۳.۳.۹۶

Daphne Groeneveld By Zoey Grossman Spring 2017


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


تیغ در دست زنگی دیوانه !


در پایگاه نظامی هوایی آمریکا در اینجرلیک در منطقه آناتولی (کردستان اشغالی ), حدود ۵۰ بمب هیدروژنی بنام B61 وجود دارد که عملکرد و قدرت آنان ۱۰ برابر بیشتر از بمب اتمی هیروشیما است که در زمان جنگ آمریکا بر ضد ژاپن در شهر هیروشیما توسط لشگر شکست خورده آمریکا استفاده شد و هزاران تن را کشته و یا برای همیشه از کار انداخت. این بمب ها که در دسترس شبکه تروریستی ترکا میباشند, تنها ۶۸ مایل از مرز سوریه و میدان جنگ وحشتناک ارتش این کشور بر علیه تروریست های ترک و عرب داعشی فاصله دارند.
 تصور وجود این بمبها درست در کنار مرز های ما بسیار وحشتناک است ولی این تصور زمانی هولناکتر میگردد که در اخبار میخوانیم شبکه تروریستی ترکا به نمایندگان کشور آلمان که در ساخت و نگهداری پایگاه این بمب ها نقش اساسی را داشته و دارند, اجازه ورود به این پایگاه را نداده و نمیدهد! چرا که باجی که خواسته به او داده نشده است!

و با توجه به این مهم و درگیری شبکه تروریستی ترکا با تقریبا تمامی دنیا (بتازگی پس از برزیل, استرالیا هم بجمع کسانی که ترکا آنان را دشمنان میخوانند! پیوسته است!) و با توجه به روحیه متجاوز, بربر, باجگیر, سلطه جو, قانون گریز, راهزن و بیرحم و جنگطلب ترکا, پرسش اینجاست که آیا دراختیار قرار دادن چنین نیروی مخربی به ترکا, امنیت جهانی رابا خطری جدی مواجه نمیکند؟





نیستان, جاذبه گردشگری جدید چین


در پاییز گذشته اولین دهکده ساخته شده با نی و با الهام از معماری سنتی چینی برای اولین بار در روستای کوچکی بنام بخای Baoxi، در چین، بازگشایی شد. تماشاگران شاهد هجده آثار دائمی دوازده معمار بین المللی در داخل این دهکده بودند. این طرح ضمن زنده نگاه داشتن معماری سنتی چینی و آموزش گذشته و تاریخ معماری چینی بکودکان این سرزمین یک جاذبه گردشگری نیز میباشد که سالانه میلیونها دلار جذب میکند. بهمن منظور یک موزه سرامیک, هتل و مرکز آموزش طراحی با نی بامبو نیز در این دهکده ساخته و آماده سرویس دادن و خدمت بگردشگران است.


شوره‌زاریست که نامند گلستانش


ای شده شیفتهٔ گیتی و دورانش
دهر دریاست، بیندیش ز طوفانش
نفس دیویست فریبنده از او بگریز
سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش
حلهٔ دل نشود اطلس و دیبایش
یارهٔ جان نشود لل و مرجانش
نامهٔ دیو تباهیست همان بهتر
که نه این نامه بخوانیم و نه عنوانش
گفتگوهاست بهر کوی ز تاراجش
داستانهاست بهر گوشه ز دستانش
مخور ای یار نه لوزینه ونه شهدش
مخر ایدوست نه کرباس ونه کتانش
نه یکی حرف متینی است در اسنادش
نه یکی سنگ درستی است بمیزانش
رنگها کرده در این خم کف رنگینش
خنده‌ها کرده بمردم لب خندانش
خواندنی نیست نه تقویم و نه طومارش
ماندنی نیست نه بنیاد و نه بنیانش
شد سیه روزی نیکان شرف و جاهش
شد پریشانی پاکان سرو سامانش
گلهٔ نفس چو درنده پلنگانند
بر حذر باش ازین گله و چوپانش
علم پیوند روان تو همی جوید
تو همی پاره کنی رشتهٔ پیمانش
از کمال و هنر جان تو شوی کامل
عیب و نقص تو شود پستی و نقصانش
جهل چو شب‌پره و علم چو خورشیدست
نکند هیچ جز این نور، گریزانش


برقص آ , کاری از کوهی ناکاما Kouhei Nakama

طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد, کیفرش فرجام بال و پر بخون آلودنست


هر مذهب ومکتبی اگر درست تدریس نشده وفهمیده نشود خطرناکترین اتفاقیست که برای فرد رخ میدهد


۲.۳.۹۶

Maryna Linchuk Russia May 2017


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

عید گرگ است اگر شیر شود لاغر


ای سیه مار جهان را شده افسونگر
نرهد مارفسای از بد مار آخر
نیش این مار هرآنکس که خورد میرد
و آنکه او مرد کجا زنده شود دیگر
بنه این کیسه و این مهره افسونرا
بفسون سازی گیتی نفسی بنگر
بکن این پایه و بنیاد دگر برنه
بگذار اینره و از راه دگر بگذر
تو خداوند پرستی، نسزد هرگز
کار بتخانه گزینی و شوی بتگر
از تن خویش بسائی چو شوی سوهان
دامن خویش بسوزی چو شوی اخگر
تو بدین بی پری و خردی اگر روزی
بپری، بگذری از مهر و مه انور
زتو حیف ای گل شاداب که روئیدی
با چنین پرتو رخسار بخار اندر
تو چنان بیخودی از خود که نمیدانی
که ترا میبرد این کشتی بی لنگر
جهد کن تا خرد و فکرت ورائی هست
آنچه دادند بگیرند زما یکسر
نفس بدخواه زکس روی نمیتابد
گرتو زان روی بتابی چه ازین بهتر
زندگی پرخطر و کارتو سرمستی
اهرمن گرسنه و باغ تو بارآور
عاقبت زار بسوزاندت این آتش
آخر کار کند گمرهت این رهبر
سیب را غیر خورد، بهر تو ماند سنگ
نفع را غیر برد، بهر تو ماند ضر
تو اگر شعبده از معجزه بشناسی
نکند شعبده این ساحر جادوگر
زخم خنجر نزند هیچگهی سوزن
کار سوزن نکند هیچگهی خنجر
دامن روح زکردار بد آلودی
جامه را گاه زدی مشک و گهی عنبر
اندر آندل که خدا حاکم و سلطان شد
دیگر آندل نشود جای کس دیگر
روح زد خیمهٔ دانش، نه تن خاکی
خضر شد زندهٔ جاوید، نه اسکندر
ز ادب پرس، مپرس از نسب و ثروت
ز هنر گوی، مگوی از پدر و مادر
مکن اینگونه تبه، جان گرامیرا
که بتن هیچ نداری تو زجان خوشتر


ازحال و گذشتگان بهتر بودن یا ازخود بهتر شدن , سئوال اینجاست



خلق را تقلیدشان بر باد داد


هر چیزی که برای تو مفید است ممکن است برای دیگری سم باشد. فهم این مطلب سخت و دشوار نیست. بنابرین از نسخه ای که برای دیگران در هر زمینه ای نوشته شده نمیبایستی استفاده کرد. از نسخه های داروئی گرفته تا نسخه های اجتمایی و سیاسی و مذهبی و اخلاقی و غیره و غیره. مثلا گفته میشود که سیر دارای خواص زیادی برای سلامتی آدمی است, ولی همین سیر را اگر کسی که کبدی حساس داشته باشد, بخورد بیمار میگردد. این واقعیت را در تصویری بزرگتر, ملت ایران در سال ۵۷ تجربه کرد. اشتباهی که مشتی به ظاهر تحصیلکرده در زمان فتنه ۵۷ مرتکب شده و همان دموکراسی رویائی و آزادی های فردی که غربی ها برایشان ترسیم کرده بودند و تححق آنها برای مردم خودشان هم سخت بوده و هست را برای مردمی میخواستند و تجویز کردند که اصل و اساس اجتماعشان بر پایه دخالت در کار یکدیگر میچرخید و اگر در شادی و غم همسایه شریک نبودند دستکم سر میکشیدند. واینکار آنچنان برایشان عادی و طبیعی بوده و هست که اگر به او میگفتند آقا به آزادی فردی احترام بگذار و کاری بکار همسایه نداشته باش! اینرا توهین بخود میدانست و میداند. و چون از یکدیگر ترسی ندارند و نداشتند با دل راحت بخود اجازه میدادند و میدهند که در شخصی ترین جنبه های زندگی "شخصی" که تنها سلام وعلیکی دارند داخل شده و از ان بالاتر نصیحت هم بکنند. مردمی که "از پیش زنگ زدن" و قرار گذاشتن و برنامه ریزی کردن برای یک دیدار دوستانه را مسخره میدانند و "سرزده" و بدون اطلاع قبلی بسراغ هم رفتن , برایشان یک رسم و عادت دیرینه است. و این رسم هم از آنجا ناشی میشود که این مردم سابقه و "یدطولی" در زمینه زندگی اجتماعی دارند و هزاران سال تجربه تمدن و همزیستی با هم را بردوش میکشند و از باهم بودن نمیترسند و واژه "ما با هم نداریم " جزئی از زندگیشان است. و برای پذیری از یکدیگر اتاق و سالن و جای مشخص و همیشه حاضر و آماده دارند. اینچنین مردمی را اگر بخواهی با همان روشی اداره کنی که مردمی که از ترس یکدیگر پنجاه تا قفل به در زده و تازه وقتی هم بخواهند در را بگشایند ابتدا لای آنرا به اندازه وسعت یکچشم گشوده و با احتیاط عمل میکنند, یک حماقت است. مردمی که به مهمان بچشم مزاحم مینگرند تا یک همصحبت دلنشین. مردم بیزار از غربیه ها را با مردم غریب نواز در یک ترازو قرار دادن, مردمی که برای برگزاری شب نشینی و پیک نیک دوستانه هم احتیاج به برنامه ریزی چندین ماهه دارد را با مردمی که صبح زنگ میزند و دو ساعت بعد در دامن صحرا کباب باد زده و والیبال میکشد! را دارای یک نسخه تربیت اجتماعی ساختن چیزی در حد حماقت محض است.
این مطلب در طبیعت یک اصل اساسی و در واقع اصل بقاست. در طبیعت اگر گیاهی که در آب و هوای خشک رشد و نمو میکند را برده و در مناطقی که آب و هوای مرطوب و بارانی دارند, بکاری! و به امید شکوفایی آنان بنشینی, پس از زمانی نچندان دور آنچنان از کرده پشیمان میشوی که جزضرر معنوی که تاسف و ناامیدی کوچک آنست و ضرر مادی که پول و زمان و انرژی از دست رفته, اجبار آنست, چیز دیگری نصیبت نخواهد گشت.
و آن کسانیکه میپنداشتند و هنوز میپندارند که نظام اجتمایی غربی از ما بهتر است پس این مردم را به آنسو راهنما باشیم و نسخه آنان را برای مردم شریف و اصیل ایران مینویسند, مردم را به قهقرا راهنما بوده و پسته در مرداب کاشته و میکارند.


هر چقدر بیشتراز گذشته ات بدانی به آینده ات بیشتر کمک کرده ای


۱.۳.۹۶

Maartje Verhoef By Sebastian Kim April 2017


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

چه عاشقانی که پای درد تو نشستن

هوشیاری نبود در پی این مستی


کارها بود در این کارگه اخضر
لیک دوک تو نگردید ازین بهتر
سر این رشته گرفتی و ندانستی
که هریمنش گرفتست سر دیگر
موجها کرده مکان در لب این دریا
شعله‌ها گشته نهان در دل این مجمر
تو ندانم به چه امید نهادستی
کالهٔ خویش در این کشتی بی لنگر
پای غفلت چه نهی بردم این کژدم
دست شفقت چه کشی بر سراین اژدر
به نگردد دگر آزردهٔ این پیکان
برنخیزد دگر افتادهٔ این خنجر
در ِ شیطان در ِ ننگست، بر ِآن منشین
ره عصیان ره مرگست، بر آن مگذر
آشیانها به نمی‌ ریخته این باران
خانمانها بدمی سوخته این اخگر
آسیای تو شد افلاک و همی ترسم
که زگشتنش تو چون سرمه شوی آخر
میروی مست زبیغوله و می‌آید
با تو این دزد فریبندهٔ غارتگر
سبک آنمرغ که ننشست بدین پستی
خنک آن دیده که نغنود درین بستر
شو و بر طوطی جان شکر عرفان ده
ورنه بر پرد و گردد تبه این شکر
بی خبر میرود این شبرو بی پروا
ناگهان میکشد این گیتی دون پرور


حیوان اجتماعی


اگر انسان حیوانی است اجتماعی پس جنگ و کشتار جمعی چیست؟ اگر به جنگ و کشتار و نفرت و جدای و از هم گسستگی میپردازد چگونه حیوانی است اجتماعی؟