‏نمایش پست‌ها با برچسب خاندان پر افتخار پهلوی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خاندان پر افتخار پهلوی. نمایش همه پست‌ها

۱۸.۱۲.۹۵

کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود



زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود
پیــــشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشــــــانی نبود

زندگی و ‌مــــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت
زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود

کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد
کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود

در عدالتخانـــــه‌ی انصاف، زن شاهـــد نداشت
در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود

دادخواهیهـــــای زن می‌مانــد عمری بی‌جواب
آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود

بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود

از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی
ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود

نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان می‌داشتند
این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود

زن کجــا بافنــده می‌شــد بی‌نخ و دوک هنـــر
خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود

میـــوه‌های دکّـــه‌ی دانش فراوان بــــود ، لیک
بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود

در قفـــــــس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود

بهـــــــر زن، تقلیـــد تیه فتنه و چـــــاه بلاست
زیـــــــرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود

آب و رنـــگ از علم می‌بایست شــــرط برتری
بـــــــــا زمـــــــرّد یاره و لعل بـــــــدخشانی نبود

جلوه‌ی‌صد‌‌پرنیان،‌ چون‌یک قبای‌ساده نـیست
عـزت از شایستگی بود، از هوســــــرانی نبود

ارزش پوشنده، کفش و‌ جامــــــه را‌ ارزنده کرد
قــــدر و پستی، با گـــرانی و بـــــه ارزانی نبود

ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند
گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود

از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن
زیـــــــور و زر، پــــرده‌پـــــوشِ عیب نادانی نبود

عیب‌ها را جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و بــس
جامـــــــه‌ی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود

زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک
پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود

زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد
وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود

اهـــرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــــان
زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود

پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج
تـــــوشه‌ای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود

چشم و دل ر ا پـــرده می‌بایست، امـا از عفاف
چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود

خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار
ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود

شه‌نمی‌شد گر‌در این گمگشتـــه کشتی‌ناخدای
ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود

بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید
مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود

« پروین اعتصامی»

بر اساس بخشی از سخنان رضا شاه، پروین اعتصامی شعر گنج عفت «زن در ایران» را سروده است و اگر دقت کنید شروع این سروده با بخشی از سخنان رضا شاه آغاز می شود.




گیسو شاکردی: تا به کی خموشی ای زنان ایران
مارا بدم تیر نگه نتوان داشت
در خانه دلگیر نگه نتوان داشت
آنرا که سرزلف چو زنجیر بود
در خانه بزنجیر نگه نتوان داشت
دختران سیه روز تا به کی در افسوس
زیر دست مردان تا بچند محبوس
در چنین محیطی دختران ایران
تا بکی خموشی ای زنان ایران
هیچ کس خبر نیست فکر خیروشر نیست
ای رجال ایران زن مگر بشر نیست
چند در حجابی تا به کی بخوابی
از وجود شیخ است این چنین خرابی
مملکت خراب است ملتش بخواب است
ای زنان ملت وقت انقلاب است
مملکت خراب است ملتش بخواب است
ای زنان ملت وقت انقلاب است
دختران ملت تا به کی بذلت
برکَنید از سر چادر مذلت.....

بشاه پهلوی از جان دعاگوی ..... اگر پنهان و گر پیدایی‌ ای زن


روز جهانی‌ زن را به تمامی شیر زنان نجیب، شریف و بی‌ ادعای ایرانی‌ و هم میهنم شادباش گفته و بروان خردمند و بزرگ رضا شاه کبیر هزاران آفرین و درود میفرستم که زن تحقیر شده ایرانی‌ را تاج برسر گذاشت و عنوان ملکه را که از او گرفته بودند به زن ایرانی‌ بازگرداند.


جوان بخت و جهان‌آرایی‌ ای زن
جمال و زینت دنیایی‌ ای زن

صدف خانه است و صاحبخانه غواص
تو در وی گوهر یکتایی‌ ای زن

تو یکتا گوهری در درج خانه
وزان بهتر که گوهر زایی‌ ای زن

تو درعین لطافت زورمندی
تو هم گوهر توهم دریایی‌ ای زن

چو مغز اندرسر وچون هوش درمغز
بجا و لایق و شایایی‌ ای زن

تو نور دیدهٔ روشندلانی
ازیرا درخور و دربایی‌ ای زن

طبیعت خود چو کانی پر زلفظ است
تو آن الفاظ را معنایی‌ ای زن

تعالی‌الله که در باغ نکویی
چو گل پاکیزه و زیبایی‌ ای زن

خطا گفتم ز گل نیکوتری تو
که هم زیبا و هم دانایی‌ ای زن

ترا حاجت به آرایش نباشد
که خود پا تا بسر آرایی‌ ای زن

نعیم زندگی را باتو بینم
همانا نور چشم مایی‌ ای زن

معمای جهان حل کردی و باز
تو خود اصل معماهایی‌ ای زن

نبودی زندگی گر زن نبودی
وجود خلق را مبدایی‌ ای زن

بنای نیک‌بختی را به گیتی
تو هم معمار و هم بنایی‌ ای زن

کواکب جمله تن کوشند، چون تو
شبانگه گرم لالالایی‌ ای زن

بغلطد اشک انجم‌، چون بر طفل
تو چشم ازخواب خوش بگشایی‌ ای زن

طبیعت جذبهٔ عشق از تو آموخت
که تو خود عشق را مبنایی‌ ای زن

طبایع گاه لطف و گاه قهرند
تو لطف از فرق سر تا پایی‌ای زن

بهشت واقعی جایی است کز مهر
تو با فرزندگان آنجایی‌ ای زن

تواضع را چو خیزی پیش شوهر
همایون شاخهٔ طوبایی‌ ای زن

دربغا گر تو بااین هوش وادراک
بجهل از این فزون‌تر پایی‌ ای زن

دریغا کز حساب خود وطنرا
به نیمه تن فلج فرمایی‌ ای زن

بزرگا شهریارا کامر فرمود
کز این بیغوله بیرون آیی‌ ای زن

بشاه پهلوی از جان دعاگوی
اگر پنهان و گر پیدایی‌ای زن

ثنای بانو و شه‌دخت و شه‌پور
بکو گر پیر اگر برنایی‌ای زن

سوی علم وهنر بشتاب و کن شکر
که در این دورهٔ والایی‌ ای زن

حجاب شرم وعفت بیش‌تر کن
کنون کازاد، ره‌پیمایی‌ای زن

بکار علم وعفت کوش امروز
که مام مردم فردایی‌ ای زن.

ملک‌الشعرای بهار



۴.۸.۹۳

سالروز میلاد خجسته شاهنشاه ایران زمین بر عاشقان ایران فرخنده باد.


بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، در چنین روزی دیده به دنیا گشود و تا روزی که زنده بود عشق ایران را در قلب خود نگاه داشت. یک ایرانی‌ نمیتواند ایرانی‌ واقعی‌ باشد و نمیتواند ادعای میهن دوستی داشته باشد، اگر مراتب احترام عمیق و خالص خود را نسبت به این بزرگ مرد که هدفش تنها آبادی و عظمت ایران بود، نشان ندهد.

اهورامزدای ایران شادی، آرامش و بزرگی‌ به روح و فر ایزدی این شاهنشاه بزرگ عنایت بفرماید که تا زنده بود، تمامی منطقه در شادی و آرامش بسر میبرد و مردم روزگاری طبیعی و با عزتی داشتند.




۸.۶.۹۳

به بهانه ششم شهریور و اشغال ایران از طرف جنایتکاران


اهمیت شهریور۱۳۲۰ و وقایع آن دوران در تاریخ سیاسی ایران غیرقابل انکار است. آنچه در جنگ جهانی دوم روی می دهد و حوادثی که در آن سال‌ها ایران از سر می گذراند به همراه تحولات نظامی و دیپلماسی ایران بخش هایی مهم از تاریخ ایران هستند. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند و سه روز بعد، ارتشی که دودهه نیمی از بودجه کشور هزینه آن شده بود با خیانت افسران ارشد که خود را به انگلیس‌ها واگذار کرده بودند و به همین مناسبت نیز پیش از حمله متفقین تمامی سرباز‌ها را به خانه فرستاده و پادگان‌ها را تعطیل کرده بودند، تسلیم شد! بعد‌ها رضا شاه مسببین را مجازات کرد ولی‌ دیگر سودی نداشت. فروپاشی ارتش ایران در سال ۱۳۲۰ نه فقط اهمیت تاریخی دارد بلکه نگاهی تازه به حوزه اقلیت خائن در کشور را به ما ارایه می کند. ششم شهریور بهانه نوشتن این مقاله است که به ارزیابی اوضاع ایران در جنگ جهانی دوم میپردازد.

۲۸.۵.۹۳

تصاویری از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله

تصاویری از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، که در زمان شاه فقید ایران برگزار شد و با هدف زنده کردن تاریخ این مردم انجام پذیرفت، تاریخی‌ که به مدت ۲۰۰ سال در طی‌ دوران حکومت آخوند‌های قاجار دست نشانده اروپا سعی‌ در محو کردنش شده بود، همان کاری که امروز توسط آخوند‌های جمهوری اسلامی وابسته و دست نشانده اروپا مجددا در حال اجرا است.

۲۸.۴.۹۳

زمانی‌ در ایران مردم ایرانی زندگی‌ میکردند


زمانی‌ نه چندان دور در ایران زندگی‌ در بردگی و اسارت غربی جنایتکار و نوکران ترک و عرب آن خلاصه نمی‌شد!
بخش کوچکی از تصاویر ایران پیش از اشغال توسط غربی جنایتکار تحت عنوان انقلاب اسلامی! ایران کهن‌ترین تمدن دنیا.

۱۵.۴.۹۳

نامه خوان کارلوس پادشاه اسپانیا دو سال پیش از انقلاب شوم اسلامی - غربی، به شاه فقید ایران


نامه خوان کارلوس پادشاه اسپانیا دو سال پیش از انقلاب شوم اسلامی - غربی، به شاه فقید ایران و درخواست عاجزانه کمک از وی، نشان دهنده این است که پیش از انقلاب ایران اروپا در چه فقر و ورشکستگی دست و پا میزد و اگر در ایران انقلاب نشده بود، وقوع یک جنگ بزرگ جهانی‌ اجتناب ناپذیر بود.
در ۲۲ ژوئن ۱۹۷۷ -یعنی حدود یک سال و نیم بعد از سلطنت- خوان کارلوس نسبتا جوان وارث فرانکو، طی نامه‌ای محرمانه و دوستانه به محمدرضا پهلوی شاه فقید ایران که سی وششمین سال سلطنت خود را می گذراند، ضمن تشریح موقعیت کشور اسپانیا و بیان نگرانی‌اش از ظهور و حضور کمونیست‌ها و سوسیالیست‌های مورد حمایت احزاب چپ اروپا، با اشاره به نبود هیچ زیرساخت سیاسی در کشورش که در دوران فرانکو همه از میان رفته است و با تاکید بر عهد خود برای تحکیم دموکراسی در اسپانیا ،۱۰میلیون دلار کمک، برای حزب متعلق به نخست وزیر دموکرات پیشه و اصلاح طلب خود یعنی آدولفو سوارز تقاضا می کند.


متن نامه خوان کارلوس:
۲۲ ژوئن ۱۹۷۷ – کاخ زارزوئلا
برادر عزیزم،
در ابتدا، مایلم بگویم چقدر از شما به خاطر فرستادن خواهرزاده خود، والاگهر شهرام، برای ملاقات با من ممنونم، که سبب شد پاسخ سریعی به تقاضای من در لحظه‌ای دشوار برای کشورم، داده شود.

بعد مایلم شرحی از اوضاع سیاسی اسپانیا و گسترش مبارزات احزاب سیاسی را در طول انتخابات پارلمانی و قبل و بعد از آن به عرض شما برسانم.

۴۰سال حکومت رژیمی کاملا فردی اثرات مثبتی برای اسپانیا داشته است، اما درعین حال اسپانیا را در وضعیت تاسف بار فقدان ساختارهای سیاسی باقی گذاشته که خطر عظیمی را متوجه ثبات سلطنت می کند. پس از شش ماه زمامداری آریاس، که من آن را هم به همین نحو به ارث برده بودم، در ژوییه ۱۹۷۶ مرد جوان تر و سازش ناپذیرتری را به نخست وزیری منصوب کردم که او را به خوبی می شناختم و از اعتماد کامل من برخوردار بود: آدولفو سوارز.

از آن لحظه به بعد سوگند یاد کرده‌ام که در مسیر دموکراسی گام نهم و سعی کنم که همیشه یک قدم جلوتر از وقایع باشم تا بتوانم از وضعی شبیه آنچه در پرتغال روی داده و می تواند عواقب خطرناک تری برای کشور من در بر داشته باشد، پیشگیری کنم.




۲۰.۱.۹۳

پادشاهی که به ایران و ایرانی‌ عشق می‌ورزید و برای خوشبختی‌ کشور و مردمش ۲۴ ساعت تلاش میکرد.


پس از جنگ جهانی‌ دوم و پس از آنکه با فشار امریکا ، انگلیس‌ها که به هیچ وجه حاضر به خروج از ایران نبودند، مجبور به ترک خاک ایران شدند، انگلیسی‌‌هایی‌ که بنا به رسم و عادت همیشگی‌ شان که به یک کشور زالو صفت میچسبند و تا آن کشور را به سرزمین سوخته و خشک و پر از خرافات و ویرانه تبدیل نکنند، و تمامی منابع و ثروت‌های آن کشور را چپاول نکنند و زیبای‌ها و طبیعت‌اش را نابود نسازند و آثار باستانی و تاریخش را از بین نبرند و ملتی فقیر، تهی مغز، و زامبی درست نکنند، دست بر دار نیستند!

 و همچنین فشار آمریکا مبنی بر خروج ارتش شوروی در سال ۱۳۲۵ و آزاد سازی خاک اشغال شده ایران که به طور غیر قانونی‌ و وحشیانه از طرف وحشی‌های انگلیسی‌ و روس انجام پذیرفته بود،

 و همچنین کمک آمریکا به ایران برای ساختن دوباره ایران که به خاطر انگلیسی‌‌های وحشی به ویرانه تبدیل شده بود و هر چه رضا شاه کبیر ساخته بود مورد هجوم آنان واقع شده بود،
و حمایت آمریکا از شاه جوان ایران، باعث شد تا روابط ایران و آمریکا بسیار نزدیک و دوستانه گردد و شاه ایران تقریبا خودش را مدیون امریکای‌ها می‌دانست. امریکای‌هایی‌ که اولین اقدامشان در ایران مبارزه با بیماری‌های هولناکی بود که بر اثر جنگ تحمیلی به ایران، در کشورمان به صورت اپیدمی و همه‌گیر شایع گشته بود.

دومین کار امریکای‌ها در ایران ساختن ارتش نابود شده ایران بود.
به گزارش سرویس تاریخ فرارو، هم زمان با گسترش روابط شاه و امریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۳۰ خرداد ۱۳۲۶ یک قرارداد ۱۰ میلیون دلاری فروش سلاح به ایران به امضا رسید. تا ارتش ایران دوباره ساخته شده و مدرنیزه گردد.

در ادامه شاه جوان به دعوت هری ترومن رئیس جمهور وقت امریکا در آبان ۱۳۲۸ برای ۴۵ روز به این کشور سفر کرد.


محمدرضاشاه پهلوی و یا شاه ایران ساز وطن دوست ایران، ۲۴ آبان از تهران رهسپار امریکا شد و ۲۵ آبان با استقبال بینظیر و با شکوه امریکای‌ها و ترومن سفر خود به آمریکا را آغاز کرد؛ گفته می شود شاه برای جذب کمک‌های امریکا برای تداوم برنامه‌های سازندگی ایران و کشور خود به این سفر رفت و در جریان آن با بسیاری از مقامات امریکایی دیدار و از کارخانه‌ها و امکانات این کشور بازدید کرد. و پایه نظام اقتصاد و ارتش نابود شده ایران را نهاد.

در پایان این سفر رسمی، شاه و ترومن در اعلامیه مشترکی اعلام کردند، امریکا برای بازسازی ایران پس از ویرانی‌های جنگ جهانی در چهارچوب برنامه موسوم به "اصل چهار" کمک‌های مالی و فنی در اختیار ایران قرار می دهد.

تعدادی از عکس‌های سفر شاه فقید و همیشه جاودان ایران به امریکا در میان عکس‌های دوران ریاست جمهوری ترومن در موزه "هری ترومن" در کاخ سفید نگهداری می شود و در سایت آن قابل دسترسی است.

منبع: دیپلماسی














۲۹.۱۲.۹۲

جشن های ٢٥٠٠ ساله



That's Sweden's crown prince, now
 king. (in sunglasses next to Iran's crown prince)





Princess Grace, accompanies by Prince Rainier of Monoco, curtsies the Shah.

Empress Farah with King Hussein of Jordan and Princess Sophie of Spain.

Tent city build for the celebrations




IRAN. Persepolis. 1971. At the 2500 th celebration of the Iranian Monarchy, dinner is served under a designer tent. Left to right are Prince RAINIER of Monaco, Prince PHILIP of great Britain, Crown Prince GUSTAV of Sweden and Vice President Spiro AGNEW of the USA.






Sixty years ago, upon the invitation of the Russian Red Cross, Princess Ashraf Pahlavi, twin sister of the Shah of Iran, went to see Stalin in order to demand the retrieval of Soviet invading forces from Iran. The princess entered the Kremlin where she pleaded with great passion for the liberation of Iran, her motherland. Impressed by her courage, Stalin became all smiles. He said loudly to his rather stern entourage: "Now here is a brave and true patriot." Pravda, June 28, 1946.