانمارکی شده و پایِ را بیش از گلیم خویش دراز نموده و در آزادی بیان کشور دانمارک دخالت بیجا کرده است.
اینکه در دانمارک آزادی بیان وجود دارد و یا خیر و آیا شامل همگان میشود، و یا فقط دانمارکیها و دوستانشان از چنین حقی برخوردارند و وقتی پایِ دیگران در میان باشد، چه کشکی چه پشمی، بماند،
ولی پرسش اینجاست که آیا در این دهکده جهانی میتوان با کشوری داد و ستد میلیاردی داشت، روزانه به خانه یکدیگر سفر کرده و حظ برد، در میادین ورزشی با یکدگر پنچه افکند، تبادل علم و تکنولوژی نمود و دیگر برخوردهای انسانی و جهانی داشت و سپس بیخیال از غم آنها، درست در لحظاتی حساس، به غرور ملی آنان اینچنین تاخت و تاز نمود و توهین کرد؟ و اسمش را آزادی بیان گذاشت؟
خوب نتیجه این میشود که یک میلیارد و نیم انسان را از خود بیزار نموده و آنها هم به تلافی پرچم و یا غرور ملی دانمارکی را به زیر میکشند. و اگر دانمارکیها چینیها را میشناختند، میدانستند که کینه یک چینی از شتر چیزی که کم ندارد، هیچ، یک چینی توهین به همه چیز را تحمل میکند بجز اینکه غرورش را جریحه دار کنند. و پرسش نهایی اینکه اصولا از اینکار چه حاصلی بدست میاید، حتی اگر قبول کنیم که به تحریک اربابان، این عمل صورت گرفته باشد. و در انتها اینکه چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
۱۸.۱۱.۹۸
شما جیب ما را نزن، خیرات پیشکشت
شما غربی وحشی! سالی ۵۰ تن اشغال و زبالههای خانگی و صنعتی و شیمیایی شهرها و کارخانجات را در اقیانوسها خالی نکن، کنفرانس سبز برگزار کردن پیشکشت.
به گوشه بسیار کوچکی از جنایت غربیها بر ضد کره زمین و هستی موجود بر روی آن، نگاه میکنیم. یادآوری میشود که تصاویر مربوط به ۵ سال پیش است، تصاویری که امروزه از جنایت غربیها بر ضد کره زمین میتوان تهیه کرد بسیار فجیع تر است.
– مردی مشغول موجسواری است، اما موجها آکنده از زبالهاند!
– جنگل ملی Willametteدر اورِگان آمریکا که ۹۹ درصد جنگلزدایی شده است!
– رودخانه زرد مغولستان آنقدر آلوده شده است که به سختی در نزدیکی آن میتوان نفس کشید!
– میدان ذغال سنگ رود Ken در کالیفرنیا که از سال ۱۸۹۹ از آن ذغال سنگ استخراج میشود!
– آوریل ۲۰۱۰، آتشسوزی در سکوی نفتی انگلیسی بریتیش پترلیووم در خلیج مکزیک که یکی از بزرگترین فجایع واقعی بر ضدّ سلامت کره زمین بود!
– چشماندازی پر از زباله!
– جنگلهای اندونزی توسط غربیها به مزارع نخل تبدیل شدهاند!
– بخشی بزرگی از جنگل آمازون توسط غربیها به آتش کشیده شده تا تغییر کاربری داده شود! و بخش بزرگ دیگری به کاغذ توالت برای غربیها تبدیل گشت!
به گوشه بسیار کوچکی از جنایت غربیها بر ضد کره زمین و هستی موجود بر روی آن، نگاه میکنیم. یادآوری میشود که تصاویر مربوط به ۵ سال پیش است، تصاویری که امروزه از جنایت غربیها بر ضد کره زمین میتوان تهیه کرد بسیار فجیع تر است.
– مردی مشغول موجسواری است، اما موجها آکنده از زبالهاند!
– جنگل ملی Willametteدر اورِگان آمریکا که ۹۹ درصد جنگلزدایی شده است!
– رودخانه زرد مغولستان آنقدر آلوده شده است که به سختی در نزدیکی آن میتوان نفس کشید!
– میدان ذغال سنگ رود Ken در کالیفرنیا که از سال ۱۸۹۹ از آن ذغال سنگ استخراج میشود!
– آوریل ۲۰۱۰، آتشسوزی در سکوی نفتی انگلیسی بریتیش پترلیووم در خلیج مکزیک که یکی از بزرگترین فجایع واقعی بر ضدّ سلامت کره زمین بود!
– چشماندازی پر از زباله!
– جنگلهای اندونزی توسط غربیها به مزارع نخل تبدیل شدهاند!
– بخشی بزرگی از جنگل آمازون توسط غربیها به آتش کشیده شده تا تغییر کاربری داده شود! و بخش بزرگ دیگری به کاغذ توالت برای غربیها تبدیل گشت!
گیاه عطرلیمو , Cymbopogon
عطرلیمو، چمن معطر، پوتار،( نام اصلی و ایرانی آنرا اضافه کنید) ، کاه مکی که به لاتین آنرا Cymbopogon مینامند، نوعی گیاه از خانواده پیاز است که بوی لیمو میدهد و در نواحی استویی بطور خودرو رشد میکند. این گیاه که شبیه پیاز است، بوی لیمو داده و بهمین دلیل آنرا عطرلیمو مینامند. در ایران این گیاه را بمصرف درمانی و ضد باکتری و میکروب، مورد استفاده قرار داده و در خوراکیها بعنوان معطرِ اشتها آور بکار میبردند. امروزه کشت وسیع آن در جنوب غربی ایران بویژه در شهرستان فیروزآباد استان فارس انجام میگیرد.
گیاه عطر لیمو یکساله می باشد و عملکرد بالایی دارد.
ویژگیهای گیاه عطر لیمو:
- کاهیدن وزن از طریق مصرف چربیهای بدن برای هضم. این گیاه را ابتدا تمیز کرده و آنرا میکوبند و سپس تکه تکه نموده و مانند پیاز در پختن استفاده میکنند. در آسیای شرقی و آسیای میانه این گیاه، مانند پیاز در فرهنگ پخت و پز ایرانی، یکی از ارکان اصلی تهیه خوراک و پخت و پز است.
- دفع حشرات و آفات از مزارع و زمینهای کشاورزی.
- خواص ضد سرطانی.
-اسانس این گیاه دارای خواصی مانند آنتی باکتریال قوی، اشتها آور، ضد کرم و ضد نفخ است.
مصرف موضعی اسانس گیاه سبب کاهش دردهای روماتیسمی و عصبی میگردد.
-اسانس این گیاه دارای کاربرد بسیار وسیع در صنایع آرایشی و بهداشتی است و سالانه ۶٬۰۰۰ تن- از اسانس عطر لیمو در جهان تولید میگردد.
-گیاه عطر لیمو خاصیت ضدباکتریایی و ضدقارچی دارد. بهنگام مخلوط شدن با فلفل سیاه برای رفع درد قاعدگی و حالت تهوع مفید است.
از دیگر ویژگیهای این گیاه مهم میتوان موارد زیر را نام برد:
مار , Snake
مار حیوانی دراز و خزنده و بیدست و پای که از راسته ٔخزندگان است. دارای بدنی دراز و قابل انعطاف میباشد. بیشتر مارها مولد زهرهای کشنده اند و تعداد دندههای آنها بسیار است ولی جناق ندارند. مار دارای اقسام مختلف است که بعضی از آنها سمی و برخی بدون سم هستند. راستهای از خزندگان که فاقد دست و پا هستند و کمربندهای مربوط به این اندامها نیز از بین رفته است و در نتیجه ٔ از بین رفتن اندامها، تقسیم کار در نقاط مختلف تیره ٔ پشت نیز از میان رفته و مهرهها به استثنای مهره ٔ اطلس همگی شبیه یکدیگرند. دندهها در تمام طول بدن بجز دم وجود دارندو در حرکت حیوان عمل مهمی انجام میدهند. در ماران استخوان سینه، (جناغ سینه ، عظم قص ) هرگز وجود ندارد. یکی از مشخصات ماران گسترش، گشادگی، وسع و اتساع بسیاری است که دهان برای بلعیدن طعمه پیدا می کند. این صفت در ماران سمی به منتهی درجه می رسد، بدین ترتیب می توانند طعمههای بزرگتر از خود را نیز ببلعند زیرا از طرفی همه ٔ استخوانهای فک دارای حرکت می باشند و مفصلی می شوند و از طرف دیگر استخوان مربع که درحال استراحت بطور مورب قرار دارد در هنگام باز شدن دهان تقریباً عمودی می شود وانگهی دو نیمه ٔ فک تحتانی باهم مفصل شده ممکنست از هم باز شوند و چون جناغ سینه نیز وجود ندارد طعمههای بزرگ به آسانی می توانند وارده معده گردند. دندانها در ماران بر روی دو آرواره قراردارند و گاهی تمام حفره ٔ دهانی و استخوان کامی و حتی استخوان تیغهای را می پوشانند. در بین دندانهای آرواره ٔ بالا در ماران سمی دندانهای سمی قرار دارند. زبان ماران دارای شکاف است و مری و معده مانند دهان نیزاتساع می یابند. ششها بدون قرینه می باشند و شش چپ بسیار کوچکتر است و گاهی اصلاً وجود ندارد. چنین بنظر می رسد که چشم ماران فاقد پلک است زیرا ماران دارای نگاه ثابتی هستند ولی در واقع در ماران پلک وجود دارد اما بشکل پرده ٔ شفاف نازکی است که وسط قرنیه روی چشمها بهم چسبیده اند. ماران تقریباً همه از طعمههای زنده تغذیه می کنند.
مار جانوری خزنده، گوشتخوار، کشیده (دراز) و بدون پا است. مارها جانورانی، خونسرد، از گروه آبپردهداران و مهرهداراناند. بدن مار از پولکهایی که با هم همپوشانی دارند، پوشیده شدهاست. مارها از ردهٔ خزندهچهرگان، زیرردهٔ دوکمانان، فرورده پولکسوسمارشکلان، بالاراستهٔ پولکخزندگان، راستهٔ پولکداران، زیرراستهٔ ماران (serpentes) هستند.
بیشتر گونههای مار، جمجمهای دارند که چندین مفصل بیشتر از اجداد مارمولکشان است. این جمجمه به آنها اجازه میدهد تا شکارهای بسیار بزرگتر از سرشان را با کمک آروارههایی که بسیار جابجایی پذیرند، ببلعند. اندام درونی بدن مارها برای تطبیق بیشتر با بدن کشیده و درازشان، به گونهای است که عضوهای جفت در آنها مانند کلیهها به جای آنکه در دو سوی بدن باشد، یکی پس از دیگری قرار گرفته. همچنین بیشتر آنها تنها یک شش دارند که کار میکند. برخی گونههای مار هنوز لگن خاصره دارند و یک جفت اندام بازماندهٔ ژنتیکی ناخن مانند در دو سوی پارگین آنها دیده میشود.
۱۲.۱۱.۹۸
تاریخ در تصویر
این نقشه را که ایرانیها برای کشور ژاپن در قرن ۱۷ در حکومت امپراتوری صفوی کشیده بودند و در کتابخانه سلطنتی ایران قرار داشت، در قرن ۱۹ از ایران به اروپا بردند.
پیش از اینکه انگلیس و فرانسه جنایتکار چنگالهای خود را در ایران تحت نام نظام قاجاری، فرو ببرند، ایرانیان نقشه کره زمین را کشیده و راههای دریائی را رسم کرده و قطب نما و اطلس را ساخته بودند. و قرنها پیش از اینکه اروپاییهای وحشی به قاره آمریکا دست پیدا کرده و آنجا را ویران سازند، ایرانیها به این قاره سفر کرده و برای آنها ساختمانهای زیبا و سدهای مناسب ساخته و ستاره شناسی به آنها آموخته و دانش زندگی کردن راحت را به آنها یاد داده و سپس خود به امپراطوری ایران باز گشته بودند. بدون اینکه کشتار کنند، بدون اینکه ویران سازند و بدون اینکه چپاول کنند. این یادگارها در یکی از کتابخانههای ایران، در انطاکیه جایی که امروزه استانبول نامیده میشود، یافت شده و آنچه که دیکتاتور ترکیه عردوغان، چند ماه پیش به عنوان گنبد مسلمانان در آمریکا از آنها نام برد و گفت که پیش از غربیها این مسلمانان بودند که آمریکا را کشف کردند در واقع یادگارهای ساخت و سازهای ایرانیان بود که البته اروپاییهای وحشی کوچکترین اثری از آثارش باقی نگذاشته اند. ( که البته عردوغان را بخاطر گفتن این حرفها کلی هم مسخرش کردند، چون آنجا گنبد ساخته شده این بیسواد با دیدن عکسها فکر کرده بوده که کار مسلمین است درحالیکه ساخت گنبد معماری دوران ساسانی و صفوی و بنام ایران است .)
پس از اینکه علم و دانش و کتب و همه فرهنگ ایران را به اروپا بردند و به نقشه و قطنما و اطلس جواهر نشان و رمل و اسطرلاب دست یافتند، باز هم چون راه درست استفاده کردن از آنها را بلد نبودند، به هوای سفر دریائی به هندستان بطور اشتباه به قاره آمریکا رسیدند. و نخست و پیش از هر کاری، مردم آنجا را که هزاران سال در آنجا به راحتی زندگی میکردند را قتلعام کردند ، سپس به جان هم افتاده و دهها سال یکدگر را کشتند، پس از آن به جان طبیعت بینظیر این قاره زیبا افتاده و درختانی که به قدمت زمین از سنشان میگذشت را بریدند، تکه تکه ساختند و سوزاندند. درخت کالیفرنیا آخرین نوع از این درختان بود که در سال ۱۹۰۳ با آن عکس یادگاری گرفتند.
پیش از فتنه ۵۷ یکی از افتخارات اعراب حاشیه خلیج پارس زندگی کردن در زیر پرچم پر افتخار ایران بود. کویت ۱۹۶۵ |
پیش از اینکه انگلیس و فرانسه جنایتکار چنگالهای خود را در ایران تحت نام نظام قاجاری، فرو ببرند، ایرانیان نقشه کره زمین را کشیده و راههای دریائی را رسم کرده و قطب نما و اطلس را ساخته بودند. و قرنها پیش از اینکه اروپاییهای وحشی به قاره آمریکا دست پیدا کرده و آنجا را ویران سازند، ایرانیها به این قاره سفر کرده و برای آنها ساختمانهای زیبا و سدهای مناسب ساخته و ستاره شناسی به آنها آموخته و دانش زندگی کردن راحت را به آنها یاد داده و سپس خود به امپراطوری ایران باز گشته بودند. بدون اینکه کشتار کنند، بدون اینکه ویران سازند و بدون اینکه چپاول کنند. این یادگارها در یکی از کتابخانههای ایران، در انطاکیه جایی که امروزه استانبول نامیده میشود، یافت شده و آنچه که دیکتاتور ترکیه عردوغان، چند ماه پیش به عنوان گنبد مسلمانان در آمریکا از آنها نام برد و گفت که پیش از غربیها این مسلمانان بودند که آمریکا را کشف کردند در واقع یادگارهای ساخت و سازهای ایرانیان بود که البته اروپاییهای وحشی کوچکترین اثری از آثارش باقی نگذاشته اند. ( که البته عردوغان را بخاطر گفتن این حرفها کلی هم مسخرش کردند، چون آنجا گنبد ساخته شده این بیسواد با دیدن عکسها فکر کرده بوده که کار مسلمین است درحالیکه ساخت گنبد معماری دوران ساسانی و صفوی و بنام ایران است .)
پس از اینکه علم و دانش و کتب و همه فرهنگ ایران را به اروپا بردند و به نقشه و قطنما و اطلس جواهر نشان و رمل و اسطرلاب دست یافتند، باز هم چون راه درست استفاده کردن از آنها را بلد نبودند، به هوای سفر دریائی به هندستان بطور اشتباه به قاره آمریکا رسیدند. و نخست و پیش از هر کاری، مردم آنجا را که هزاران سال در آنجا به راحتی زندگی میکردند را قتلعام کردند ، سپس به جان هم افتاده و دهها سال یکدگر را کشتند، پس از آن به جان طبیعت بینظیر این قاره زیبا افتاده و درختانی که به قدمت زمین از سنشان میگذشت را بریدند، تکه تکه ساختند و سوزاندند. درخت کالیفرنیا آخرین نوع از این درختان بود که در سال ۱۹۰۳ با آن عکس یادگاری گرفتند.
اشتراک در:
پستها (Atom)