نمایش پستها با برچسب ویژه نوروز سال ١٣٩٣. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب ویژه نوروز سال ١٣٩٣. نمایش همه پستها
۲۹.۱۲.۹۲
پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت نوروز ۱۳۹۳
نوروزتان خجسته و شاد و بهاری باد
فرارسیــدن بهار، نوروز دل انگیــز و این جشن شکوهمنــد ملی را به شما هم میهنـان گرامیم و به همـه ملت های جهان، شادباش می گویم.
یک ماه مانده به لحظه تحویل سال نو، از دانه های گندم و ماش « سبزه » برای سـرسبزی سال نو می کاریم، خانه تکانی می کنیم، آلودگی ها، زشتی ها و بدی ها را به دور می ریزیم. آماده می شویم برای سالی دیگر و بهاری دیگر.
از گذشته ها می آموزیم تا برای سال آینده برنامه ریزی کنیم، به پیشواز بهار می رویم و به فرارسیدن سالی نو با هزاران آرزو و امید، برای آینده ای بهتر و روشن، خوش آمد، می گوییم.
« هفت » به چَم هفت سُروش گرداننده ی جهان و هفت روز هفته، هفت اقلیم و هفت دریا، هفت طبقه آسمان و زمین و سیارات، هفت فرشته و « هفت » نماد عشق، مهر، روشنایی و نوزایی از طبیعت را بر پارچه های ترمه قدیمی خانه، هفت سین وار در کنار هم می چینیم. به احترام گذشته ها « سپند » دود می کنیم و برای فرزندان و عزیزانمان « شمع » روشن می کنیم ، باشد که نور و روشنایی بر تاریکی چیره گردد.
هنگام فرارسیدن سال نو، لحظه تحویل، مرز بین یک « پایـان » و یک « آغــاز »، گذر از سال گذشته و رسیدن سال نو، فالی بر « حافظ » می زنیم.
نوروز آیینی باستانی برای پیوند و تقویت همبستگی ملت ها در منطقه و جهان است.
بزرگداشت برآمدن خورشید در نخستین روز بهار را بر خُجَندی و سَمرقندی، بر بخارائی و هَراتی، بر کابلی و بَلخی، بر بَََدَخشانی و سَمنگانی و برهمه مردم افغانستان و تاجیکستان که با سبدی از سبزه، در مراسم « سمنو پزی گروهی » به پیشواز سال نو می روند، فرخنده باد، می گویم.
نوروز بر شهروندان اُزبکستان، قَزاقستان، قِرقیزستان و ترکمنستان که در هنگام نوروز ، در کنار سبزه نوروزی شهر های خود را آذین می بندند ، خجسته باد.
نوروز بر ملت آذربایجان و ترکیه که در کنار سبزه نوروزی با نواختن پرسروصدای سُورنا و دُهل، همگان را از رسیدن بهار باخبر می کنند، شاد باد.
نوروز بر شهروندان کشور عراق و سوریه که این آیین باستانی را در کنار سبزه نوروزی با آتش و رقص های با شکوه برپا می کنند فرخنده باد.
نوروز بر پارسیان هند، بر مردم کِشمیر، بر مردم هُونزا و گِلگیت در شمال پاکستان، بر مردم اُرُومچی، کاشغَر و یارکند در غرب چین و همچنین برشهروندان ، لبنان، امارات و بحرین شادباش می گویم.
نوروز بر مردم آلبانی و کُوسوو در اروپا و همچنین بر مردم زَنزیبَر در آفریقا فرخنده باد.
جشن پـُـوریم (Purim)، بـر ملت اسراییـل و همه یهودیـان جهان که بــرای شکـرگزاری از منشور « آزادی کورش و برگرداندن یهودیان به سرزمینشان » در ایام نوروزی برگزار می کنند، خجسته می گویم.
شادباشی ویژه خدمت هم میهنانم در سراسر جهان می گویم، که با مهاجرت اجباری و یا اختیاری در بیش از صد کشور جهان، جشن های ایرانی را برپا می کنند و ایرانیت و فرهنگ ایرانی را هرجا که باشند زنده و جاودان پاسداری می کنند.
هم میهنانم،
آنچه که در سال آینده، پیش روی داریم، تلاش بیشتر برای دستیابی به خواست های مشترکمان در راستای منافع ملت ایران می باشد.
« به یاد داشته باشیم که نوروز است و لیکن بهار برای همه نیامده است »
به دیدار خانواده های عزیز از دست رفته برویم و شمع خانه هایشان را با حضورمان روشن کنیم. یاد دلیرانی که جان خود را سخاوتمندانه فدای حفظ تمامیت میهن، راه آزادی و سربلندی ملت ایران کردند، را « جاودانه پاسداری » کنیم.
بجای « رفتن و دیدن صحنه اعدام »، جلوی « اجرای قتل یک انسان » را بگیریم.
در این روزهای بهاری و نوروزی به دیدار خانواده های زندانیان سیاسی ـ عقیدتی برویم، با آنها دراین روزهای نوروزی همراه باشیم و به یادشان در خانه هایمان شمع بر افروزیم.
به دیدار آنها که در بستر بیماری هستند برویم و در کنار سفره نوروز در بیمارستان ها و مراکز نگهداری از افراد معلول، آنها را همراهی کنیم.
عیـدی دادن بـه فـــرزنـدان بی خـانمان و آواره در خیابــان ها، تــا مراکــز نگهــداری از کــودکـان بی سرپرست را فراموش نکنیم.
در آستانه این سال نو، به تمامی مبارزان آزادیخواه میهنمان درود می فرستم.
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز
پاینده ایران
رضا پهلوی
شاد باش نوروزی سال ۱۳۹۳ ... اعلاميه حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات)
حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) |
نوروز ۱۳۹۳ در زمانی فرا میرسد که ايرانيان بيش از هر سال ديگری در اين ۳۴ سال حکومت فاجعه بار ملايان گرفتار و نگرانند: گرفتار امروز و نگران فردای خود و خانوادههاشان!
ايرانيان اما از اين روزهای تاريک و سخت در تاريخ پر افتخار خود بسيار ديدهاند! از يورش اسکندر و اعراب گرفته تا يورش مغول! ويرانیهای بر جای مانده از هر يک از اين حملهها میتوانست هر کشور و هر فرهنگ ديگری را از صحنه روزگار محو و نابود کند! اما ايرانيان ماندند و با عشق و پاسداری از سُنتهای فرهنگ زيبای خود و نيرو گرفتن از جشنهای چهارشنبه سوری، نوروز، سده، مهرگان و ديگر جشنهای ملی خود هر بار چون ققنوس دو باره سر از خاکستر بجا مانده از اين يورشها بر آوردند و شاداب و سر زنده به زندگی ملی خود ادامه دادند. به زندگی خود ادامه دادند تا بار ديگر ايران را آباد و ايرانی را سربلند ببينند و کشوری آبادتر و آزادتر را به نسلهای بعد به امانت بسپرند.
در اين دوران سياه جمهوریاسلامی و غارت و ويرانی که ملايان حاکم بر ايران و ايرانی تحميل کردهاند نيز جز اين نيست و نخواهد بود.
ملايان حاکم و ضد ايران و ايرانی هر چه میخواهند بکنند! هر چه میخواهند بر عليه ايران و ايرانی و سُنتها و جشنهای ملی ما شعار دهند و نيروهای اهريمنی خود را بسيج کنند! چه باک که چون ديگر انيران آرزوی پاشيدن خاک مرده بر سر اين سرزمين و اين ملت و اين فرهنگ را با خود به گور خواهند برد.
ايران و ايرانی زنده خواهند ماند! از نوروز نيرو خواهند گرفت و با تکيه بر اراده ملی خود برای ساختن فردائی بهتر و شادتر و رهاتر بار ديگر چون ققنوس سر از خاکستر جمهوریاسلامی و حکومت ملايان به در خواهند آورد و به اوج پر خواهند کشيد.
حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) فرا رسيدن نوروز را به همه ايرانيان و همه آنان که نوروز را از سوريه و عراق تا تاجيکستان و سراسر جهان گرامی ميدارند و جشن میگيرند شاد باش گفته سالی بهتر و شادتر و آزادتری را برای همه آنان آرزو میکند.
فرا رسيدن نوروز جاودان و بهار اميد و زندگی بر ايرانيان شاد باد
۲۸.۱۲.۹۲
نوروز پیروز
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علی رغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصالست
تو را گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شبهای باوحشت نمیبود
نمیدانست سعدی قدر این روز.
استاد گفتار و سخن، سعدی شیراز
۲۷.۱۲.۹۲
باز نوروز
باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید
برگزاری نوروز توسط روسها با نام برگزاری جشن ماسلنیتساˈ
ماسلنیتساˈ، جشن نوروزی روس هاست که در گستره جمهوریهای اسلاونژاد شوروی سابق از قبیل روسیه، اوکراین و بلاروس برگزار می شود و نماد وداع با زمستان و استقبال از بهار در این کشورهاست.
این جشن بزرگ که معمولا بین ۲۸ فوریه تا ۶ مارس هر سال در روسیه و دیگر کشورهای اسلاونژاد شرق اروپا برگزار می شود، همانند نوروز آیینی برای بدرقه سرمای زمستان و خوشامدگویی به آغاز بهار و فصل گرما است.
همانند پیشواز جشن نوروز ایرانی، در جشن ماسلنیتسا نیز آدمک چوبی به همین نام آتش زده می شود تا از راه رسیدن گرما به عنوان انرژی حیات بخش به همگان اعلام شود.
یکی دیگر از شباهتهای ریشهای جشنهای ماسلنیتسا و نوروز را می توان در قدمت تاریخی آنها دانست به این معنا که هر دو جشن، از دورانهای قدیم باقیمانده و پس از رواج دینهای اسلام و مسیحیت در این
کشور ها، و مبارزه با آنها، باز هم باقی ماندند و رسوم خودشان را حفظ کردهاند.
در جشن ماسلنیتسا نیز همانند جشن نوروز، دید و بازدید و سر زدن به بزرگان قوم جایگاه خاصی دارد و در یکی از روزهای این جشن، جوانها به دیدار پدر و مادر خود و خانواده همسرشان می روند.
برخی از کارشناسان مسایل فرهنگی و دیرینه شناسان بر این باورند که جشنهای مردم مناطق مختلف مجاور هم در زمانهای قدیم دارای اصالتی همانند اما در شکل متفاوت بوده و شباهتهای نوروز و ماسلنیتسا را نیز در همین چارچوب تبیین و توجیه می کنند.
صرف پزا از جذابترین بخشهای این جشن اسلاوی است و شیرینی ویژه آن ˈبلینیˈ نامیده می شود که کلمه فرانسوی ˈکرپˈ آن بیشتر در ایران رایج است.
در روزهای جشن، مقدار زیادی از این کیک بسیار شیرین و خوشمزه در طعمهای مختلف پخته و عرضه می شود که عموما به دلیل گرد و طلایی بودن، نماد خورشید محسوب می گردد.
ماهی قرمز درون تنگ بلور پای سفره پر مفهوم هفت سین
وقتی آخرین ثانیههای گردش زمین به دوره خورشید پایان مییابد، و زمین یک دور کامل به دوره خورشید میگردد، و به قول ایرانیها سال تحویل میگردد، ماهیها درست در آن لحظه حرکت بخصوصی را انجام میدهند، که نشانگر لحظه تحویل سال است، ایرانیها با حرکت ماهی قرمز درون تنگ بلور پای سفره پر مفهوم هفت سین با دیدن این حرکت ماهی قرمز متوجه تحویل سال میشوند....
هیچ سنت ایرانی بدون بنیان علمی نیست و نیاکان ما افتخار بشریتند.
۲۶.۱۲.۹۲
۲۵.۱۲.۹۲
به عشق باد نوروزی
چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را
حدیث آن گه کند بلبل که گل با بوستان آید
چه سود آب فرات آن گه که جان تشنه بیرون شد
چو مجنون بر کنار افتاد لیلی با میان آید
من ای گل دوست میدارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید
نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
گناه توست اگر وقتی بنالد ناشکیبایی
ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید
خطا گفتم به نادانی که جوری میکند عذرا
نمیباید که وامق را شکایت بر زبان آید
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید
زمین باغ و بستان را به عشق باد نوروزی
بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید
گرت خونابه گردد دل ز دست دوستان سعدی
نه شرط دوستی باشد که از دل بر دهان آید.
آقای همه سخنوران دنیا، سعدی شیراز
۲۴.۱۲.۹۲
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد
دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد
مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت
دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد
باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگ دل سخت کمان بازآمد
تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هر که در سر هوسی داشت از آن بازآمد
عشق روی تو حرامست مگر سعدی را
که به سودای تو از هر که جهان بازآمد.
حکیم علیقدر و استاد سخن، سعدی شیراز
۲۳.۱۲.۹۲
نسیم باد صبا ساز نوبهار کند
رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
که دل هوای گلستان و لالهزار کند
صبا فسانهٔ حوران سروقد گوید
چمن حکایت خوبان گلعذار کند
عروس گل ز عماری جمال بنماید
به ناز جلوهکنان عزم جویبار کند
سحاب گردن و گوش مخدرات چمن
ز فیض خویش پر از در شاهوار کند
هزار عاشق دلخسته را به یک نغمه
نوای بلبل شوریده بیقرار کند
صبا به هرچه زند دم به پیش لاله و گل
روایت از نفس نافهٔ تتار کند
ز ذوق نرگس تر آب در دهان آرد
اگر نگاه در این نظم آبدار کند
چنار دست برآورده روز و شب چون من
دعای دولت سلطان کامکار کند
در اینچنین سره فصلی چگویم آنکس را
که ترک بادهٔ جانبخش خوشگوار کند
کسیکه باده ننوشد چه خوشدلی بیند
دلیکه عشق نورزد دگر چه کار کند
غلام نرگس آنم که با صراحی می
گرفته دست بتی بر چمن گذار کند
گهی به بوسهای از لعل او شود قانع
گهی به نقطهای از لعلش اختصار کند
گهی حکایت عیش گذشته گوید باز
گهی شکایت احداث روزگار کند
دمی ز نغمهٔ نی نالهٔ حزین شنود
دمی به ساغر می چارهٔ خمار کند...
عبید زاکانی
)
۲۲.۱۲.۹۲
گر به جهان صورت زیبا نبود ..... تلخی ایام ، مهیا نبود.
صبح چو انوار سرافکنده زد
گل به دم باد وزان خنده زد
چهره برافروخت چو اختر به دشت
وز در دل ها به فسون می گذشت
ز آنچه به هر جای به غمزه ربود
بار نخستین دل پروانه بود
راه سپارنده ی بالا و پست
بست پر و بال و به گل بر نشست
گاه مکیدیش لب سرخ رنگ
گاه کشیدیش به بر تنگ تنگ
نیز گهی بی خود و بی سر شدی
بال گشادی به هوا بر شدی
در دل این حادثه ناگه به دشت
سرزده زنبوری از آنجا گذشت
تیزپری ، تندروی ،زرد چهر
باخته با گلشن تابنده مهر
آمد و از ره بر گل جا کشید
کار دو خواهنده به دعوا کشید
زین به جدل خست پر و بال ها
زان همه بسترد خط و خال ها
تا که رسید از سر ره بلبلی
سوختهای ، خسته ی روی گلی
بر سر شاخی به ترنم نشست
قصه ی دل را به سر نغمه بست
لیک رهی از همه ناخوانده بیش
دید هیاهوی رقیبان خویش
یک دو نفس تیره و خاموش ماند
خیره نگه کرد و همه گوش ماند
خنده ی بیهوده ی گل چون بدید
از دل سوزنده صفیری کشید
جست ز شاخ و به هم آویختند
چند تنه بر سر گل ریختند
مدعیان کینه ور و گل پرست
چرخ بدادند بی پا و دست
تا ز سه دشمن یکی از جا گریخت
و آن دگری را پر پر نقش ریخت
و آن گل عاشق کش همواره مست
بست لب از خنده و در هم شکست
طالب مطلوب چو بسیار شد
چند تنی کشته و بیمار شد
طالب مطلوب چو بسیار شد
چند تنی کشته و بیمار شد
پس چو به تحقیق یکی بنگری
نیست جز این عاقبت دلبری
در خم این پرده ز بالا و پست
مفسده گر هست ز روی گل است
گل که سر رونق هر معرکه است
مایه ی خونین دلی و مهلکه است
کار گل این است و به ظاهر خوش است
لیک به باطن دم آدم کش است
گر به جهان صورت زیبا نبود
تلخی ایام ، مهیا نبود.
نیما یوشیج
)
۲۱.۱۲.۹۲
ای بهار
ای بهار
ای بهار
ای بهار
تو پرنده ات رها
بنفشه ات به بار
می وزی پر از ترانه
می رسی پر از نگار
هرکجا رهگذار تست
شاخه های ارغوان شکوفه ریز
خوشه اقاقیا ستاره بار
بیدمشک زرفشان
لشکر ترا طلایه دار
بوی نرگسی که می کنی نثار
برگ تازه ای که می دهی به شاخسار
چهره تو در فضای کوچه باغ
شعر دلنشین روزگار
آفرین آفریدگار
ای طلوع تو
در میان جنگل برهنه
چون طلوع سرخ عشق
چون طلوع سرخ عشق
پشت شاخه کبود انتظار
ای بهار
ای همیشه خاطرات عزیز !
عاقبت کجا ؟
کدام دل ؟
کدام دست ؟
آشتی دهد من و ترا؟
تو به هر کرانه گرم رستخیز
من خزان جاودانه پشت میز
یک جهان ترانه ام شکسته در گلو
شعر بی جوانه ام نشسته روبرو
پشت این دریچه های بسته
می زنم هوار
ای بهار ای بهار ای بهار ....
فریدون مشیری
)
۱۸.۱۲.۹۲
چو آتش در درخت افکند گلنار.... دگر منقل منه آتش میفروز
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این جوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز.
افتخار زبان پارسی، سعدی
۱۶.۱۲.۹۲
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
تو را مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید
چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی.
فرخی ترجیعبند
۱۵.۱۲.۹۲
خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد
محبت با کسی دارم کز او باخود نمیآیم
چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد
نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون بادست ز انگشتی فغان دارد
به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد
محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد
خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
یکی سر بر کنار یار و خواب صبح مستولی
چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد
چو سعدی عشق تنها باز و راحت بین و آسایش
به تنها ملک میراند که منظوری نهان دارد.
استاد مسلم سخن گیتی، سعدی شیرازی
اشتراک در:
پستها (Atom)