اولین همخوانی و همکاری گوگوش و سیاوش قمیشی با عنوان "چهل سال"
نمایش پستها با برچسب طاعون جمهوری اسلامی در ایران. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب طاعون جمهوری اسلامی در ایران. نمایش همه پستها
۱۰.۵.۹۷
۸.۵.۹۷
درویشی چیست
به مناسبت اعدام دراویشی که جرمشان، درویشی و عشق بی پیرایه به امام اول شیعیان است.
اشغالگران ضد ایران و شیعه که در لباس شیعه گری ایرانی و شیعه کشی میکنند!
پرسش از مولانا: درویشی چیست ؟
درویش به سر، سودای پرسشی داشت. با خود میگفت: «بهتر آن میبود از حضرت مولانا میپرسیدم که درویشی چیست؟».
درویش این بگفت و ساعتی بعد به بستر شد. قرار از او رفته بود و شوق دانستن، ره خواب بر او بسته بود، تا پاسی از شب بگذشت و مولانا بیامد.
- درویش ورا گفت: مرا آگاهی ده که درویشی چیست؟
- مولانا گفت:
ای بسا دانش که اندر سر دود
تا شود سرور، بدان خود سر رود
سر نخواهی که رود، تو پای باش
در پناه قطب صاحب رای باش
از درویشی میپرسی که بدانی یا میپرسی که بکار بندی؟ اگر خواهی که راه حرّافان بپویی و مراد تو تنها دانستن است، گو تا میخانه لاهوتیان را مکتبخانه ناسوتیان کنم و زبان بقصه گمارم تا بدانی که جنید چه گفت و بایزید چه و بوسعید چه و حلاج چه. ور میخواهی بکار بندی، مرا بیانی دیگر میشاید و تو را گوشی دیگر میباید.
- درویش گفت: چه تعارضی است میان این و آن؟
- مولانا گفت: در معنا تعارضی میان این دو نیست. تعارض در نفس ما و فهم ما و به کارگیری دانستنیهاست. علی و معاویه هر دو حافظ قرآن بودند. کتاب وحی در دست علی علم الهی است و همان کتاب در دست پسر ابوسفیان، حربهی ابلیس و جهلی شیطانی است. یکی خود عین قرآن است و آن دیگری دزد کلام.
حرف درویشان و نکته عارفان
بستهاند این بیحیایان بر زبان
هر هلاک امت پیشین که بود
زآنکه چندل را گمان بردند عود
علم، طالبین حقیقت را به سرمنزل سعادت میرساند، و نااهلان را به ویلِ شقاوت میکشاند.
بد گهر را علم و فن آموختن
دادن تیغی به دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست
به که آید علم، ناکس را بدست
علم اگر عالم را به معلوم نرساند انباشتهای از کلمات در پستوی ذهن سالک است که او را بسخن میکشد و توسن خطابت را در میدان فصاحت و بلاغت تاختن میدهد و به توهم دانایی مبتلا میکند.
هر که او بر در، من و ما میزند
رد باب است او و بر لا میتند
آنچه را بایزید گفته، با آب و تاب بر منبر میگوید و گمان میکند که خود بایزید است.
لاف شیخی در جهان انداخته
خویشتن را بایزیدی ساخته
هم ز خود سالک شده واصل شده
محفلی وا کرده در دعویکده
ندیدهای آن مدعیان که سخن صوفیان را مقلدانه میگویند و شرح و تفسیر میدهند و از ایمان و معرفت بویی نبردهاند؟!
بر زبان، نام حق و در جان او
گندها از فکر بیایمان او
تو در پی کدام علمی و کدام دانایی؟
- درویش گفت: خواهان آن علمم که مرا بحق رساند و قصد آن دارم که انشاءالله آنرا بکار بندم.
- مولانا گفت: پس نخست میباید گوش خویش را برآنچه دیگران از درویشی گفتهاند یکسر ببندی و ضمیر خویش از کلام گذشتگان و بیان برادران و کتاب و حرف پاک کنی، که:
گرچه عقلت سوی بالا میپرد
مرغ تقلیدت به پستی میچرد
علم تقلیدی وبال جان ماست
عاریهست و ما نشسته کان ماست
زین خرد جاهل همی باید شدن
دست در دیوانگی باید زدن
و بدان که :
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
دفتر دل را که از غبار سواد و کتاب و قال این و آن زدودی، آنگاه:
بر نویس احوال پیر راهدان
پیر را بگزین و عین راه دان
پیر تابستان و خلقان تیر ماه
خلق مانند شباند و پیر ماه
کردهام بخت جوان را نام پیر
کو ز حق پیرست نه از ایام پیر
او چنان پیرست کش آغاز نیست
با چنان در یتیم انباز نیست
خود قویتر میشود خمر کهن
خاصه آن خمری که باشد من لدن
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهی که بارها تو رفتهای
بی قلاوز اندر آن آشفتهای
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
گر نباشد سایه او بر تو گول
پس ترا سرگشته دارد بانگ غول
غولت از ره افکند اندر گزند
از تو داهیتر درین ره بس بدند.
«ولی را عین راه دان» که او یگانهی دوران است و او خود عین درویشیست و درویش اوست. هر زمانه را صاحبزمانیست و درویشی را باطنی و محتوایی و ظاهر و قالبیست که اگر خدای اکتفا میخواست کرد، یک نبی یا امام و "ولی"، کفایت از همهی ازمنه میکرد و نیازی نمیبود، پیامبر، امام یا "ولی" دیگری. پس در هر زمان، صاحب آن زمان، هم معنای درویشی است و هم صورت درویشی و درویش اوست و درویشی همان است که او میگوید نه آنچه دیگران گفتهاند و همان است که او میکند نه آنچه دیگران کردهاند. فعل و قول "ولی"، درویشیست و به حکم وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء، کس به آن تعریف که اوست و از اوست و برای اوست، واقف نباشد، الا او.
آنکه از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید، بود عین صواب
آنکه جان بخشد اگر بکشد رواست
نایب است و دست او دست خداست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده.
۲۰.۴.۹۷
شلاق و زندان به جرم زنده بودند
۴۰ ساله اشغالگران جنایتکار و روانی غربی با همدستی قبایل بغایت بربر و تروریستهای ترک و عرب، در ایران میزنند، میکشند، چپاول میکنند، میدزدند و ایرانیها را بجرم زنده بودن پایِ دار برده و یا زیر شلاق و در زندان شکنجه میکنند. و این ظلم همچنان ادامه دارد. دختر جوان ایرانی بجرم رقصیدن و جوانی و زنده بودن، میبایستی با شلاق در زندان شکنجه شود.
۸.۴.۹۷
۲۵.۳.۹۷
۲۸مرداد۳۲ وسقوط آسانِ دولت مصدّق
*مهندس زیرک زاده(یاروهمراهِ دکترمصدّق در روز۲۸مرداد):«دراین روز،مصدّق حتّی با نزدیكترین یارانش مشورت نكرد و آنچه را كه میاندیشید به كسی نگفت. مصدّق نقشهء خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری بدهد».
*دکترسنجابی: «فقط برای من عجیب است كه چطور شده بود كه از طرف دولت دكتر مصدّق،به طرفداران دكتر مصدّق دستور داده شد كه روز ۲۸ مرداد به خیابان نیایند و تظاهرات نكنند… به همه دستور داده بودند كه در خانههایتان بمانید!».
* دکترمصدّق خطاب به وکیل مورداعتمادش(سرهنگ بزرگمهر):بهتری حالت،همین بودکه پیش آمد!
۱۸.۳.۹۷
غربی وحشیِ وحشیِ وحشی جنایتکار مگر اینکه نوبت ما نشه
محسن چاووشی ترانه ای برای خوزستان خواند و ممنوع کار شد
۱۱.۳.۹۷
۱۴ روز به بازیهای فوتبال جهانی مسکو مانده است
درحالیکه تمامی دنیا برای مسابقات جهانی فوتبال مسکو خود را آماده میکنند، از ایرانِ اشغال گشته طبق معمول، با کنار گذاشتن بازیکنان آماده، یک تیم بهم ریخته درب و داغون، بدون تجهیزات و آمادگی راهی مسکو میشود تا در آنجا طبق معمول همیشه در مکانی مستقر شود که جز بدترین اماکن برای فوتبالیستها میباشد (هلتلهای شلوغی که در آن بازیکنان نمیتوانند به راحتی خوابیده و استراحت کنند، هتلهایی که تا زمینهای تمرین ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارند و فوتبالیستهای ایرانی میبایستی برای یکساعت تمرین ۵ ساعت در اتوبوس باشند!) بدون تجهیزات( هر فوتبالیست ایرانی تنها یک دست پیراهن دارد که پس از بازی میبایستی آنها را شسته و دوباره به تن کند، و مانند برزیل، بیشترِ وقتِ بازیکنان صرف رفت و آمد به لباسشویی میشود، پیراهنهایی که بتن آنها یا تنگند و یا گشاد! و البته تا لحظاتی که بیش از چند دقیقه بشروع بازی نمانده، هنوز سرنوشت لباسهای آنان معلوم نیست و بازیکنان نگران این هستند که پیراهنهایشان از لباسشویی برمیگردد یا خیر!).
و همه این ذلتها برای ایرانیها، درحالیست که ۴۰ سال است انگلیس و فرانسه و ترک و عرب و آمریکایی مانند زالو به پیکر این ملت و کشور چسبیده و خون آنان را میمکند، و ثروتهای آنان را چپاول میکنند. و آنچنان بیشرمند که بر سر ثروتهای ایرانیان بجان هم افتاده و میجنگند. مثلا بتازگی بر سر آهن و فولاد و آلمینیوم ایران که به انگلیس و دانمارک برده شده و از آنجا بدیگر جاها بویژ آمریکا، بنام انگلیس و دانمارک صادر میشود، دعوا شده و امریکاییها بخاطر اینکه به این باور رسیده اند که سهمشان از چپاول ایران کمتر از انگلیس و فرانسه است، در نتیجه مالیات سنگینی بر روی واردات آهن و فولاد و آلمینیوم وارداتی! از انگلیس و دانمارک وضع کرده و کار را برای این دزدان سخت کردهاند.
۴۰ سال است که بخرج ملت ایران در حال عیش و نوشند و ویرانههای شغال نشین خود را آنچنان آباد کردهاند که آدمی وقتی عکسهای ۴۰ سال پیش سرزمینهای مخروبه و ورشکسته و گرسنه آنان را با امروز مقایسه میکند، شگفت زده میشود.
۴۰ سال است که غربیها در ایران جنایت کرده و بهترین ایرانیان را کشتار میکنند. میبرند، میکشند، ویران میسازند و آنچنان کثیفند که حتی به یک تیم فوتبال هم رحم نکرده و از ترس اینکه مبادا چند بازیکن بتوانند نتیجه بهتری از تیم آخر داشته باشند، بدین گونه تیمهای ورزشی را ذلیل نموده و راهی مسابقات جهانی میکنند.
مرگ بر اروپا و آمریکای وحشی و ابلیس صفت. و مرگ بر نوکران دست نشانده و قرمساق ترک و عرب.
۲۹.۱۱.۹۶
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
آیا این کاملا اتفاقی است که پس از زدن یک فروند جنگنده ف۱۶ اسرائیل در آسمان و خاک سوریه که توسط ضدّ هواییهای روسی در دو هفته گذشته صورت گرفت، یک هواپیمای مسافربری روسی و پس از آن یک هواپیمای مسافربری ایران بدون هیچ دلیل منطقی سقوط میکنند؟ یا احتمال اینکه ابلیس ضعف خود در جبهه جنگ را با کشیدن پایِ غیر نظامیان بمیان پنهان کرده و انتقام این ضعف و ناتوانی را از غیر نظامیان میگیرد، هم هست؟
و یا نه این ما هستیم که از بس بدی و پلیدی دیدیم، و از بس ظرف این ۴۰ سال حکومت جهل و جنون و جنایت و خیانت و غارت، از چپ و راست به ما ضربه زدهاند، دوباره دچار تئوری توطئه شدهایم؟
بهر حال بقول حکیم علیقدر ایران زمین، ناصر خسر کبیر:
ابلیس قادر است ولیکن بخلق در
جز بر دروغ و حیله گری نیست قدرتش.
یک فروند هواپیمای مسافربری در جنوب اصفهان سقوط کرد
هواپیما با حدود ۶۶ سرنشین از نوع ATR در منطقه سمیرم در جنوب اصفهان امروز ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۶ شمسی سقوط کرده است. تیمهای شورای روستا در حال عزیمت بمحل سقوط احتمالی هستند. این روستا در ۱۲۰ کیلومتری سمیرم قرار دارد.
بگزارش عصرایران، این هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت آسمان بود و حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر سرنشین داشت .
برخی رسانهها گفته اند این پرواز در ساعت ۵ صبح امروز از تهران به یاسوج پرواز کرده بود. اما خبرهای بعدی ساعت ۷ و ۵۵ دقیقه را اعلام کرده اند.
این هواپیما از نوع AYR هرروزه یک پرواز از تهران به یاسوج و یک پرواز بالعکس دارد.
اسامی گروه پرواز٣٧٠٤ هواپیمایی آسمان که امروز سقوط کرد:
١-كاپیتان حجت الله فولاد
٢-خلبان دوم كاوه خلیلی
٣-سرمهماندار محمد حسین فرش سنگی
٤-مهماندار بهنام رضایی نیاركی
مدیر روابط عمومی هواپیمایی آسمان: همه سرنشینان هواپیمای سقوط کرده جان باختند. سرنشینان هواپیما شامل ۶۰ مسافر ( یک کودک و بقیه بزرگسال)، ۲ میهماندار ، ۲ خلبان و ۲ نیروی حفاظت پرواز بودند.
۱۱:۳۰ - هواپیمای آسمان با کوه پادنا برخورد کرده است.
یک مقام مسئول شرکت آسمان: این پرواز ۶۳ سرنشین داشته است.
۱۱:۲۹ - اعزام افراد محلی بمکان سقوط هواپیما در ارتفاعات روستای کهنگان.
هواپیمای تهران _ یاسوج در کوههای پادنا حوالی روستای کهنگان سقوط کرده است .
تیمهای شورای روستا در حال عزیمت بمحل سقوط احتمالی هستند. این روستا در ۱۲۰ کیلومتری سمیرم قرار دارد.
مجتبی خالدی سخنگوی اورژانس کشور با بیان اینکه این هواپیما ۲۰ دقیقه پس از پرواز از رادار محو شده و در محدوده سمیرم اصفهان سقوط کرده است گفت: در حال حاضر یک فروند بالگرد اورژانس بمنطقه اعزام شده است و با توجه به کوهستانی بودن منطقه امکان اعزام آمبولانس وجود ندارد و اخبار تکمیلی در این خصوص اعلام میشود.
۱۹.۱۱.۹۶
ما خدعه کردیم
ما خدعه کردیم، پیغمبر اسلام هم خدعه میکرد، اسلام هم خدعه میکند
۱۶ دروغ بزرگ خمینی شیاد، پلید و پلشت در مورد نقش روحانیت در نوفل لوشاتو برای فریفتن مردم ایران!
-در پاسخ به پرسش نشریه فرانسوی زبان لوموند: آیا شما در نظر دارید که در رأس حکومت قرار گیرید؟ "شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری است."/ ۱۶ اردیبهشت ۵۷،صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۳۷۳
-در پاسخ به پرسش رادیو تلویزیون فرانسه: دریافت شما از حکومت اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبی حکومت را خود اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟ "خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی، خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواستههای اسلام رهبری میکنند، چون اکثریت قاطع مردم، مسلمان هستند، حکومت اسلامی از پشتیبانی آنان برخوردار شده، متکی بهمردم میگردد."/ ۲۳ شهریور ۵۷، نجف، صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۴۶۷
-"علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند، این حکومت در همه مراتب خود متکی بهآرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود."/ در پاسخ به سؤال خبرگزاری رویتر (۴ آبان ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۴ صفحه ۱۶۰
-"من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷
-در پاسخ به پرسش روزنامه فرانسوی لوژورنال: در مورد رژیم جمهوری که میخواهید تشکیل دهید و اسلامی خواهد بود، آیا خواهید پذیرفت که در رأس آن قرار گیرید؟ "... این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و مسئولیت امور را بهدست آنان بسپارند ولیکن من شخصاً نمیتوانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام میدهم"./ ۷ آذر ۵۷، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۱۳۷
-"ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامههای خود را اعلام خواهیم نمود. ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند؛ ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد."/ در گفتگو باخبرنگار انگلیسی روزنامه اکونومیست ۱۸ دی ۵۷ / ۹ صفر ۱۳۹۹،صحیفه نور جلد ۳ ص۷۷ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ ص ۳۸۵
-"من و ساير روحانيون در حكومت پستي را اشغال نميكنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولتها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم."/ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳،ص ۷۵
-"روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود"./ در پاسخ به پرسش روزنامه انگلیسی اکونومیست ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۶
-"من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"/ در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون ای. بی. سی امریکا، ۲۲ دی ۱۳۵۷ / ۱۳ صفر ۱۳۹۹ صحيفه نور،جلد ۴ ، ص ۲۰۶ و ج ۵ ص ۴۳۲ صحیفه امام خمینی
-در پاسخ به پرسش کانال دو فرانسه مبنی بر: آیا شما حکومت خواهید کرد؟ "نخیر من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس میکنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود؛ بعد مجلس با اتکال بهملت ترتیب کارها را میدهد"./ ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۰
-در پاسخ به پرسش شبکۀ تلویزیونی کبس آمریکا مبنی بر: ابهاماتی در مورد نقش شما در آینده وجود دارد، ممکن است نقش خود را در آینده بفرمایید؟ "من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام میکنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه میکنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم"./ ۲۲ دی ۵۷، نوفل لوشاتو صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۴۳۲
-"اختیارات شاه را نخواهم داشت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران،۲۴ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵
-" من چنین چیزی نگفتهام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم."/ ۲۶ دی ۵۷ در مصاحبه با خبرنگار مجله آلمانی اشترن، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۴۸۲
-"من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمیگیرم، کار من هدایت است. / در پاسخ به سؤال رادیو مونت کارلو(۷ بهمن ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۵۳۹
-"من نميخواهم رياست دولت را داشته باشم. طرز حكومت، حكومت جمهوری است و تكيه بر آرای ملت."/ پاریس در مصاحبه با مجلهی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، صحيفهی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳
-"این مطلب را بارها گفتهام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان بهجایی نمیرسید، حالا که رسید دیدید اینطور شدند. استبداد دینی خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت"./ ۱۱ شهریور ۱۳۶۳ / ۶ ذی الحجه ۱۴۰۴، صحیفه امام خمینی جلد ۱۹ - صفحه ۴۳
-رویکرد قانون اساسی:
در پیش نویس قانون اساسی سال ۱۳۵۸که نخست مورد تائید خمینی نیز بود، بجز اصل ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۴۶ و ۱۴۷ که نقش نظارتی محدودی برای ۵ تن از مجتهدان در شورای نگهبان قانون اساسی در نظر گرفته بود، روحانیت نقش و دخالتی در قدرت نداشت، لیکن در قانون اساسی مصوب حوزه قدرت و اختیارات روحانیت بسیار توسعه یافت و در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز به مراتب وسیعتر و پررنگتر از قبل شد و اکنون ساختار و شالوده قدرت در قانون اساسی بگونهای طراحی و تبیین شده است تا قدرت مطلقه از طریق ولایت فقیه و شورای نگهبان و سایر نهادهای ناشی از اراده این دو کاملا در اختیار روحانیت قرار داشته باشد که از این میان می توان به اصول: ۲، ۵، ۵۷، ۷۲، ۹۱، ۹۳، ۹۶، ۹۸، ۹۹، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲، ۱۲۲، ۱۵۷، ۱۶۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶ و ۱۷۷ قانون اساسی اشاره کرد.
اکبر اعلمی
۱۸.۱۱.۹۶
خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارم
دروغ میگفت که هیچ احساسی ندارد، سرا پا آتش نفرت و انتقام و جنایت بود.
بخشی از یاوه گوئیهای آن ملعون گور بگور شده و نفرین ابدی گشته و تو اون روحش آتش گرفته مزدور خمینی در روز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ در بهشت زهرا:
خمینی: پدران ما چه حقی دارند که برای ما سرنوشت مشخص کنند. سرنوشت هرملتی بدست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقا محمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه – بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است!
بخشی از یاوه گوئیهای آن ملعون گور بگور شده و نفرین ابدی گشته و تو اون روحش آتش گرفته مزدور خمینی در روز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ در بهشت زهرا:
خمینی: پدران ما چه حقی دارند که برای ما سرنوشت مشخص کنند. سرنوشت هرملتی بدست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقا محمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه – بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است!
نعره هیچ شیری نمیتوانست پایههای ایران را فروریزد، کاری که رتها در سکوت کردند
بجای اینکه من میکوشیدم بمردم ایران بگویم که شما میتوانید بکمک شخصیت خود، قدرت خود و منابع مالی خویش، یک ملت درجه اول در جهان باشید، امروز به این مردم تلقین میشود که: شما ملتی فقیر و صغیر و مستضعف هستید و حق چنین بلند پروازیهایی را ندارید. برای تحقق این مطلب تمامی نیروگاهها را بستند، کارخانهها را ازکار انداختند، برنامههای عمرانی را متوقف کردند. زیرا اینها(غربیها و نوکران ترک و عرب آنها) میخواهند ایران کشوری فقیر باشد تا آسانتر بتوان بر آن حکومت کرد. کشوری که مردم سرزمینش، در عین ثروتمندی از گرسنگی بمیرند.
محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه با مجله اکتبر در مصر سال ۱۹۸۰
محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه با مجله اکتبر در مصر سال ۱۹۸۰
۱۶.۱۱.۹۶
مرغِ قهقهه بر شاخسار وُ وقت تنگ است... بازنشر
در خصوصِ ازدواج با نوباوههای شیرخواره حکایاتِ فراوانی از شیخ اَبول ورّاق بن قوقولی قوقو که قائدِ زمان خود بود روایت شده است. همچنین از شیخ اَبول قرقرِ قریشی بن گازارو، اقوالی مستدل آورده اند؛ شیخ در صحاریِ سوزان و شنهای سوزنی مثلِ کُفرِ ابلیس مشهور بود. گویند او از فرطِ تقوا و زهد، فالگیری فتان و فربه بوده و آش را با جاش می بلعیده و همزادِ اجنه و مُوَکِلِ کچلان و مچلان بوده است.
در خبر است که شیخ اَبول جوجه بن ماکیانِ مَکّی از قبیلۀ خِپِل دارندۀ کتابِ «تعجیل فی الفرج»؛ کچلان و مچلان را همان یأجوج و مأجوج دانسته و آخوند ابول قرقره بن فرفره آلِ قرقی بر آن تأکید کرده و «یأ و مأ»ی یأجوج و مأجوج را از بلادِ باد خیزِ «یامان» دانسته است.
آری هر دو بزرگوارِ جلیلُ القدر(اَبول ورّاق و اَبول قرقرِ قریشی) دلایل و شواهدِ کافی آورده و رَدّیهای در صد رساله بر کارِ منکران و معاندان تحریر کرده و از معجزات و کراماتِ عدیدۀ شیخ اَبول قابلمه بن مطبخ آلِ دوده نقلها آورده اند. ملا ابول جوزی بن قوزی بن موذیِ زاگربی در کتابِ «عجُوز والعَجُوزه» حکایاتِ تکان دهندهای از مجازاتِ منکران آورده است که ما عالماً و عامداً از خیرِ نقلِ آن می گذریم چون موی بر اندامِ آدمی سیخ کُنَد و در این وجیزۀ موجز نگنجد و انشاءالله در آینده به تبیینِ آن مبادرت خواهیم کرد.
باری این خبرِ مبارک و مسرّت بخش در اقلیمِ غولانِ چهار چشم و اجنۀ جنت مکانِ «مگالاگادی»، «کالاهاری»، «گُومبا گُومبا»، «گالا گالا» و دوالپاهای دودیِ لب شُتری و چشم خروسی، به سرعتِ بادِ صرصر پخش شد و عرش و فرش را به نمایشِ حرکاتِ موزون (رقص و تَرَقّص) در آورد و کتابِ «ای وَل گاگول» مانندِ سیمرغ و کیمیا، نایاب شد.
۱۳.۱۱.۹۶
دیگ به دیگ میگه
یکی از هزاران انگی که به برخی از ایرانیان مخالف دستگاه جهل و جنون و جنایت حکومت جمهوری ابلیس اسلامی، زده شده، دادن نسبت "بیخدایی و یا شیطان پرستی" به آنهاست. من نمیدانم این ادعا تاچه حد درست و یا نادرست است. و راستش نمیخواهم که بدانم، چرا که به اعتقاد من، اصولا دین و آیین و چگونگی جهان بینی آدما نه تنها ربطی بمن و ما و دیگران ندارد، بلکه بعنوان یک داشته و حق اولیه و پایهای، برای هرآدمی میبایستی از طرف دیگران محترم شمرده شود. آدمی میتواند سنگ پرست باشد، میتواند ٔبت پرست، طبیعت پرست و حتی خود پرست باشد- انتخاب اوست- و تا زمانی که برای قبولاندن اعتقادات خود بدیگران فشار نیاورده و تلاش مذبوحانه نمیکند، آزاد است. و در ضمن فکر نمیکنم تمامی این پرستش ها، بیشتر از الله پرستی، مرده پرستی و یا امامزاده پرستی شرم آور باشد.و یا آویزان شدن به قبر کسی،که از یکطرف در واقعی بودن داستانشان بشدت تردید وجود دارد چرا که هیچ اثری از آثارشان درمیان نیست،
(مثلا: آثار باستانی ۱۰ هزار ساله زندگی ایرانیان که در شهر سوخته بدست آمده، نشان میدهد که مردمی عادی در این منطقه فیلم میساختند و مغز جراحی میکردند و چشم مصنوعی میساختند و موسیقی مینواختند و و و--- ولی قدرت خدا از پیغمبرش و فرزندانش و نوادهگانش که در ۱۰۰۰ سال پیش میزیستند، حتی یک تیکه پارچه بدست نیامده است! پیدا کنید احمقها را- هرچند بعد از خواندن این مطلب احتمالا فردا، اعراب سعودی که با پول نفت خلیج پارس از خزیدن نجات پیدا کردهاند، با پرداخت مبالغی هنگفت به سازمانهای اطلاعاتی غربی، یهو از گوشهای از یونان یک پیراهن از زیر خاک بیرون میکشند که معلوم میکند که مال محمد بوده و احتمالأ خدیجه با دستهای کوچک خود آنرا وصله کرده است! )
و یا اگر بپذیریم که وجود داشته اند، احتمالأ گروهی از داعش بدتر و یا در بهترین حالت داعش گونه زمانی بسیار کوتاه در عرصه جامعه بشری رخ داده و پس از جنایات " مو به تن سیخ کن" و ایجاد جنگ و جنایت و کشتار و سر بریدن ها، و با شمشیر سر شکافتنها و با سم بخورد شکم پرستان دادنها و بخاطر یک وجب زمین، پهلویِ زن حامله را شکستن تا جایی که سقط جنین نموده و درحالیکه شوهر بیغیرت پهلوانش از ترس جان در پستو خود را پنهان نموده بوده و بخاطر مال و زن، پشت گلوی نوزاد پنهان شدن تا تیر به تو نخورد و و و - سالها پیش مرده و عاقبت به شر شده اند،
و نام حسن و حسین و نقی و تقی و یه مشت اره و اوره و شمسی کوره را بجای نام شریف خداوند آوردن و از آنها مدد جستن، و برای ایزد یکتا، شریک قائل شدن و از آنها طلب یاری کردن- گناهی کمتر از پرستش ابلیس داشته باشد- که بگمان من - رزیلانتر و پلید تر است، چرا که حداقل شیطان فرشتهای از فرشتگان خداوند بود که اتفاقا بخاطر عشق بخدا و یکتاپرستی حاضر نشد در مقابل موجود دیگری بجز خدا سر تعظیم فرود آورد،
( همین که در قرآن مقام انسان را در حد خدا بالا برده تا جایی که فرشتگان میبایستی در مقابلش خم شوند خودش کفر است!)
تا این امامهای جانی، مفت خور، دزد، پلید و آدمکش که میهن ما را ویران کردند، هم میهنان ما را کشتند، سوزاندند، به ذلّت بردند، و هنوز نکبت وجودشان از سرزمین نجیب ما پاک نشده و از قدم نامبارک و شومشان این مملکت صد سال است که در آتش و حماقت میسوزد و مردمانش کشته میشوند و در انحراف و عقب ماندگی، رنج میکشند.
تو گویی، کسی که نشان غلامی و عبودیّت این دأعشیان امام را بدوش میکشد، و شبانه روز بشرک و بت پرستی و مرده پرستی مشغول است میتواند بدیگری ایراد شیطان پرستی بگیرد.
۹.۱۱.۹۶
خمینی در خالی پدیا
چرا غربیها در خالی پدیا, خمینی را بعنوان یک فیلسوف ایرانی بخورد جهانیان و نسلهای آینده ایران میدهند؟ پاسخ به این پرسش که چرا دنیای غرب و دشمن دیرینه و قسم خورده ایران و ایرانی از نوکرش بدین گونه تقدیر میکند- و اورا درکمال بیسوادی یک فیلسوف ایرانی بجهانیان و آیندگان ایرانی معرفی و شناسایی میکند- بسیار ساده است و هرکودکی که ازمرحله شناسایی دست راست از چپ بمرحله بعدی رفته باشد - آنرا میداند. هدف منهم از پیش کشیدن این بحث - پاسخگویی نیست. بیشتر نگاهی دوباره به تراوشات مغز علیل این مزدور غرب است و تاسف بحال مردمی که این مجنون را دربست پذیرفته و تاحد جام جهانی- مقدس و بزرگ کردند.
فرازهایی از سخنان گوه -هربار- مزدور غربیها که مأموریت و هدفش نابودی ایران آباد وکهن وایرانی نجیب و ساده دل بود - خمینی:
اظهار فضله خمینی در باره علم حساب و ریاضی:
«شما یاوه گویان با زندگانی معنوی و سعادت اجتماعی یك گروه انبوه صدها هزار میلیون نفری بازی میكنید.»
(كشفالاسرار: نوشتۀ خمینی، صفحه ۷۴)
«میلیونها میلیون سلاطین و بزرگان و فلاسفه در عالم آمدند.»
(كشفالاسرار: نوشتۀ خمینی، صفحه ۱۷۶)
«اسلام میلیونها حكم دارد.»
(كشفالاسرار: نوشتۀ امام خمینی، صفحه ۵۵)
فلسفه:
«فیثاغورث حكیم در زمان سلیمان بود و حكمت را از او اخذ كرد.»
(كشفالاسرار: نوشته خمینی، صفحه ۳۲-فیثاغورث در قرن پنجم پیش از میلاد زندگی میكرد و سلیمان در قرن ۱۰ قبل از میلاد در اورشلیم زندگی میكرد. بین این دو پنج قرن اختلاف هست.)
«انبذقلس فیلسوف بزرگ در زمان داوود نبی بود و حكمت را از او و از لقمان حكیم اتخاذ كرد.»
(كشفالاسرار: نوشته امام خمینی، صفحه ۳۳ -انبذقلس – Empedocles – فیلسوف در قرن پنجم پیش از میلاد و داوود در قرن دهم پیش از میلاد زندگی میكردند.)
«از حكما و فلاسفه بزرگ دیگر اسكندر است!!!»
(كشفالاسرار: نوشته خمینی، صفحه ۳۵)
تاریخ:
«این موضوع مربوط به امروز و دیروز نیست. دو هزار سال است كه آمریكا ما را استعمار كرده است!»
(دیدار با دانشجویان خط امام پس از گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا، جماران، ۱۹ آبان ۱۳۵۸)
پزشكی:
«امروز بر دكترهای كشور ثابت شده كه برای علاج ناخوشیهایی مثل تیفوس و تیفوئید (حصبه) چارهای جز عمل كردن بطبق دستورات یونانی نیست و علاجهای اروپایی نمیتوانند كاری به اینگونه مرضها بكنند!»
(كشفالاسرار: نوشته امام خمینی، صفحه ۲۸۰)
هنر:
سوال: «شما موسیقی را عامل فساد و شهوترانی دانستهاید. ولی آیا آثار موسیقی كسانی چون باخ و موتسارت و بتهون و وردی را نیز با اینهمه معنویت آنها عامل فساد میدانید؟»
خمینی: «من اینهایی را كه اسم بردید نمیشناسم ولی اگر مارش جنگی ساخته باشند كارشان خوب است. در غیر اینصورت كارشان قابل قبول نیست!»
(اوریانا فالاچی در مصاحبه با خمینی – متن كامل سخنرانی در كتاب مصاحبه با تاریخ نوشته فالاچی)
سیاست:
«بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست(بترسید از آن روزی که مردم بفهمند که ما عامل و نوکر و مزدور بیگانه هستیم)، و یک انفجار حاصل بشد. از آن روز بترسید که ممکن است یوم الله باشد و قضیه این نیست که ما برگردیم به ۲۲بهمن ۵۷ - فاتحه همه ما را میخوانند.(در ملاقاتی در روز ششم خردادماه ۱۳۶۰ با نمایندگان مجلس شورای اسلامی )
خمینی: بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود
«اسلام به كاخ كرملین هم كشیده شده، به كاخ سفید هم كشیده شده. به آمریكای لاتین هم رفته. به آفریقا هم رفته، به مصر هم رفته. ملزم كرده است همه آنها را كه از اسلام اطاعت كنند.»
(دیدار با رئیسجمهور و مقامات كشور، جماران، ۱۸ مرداد ۱۳۶۳)
«یكی از راههای ایجاد اختلاف در یك ملّت وجود احزاب است… اساساً احزاب از اول برای این درست شدهاند كه مردم با هم متجمع نشوند. چون دولتها از اجتماع تودهها میترسند احزاب سیاسی را درست كردهاند!»
اسلام سیاسی یا غیرسیاسی؟
«روحانی نباید كار دیگری غیر از روحانیت یعنی بسط توحید و تقوی و پخش و تعلیم قانونهای آسمانی و تهذیب اخلاق بپردازد.»
(كشفالاسرار: نوشته خمینی، صفحه ۲۰۸)
«این را بدانید كه تنها روحانیت میتواند در این مملكت كارها را از پیش ببرد. فكر نكنید كه بخواهید كنار بگذارید روحانیت را!»
(دیدار با نمایندگان مجلس، جماران ۶ خرداد ۱۳۶۰)
۲۱.۱۰.۹۶
۵۰ سال پیش در چنین روزهایی
۵۰ سال پیش زمانی که مردم تمامی دنیا غرق در فلاکت، گرسنگی و فقر، اسارت و درماندگی، بیکاری و اعتراضات سراسری، ترور و جنگ بودند، ایرانیان به لطف کارآمدی محمد رضا شاه پهلوی، شاهنشاه ایران زمین، در کنار دریاها کباب ازن برون میخوردند و با آهنگ لب کارون و آمنه در خیابانها میرقصیدند و هر روز به یک مناسبت جشن میگرفتند. تنها چیزی که رنجشان میداد این بود که اجازه و آزادی اینرا نداشتند که "مرگ بر شاه" بگویند! که آنهم بلطف فتنه ۵۷ برایشان فراهم شد و در عوض مردم دنیا هم باز بلطف و یمن فتنه ۵۷ بسعادت و رفاه رسیدند.
برای جوانان میهن که در بیگناهی مطلق قربانی بارگاه اهریمن میگردند
امشب همه غمهای عالم را خبر کن
بشنین و بامن گریه سر کن
گریه سر کن
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین
سر درگریبان، در پس زانو نشسته
ابرو گره افکنده، چشم از درد بسته
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین
ای میهن، ای داد
از آشیانت بوی خون میآورد باد
بر بال سرخ کشکرک پیغام شومیست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای میهن،
ای شب بی ستاره
خورشید تاریک
اشک سیاه کهکشانهای گسسته
آینه دیرینه زنگار بسته
دیدی چراغی را که در چشمت شکستند؟
ای میهن،
ای غم چنگ هزار آوای بارانهای ماتم
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که میخواند
مرغی که با آوازش از کنج قفس پرواز میکرد
مرغی که میخواست
پرواز باشد
ای میهن، ای حیف
همسایه شبهای تلخ نامرادی
در آستان سبز فروردین، دریغا
آن غنچههای سرخ را برباد دادی
ای میهن، ای پیوسته پاییز
ای آتش خیس
ای سرخ و زرد، ای شعله سرد
ای در گلوی آب و مه فریاد خورشید
تا کی ستم بر مرد خواهی کرد نامرد؟
ای میهن، ای در خود نشسته
پیچیده با خاموشی سبز
خوابیده با رویای رنگین بهار نغمه پرداز
زین پیله، کی آن نازنین پروانه خواهد کرد پرواز؟
ای میهن، ای همراز جوانان سر بدار
هم عهد سرهای بریده
پر کرده دامن
از میوه های کال چیده
کی می نشیند درد شیرین رسیدن
در شیر پستانهای سبزت؟
ای میهن،
ای خشم
ای شعله ور چون آذرخش پیرهن چاک
بامن بگو از سرگذشت آن سپیدار
آن سهمگین پیکر، که با فریاد تندر
چون پاره ای از آسمان، افتاد برخاک
ای میهن،
ای پیر بالنده ای افتاده، آزاد زمینگیر
خون میچکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای میهن اینجا سینه من چون تو زخمیست
اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر میکوبد
دمادم.
ه. ا. سایه
>
سرو آزاد- مشکاتیان، ناظری و گروه عارف
اشتراک در:
پستها (Atom)