۲۹.۸.۹۶

پاریس شهری است که بر روی گورستان بنا شده است ...... City of Light's


توریست های پاریس علاوه بر خطر ابتلا به سندرم پاریس(۱) که یک بیماری مرموز و ناشناخته است و معلوم نیست به چه علتی اکثر توریست های این شهر در برگشت بخانه به این سندرم مبتلا میگردند, همچنین بخاطر انفجار نیروگاه اتمی این کشور که در چند ماه پیش رخ داد , در معرض ابتلا به سرطان های گوناگون اند. از طرفی پاریس آلوده ترین و خطرناکترین آب و هوا را در بین شهر های دنیا دارد. ولی همه اینها بکنار, شما وقتی به پاریس سفر میکنید و در یکی از هتل های پایتخت فرانسه اقامت میگزیند , میتوانید در برگشت به دوستانتان فخر بفروشید که چندی در گورستان خوابیده اید!

گورستانی با بیش از ۱۲ میلیون میت در زیر شهر پاریس قرار دارد. استخوان های این مردگان ده سال است که بنظم درآمده و جاذبه توریستی! گشته و بنام شهر نور! (City of Light's) خوانده میشود.


گفته میشود چون ساختار زمین پاریس از آهک تشکیل شده است, در گذشته نچندان دور (تا اوایل قرن ۱۹) این بخش از فرانسه بعنوان گورستان اروپا شناخته میشده است. و مردم برای جلوگیری از بیماری هایی مانند طاعون که رواج آن در اروپا امری عادی بود, مردم مرده ها را به اینجا منتقل کرده و رها میساختند.




آنچه که از پارسی به دیگر زبان ها ترجمه شده و اصل آن در دسترس نیست


گرنه عشقت سایهٔ من شد ,چرا هرگه که من, روی برتابم ازو, پویان زپس باشد مرا


۲۸.۸.۹۶

Anya Holdstock By Frida Muntin 2017


کارل یوجین واتس , Carl Eugene Watts


کارل یوجین واتس (۷ نوامبر ۱۹۵۳ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۷)، همچنین با نام مستعار Coral و لقب "قصاب صبح‌های یکشنبه" (The Sunday Morning Slasher) نامگذاری شده است.
او بخاطر قتل دو زن بنام های هلن دچر و گلوریا استیل محاکمه و به دو بار زندان ابد محکوم شد. و درحالیکه دوران محکومیت خود را میگذراند، به سرطان پرستات مبتلا شده و در زندان درگذشت.

کارل یوجین واتس در ۷ نوامبر سال ۱۹۵۳ در کیلین، تگزاس از پدری بنام ریچارد یوجین واتس و مادری بنام دوروتی مین یانگ متولد شد. پدرش یکی‌ از افسران ارشد ارتش آمریکا بود. و مادرش در مهد کودک کار میکرد.

وقتی واتس کمتر از دو سال سن داشت ، پدر و مادرش از هم جدا شدند و مادرش او را تحت قیومیت خود بزرگ کرد. مادر و پسر به اینکستر، میشیگان نقل مکان کرده و در سال ۱۹۶۲، مادرش با فردی بنام نورمن که دو دختر داشت، ازدواج کرد.
بنابه گفته واتس او از سنّ ۱۲ سالگی بفکر شکنجه و کشتن دختران بوده و اولین قربانی خود را در سنّ ۱۵ سالگی کشته است.
کارل در سنّ ۱۳ سالگی به بیماری مننژیت مبتلا شد. این بیماری موجب کند ذهنی‌ کارل گشت تا جایی‌ که نتوانست در مدرسه بخوبی عمل کند. او اغلب نمرات ضعیف دریافت و در سن ۱۶ سالگی هنوز در سطح سوم دبستان تحصیل می کرد. بهمین دلیل هم بشدت مورد آزار و اذیت همکلاسی‌هایش قرار گرفته و مسخره و شکنجه میشد.

در روز ۲۹ ژوئن ۱۹۶۹، واتس بخاطر تجاوز به یک زن ۲۶ ساله بنام جوآن گاوا دستگیر شد.
در جریان محاکمه واتس را بیمار روانی‌ تشخیص دادند و او را به کلینیک لافایت، که یک بیمارستان روانی در دیترویت بود فرستادند.

براساس یک ارزیابی روانپزشکی، واتس بدلیل عقب ماندگی ذهنی با ای.کیو. ۷۵ ، و بیماری تشویش و اضطراب، از مجازات زندان گریخت.
هرچند افسران بازجوی پلیس، واتس را یک شیّاد دانسته و او را کاملا هشیار می‌دانستند.
واتس در ۹ نوامبر ۱۹۶۹ از کلینیک لافایت مرخص شد.

واتش با وجود نمرات ضعیف در سال ۱۹۷۳ از دبیرستان فارغ التحصیل شد.
و چون یک فوتبالیست ماهر بود به او یک بورس تحصیلی فوتبال تعلق گرفت و به کالج لین در جکسون، تنسی راه یافت. ولی‌ پس از سه ماه و پس از متهم شدن به قاچاق و حمله بزنان، اخراج شد.

او همچنین در قتل وحشیانه یک دانشجوی زن دخیل بود، اما شواهد کافی برای محکوم کردن او وجود نداشت. در نتیجه آزاد گشته و به هوستون، تگزاس نقل مکان کرد.


هنر و الهام


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Makuwe Pimkani - PVC Wayana Nasal Flute Patete

جان و دل در جام کن تا جان بجام اندر نهیم


ساقیا دل شد پر از تیمار پرکن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان بجام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
دام کن بر طرف بام از حلقه‌های زلف خویش
چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را
کاش کیکاووس پر کن زان سهیل ساقیان
زیر خط حکم درکش ملک زال و سام را
چرخ بی آرام را اندر جهان آرام نیست
بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را...

::::::::::::::::
گوشه کوچکی از غزل سنایی


کاری از عکاس هنرمند فنلاندی کریستوفر رلندر, Christoffer Relander


عکاس فنلاندی کریستوفر رلندر جنگل‌های جنوب فنلاند را در شیشه کرده و بدین ترتیب خاطرات کودکی خود را حفظ و به تصویر میکشد.

رالندر در وب سایت خود می‌نویسد : "واقعیت می تواند زیبا باشد، اما خیال (سورئال) بیشتر مرا جذب می کند. عکاسی یک راه برای بیان و همچنین تحریک تخیل پیش روی من قرار میدهد. طبیعت بسادگی جهان درون و بیرون ما است. من با استفاده از تکنیک‌های جایگزین و تجربی دوربین، قادر به ایجاد آثار هنری هستم که معمولان آنها را با نقاشی و یا دستکاری دیجیتالی در یک نرم افزار خارجی میتوان ساخت و امکان پذیر کرد.این کار مرا قادر میسازد تا طبیعت را بداخل اتاق خود بیا‌ورم."


برای یک احمق، دلیلی‌ که مغزش آنرا درک نکند، یک دلیل منطقی‌ است


۲۷.۸.۹۶

Milou Van Groesen By Bojana Tatarska November 2017


آنتونی آلن شور..... Anthony Allen Shore


آنتونی آلن شور (متولد ۲۵ ژوئن ۱۹۶۲) یک قاتل سریالی و جنایتکار زنجیره‌ای امریکایی است که در بین سال های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۰ ده‌ها کودک و زن را با وسیله‌ی که خود اختراع کرده بود خفه کرده و کشتار کرده است.

شور یک قاتل بچه باز و منحرف جنسی‌ بود که به اتهام کشتن چهار دختر بچه و یک زن محاکمه و محکوم شد. dna او را از زیر ناخن یکی‌ از قربانیان یافتند. او را با لقب قاتل تورنیکت (tourniquet Killer) میشناسند. چرا که او برای خفه کردن کودکان از پا بند اسب که کشاورزان برای کنترل اسب و گاو استفاده میکنند، سود میجسته است. او این ابزار جنایت را با کمک یک مسواک و یک نی‌‌ بامبو ساخته بود.





هنر و الهام


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Mantarrayas - Guille del Castillo

این عقل دراز قد احمق را


در ده ساقیا می مروق را
یاران موافق موفق را
زان می که چو آه عاشقان از تَف
انگشت کند بر آب زورق را
زان می که کند ز شعله پر آتش
این گنبد خانهٔ معلق را
هین خیز و ز عکس باده گلگون کن
این اسب سوار خوار ابلق را
در زیر لگد بکوب چون مردان
این طارم زرق پوش ازرق را
گه ساقی باش و گه حریفی کن
ترتیب فروگذار و رونق را
یکدم خوش باش تا چه خواهی کرد
این زهد مزور مزیق را
یکره بدو باده دست کوته کن
این عقل دراز قد احمق را
بنمای بزیرکان دیوانه
از مصحف باطل آیت حق را
بر لاله مزن ز چشم سنبل را
بر پسته منه ز ناز فندق را
بیرون شو ازین دو رنگ و این ساعت
همرنگ حریر کن ستبرق را
مشکن بطمع مرا تو ای ممسک
چونان که جریر مر فرزدق را
گر طمع میان تهی سه حرف آمد
چار است میان تهی مطوق را
در تختهٔ اول ار بنوشتی
بی شکل حروف علم مطلق را
کم زان باری که در دوم تخته
چون نسخ کنی خط محقق را
در موضع خوشدلان و مشتاقان
موضوع فروگذار و مشتق را
شعر تر مطلق سنایی خوان
آتش در زن حدیث مغلق را.

سنایی


سندرم فینیاس گیج ... Phineas Gage

سندرم فینیاس گیج

در پارسی مثل کهن و عامیانه‌ای وجود دارد که می‌گوید، "ایشان گیج و گنگ هستند". این گیج و گنگی نشاندهنده یک نوع بیماری مغزی است. و چون اطلاعات امروزه و پایه‌ای و اساسی‌ پزشکی‌، فیزیک، شیمی‌، ریاضی‌، مهندسی‌، فلسفه، جغرافیا، تاریخی‌ و و و امروزه دنیا، تماماً از روی کتب و مقالات دانشمندان ایرانی‌ برداشت شده و بنا گردیده است، معلوم نیست که این پدیده هم منشأ پارسی‌ دارد و طبق معمول برای ربط دادن آن بخود، برایش داستان سازی کرده‌اند، و یا خیر. (مانند درختی که چند سال پیش توسط یک باغدار ایرانی‌ تبدیل به چند درخت شده و هر شاخه ش یک نوع میوه میدهد، را امروزه با یک داستان سازی مسخره به نام یک پرفسور/شیاد امریکای ثبت کرده‌اند.
والبته غربی‌ها همه لغات ایرانی‌ را اشتباهی تلفظ میکنند، اینجا هم تلفظ گیج به گی‌ ج مبدل شده است.) و این کاسه سر و اسکلت کشف شده در دانشکده پزشکی‌ شیراز، همانی است که امروزه در دانشگاه هاروارد آمریکا است و یا نه. بهرحال شرح زیر در مورد این پدیده در اینترنت پارسی آمده است.

فینیاس گِیج (Phineas Gage) سرکارگر راه آهن بود که شهرتش بخاطر جان بدر بردن از حادثه‌ای است که در آن یک میله بزرگ آهنی در سرش فرو می‌رود و یک یا هر دو لوب پیشانی مغزش را نابود می‌کند. هرچند که زنده می‌ماند و بزندگی خود ادامه می‌دهد، اما این آسیب دیدگی روی شخصیت او تأثیر می‌گذارد بطوری که دوستانش می‌گفتند که او دیگر گِیج نیست!!!

فینیاس گِیج شاید اولین نمونه‌ای بود که نشان داد آسیب دیدگی قسمت مشخصی از مغز می‌تواند روی شخصیت، اخلاق و رفتار انسان تأثیر بگذارد.



جمجمه فینیاس گیج و میله آهنی در دانشگاه هاروارد

هر دو جنایت میکنند، آنکه بهشت زمینی‌ را می‌جوید‌ و آنکه به بهشت اخرت می‌اندیشد



اگر فقط یک درس ساده از داستان باستانی_ایرانی‌ آدم و حّوا یاد گرفته باشیم، آنست که: "آدمی‌ لیاقت بهشت را ندارد، حتی اگر عزیز کرده، پیغمبر و اولین فرزند خدا باشد". این راز را نخست کسانی‌ فهمیدند که پس از هزاران سال ریاضت، به دم دروازه‌های جهنم رسیدند.

هرچه اسبابست آتش درزن و خرم نشین
بدرهٔ ناداشته ، به ، روز رستاخیز را
زاهدان و مصلحان مر نزهت فردوس را
وین گروه لاابالی جان عشق‌انگیز را
ساقیا زنجیر مشکین را ز مه بردار زود
بر رخ زردم نه آن یاقوت شکر آمیز را.



ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را, تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را