۲۰.۸.۹۶

زیارتگاه مردهگان ....... Sedlec Ossuary


اَستودان سِدلِک (در زبان چک: Kostnice v Sedlci) یک زیارتگاه مردهگان مسیحی کاتولیک است که در طبقهٔ زیرین گورستان کلیسای همه قدیسان در سدلک از حومه‌های شهر کوتنا هرا در جمهوری چک قرار دارد. تخمین زده می‌شود که برای تزئینات داخلی این زیارتگاه از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰ تا ۷۰٬۰۰۰ انسان که در طی‌ جنگ‌های داخلی‌ اروپا در این منطقه کشته شده اند، استفاده شده است. امروزه استودان از مهمترین مراکز گردشکری در جمهوری چک است و سالانه حدود ۲۰۰ هزار توریست از آن بازدید می‌کنند.

گفته میشود شخصی بنام هنری سیسترسی سدلک بفرمان شاه اوتاکار دوم، پادشاه بوهم (در جمهوری چک) در سال ۱۲۷۸ به سرزمین مقدس (ایران بزرگ) برای جاسوسی فرستاده شد. در هنگام بازگشت از مأموریت، مقداری از خاک سرزمین مقدس (ایران بزرگ) را با خود به ارمغان آورد و آنرا بعنوان تبرک در شهر پاچید. این کار او باعث شد که سدلک بمحلی محبوبی در اروپای شرقی‌ و مرکزی مبدل شود. در سالهای میانی قرن چهاردهم با گسترش جنگ‌های داخلی‌ اروپا و چندین اپیدمی و مرگ سیاه یا طاعون در اروپای و هم چنین در خلال جنگ‌های محلی قرون پانزده ، شانزده، هفده، هجده و نوزده صد‌ها هزار تن‌ بخاک و خون کشیده شده و از انبوه کشته شدگان کوه‌ها جسد و کشته بر روی هم پشته شدند.

در حدود سال ۱۹۰۵ میلادی، کاخی که با معماری پارسی در مرکز شهر قرار داشت تبدیل به کلیسا گشت. و با کمک مردمی که در منطقه زندگی‌ میکردند، استخوان‌های اجساد از روی زمین جمع آوری شده و در گورهای دسته جمعی در سرداب و همچنین شیروانی کاخ انبار شدند. بر طبق روایات، پس از جنگ جهانی‌ اول استخوان‌های انباشته شده توسط یک راهب نیمه‌کور بصورتی مرتب در کلیسا چیده شد.

در سال ۱۹۷۰ میلادی شخصی به نام فرانتیشک رینت (/František Rint) از سوی خانواده شوارتزنبرگ (schwarzenberg) استخدام شد تا کلیسا را با استخوان‌ها تزئین کند که این تزئینات تا بحال در این کلیسا موجود است. گفته شده است که در تزئینات این کلیسا از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰ انسان استفاده شده است.



هنر و الهام


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


جنگجوی گریفین



بیش از دو سال پیش، در یک خاکبرداری در سرزمین اشغالی کردستان (که صد سال پیش در زمان جنگ جهانی‌ اول از پیکر ایران جدا شده و با کشتار ساکنان اصلی‌ آن به ترک‌ها تعلق گرفت و امروزه به ناحق ترکیه نامیده میشود) ترک‌ها به مقبره‌ای رسیدند که در آن یک جنگجوی پارسی آرمیده بود. طبق معمول و در نبود یک دولت ایرانی‌ که حافظ ایران و ایرانیان و ارزش‌های ایرانی‌ باشد، غربی‌ها ریخته و این آرامگاه را که قدمتی ۳۵۰۰ ساله دارد را متعلق به یونانیان دانسته و گنجینه‌های شگفت انگیز آنرا غارت کرده و تنها چهار حلقه طلایی از طلای ناب را از تمامی کنجینه‌ها بمعرض نمایش گذاشتند. گفته شده است که این مقبره متعلق به عصر برنز است. عصر برنز برطبق گفته خود غربی‌ها متعلق به بخش لرستان ایران است که اولین آثار برنزی که بیش از ۱۰ هزار سال قدمت دارد از آنجا کشف شده است.(همانطوری که کشفیات زمین شناسی‌ می‌گوید که میلیون‌ها سال پیش حلقه‌ای آتشین از فضا در جایی‌ که امروز ایران است فرو افتاده و تماماً به طلا تبدیل شده است. زمین شناسان مبدأ پیدأش طلا بر روی زمین را اینچنین توضیح میدهند.) اکثر مقبره‌های کشف شده دارای آرم و علامت اهورا مزدا و فروهر است که آنرا پنهان میسازند.

از آثار کشف شده یک مهر کنده کاری برنزی است که بر روی آن نقاشی کنده کاری شده دو جنگجو درگیر نبرد را بنمایش میگذارد.


یک داستان ساده از چیز‌هایی‌ که شبیه همند


MIRROR • Short story of similar objects

گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا



ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کَنم دل بچنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده بوداع
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبلِ بخت سیه، مانده ز گلزار جدا
ای مرا در سر هر موی بزلفت بندی
چو کَنی بند ز بندم همه یکباره جدا
دیده از بهرتو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا
دیده صد رخنه شد از بهر تو خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا
میدهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیشا زان خواهی، ستان و منگهدار جدا
حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا.

امیرخسرو دهلوی


Nashenas ... ابــــــر میــبــــــــارد و مــــن میشـــــوم از یــــار جـــــــــدا

زندگی‌ برای کسانی‌ که در خوابند، کابوسی بیش نیست


۱۹.۸.۹۶

Bella Hadid By Trunk Xu December 2017


حصار پستان بند .... Cardrona Bra Fence



حصار پستان بند کاردرونا، جاذبه توریستی جنجالی در سنترال اوتاگو، زلاندنو بود. ایجاد این حصار با افزودن پستان بند زنانه توسط رهگذران بر روی حصاری روستایی آغاز شد تا سرانجام با صدها پستان بند به جاذبه توریستی مشهوری تبدیل شد. این حصار در مجاورت جاده عمومی بین مزارع کشاورزی کاردرونا در جنوب غربی واناکا واقع شده بود.

ایجاد حصار پستان بند بزمانی برمی‌گردد که در خلال کریسمس تا سال‌نو ۱۹۹۹ در چند نقطه و بر روی حصار کنار جاده چهار پستان بند زنانه آویزان شده بود. خوشفکری اولیه آویزان کردن پستان بندها بر روی حصار مشخص نیست. طبق اخبار بیان شده توسط زمینداران محلی سمت چپ حصار، پستان بندها شروع بظاهر شدن کردند. تا پایان فوریه بیش از ۶۰ پستان بند وجود داشت که ناگهان توسط فرد ناشناسی برداشته شدند. پس از انتشار مطلب در رسانه‌های محلی زلاندنو و نقل داستان، پستان بندهای بیشتری ظاهر شدند.

در اکتبر ۲۰۰۲ در حالی که تعداد پستان بندها به ۲۰۰۰۰ عدد رسیده بود، مجدداً حصار عاری از هرگونه پستان بند شد و اینبار داستانش بیش از بار اول گسترش یافت. و اینبار حصار بجاذبه‌ای تورستی تبدیل شد که رسانه‌ها از سرتاسر اروپا به آن علاقه نشان دادند. با توجه به این علاقه، تعدا د پستان بندهای ارسالی جهت آویزان شدن بحصار یا شخصاً اضافه شده به طور چشمگیری افزایش یافت. در اوایل سال ۲۰۰۶ تعداد پستان بند‌های روی حصار به ۸۰۰۰۰ عدد رسید.

اگرچه برخی ساکنان محلی، این حصار را بعنوان جاذبه‌ای توریستی می‌دانستند اما برخی آنرا بدید شرمساری و خطری برای رانندگان عبوری از جاده کنار حصار میدیدند. درنتیجه تلاشهای قانونی جهت حذف این حصار صورت گرفت. تلاشها در اوایل سال ۲۰۰۶ با حذف بیش از ۲۰۰۰۰ بند پستان بند از روی حصار افزایش یافت.

تعدادی از مردم محلی ادعا کردند که برخی پستان بندها توسط دانشجویان ژاپنی در حال تحصیل در نزدیکی واناکا یا دانشجویانی از آفریقای جنوبی و سایر فرهنگ‌های آسیایی از روی حصار برداشته شدند.

در ۲۸ آوریل سال ۲۰۰۶ توسط شورای محلی به بهانه خطر تصادف و چشم ‌درد! برای رانندگان عبوری از جاده دستور حذف حصار پستان بند صادر شد. برداشته شدن حصار، منجر بشکل گرفتن جشنواره بزرگترین زنجیره پستان بند جهان در نزدیکی واناکا در سال بعد شد.




هنر و الهام


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


King David's Lyre; Echoes of Ancient Israel

تا ننگرد سرشک مرا کس میان جمع


عمری ز سوز آتش هجران گریستم
تا یک شبت نشسته بدامان گریستم

از چشم دلفریب تو در هر گذرگهی
پیدا عتاب دیدم و پنهان گریستم

گه تنگدل چو غنچه نشستم میان باغ
گاهی چو ابر بر سر بستان گریستم

تا ننگرد سرشک مرا کس میان جمع
همچون بنفشه سر بگریبان گریستم

دوشم حبیب و باده و گل بود و من به شوق
پیش رخش چو شمع شبستان گریستم

لب بر لبش نهادم و اشکم ز دیده ریخت
بر روی گل چو ابر بهاران گریستم.

علی‌ اشتری


گلهای تازه برنامه شماره ۲۷ - محمودی خوانساری - گریه پنهان

خوش بیاسای زمانی‌ که زمان اینهمه نیست


خوراکی‌ها و هرچه که از دهان و ‌دماغ و دیگر راه‌های ورودی، داخل بدن میگردند، یا تبدیل بخون شده و در تمامی بدن میچرخند، یا وارد خون گشته و بر روی آن تاثیر میگذارند، یا بر جریان خونی که در تمامی بدن در حال گردش است، موثر اند.

خردمند را همین یک اشاره بس است.

دیگران هم بدانند که خوردن گوشت مردار در اشکال و فرم‌های چرخ کرده، یک رو، بریان، کم چربی‌، پر چربی‌، بی‌ استخوان و یا آبگوشتی، و و و بر روی تمامی ارگانهایشان و از همه مهمتر مغز اثر می‌گذارد. ساختار خون هنوز بطور کامل شناخته نیست. فقط میدانند که جزئ بعنوان "د ان ا" در آن وجود دارد که دارای کدهایی است که بسیاری از آنها ناشناخته است. تنها چیزی که میدانند اینستکه این کدها از زمان شکل گیری نطفه برای هر آدمی‌ منحصر بفرد است و این کدها در طول زمان تحت تاثیر عوامل محیطی‌ و تربیتی و پرورشی قرار گرفته و امکان پس رفت و یا پیشرفتشان وجود دارد. و تازه همه اینها هم باز در حد تئوری است. پارس‌ها از گذشته بسیار دور مثلی‌ عامیانه را در این مورد بکار می‌بردند که میفرماید: با یک غوره سردیش می‌کند با یک کشمش گرمیش. و بدین ترتیب تاثیر خوراکی‌ها و عامل خارجی‌ را بر روی بدن آدمی‌ به عوام میفهمانند.

خوردن خون از طریق گوشت، انتقال کدهای بدن موجود دیگر به بدن آدمی‌ است. اینکه میفرمایند آدمی‌ همانی میشود که می‌خورد (عرب می‌گوید: غربی‌ها از بس گوشت خوک خورده‌اند، بی‌ غیرت شده اند! و یا غربی‌ها آی‌کیو اعراب را در حد ملخ میداند، یا ترک‌ها چون به کباب کردن گوشت خر عادت داشتند و یا ایرانیها که اکثرا گوشت گوسفند میخورند و تا این حد مطیع و بردبارند و الی‌ آخر) شاید زیاد هم بیراه نباشد. در نتیجه میبایستی مراقب ورود عوامل خارجی‌ بویژه خوراکی‌ها به بدن خود بود، و اینبار که خواستید گوشت مردار را در حد یک کباب آبدار بخورید، به نتایج آن هم کمی‌ بیاندیشید.


با حال سکوت و بهت چونی, درعالم انزوا چرائی


۱۸.۸.۹۶

Anna Ewers By Mario Sorrenti 2017


کاری از کیت کتو...... Kate Kato


تابلو ملکه صفوی، مادر شاه عباس که ۲۰۰ سال پیش از ایران خارج شده بود، از آلایش پاک شد ...... Safavi-Queen


این تابلو در سال ۱۶۱۸ زمانی‌ که ملکه امپراتوری صفوی، مادر شاه عباس کبیر، ۳۸ ساله بودند توسط نقاشان شهیر ایران کشیده شده است. مواد بکار رفته در رنگ‌هایی‌ که برای کشیدن این تابلو استفاده شده، هنوز ناشناخته است.
بتازگی جرم ۴۰۰ ساله از روی این نقاشی پاک شده و مانند روز نخستین ا‌ش شده است.
یادآوری میشود تمامی تابلو‌های بینظیر دوران صفوی و قاجار که توسط نقاشان نابغه ایرانی‌ کشیده شده بودند و تاریخ مصوّر ایران زمین بودند، از ایران توسط دزدان غربی خارج و به اروپا و آمریکا منتقل شده و بدین ترتیب تاریخ ایرانیان را از آنها دزدیده اند. آنچه که نوشتاری و سنگی‌ هم بود که در طول این ۴۰ سال اشغال ایران یا نابود گشته و یا به تاراج رفته است.


هنر و الهام


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


Trossingen Lyre (6th century Germanic Lyre)

زین چنین روز داشت باید ننگ



آب نالید وقت جوشیدن
کاوخ از رنج دیگ و جور شرار
نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت این بار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو کرد آسمانم خوار
من کجا و بلای محبس دیگ
من کجا و چنین مهیب حصار
نشوم لحظه‌ای ز ناله خموش
نتوانم دمی گرفت قرار
ازچه شد بختم اینچنین وارون
ازچه شد کارم اینچنین دشوار
ازچه در راه من فتاد این سنگ
ازچه در پای من شکست این خار
راز گفتم ولی کسی نشنید
سوختم زار و ناله کردم زار
هرچه برقدر خلق افزودم
خود شدم در نتیجه بیمقدار
از من اندوخت طرف باغ صفا
رونق از من گرفت فصل بهار
یاد باد آندمی که میشستم
چهرهٔ گل بدامن گلزار
یاد باد آنکه مرغزار ز من
لاله‌اش پود و سبزه بودش تار
رستنیها تمام طفل منند
از گل و خار سرو و بید و چنار
وقتی از کار من شماری بود
از چه بیرونم این زمان ز شمار