نمایش پستها با برچسب فرهنگ ایرانی. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب فرهنگ ایرانی. نمایش همه پستها
۹.۱۲.۹۲
مثل پارسی : شنیدن کی بود مانند دیدن ، پایگاه علمی دارد.
بر اساس مطالعات محققان دانشگاه آیووا، انسانها صداها را به خوبی آنچه تماشا یا لمس کردهاند، به یاد نمیآورند.
به گزارش (ایسنا)، ایمی پورمبا، دستیار پروفسور و یکی از نویسندگان ارشد این مطالعه، گفت: یافتههای ما نشان میدهد مغز انسان ممکن است از گذرگاههای جداگانهای برای پردازش اطلاعات استفاده کند و اطلاعات شنیداری را هم متفاوت از اطلاعات دیداری و لمسی پردازش کند.
در پژوهش انجام شده، زمانی که بیش از ۱۰۰ دانشجوی دانشگاه آیووا در معرض انواع صداها، مولفههای دیداری و لمسی قرار گرفتند، صداها را کمتر از دو مولفه دیگر به یاد آوردند.
بر اساس این تحقیق، شیوه پردازش صدا توسط مغز متفاوت از مولفههای دیگر است و این موضوع دارای مضامین مهمی برای مربیها، مهندسان طراح و تبلیغکنندگان خواهد بود. همچنین، این نخستین مطالعه برای نشاندادن برابر بودن قابلیت انسان در به یادآوردن آنچه لمس کرده با تواناییاش برای به یاد آوردن آنچه دیده، است.
در این پژوهش همچنین آزمایش روی پستانداران غیرانسان مانند میمونها و شامپانزهها نیز نتایج مشابهی را به دنبال داشت.
جزئیات دستاورد جدید در مجله Plos One منتشر شد.
منبع
۶.۱۲.۹۲
۲۷.۱۱.۹۲
صادقانی که دلسوز مردم بودند و کارشان هدایت مردم بود، در کشور خودشان که به وسیله اعراب اشغال شده دشمن محسوب میشوند!
صادق هدایت یک نابغه ایرانی، به عنوان دشمن محسوب شده .....! و جنایت کارانی که آسیابهای این مملکت را با خون کودکان و زنان و مردم این سرزمین میچرخاندند، مقدسند، چرا؟؟؟ چون صادق هدایت ایرانی است و اینها عربند!
دو خبر کوتاه درباره صادق هدایت، نامدار ترین نویسنده ایران در قرن گذشته میلادی، خشم گروه های تروریست، دزد و جنایت کار موسوم به «اصولگرا» را در جمهوری کثیف و دشمن به اصطلاح اسلامی برانگیخته است.
در نخستین خبر کوتاه، «ایسنا» ، از قول عباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کابینه حسن روحانی نوشته است:
«صادق هدایت ممنوعالقلم نیست» و «آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است. طبیعتاً زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی نشر ما، و طبق ضوابط در قوانین عمل میشود.»
ساعتی پس از انتشار این گفته ها، همان خبرگزاری نوشت:
۳۰.۱۰.۹۲
هر اسرائیلی حداقل یک بار قرمه سبزی خورده است... بعد از ایرانی ها، اسرائیلیها خوش خوراکترین مردم دنیا هستند.
ایران و خوراک ایرانی در اسرائیل محبوبیت خاصی دارند، به اندازه ای که در هر جمعی که اسرائیلی ها حضور یک ایرانی را حس کنند کم کم موضوع صحبت عوض شده و به این سمت سوق پیدا می کند. تقریبا همه اسرائیلی ها حداقل برای یک بار "خورشت سبزی" یا همان "قورمه سبزی" خودمان را چشیده اند و تعریف آن را بارها و بارها شنیده اند. در این میان برنج ایرانی نیز جایگاه ویژه خود را دارد مخصوصا ته دیگ سیب زمینی که می تواند برای پذیرایی از مهمانان اسرائیلی شما گزینه ای فوق العاده باشد. ده ها سایت عبری درباره انواع خوراک های ایرانی. روی سایت FoodsDictionary این توضیح نوشته شده : آشپزخانه ایرانی تاثیر شایانی بر دیگر آشپزخانه های تمام دنیا گذاشته است. درواقع مکان جغرافیایی ایران در میان شرق و غرب سهم بزرگی در این تاثیر داشته است....
داخل سایت با اسامی اسرائیلی خوراکهای ایرانی نوشته شده و اینکه تنها قورمه سبزی نیست که در اسرائیل نام خورشت سبزی را به خود گرفته است بلکه بر سفره ضیافت ایرانی دوستان دیگری نیست گردآمده اند. از جمله آش رشته که نام سوپ (حبوبات) ایرانی را بر خود گرفته است، کوکو شده نیمروی سبز، سیرابی با کمی تغییر هویت به سوپ پای گاو تبدیل شده و بعضی از دوستان ماننده انواع کوفته، شفته، ته دیگ و برنج ها همچنان اصالت خود را حفظ کرده و با نام اصیل و ایرانی خود در سفره های اسرائیلی حاضر می شوند. بستنی ایرانی و فالوده نیز در صحنه حضور دارند. حتی بعضی از ادویه ها مانند لیمو عمانی در اسرائیل اصالت ایرانی به خود گرفته و به لیموی فارسی تبدیل شده اند.
منبع
۲۷.۱۰.۹۲
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود، سخنها به کردار بازی بود
اگر این خبر ساختگی نباشد، و صحت داشته باشد، هر کسی که ادعا میکند ایرانی است، سرش را همین الان بگذارد بمیرد، حق دارد. |
(فرستنده عکس و شاهد این رخداد: محمد رضا سلیمانی از شیراز)
خوشبختانه خبر درست نبود و طبق معمول یک مشت نوکر اجنبی که در فضای سایبری ایرانیها مثل کرم میلولند، شایعه درست کرده بودند.
و خبر درست این است که گروهی از جوانان و ایرانیهای بافرهنگ به طور داوطلبانه اطراف این اثر باستانی با ارزش را تمیز کردند. من خبر را برنمیدارم تا از اخبار و شایعات کثیفی که اجانب با عنوان ایرانی ساخته و در زیر پرچم دروغهایشان سینه هم میزنند و به هوای دلسوزی به ایرانیها فحاشی هم میکنند، در اینجا به عنوان نمونه ثبت شود.
هم میهنانی نیز در مورد این عکس در فیسبوک توضیحاتی را نوشته اند، در واقع این تجربه خوبی است که هر چه در اینترنت میخوانیم اعتماد نکرده و بدون نگاه عمیقتر، آنرا قبول نکنیم. یکی از هممیهنان نوشته است:
"او یک هموطن وظیفه شناس است ... او زنی ست که طبیعت برایش معنا دارد ... او ایرانی ست و اهل استان فارس است ... چرا ما میخواهیم با کلماتی مانند "توریست"عکسهایمان را به اشتراک بگذاریم و نمیدانیم هدف چیست ... آیا تعداد لایکهایمان را باید با این جملات از ذهن بیرون اماده ببریم بالا ... یا واقعیتها را بگوییم ایا کار یک ایرانی زمانی که بنام توریست خارجی میخورد قابل ستایش تر میشود ؟؟؟ نمیدانم قصد چه بود ولی هرچه بود توانست با روحیههای ما بازی کند به اشتراک بگذارید تا واقعیت به باقی دوستان برسد ... او بانویی ۷۵ ساله و عاشق طبیعت است."
۱۸.۱۰.۹۲
زنان خوب به بهشت می رسند، زنان بد به همه جا.....!
«پنجاه تا مرد کف اقیانوس می دونی یعنی چی؟ یعنی یه شروع خوب!».
«زن خوب مثل دایناسور میمونه که نسلش خیلی وقته که منقرض شده؛ اما مرد خوب مثل سیمرغه، که از اولش هم وجود خارجی نداشته!».
«وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیگزاگ تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟ هیچی، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده!».
«خدا وقتی آدم رو خلق کرد داشت تمرین می کرد؛ حوا رو که آفرید گفت کار نیکو کردن از پر کردن است!».
«مواد لازم برای درست کردن مرد: مواد خود را حرام نکنید؛ مردها درست شدنی نیستند!».
یک: این به اصطلاح «طنز»های بی مایه و مردستیز، که وسط یارکشی های زنانه و مردانه، زنان برای «ضدحال» زدن به مردان از آنها استفاده می کنند؛ شوخی هایی هستند که گاهی این و آن گمان می کنند مایی که «طرفدار حقوق زنان» هستیم، از شنیدنشان خوشحال خواهیم شد! نتیجه ی خواندن یا شنیدنشان برای من یکی که همیشه یک لبخند ماسیده روی لبم بوده. درست شبیه همان وقت هایی که این شوخی های بی مزه را با زنان می کنند. البته بعضیها موضعشان در مقابل همهی این شوخیها (چه زن ستیز باشد و چه مرد ستیز) این برداشت است که «این ها فقط شوخی اند». ولی برای منی که فکر می کنم هیچ شوخی ای «فقط» شوخی نیست، قاعدتا فرقی نیست بین زنستیز یا مردستیز بودنش. اینکه بگوییم «مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست، چون زن ها از عقلشون استفاده هم می کنند»، همانقدر شوخیِ زننده، جنسیت گرا و نادرستیست که پیش تر از این می گفتند «عقل ده تا زن به اندازهی یک مرغ هم نیست»؛ (که البته این دومی را به «شوخی» نمی گفته اند). مردستیز شدن ادبیات و شوخیها و کاریکاتورها، فقط برعکس شدن رویه ی ظلمیست که ما از اساس با وجودش مخالفیم. اینکه این مثلا «شوخی»ها، تا پریروز زنستیز بوده (همه ی زنان را در یک ردیف قرار می داده و تمسخرشان می کرده) و حالا مردستیز شده (همهی مردان را در یک ردیف قرار میدهد و تمسخرشان میکند)، ماهیتِ این نگاه نادرستِ جنسیت محور را از بین نبرده، فقط آن را از شکلی به شکل دیگر در آورده. در واقع ما با یک «تطور» روبروییم، نه تغییر یا تحول.
۱۳.۱۰.۹۲
۷.۱۰.۹۲
محققان کشورمان در درمان شایعترین علت انسدادی مجاری ادراری تکنیک بیسابقهای را ابداع کردند.
محققان کشورمان موفق به ابداع یک تکنیک بیسابقه در جهان برای درمان بیماری «تنگی محل اتصال لگنچه کلیه به حالب» به عنوان شایعترین علت انسداد در سیستم ادراری شدند.
به گزارش ایسنا، لگنچه در کلیه محلی است که ادرار تولید شده توسط کلیه در آن میریزد و سپس از لگنچه وارد حالب شده و به مثانه منتقل میشود. لگنچه کلیه در قسمت پایین به حالب منتهی میشود؛ محلی که لگنچه کلیه به حالب متصل میشود ممکن است تنگ باشد که به آن تنگی محل اتصال حالب به لگنچه کلیه یاUreteropelvic Junction Obstruction یا به اختصار UPJO میگویند.
دکتر اکبر نورعلیزاده، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفتوگو با ایسنا درباره تکنیک جدید درمانی خود و همکارانش گفت: تا پیش از این تصور میشد که عروق، مسؤول تنگی محل اتصال لگنچه کلیه به حالب نیستند؛ اما در تحقیقاتی که ما انجام دادیم، پی بردیم که فشار عروق در برخی بیماران باعث ایجاد این تنگی و انسداد در سیستم ادراری میشود.
۳۰.۹.۹۲
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز ..... نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل
شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه
نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی
کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم
اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند
دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز
ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را
بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران
که در راه است فصــــــــل نوبهاران….
یلدا شاد باش
واژهٔ «یلدا» ریشهٔ سریانی دارد و بهمعنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکستناپذیر مینامند.
ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانستهاست.
چلّه، دو موقعیت گاهشمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز). واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفآ نشاندهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزامآ چهل روزه) است.
ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانستهاست.
چلّه، دو موقعیت گاهشمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز). واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفآ نشاندهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزامآ چهل روزه) است.
امروز شنبه مردم در تدارک مهمانی و تهیه میوه برای شب یلدا هستند.... قیمت انواع میوه در شب یلدا
اگر امروز در سطح شهر به رفتوآمد مردم دقت کنیم در مییابیم اکثر مردم به واحدهای میوهفروشی مراجعه کرده و با در دست داشتن کیسههای میوه در حال حرکت هستند.
در چند روز گذشته خبرگان این صنف پیشبینی کردهاند برخی از اقلام میوه دچار افزایش قیمت خواهد شد، اما به گفتهی میوهفروشان سطح شهر افزایش قیمت مانند سالهای گذشته نبوده است.
در حال حاضر در مرکز شهر آناناس که بیشتر برای تزیین سبدهای گل مورد استفاده قرار میگیرد دانهای ۲۸ تا ۳۰ هزار تومان، انار کیلویی ۶۰۰۰ تومان، پرتقال کیلویی۲۵۰۰ تومان، نارنگی کیلویی ۴۰۰۰ تومان، کیوی کیلویی ۴۰۰۰ تومان، موز کیلویی ۵۰۰۰ تومان، خیار کیلویی ۴۰۰۰ تومان و هندوانه شب یلدا کیلویی ۱۲۰۰ تومان به فروش میرسد.
قیمت میوه در میادین ترهبار
بنا بر فاکتورهای رسمی و غیررسمی خرید میوهفروشان از میادین، قیمت هر دانه آناناس در سطح میدان ۲۲ هزار تومان، هر کیلو انار ۴۰۰۰ تومان، پرتقال ۲۰۰۰ تومان، کیوی ۳۰۰۰ تومان، موز ۴۰۰۰ تومان، خیار ۳۰۰۰ تومان و هندوانه کیلویی ۸۰۰ تومان عرضه میشود.
با توجه به قیمت روزهای گذشته و امروز متوجه میشویم که قیمت موز و خیار به شدت افزایش یافته است زیرا قیمت موز در چند روز گذشته کیلویی ۲۸۰۰ تومان بود.
منبع
یلدای ایرانی سند انکار ناپذیری برای دانش عظیم ستاره شناسی نیاکانمان در هزاران سال پیش است.
امروز(شنبه ۳۰ آذرماه برابر با ۲۱ دسامبر ۲۰۱۳) شب یلدای ایرانی است که سنتی هزاران ساله میباشد، یعنی نیاکان ما هزاران سال پیش میدانستند که چگونه زمین به دورِ خورشید میچرخیده و تمامی تحرکات کیهانی را محاسبه میکردند. ایرانیها محاسبه کردهاند که ساکنان نیمکره شمالی زمین شاهد کوتاهترین روز و بلندترین شب سال خواهند بود که نشانگر یکی از چهار ایستگاه اصلی مسیر زمین در سفر سالانه آن به دور خورشید است.
محور چرخش زمین تقریبا در فضا ثابت است، حتی در حالت چرخش زمین بدور خورشید در طول یکسال این محور تغییر نمیکند.
در نتیجه وقتی زمین در مکان خاصی از مدار قرار میگیرد، نیمکره شمالی بسمت خورشید متمایل شده و ساکنان این مناطق شاهد آغاز فصل تابستان خواهند بود.
شش ماه بعد وقتی زمین در جهت مخالف خورشید قرار میگیرد، نیمکره شمالی از خورشید دور شده و فصل زمستان آغاز میشود؛ در این زمان ساکنان نیمکره جنوبی شاهد انقلاب تابستانی هستند.
۲۸.۹.۹۲
سانتور, مانتیکورا
قنطروس یا سانتور یا نیم اسب در میان اساطیر جز معروفترین موجودات است. سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع میشد به جای آن قرار دارد.
قنطورس یا سانتور، نام اَخلاف ایکسیون، پادشاه تسالی، بود. ایکسیون به خاطر قتل پدرزنش، عذاب وجدان داشت. زئوس بر او ترحم کرد و او را به کوه المپ برد. اما ایکسیون عاشق هِرا همسر زئوس شد. زئوس از ماوقع مطلع شد و ابری را به شکل هرا به سراغ ایکسیون فرستاد. از نزدیکی ایکسیون و این ابر موجودی به اسم سانتاروس به دنیا آمد و از آمیزش او با مادیانهای کوه پلیون، سانتورها بوجود آمدند. اکثر آنها موجوداتی رام نشده و وحشی بودند و به مستی و مسائل شهوانی شهرت دارند. تنها استثناء در این میان سانتور خردمند کیرون بود.
این موجود افسانهای را به یونان و افسانههای یونانی و خدایان یونانی نسبت داده و افسانههای زیادی در باره آن ذکر کرده اند. ولی تنها کشوری که آثار این موجود خیالی را در خودش جا داده ایران است و در هیچ کجای دنیا کوچکترین نشانی از این موجود خیالی ( بجز نوشته و داستان ) نیست. در حالی که در تخت جمشید و در کاوشگریهای لرستان و مرکز، آذربایجان و شمال ایران تعداد بیشمار، به شکل نیمی انسان و نیمی از حیوانات مختلف بدست آمده است.
این اثر (سانتور) که از جنس برنز و به ارتفاع ۱۸.۷ س.م. و پهنای ۱۸.۲ س.م. است، در سده ی هفتم یا هشتم پیش از میلاد در منطقهای که اکنون لرستان خوانده می شود، ساخته شده و اکنون در موزه لوور نگهداری میشود.
این تندیس که نمایی تمام رخ دارد، موجودی خیالین را به تصویر می کشد که نیمه انسان (آندروسفالوس = موجودی با سر انسان و بدن جانور) است. دو شاخی که بر سر این موجود هست نشانی از ماورایی بودن آن دارند. انتهای بالِ این موجود، به سرِ هیولایی وحشی که در حالِ حمله ور شدن است ختم می شود. بندی هم به سوراخ انتهایی بال متصل است. این اثر که در دوره ی سوم عصر آهن ساخته شده، جفت دیگری نیز داشته که بهم متصل بوده اند ولی تنها این بخش باقی مانده است. این موجود افسانهای بر روی جانور کوچکی ایستاده است که در حقیقت نشانگر قدرت اوست. این جانور همچنین خط زمینهای که اثر بر روی آن بنا شده را تشکیل می دهد.
سانتورها قدرت تکلم انسان را دارند و در رنگهای گوناگون یافت میشوند. سانتورها با روشهای ویژهای از دید انسانها مخفی میمانند. همچنین آنها در جنگل زندگی میکنند و زیستگاه اصلیشان ایران بزرگ است.
سانتورها روشهای ویژهای در استتار و مخفی ماندن دارند که این روشها هنوز در پردهای از ابهام قرار دارد. آنها به صورت قبیلهای زندگی میکنند و از علومشان برای زندگی استفاده میکنند... سانتورها بر علوم سحر آمیز شفا و پیش گویی و همچنین نجوم تسلط خاصی دارند.
تیراندازی سانتورها با تیر و کمان زبانزد خاص و عام است. اکثر سانتورها از برخورد و معاشرت با انسانها خشنود نمیشوند و خود را بسیار برتر از انسان میدانند و با انسان بر خورد خوبی ندارند. تنها سانتور نیکرفتار اساطیر کیرون نام داشت که آموزگار بسیاری از پهلوانان مانند آشیل، یاسون و آکتئون بود که با تیر هراکلس از پای درآمد!
این طبقه از دوزخ مخصوص متجاوزین میباشد که به ۳ منطقه تقسیم میشود. منطقه اول دستهای از متجاوزین هستند که به دیگران تعدی کردهاند، یعنی یا زندگی آنان را و یا اموال آنان را مورد تجاوز قرار داده اند ( آدم کشها و دزد ها). ظالمان و غارتگران بزرگ تاریخ، مانند اسکندر و آتیلا پادشاه معروف هیاطله از این دسته از دوزخیانند و در این منطقه از دوزخ مجازات میشوند.
در تمام این منطقه از طبقه هفتم، (گودالی ژرف و کمانی شکل که بر اثر این وضع خاص خود، همهٔ دشت را در برابر خویش داشت)رودخانهای جوشان جاری است، که در آن به جای آب، خون جریان دارد، و ارواح ظالمین و خونخواران در آن غوطهورند ومجازاتشان این است که تا ابد درون این رودخانه خون بخورند، چرا که در زندگی دنیوی از خونخواری سیر نمیشدند.
نگهبان این دسته از دوزخیان، سانتورها هستند، که حیوانات افسانهای هستند که نیمه اسب و نیمه انسان میباشند، و این و سانتورها هر زمان که گناهکاری سرش را از امواج جوشان خون بیرون میاورد با تیرهای خود آنها را تیر باران میکنند و مجبورشان میکنند دوباره سر در خون کنند.
و عمق این رود در یک طرف تا نزدیک پا هاست و هر چقدر به طرف دیگر میرویم عمیقتر شده تا جای که تا نزدیک مژگان میرسد
(و در فاصلهٔ میان صخره و گودال، سنتوریهای مسلح به تیر و کمان، همچو آن روزگارن که در روی زمین به شکار میرفتند، در دنبال هم میدویدند.)
دانته چون هنوز زنده است و روح نیست و در نتیجه نمیتواند مثل ویرژیل پرواز کند، به خواهش ویرژیل از سنتوری ها، یکی از سنتوریها دانته را بر پشت خویش مینشاند تا پاهایش در آب جوشان سوخته نشود و این کار را نسوس که یک سنتوری میباشد انجام میدهد.(نسوس سنتوری بود که عاشق دیانیرا زن هرکول پهلوان نامی یونان شد و خواست به او تجاوز کند که هرکول با یک تیر او را از پا در آورد و نسوس قبل از اینکه بمیرد مشتی از خون خود را به لباس خود الود و آنرا به دیانیرا داد و بدو گفت اگر هرکول این لباس را بر تن کند، دیگر به زنش خیانت نخواهد کرد، و دیانیرا چندی بعد که نسبت به هرکول مشکوک شده بود آن لباس را برای هرکول فرستاد و هرکول چون آن لباس را به تن کرد دچار عذابی شد که طاقت او را برید و هرکول برای رهایی از آن عذاب جنگلی که در آن بود آتش زد و خود نیز در آتش سوخت، و نسوس به این ترتیب انتقام خود را از قاتل خود گرفت و اصطلاح نسوس خودش انتقام مرگ خویش را کشید یک اصطلاح رایج و معروف در غرب میباشد)
و دانته سرود دوازدهم کتاب خود را با این جملات پایان میدهد:
تفو بر توای آزمندی نا بخردانه وای خشم جنون آمیز که ما را در دوران کوتاه زندگی چنین سخت در زیر مهمیز خویش داری، و از آن پس نیز، در حیات جاودان با چنین رنجی دمسازمان میکنی.
سلمان رشدی نیزدر قسمت و یا بخش سوم کتاب آیات شیطانی از این سانتورها سخن گفته و این بخش کتاب خود را به آنها اختصاص میدهد.
سلمان رشدی مینویسد:
سانتور یا مردخوار (پارسی = مانتیکورا) موجود افسانهای از گونههای شیمر است. این جانور سر و صورت یک انسان ( اغلب مرد ) و چشمان خاکستری دارد و بدن قهوهای رنگ به شکل شیر و دم آن مانند عقرب ( و گاهی اوقات اژدها ) میباشد.
اندازه این جانور از شیر بزرگ تر و از اسب کوچکتر است و بدنش کمی درشت تر از شیر است.
شکار سانتورها در افسانهها بسیار جذاب است . وی ابتدا با نیش دم عقرب مانند خود زهری کشنده به شکار تزریق میکند و دردی در وجود او ایجاد میکند. سپس وقتی مطمئن شد که شکار دیگر قدرت حرکت ندارد قسمتس از گوشت او را میکند و به کناری می اندازد ... زهر خود به خود از زخم بوجود آمده خارج میشود.
سپس سانتور در حالی که آواز لالایی مانندی را زمزمه میکند شکار را می بلعد.
سانتورها از نژاد شیمرها هستند. شیمرها موجوداتی به شکل بز هستند که سر شیر و دم اژدها دارند. آن خود انواع گوناگونی دارند و در میان آنها سانتورها قهوهای و مانتیکورهای بال دار نیز وجود دارند.
مانتیکور هایی که بال دارند نمیتوانند دم اژدها داشته باشند
سانتور در اصل از افسانههای پارسی قدیم است. واژه سانتور تحریفی از واژه پارسی مردخوار است. نخستین بار یک نویسندهٔ ایرانی در یاداشت هایی که به زبان پهلوی تالیف شده بود از این موجود یاد کرد که بعدها به قسمت شمال غربی ایران کهن که منطقهٔ یونان است منتقل شد و با کمک تحریف تاریخ به یونان رسید که اکنون از این افسانه به عنوان افسانهای یونانی یاد میکنند. سانتور (منتیکر) واژهٔ انگلیسی نام این موجود است که از واژهٔ لاتین مانتیکورا گرفته شده که خود این واژه لاتین ریشه در واژهٔ پارسی مانتیچوراس دارد و آن نیز از پارسی باستانی مرتیخور گرفته شده و نام دیوی آدم خوار است.
سلمان رشدی به طور تمثیلی در آیات شیطانی مینویسد که غربیها، مهاجرین و پناهندهها رو بمرور زمان بموجودات عجیب و غریبی تبدیل میکنند( به مانتیکورهای که هیبتی وحشتناک دارند) کنایه از اینکه خارجیها در کشورهای غربی اصالت و موجودیت خویش را از دست میدهند.
در جایی از کتاب آیات شیطانی چنین آمده است:
مانتیکور با لحنی خشم الود گفت: "موضوع این است که بعضی از ماها (خارجیها) حاضر نیستیم این وضع رو تحمل کنیم، ما میخواهیم قبل از اینکه آنها ما رو به چیزهایی بدتر تبدیلمان کنند از اینجا فرار کنیم، من هر شب احساس میکنم قسمت تازهای از بدنم دارد تغییر میکند."
باز یلدا با ترانه....... مژده ای ایرانی ها، یلدا در راه است.
یلدا یکی از دهها جشن ملی ایرانی هاست. جشنهایی که آنچنان با روح و معنی و زیباست که حتی از یادآوری آنها، قلبها بی اختیار لبریز از شور و شادی میشود.
ما ایرانیها ملتی بودیم و هستیم که بیشترین احترام را به طبیعت میگذاشتیم. عاشق طبیعت بودیم و هستیم، و به همین مناسبت هم هر گونه اتفاقات طبیعی از نظر ما ارزشمند بود تا جایی که آنها را جشن میگرفتیم، مثلا وقتی پائیز و برداشت محصول میرسد، ما ایرانیها جشنهای مهرگان را داریم که در گذشته نچندان دور با شکوه هر چه بیشتر برگزار میشد. وقتی بلندترین شب سال فرا میرسید، ما به شادمانی میپردازیم و جشن میگیریم و خوشمزترین خوراکیها را تهیه کرده و دوره هم جمع میشویم و میگوییم و میخندیم. وقتی اعتدال در شبانه روز برقرار میشود و درست ۱۲ ساعت روز است و ۱۲ ساعت شب و زمین درست یک بار به دوره خورشید چرخیده است، باز ما ایرانیها جشن گرفته و نوروز مینامیم و سال نو را با سپاس به پروردگار به خاطر سالی که گذشت و نیایش برای سال جدید با شعر، موسیقی و شیرینی و شادی آغاز میکنیم. (دانشمندان ما، بلندترین شب سال و این اعتدال و گرد بودن زمین و چرخش آن به دوره خورشید که درست یک سال شمسی طول میکشیده است را با دانش بینظیر ستاره شناسی که در ایران وجود داشته است را کشف کردهاند، و برگزاری یلدا، مهرگان و نوروز و دهها جشن دیگر که به مرور و با وجود حضور موزیانه ۶۰۰ ساله دشمن در ایران به دست فراموشی سپرده شدند، به هر حال برگزاری این جشنهای باقی مانده به وسیله ایرانیها شاهد عظمت دانش ستاره شناسی ایرانیها است) ما عاشق ساختن بوستان و گلستان بودیم. در علم ستاره شناسایی و کشف آسمانها هنوز بی رقیبیم، و هنوز که هنوز است از مقالات خیام دانشمند دانشمندان دنیا استفاده میشود، همان مقالههای که در غرب در گاو صندوقها نگهداری میشود. هنوز اگر دارویی به درد بشر بخورد، همانهایی است که از دانش ابو علی سینا دانشمند ایرانی گرفته شده، ( همان دانشمندی که کتابهایش در غرب موجود است و برای ما چیزی از آن باقی نمانده) از رازی از مجوسی و از هزاران پزشک ارجمند ایرانی گرفته شده، و ما ایرانیها هزاران دلیل داریم که به ایرانی بودن خودمان افتخار کنیم و بی خیال از تبلیغات احمقانه و مغرضانه مشتی روانی نوکیسه که به یمن چپاول، دزدی، کشتار بیگناهان و آوارگی بیچارگان به لفت و لیسی رسیدند، و با حماقت دنیا و طبیعت مورد احترام ایرانیها را نابود کردند، به ایرانی بودن خودمان فخر بفروشیم.
یلدا، شب چله فرخنده باد
۲۴.۹.۹۲
موطن اصلى نيشكر كشور ایران است
كشت نيشكر به عنوان يكى از محصولات عمده كشاورزى و كالاهاى استراتژيك، قدمتى كهن در ايران دارد. نوشته ها و متون كهن تاريخى مؤيد اين نكته است كه ايران از خاستگاه هاى كهن توليد نيشكر در دوران باستان بوده است. اين در حاليست كه متأسفانه در سال هاى اخير، كشور ما به يكى از وارد كنندگان مهم اين محصول تبديل شده است. مقاله پيش رو نگاهى به اين مسأله دارد.
طبق شواهد تاريخى موجود موطن اصلى نيشكر كشور ایران است. به طورى كه در نوشته هاى تاريخى آمده، نيشكر از ابتدا از ایران در ۷۰۰ سال پیش از ميلاد به چين رفته است.
تمدنهایی که در داخل امپراطوری ایران نبودند نیشکر را نمیشناختند ، چنان كه هرودوت از اين گياه صحبت كرده و استرابون آن را نى پارسی كه عسل مى دهد ناميده است. پلنيوس رومى و يونانى ها بعد از او نيز از نيشكر به عنوان نمك پارسی ياد كرده اند، اين گياه صنعتى و مهم بعدها به جنوب اروپا و اسپانيا و جزيره قنارى و از آنجا به برزيل و مكزيك رفته و به كشت و زرع آن پرداخته اند . در كشور ما ايران، سابقه كشت نيشكر به ۲ هزار سال پيش از میلاد مى رسد به طورى كه در ايران بزرگ علاوه بر مناطق جنوب غربى (خوزيا) به معنى سرزمين شكر خيز (خوزستان فعلى) در منطقه جنوب شرقى ايران نيز كه به آراخوزيا (به معنى سرزمين شكرخيز آريايى) ناميده مى شد و امروز قندهار ناميده مى شود نيز كشت نيشكر به ميزان زياد وجود داشته است.
شايد نام فعلى (قندهار) نيز يادآور اسم قديمى اين قسمت و نشان دهنده وجود زراعت و كشت همين محصول ارزشمند صنعتى در اين منطقه بوده است. كشت نيشكر در ايران علاوه بر اين ۲ منطقه مهم در منطقه مازندران نيز به طور وسيع و گسترده اى بساط و توسعه داشته است.
حتى حكيم ابوالقاسم فردوسى حماسه سراى تواناى ايران در كتاب گرانقدرش شاهنامه از آن بارها ياد كرده است. در زمان ساسانيان در ايران كشت قلمه نيشكر و استحصال شكر از آن به طور همه جانبه اى مورد توجه ايرانيان بوده است و این توسعه و استفاده از نیشکر و شیرینیهای ایرانی تا دوران قاجارها ادامه داشته و سپس در این دوران و بعد از روی کار آمدن دولتی غیر ایرانی و وابسته به استعمار غرب، متأسفانه به تدريج كشت نيشكر در ايران از بين رفت.
آخرين مزارع نيشكر در خوزستان نابود شد توجه به نيشكر و زراعت آن در ايران تا نزدیک به دو قرن به فراموشى سپرده شد تا اين كه مجدداً از اوايل سلطنت رضا شاه کبیر و همگام با توجه به رشد صنايع مجدداً دولت در فكر توجه به كشت نيشكر در مناطق مستعد شد و نخستين منطقه اى كه در اين زمان در اولويت قرار گرفت منطقه قديمى و باستانى مازندران بود كه سابقه تاريخى درباره كشت اين گياه ارزشمند داشت.
دولت ايران در اين هنگام تصميم گرفت كه اقدامات لازم درباره كشت نيشكر و استحصال شكر از اين گياه را در مازندران آغاز كند . اتفاق ميمون و مباركى كه سرآغاز توجه مجدد به برآوردن شكر از شكر سرخ بود . (كارخانه شكرسازى در ميدان ارگ سارى تمام شده در اوايل شعبان، قند سفيدى از شكر سرخ آنجا ريختند).
پری بافی, هنری از هم میهنان عصر حجر یمان!
پری بافی یکی از هنرها و صنایع دستی اقوام جنوب ایران است که با استفاده از برگ های درخت خرما صورت می گیرد.
مردمی که در یکی از ثروتمندترین سرزمینها به شکل انسانهای نخستین و عصر حجری زندگی میکنند و برای سلامتی آل محمد و یا سعودیها روزی هزار بار فقط صلوات میفرستند و همین صلواتها دعا به جان اعرابمیشود تا آنها در کاخ و در بهشت لذت زندگی را ببرند!!
و ایرانی نه دهقان نه ترک و نه تازی بود، و البته سخنها به کردار بازی بود!
مردمی که در یکی از ثروتمندترین سرزمینها به شکل انسانهای نخستین و عصر حجری زندگی میکنند و برای سلامتی آل محمد و یا سعودیها روزی هزار بار فقط صلوات میفرستند و همین صلواتها دعا به جان اعرابمیشود تا آنها در کاخ و در بهشت لذت زندگی را ببرند!!
و ایرانی نه دهقان نه ترک و نه تازی بود، و البته سخنها به کردار بازی بود!
۲۰.۹.۹۲
چایی دم کونم بخور!
بقول بیبی خاتون که هر وقت میخواست چایی درست کنه، میگفت: چایی دم کونم بخور!
( در این دفتر بدستورات داده شده در مقاله زیر فقط در حد خواندن اعتبار داده میشود، مسئولیت نتایج استفاده از این دستورها با خرد خود خواننده است.)
رایجترین نوشیدنی ما چای است اما به گفته متخصصان طب سنتی زیاده روی در مصرف آن توصیه نمی شود، بنابراین بد نیست در کنار آن نوشیدنیهای جایگزین مانند انواع دم نوشهای گیاهی را هم امتحان کنید که هم راحت تهیه می شوند و هم هر نوع سلیقهای را پوشش می دهند.
جوشاندهها از جوشیدن دانه، ریشه یا برگ گیاهان در آب جوش تهیه می شوند. حالا شاید این سئوال پیش بیاید که چه تفاوتی بین دم نوش و جوشانده وجود دارد؟
( در این دفتر بدستورات داده شده در مقاله زیر فقط در حد خواندن اعتبار داده میشود، مسئولیت نتایج استفاده از این دستورها با خرد خود خواننده است.)
رایجترین نوشیدنی ما چای است اما به گفته متخصصان طب سنتی زیاده روی در مصرف آن توصیه نمی شود، بنابراین بد نیست در کنار آن نوشیدنیهای جایگزین مانند انواع دم نوشهای گیاهی را هم امتحان کنید که هم راحت تهیه می شوند و هم هر نوع سلیقهای را پوشش می دهند.
جوشاندهها از جوشیدن دانه، ریشه یا برگ گیاهان در آب جوش تهیه می شوند. حالا شاید این سئوال پیش بیاید که چه تفاوتی بین دم نوش و جوشانده وجود دارد؟
۱۹.۹.۹۲
زبان پارسی زبان ملی ایرانی ها است
آیا میدانستید که در کشور آمریکا نزدیک به ۳۵ میلیون اسپانیولیزبان وجود دارد؟ (منبع۱)
آیا میدانستید که در آمریکا نزدیک به ۲۵ میلیون آلمانی، ایتالیایی، چینی، پارسی، فرانسوی، ویتنامی، تاگالوگ و... وجود دارد؟(منبع۲)
آیا میدانستید در آمریکا نزدیک به ۴۰ میلیون سیاهپوست وجود دارد که بیگمان زبان کهن و راستین آنها انگلیسی نبوده و آفریقایی بوده. (منبع۳)
یک زبان ملی یعنی زبان «انگلیسی» در کشور آمریکا به عنوان پیوند دهندهی این اقوام (و حتی ملتها) گوناگون وجود دارد و آموزشگاههای دولتی برای کودکان تدریس میشود. هیچکس این زبان ملی یعنی انگلیسی را زبان قوم انگلیس!! نمیداند و همه این زبان را زبان ملی خود میشناسند.
زبان پارسی قدیمیترین و پر بارترین و زندهترین زبان شناخته شده در دنیاست و زبان پارسی امروزی زبانی است که از شمالشرق ایران و خراسان بزرگ ، مرکز ، جنوب غرب ، جنوب و شمال ایران برخاسته است.
باید دانست که زبان پارسی بیش از ۵ هزار سال در میان دو سوم آسیا تا برخی از نقاط چین و روسیه به عنوان زبان ملی و پیوند دهنده نقش بازی کرده و دانشمندان، نویسندگان، ادیبان، شاعران و... از میان تک تک اقوام به این زبان غنا و پُرباری بخشیدهاند. و افتخارات و بزرگیهای آن مربوط به همگی اقوام ایرانی است.
با ویرایش نوشتار کوتاهی به قلم
کورش محسنی
---------------
منبع1 : "Language Spoken at Home by the U.S. Population, 2010", American Community Survey, U.S. Census Bureau, in World Almanac and Book of Facts 2012, p. 615.
منبع2: "Foreign Language Enrollments in United States Institutions of Higher Learning". MLA. fall 2002. Retrieved October 16, 2006.
منبع3)According to U.S. Poplock U.S. Popclock
اشتراک در:
پستها (Atom)