۲۴.۱۲.۹۲

باد نوروز علی رغم خزان بازآمد


دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد

مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت
دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد

باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگ دل سخت کمان بازآمد

تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هر که در سر هوسی داشت از آن بازآمد

عشق روی تو حرامست مگر سعدی را
که به سودای تو از هر که جهان بازآمد.

حکیم علیقدر و استاد سخن، سعدی شیراز



هیچ نظری موجود نیست: