‏نمایش پست‌ها با برچسب خاندان پر افتخار پهلوی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خاندان پر افتخار پهلوی. نمایش همه پست‌ها

۲۹.۱۱.۹۲

جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و تعدادی از تصاویر آن


یکی‌ از ایراد‌های احمقانه و از پیش طراحی‌ شده‌ای که به شاه فقید ایران گرفته میشد و به عنوان گناه کبیره برای آن پادشاه ایران ساز با آب و تاب از دهان کثیف و کف کرده و متعفن آخوند‌ها و خود فروشانی که هر کدام با یک مدرک دکترای جعلی تازه از فرنگ برگشته و یا پفیوز‌های از این دست ، مرتباً در بالای منابر و محافل به اصطلاح روشنفکری گفته میشد، برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بود که بیشترین سودآوری را چه از جهت فرهنگی‌ و شناسایی تاریخ و سنن ایران و ایرانی‌ به جهانیان و چه از نظر اقتصادی و سرمایگذاری‌هایی‌ که بعد از این جشن‌ها در ایران صورت گرفت، برای ملت ما به همراه داشت.

تاریخ ایران که بعد از ۲۰۰ سال حکومت آخوندی قاجار‌های ترک ایران فروش بکلی به تاراج رفته بود تا جای که از ایران به عنوان "ممالک محروسه" نام برده میشد، یعنی‌ ممالکی که تحت حمایت انگلیس بودند و این لقبی بود که به سرزمین‌هایی‌ که مستعمره انگلیس بودند داده میشد و ریشه آن هم عربی‌ است و از کلمه محروس میاید، و عظمتی‌ به نام "امپراتوری پارس ها" که هزاران سال بر دو سوم جهان حکومت میکرد با دقت پنهان گشته و به طور کلی‌ به دست فراموشی سپرده شده بود، ( همان کاری که ظرف ۳۵ سال حکومت آخوندی دست نشانده انگلیس با جدیت تلاش در انجامش شده است) به دست توانای شاه فقید ایران و با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ سال از زیر خروار‌ها خاک بیرون آمد و به چشم جهانیان کشیده شد.

حکومت قاجار‌های دست نشانده انگلیس که نمونه‌ای از حکومت جمهوری اسلامی بود با این تفاوت که در زمان قاجار‌ها یک دسته خری به نام شاه قاجار اون بالا نشسته بود که کارش همجنس بازی، بچه بازی، زن‌بارگی، ملیجک گردانی و فروش خاک و سرزمین‌های ایران بود، و باقی‌ ویرانگری‌ها در دست آخوند‌ها بود که نتیجه‌اش نکبت و کثافتی بود که تمامی ایران را برداشته بود، و از ایران و ایرانی‌ چیزی به جا نگذاشته بودند، دقیقا به همین گونه که امروز عمل کرده و میکنند و حکومت جمهوری اسلامی درواقع ادامه همان حکومت قاجار‌های ایران فروش است، و نشانش به همان نشانی‌ که همکاری آخوند‌های کثیف عرب پرست با پان ترک‌های دشمن خونی ایران، امروز برقرار است.


زالو‌هایی‌ که دشمنیشان از آنجا ریشه می‌گیرد که و بعد از اینکه دو سوم تاریخ و فرهنگ و همه افتخارات ایرانی‌‌ها به دست اروپایی‌ها تاراج شد و اروپایی‌ها قرن هاست برای پوشاندن دزدی‌هایشان سعی‌ در نابود کردن مدعیان این فرهنگ یعنی‌ ایرانی‌‌ها دارند، و به همین دلیل با وعده یک سوم باقی‌ مانده این فرهنگ و تقسیم آن بین ترک‌ها و اعراب، آنها را به جان ایرانی‌‌ها انداخته اند.
اعراب و ترک‌هایی‌ که به اندازه طول تاریخ زالو صفت از خون ایرانی‌‌ها زندگی‌ کرده‌اند، و به جبران تمامی محبت‌های که این ملت در حق این بیشرف‌ها انجام داده بیشرمانه بیشترین دشمنی را با ایران میکنند، و البته زمانش که برسد انتقام قرن‌ها خیانت و جنایت در ایران را پس خواهند داد،

به هر حال حکومت آخوندی که به طور مستقیم و غیر مستقیم همیشه در ایران نفوذ داشته و همواره دشمنی واضح و اشکارش را با هویت ایران و ایرانی‌ نشان داده و وقیحانه هم نشان داده است و تمام سعی‌ ش را در زدودن تاریخ پر افتخار ایران کرده از برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بشدت خشمگین شده، چرا که این جشن‌ها در واقع قسمت بزرگی‌ از این زدودن را خنثی نموده و به همین دلیل هم شد بزرگترین جرم شاه فقید ایران، و ایرادی که به آن گرفته میشد این بود که خرجی بیهوده بوده است!! و یک ایرانی‌ پیدا نشد که اینها را برای مردم توضیح دهد و یا اگر داد، آنچنان چماق تکفیر را بر سرش کوبیدند و بیرحمانه ترور ش کردند که درس عبارتی برای سایرین شود.

چندی پیش ضمن خواندن تیتر مقاله‌ای در مورد جشن‌های ۲۵۰۰ ساله وقتی‌ به سایت‌ای که لینک مقاله مرا به آنجا می‌برد، مراجعه کردم، دیدم که هم مقاله و هم عکس‌ها بکلی پاک شده، و طبق معمول هر چه نشانی‌ از ایران داشته باشد میبایستی یا پاک شده، و یا با آن مبارزه شود، نه از مقاله خبری بود و نه از عکس‌هایی‌ که قرار بود آنجا باشد. به هر حال با کمی‌ تلاش به این مقاله و عکس‌ها دست رسی پیدا شد. این مقاله در زمینه مخارج این جشن‌ها با دزدی‌های آخوند ها، مقایسه ای انجام داده که در زیر میخوانید و تعدادی از تصاویر این جشن‌ها که با وجودی که بی‌ کیفیتند ولی‌ در زمان اشغال کشور از طرف اعراب و ترک‌ها و تلاش همه‌جانبه آنها برای از بین بردن مدارک ایرانی‌، همین‌ها نیز غنیمت است:

۶.۱۱.۹۲

سالروز انقلاب سپید بر ملت ایران خجسته باد

و هزاران درود بر روح پاک بزرگ مرد تاریخ و میهن پرست ایران، محمد رضا شاه پهلوی

ششم بهمن روز انقلاب شاه و مردم، انقلاب سپید، روزی که شاه فقید ایران، کشور را از چنگ عوامل انگلیس، و یک لشگر از پس مانده‌ها و تحفه‌های زن‌های صیغه ای قاجار و آخوند‌ها که خون ملت ایران را تو شیشه کرده بودند، بیرون کشید و بین مردم تقسیم کرد و بر خلاف عرف و آئینی که در همه جای دنیا برقرار است که شاه با ثروتمندان دست در دست یکدیگر به ملت ظلم میکردند و میکنند، محمد رضا شاه، با زدن دست رد به سینه یک مشت ظالم، جانب ملت را گرفت و بعنوان خادم ملت، کشور را از شر شاگردان ابلیس و نوکران اجنبی نجات داد، نوکران خود فروشی که هنوز که هنوز است از این اقدام شاه میهن‌پرست ایران رنج میکشند و میسوزند و به همین سبب با دستاویز‌های مسخره و احمقانه سعی‌ در آلوده کردن نام این بزرگ مرد تاریخ ایران را دارند.

اصول انقلاب مردمی که به دست محمد رضا شاه در ایران پیاده شد و زیر بنای ایران نوین گردید، بشرح زیر است:

۱ اصل نخست - اصلاحات ارضی
۲ اصل دوم - ملی کردن جنگل‌ها و مراتع
۳ اصل سوم - تبدیل کارخانه‌های دولتی به شرکت‌های سهامی
۴ اصل چهارم - سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها
۵ اصل پنجم - اصلاح قانون انتخابات
۶ اصل ششم - سپاه دانش
۷ اصل هفتم - سپاه بهداشت
۸ اصل هشتم - سپاه ترویج و آبادانی
۹ اصل نهم - تشکیل خانه‌های انصاف و شوراهای داوری
۱۰ اصل دهم - ملی کردن آب‌های کشور
۱۱ اصل یازدهم - نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
۱۲ اصل دوازدهم - انقلاب اداری وانقلاب آموزشی
۱۳ اصل سیزدهم - فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
۱۴ اصل چهاردهم - مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
۱۵ اصل پانزدهم - آموزش رایگان و اجباری
۱۶ اصل شانزدهم - تغذیه رایگان برای دانش‌آموزان در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
۱۷ اصل هفدهم - پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان
۱۸ اصل هجدهم - مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها واموال غیر منقول
۱۹ اصل نوزدهم - مبارزه با فساد، رشوه گرفتن و رشوه دادن.




۱۷.۹.۹۲

جشن هنر شیراز


حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل می زنم این کار کی کنم

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار بانگ بربط و آواز نی کنم

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یکچند نیز خدمت معشوق و می کنم

ازنامه ی سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم
……………………………


بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند

در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر وریا بگشایند

اگر از بهر دل زاهد خود بین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند

به صفای دل رندان که صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
……………………….


کی بوده در زمانه وفا جام می بیار
تا من حکایت جم وکاووس کی کنم

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم وتسلیم وی کنم.


هنرنمایی اسطوره اخلاق وبزرگ منشی
عندلیب نغمه پرداز گلها: محمود محمودی خوانساری
غزل آواز: پیر پارس
همنواز آواز: اسطوره تار پهنه ایرانزمین جلیل شهناز


دانلود



جشن هنر شیراز جشنواره‌ای از هنر و موسیقی بود که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در پایان تابستان هر سال در شیراز برگزار می شد. این جشنواره زیر نظرشهبانوی وقت ایران، فرح پهلوی و با مدیریت فرخ غفاری اجرا می‌شد.
سازمان جشن هنر شیراز در سال ۱۳۴۶ به ریاست عالیه شهبانو فرح پهلوی با ۳۳ نفر عضو هیات امنا و پنج عضو هیات مدیره و کمیته‌های تاتر، موسیقی، سینما و نمایشگاه‌ها و دفاتر پروژه‌های فنی، مالی، و پذیرایی و روابط عمومی آغاز به کار کرد.

وظایف سازمان جشن هنر شیراز:

- تهیه و تدارک برنامه‌های فستیوال نمایشی و موسیقی جشن هنر شیراز
- انجام سایر فعالیت‌های هنری برای عرصه کردن هنر در جنب جشن هنر شیراز
- برقراری پیوندها و همکاری با سازمان‌های جهانی هنری و تبادل برنامه‌های هنری برای جشن هنر شیراز
سازمان جشن هنر شیراز در درازای فعالیت خود بیش از بیست کتاب در زمینه‌های تاتر، موسیقی و سینما در ایران و جهان به چاپ رسانید.
جشن هنر شیراز هر سال در شهریورماه در شیراز تخت جمشید برپا می‌شد. اما در سال ۱۳۵۶ یازدهمین دوره آن در ۲۶ مرداد همزمان با نخستین روز ماه رمضان گشایش یافت. از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در مجموع یازده دوره جشن هنر برگزار شد. سازمان جشن هنر برای گسترش هنر و بزرگداشت هنرهای اصیل ملی و به منظور بالا بردن سطح هنر در ایران و بزرگداشت هنر هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجی در ایران بنیان شد بود. مسولیت سازمان بر عهده یک گروه به ریاست فرخ غفاری بود. فرخ غفاری که پس از چندی مدیر فستیوال شیراز شد پیشگامانی را به جستجوی هنرمندان به دورافتاده نقاط ایران فرستاد و نقالان، گروه‌های موسیقی و دسته‌های کوچک خیمه‌شب بازی را پیدا کرد. هم چنین برای گزینش هنرمندان خارجی اعضای کمیته از جمله فرخ غفاری و بیژن صفاری رهسپار اروپا شدند و با شرکت در فستیوال‌های اروپایی با کار هنرمندان بزرگی آشنا شدند و آنها را به فستیوال شیراز دعوت کردند.
جشن هنر:

هدف از برگزاری جشن هنر شیراز، بزرگداشت و آشناسازی به هنرهای اصیل و معاصر ایرانی به مردم ایران و جهان بود. جشن هنر چون پلی میان هنر شرق و غرب پیوند ایجاد می کرد و میعادگاهی برای برخورد هنرهای نمایشی و سنتی و معاصر بود. از آنجا که پدیده‌های نوین اندک اندک شناخت هنر اصیل را برای مردم دشوار می ساخت تنها چنین جشنواره‌ای می توانست در بازشناساندن هنر سنتی و اصیل ایران گام‌های سودمندی بر دارد. هدف دیگر کوشش برای شناخت هنر نوین در زمینه‌های گوناگون بود و این که پژوهش در گوشه‌های هنر ایرانی انجام شود. جشن هنر شیراز در جستجوی راهی بود برای پیوند هنر شرق و غرب و جایی مناسب برای نمایش آخرین و نوین‌ترین کارهای هنری هنرمندان بزرگ جهان. با اینکه مایه اصلی جشن هنر شیراز موسیقی نبود، برنامه‌های موسیقی بخش بزرگی از برنامه‌های جشن بود زیرا موسیقی یک زبان جهانی است. این کوشش برای ایرانی‌ها رد پای ژرفی بر جای گذاشت. در برنامه‌های جشن هنر در حافظیه هنرمندان با ارزش در موسیقی سنتی ایران چون استاد تهرانی و استاد عبادی به دنیای موسیقی ایران و جهان شناسانده شدند.استادان بزرگی چون موریس بژار مردی که می توانست آنچه را که اراده کرده با کرشمه‌های باله بیان کند در طرح و اجرای زیباترین کار هنری خود از اشعار سعدی الهام گرفت و در باله گلستان از توانایی و برد موسیقی ایرانی بهره گرفت و باله ارزنده ای را به وجود آورد.
نخستین جشن هنر:

نخستین جشن هنر در روز دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۴۶ را فرح پهلوی گشود. این جشن ده روز به درازا کشید. برنامه‌های جشن هنر در این سال موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کشورهای مشرق زمین، نمایش کهن ایران و موسیقی کلاسیک غربی بود.
پریسا اشعار ایرانی را به آواز خواند و به موسیقی ملی جلوه بخشید.
از میان گروه‌ها و هنرمندانی که در نخستین جشن هنر بودند می توان از یهودی منوهین همراه با ارکستر مجلسی تلویزیون ملی ایران، استاد ولایت خان نوازنده پر آوازه سی تار از کشور هند، ارکستر دومن موزیکال فرانسه به رهبری ژیلبر آمی و استادان موسیقی ایران و نمایش کهن ایران نام برد.


دومین جشن هنر:

دومین جشن هنر شیراز در شهریور ۱۳۴۷ به سبب زلزله جنوب خراسان بدون تشریفات و یک روز دیرتر گشوده شد. برای شرکت در این فستیوال از همه سوی جهان هنرمندان و منتقدانی فراخوانده شدند تا از زاویه و فرم‌های گوناگون، موسیقی و هنرهای نمایشی سرزمین‌های خود را به نمایش و بررسی به گزارند.
یانیس گزناکیس ارکستر مجلسی تولوز به رهبری اوریا کمب، سولیست‌های کر رادیو تلویزیون فرانسه به رهبری مارسل کورو، کریستیان فراس و پیر باریزه، ارکستر مجلسی تلویزیون ملی ایران، استاد بسم الله خان نوازنده نامی شهنای از هند، کاتاکالی توسط گروه کالا ماندالام، آرتور روبین اشتاین و استادان موسیقی ایران در دومین جشن هنر هنرآوری کردند. در این جشن هنر دو تاتر ایرانی به نام‌های پژوهشی ژرف و سترگ و نو در سنگواره‌های دوره بیست و پنجم زمین شناسی کار عباس نعلبندیان و شهر قصه کار بیژن مفید به نمایش گذاشته شد.
سومین جشن هنر:

۱۳۴۸ سال سوم جشن هنر شیراز سال پیام صوت‌ها بود.در این جشن روش جشن هنر برای ایجاد پیوند با جهان هنر، بیش از پیش بر پایه صوت و آوا بود. سوژه جشن سازهای ضربی جهان بود. در این برنامه سازهایی چون تنبک، مردنگان (ساز هندی)، و گملان (ساز از بالی) و طبل رواندایی و بسیاری سازهای دیگر نواخته شدند.
ارکستر ناسیونال فرانسه به رهبری آهنگ ساز ایتالیایی برنو مادرنا، ایون لوریو، ماکس روچ، مارتا آرگریش، گروه ملوس از لندن، کاترین کولار، گروه سازهای ضربی استراسبورگ با نخستین اجرای جهانی پرسفاسا کار یانیس گزناکیس و استادان موسیقی ایران از جمله گروه‌ها و هنر مندانی بودند که در سومین جشن هنر شرکت داشتند. هم چنین گروه گاملان  از بالی با سازهای خود غوغایی بر پا کردند.
چهارمین جشن هنر:

در سال چهارم ۱۳۴۹، جشن هنر شیراز به نمایش بیش از پیش تکیه کرد. چهارمین جشن هنر با نمایش ویس و رامین بر پایه آیین و سنت ایرانی و باز سازی‌های آن‌ها بر اساس منظومه عاشقانه یی به همین نام اثر فخرالدین اسعد گرگانی آغاز شد.
یرژی گروتوفسکی، ویکتور گارسیا با گروه امریکایی نان و عروسک نمایش خود را در کنار قلعه شیراز اجرا کردند.
کوارتت جولیارد، باله ملی سنگال، راوی شانکار نوازنده پر آوازه سیتار از کشور هند، نمایش کهن ایرانی و ارکستر مجلسی تلویزیون ملی ایران به رهبری فرهاد مشکوة و دیگر استادان موسیقی ایرانی از جمله گروه‌ها و هنرمندانی بودند که در چهارمین جشن هنر شیراز شرکت جستند.
پنجمین جشن هنر:

سال ۱۳۵۰ سال برداشت از تجربه‌ها بود و جشن هنر با نگاهی بر گذشته گزیده‌ای از تم‌های پیشین را یک جا گرد آورد. در این جشن کوشش شد که جای نمایش از فرم کلاسیک آن بیرون آورده شود. تخت جمشید، نقش رستم، آرامگاه حافظ، گنبد عضد، خانه‌های قدیمی، کاروان سراها، و قهوه خانه‌های شیراز محل اجرای کنسرت‌ها و نمایش‌ها شد. یانیس گزناکیس با نخستین اجرای جهانی "پرسفاسا" غوغا به پا کرد.
موریس بژار دو باله را برای جشن هنر طراحی کرد یکی باله "گلستان" بر اساس گلستان سعدی و دیگری "فرح" تقدیم به شهبانوی ایران برای قدردانی از ایشان. کار گلستان موریس بژار از موسیقی سنتی بلوچستان الهام گرفته شده بود. این باله با صدای رضوی خواننده ایرانی که به همراهی موسیقی سنتی ایرانی چامه هایی (شعرها) از مولانا می خواند به پایان رسید.
آندره گریگوری و گروه منهتان پراجکت از آمریکا با اجرای آلیس در سرزمین عجایب، در یک میوه فروشی شهر شیراز را هیجان زده کرد. پیتر بروک با نخستین اجرای جهانی اورگاست نوشته تد هیوز، ارکستر مجلسی مسکو به رهبری رودلف بارشای بر روی سن رفتند.
ارکستر فیلارمونیک کراکوی به رهبری یرژی کاتلویچ، نمایش کهن ایران، ارکستر رزیدانس لاهه، برنو مادرنا آهنگ ساز ایتالیایی با نخستین اجرای جهانی تراوش نور، کاتی بربریان، گراند ماژیک سیرکوس با اجرای زارتان برادر تارزان به کارگردانی ژروم ساواری، جو چایکین و گروه اوین تاتر و استادان موسیقی ایران هنر آوران پنجمین جشن هنر بودند. بیژن مفید با نمایش ماه و پلنگ جشن هنر شیراز را در تحسین فرو برد.
ششمین جشن هنر:

در جشن هنر ششم که در سال ۱۳۵۱ برگزار شد، روزها و شب‌ها یکسان از بامدادی به بامداد دیگر می پیوست. کارل هاینس اشتوک هاوزن به همراهی گروه جنتل فایر، گروه اینترمادولیشن و گروه آواز کلن کارهایی چون مانترا، و دیگر قطعاتی با پیانو اجرا کردند . میکروفونی یک ، اشپیرال ، تله موزیک کنتاکت، اشپکترن، اشتیمونگ ، گزانگ در یونگ، لینکه زوکلوس ، کمونیکاسیون ، گروپن و کاره ... نیز با پیانو نواخته شد.
کنسرت پایانی اشتوک هاوزن در هوای آزاد اجرا شد و بیش از هشت هزار نفر برای گوش دادن به اینتنسی تت اشترن کلانک، به کنسرت هجوم آوردند استقبالی که او هیچ گاه در کنسرت هایش ندید.
دیگر هنرمندان و گروه هایی که در ششمین جشن هنر شرکت داشتند گروه کاتاکالی از هندوستان با اجرای رستم و سهراب، کروه کارگاه نمایش به کارگردانی آربی آوانسیان با اجرای ناگهان کار عباس نعلبندیان، گروه باله مرس کانینگهام با نخستین اجرای جهانی رویداد تخت جمشید، جان کیج، دیوید تودور، گوردون موما ، شانتا رائو و استادان موسیقی ایرانی.
نهمین جشن هنر:

نهمین جشن هنر در سال ۱۳۵۴ برگزار شد. در این سال گروه تاتر " نو " در این فستیوال شرکت کرد. این یک رویداد فرهنگی بود زیرا تا بدان روز تاتر نو در خارج از ژاپن برنامه ای اجرا نکرده بود.
دهمین جشن هنر:

در دهمین جشن هنر شیراز، که در سال ۱۳۵۵ برگزار شد تعزیه یه عنوان نمایش سنتی دوباره زنده شد. در این جشن نمایشگاهی از وسایل مورد استفاده در تعزیه در حسینیه قوام شیراز بر پا شد که در آن نمایشگاهی نیز به عکس‌های مربوط به تعزیه و نور و صدا برای شناخت تعزیه به تماشا گزارده شد. حسینیه قوام در خیابان لطفعلی خان، گود عرب‌ها، نوسازی و بازسازی شده بود.
دو گروه از شیراز و سپاهان با رقابت زیادی بین تکیه داران دو شهر، در ترتیب داد وسایل قدیمی تر و بهتر در نمایشگاه جای ویژه ای داشتند.
یازدهمین جشن هنر:

یازدهمین و آخرین جشن هنر در سال ۱۳۵۶ با تکیه بر تاتر برگزار شد. نمایش نامه "پیگ چایلد فایر " را گروه "سکوات چایلد" از مجارستان بر روی صحنه آورد که داستان هرودیاس است که برای از میان برداشتن عیسی مسیح فرمان می دهد تمام نوزادان را در قلمروش بکشند. این نمایش در یک نمایشگاه اتومبیل اجرا شد.
درازترین نمایش تاتر جهان به نام "کوهستان کا" در شیراز انجام شد و در آن نمایش بدون وقفه ۱۶۴ ساعت به درازا کشید. بیش از ۴۷ بازیگر هفت روز پی در پی در صحنه بازی کردند. صحنه نمایش سیار بود و از پشت محله ای به نام چهل تن در دامنه کوه آغاز می شد و بالا و بالا می رفت. در شیب کوه سن تاتر ساخته شده بود و نیز جایگاهی برای سیصد و پنجاه تن تماشاچی، مردم در ساعت‌های گوناگون شبانه روز می توانستند تماشاچی نمایش‌ها باشند.





















۱۴.۸.۹۲

گیرم که خلق را به دروغی و یا فریبی، فریفتی, با دست انتقام طبیعت چه میکنی‌؟


در این ۳۵ سال اشغال ایران از طرف غربی‌ها و تحمیل نوادگان عمر و چنگیز به ایرانی‌‌ها همواره سعی‌ در پاک کردن تاریخ دوران پر افتخار و ایران ساز پهلوی‌ها با از بین بردن تمامی اسناد، عکس ها، فیلم‌ها و مدارک پیشرفت و توسعه فرهنگی‌، اقتصادی و اجتماعی در ایران شده است و در عوض نشان دادن یک سری عکس سیاه سپید از گدایان دوران قاجار و یا زنان سیبیلو چاق و گنده ترک به عنوان تاریخ ایران به طور وسیع صورت گرفته است. مثلا از جشن‌های با شکوه ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی که از بزرگترین جشن‌های دنیای آنروز به شمار میامد، هیچ عکس و یا فیلمی منتشر نشده و هر چه بوده نیز جمع شده است، تنها چند عکس تار و بی‌ کیفیت میتوان اینجا و آنجا دید. و یا بازی‌های المپیک آسیایی که در تهران انجام شد و در نوع خود و در آنروز‌ها از بینظیر‌ترین وقایع برگزار شده ورزشی می‌بود هیچ اثری بجا نیست و یا از دوران ایران ساز رضا شاه و عکس‌هایی‌ که از دوران ایران نوین بوده هیچ اطلاعی در دست نیست ولی‌ تا دلت بخواد از گدایان دوران قاجار میتوان عکس‌های با کیفیت و هنرمندانه را یافت و تماشا کرد.

این پنهان کاری در مورد تمامی تاریخ پر افتخار ایران و آنجایی که ایرانی‌‌ها بر دنیا حکومت کرده‌اند با دقت و جدیت پی‌ گیری شده است، مثلا دوران پر افتخار امپراطوری ساسانی و امپراطوری جهان شمول صفوی که بر دنیا حکومت میکرند و جهان امروز هر چه یاد گرفته است از صدقه سر شاهنشاهی ایران است، و یا پنهان کردن تمامی پیشرفت‌های علمی‌، فرهنگی‌ و هنری دوران پر افتخار صفوی، و به جای آن پخش دروغ‌های مسخره و نسبت دادند توحش غربی و مذهب ساختگی اسلام به آنان، و یا پنهان کردن تاریخ پر افتخار نادر و چگونگی‌ ذلت قبایل وحشی اروپایی که در جنگل‌ها به بدوی‌ترین وضع ممکن میزیستند و کارشان مانند قبایل ترک و عرب حمله به دهکده‌ها و کشتار مردم و غارت اموال آنان بود- به وسیله نادر شاه کبیر، و تاکتیک‌های این نابغه ایرانی‌ که همگی‌ به ناپلئون نسبت داده شد، و در عوض نشان دادن، بزرگ کردن و تکرار دروغ‌هایی‌ مانند چگونگی‌ به بردگی کشاندن ایرانی‌‌ها توسط اعراب، حمله ترک‌ها به ایران و ذلت ایرانی‌‌ها به طور مدام و پی‌ در پی‌، تنها و تنها نشان دهند عمق بغض، کینه و حسادت غربی‌ها و در راس آنان انگلیس و عقده‌ای بودن بی‌نهایت آنهاست که ریشه در بی‌ ریشه گی‌‌ آنان دارد. و آنچنان در کار پنهان کردن دزدی‌های علمی‌، فرهنگی‌ و تاریخی‌ از ایران و پاک کردن تاریخ افتخارت ایران جدیت دارند که آدمی‌ از عظمت حقارتشان به خنده می‌افتد.



۴.۸.۹۲

زاد روز فرخنده شاه فقید ایران


زاد روز فرخنده شاه فقید ایران، محمد رضا شاه پهلوی، شاه ایران دوست و ایران ساز و ایران زنده کن، شاهنشاه دلهای عاشقان ایران، بر تمامی ایران دوستان و ایرانی‌‌های واقعی‌ فرخنده باد.

شهنشاها جان و دلت از فیض حق بهره ور بادا
گل روی شهبانویت از روی گل تازه تر بادا

روشن دل از نور خدایی
در علم و دین رهبر مایی
باشد زنان را آزادی از تو
ایران زمین را آبادی از تو
شهنشاها

به دیهیم دارا تو زینت فزایی
که شاهنشه ِ آریامهر ِ مایی
مبارک بود تاج شاهی تو
همه شهریاران سپاهی تو
روشن دل از نور خدایی
در علم و دین رهبر مایی
باشد زنان را آزادی از تو
ایران زمین را آبادی از تو
شهنشاها

ایمن ز چشم فاسدان
آسوده جان مانی الهی
با دولت و بخت جوان
در این جهان مانی الهی
ایمن ز چشم فاسدان
آسوده جان مانی الهی
با دولت و بخت جوان
در این جهان مانی الهی

شاها جاودان تویی
شاه ِ مهربان تویی
شاها جاودان تویی



۳.۶.۹۲

حکومت رضاشاه

لورن (وزیر مختار وقت انگلیس در ایران):
«رضاخان، میهن پرست تر از آن بود که هرگز آلت دستی سرسپرده شود» .

* دکتر کاتوزیان پس از بررسی اسناد وزارت امورخارجۀ انگلیس معتقد است:

«بريتانيا نه نقشی در برآمدن رضا خان داشت و نه دخالتی در فرو افتادن احمد شاه».

ظهوررضاشاه، قدرت گیری و سپس حکومت ۲۰سالهء وی، شاید مهمّ‌ترین مباحثه یا منازعهء سیاسی درتاریخ ۸۰ سالهء اخیر ایران است. به جرأت می توان گفت که در تاریخ معاصر ایران، کمتر شخصیّتی را بتوان یافت که اینهمه دشمنی و دشنام را نصیب خود کرده باشد. با توجّه به اینکه رضاشاه را – به حق- می توان بنیانگذار «ایران نوین»نامید، حجم عظیم این دشنه‌ها و دشنام ها، شگفت انگیز و شگرف می نماید. این تنفّر سیاسی،اساساً از سوی حزب توده و نیز از سوی برخی گروه‌های سیاسی – مذهبی انتشار یافت که باحکومت رضا شاه، پایگاه حزبی وجایگاه اجتماعی خود را از دست داده بودند. اینک پس از گذشت ۸۰ سال و با فروپاشی دیوارهای سیاسی – ایدئولوژیک و فرونشستن غبار‌های کینه و کدورت، می توان چهرهء رضا شاه را در«آئینۀ تاریخ » روشن تر دید و داوری منصفانه‌ای دربارۀ وی داشت. ۱

یکی از موضوعات مهم در پیدایش و قدرت گیری رضاشاه، اعتقاد به «انگلیسی بودن کودتای سوّم اسفند ۱۲۹۹و ظهوررضاخان» است. جدا از عوامل و احزابی که منبع انتشار چنین اعتقادی بودند، باید گفت که این اعتقاد، در عین حال، ناشی از وجودِ «توهّم توطئه»در اذهان عموم ایرانیان بود که طی آن، «دست انگلیسی ها»را در سیاست ایران، دخیل و سرنوشت ساز می دانستند. بخاطر حضور قاطع دولت استعماری انگلیس در حیات سیاسی ایرانِ عصر قاجارها، این اعتقاد اگرچه رنگی از حقیقت دارد، امّا ارتقای آن تا حد یک باورِ مطلق، نادرست و حتّی مخرّب می باشد. حداقل تأثیر مخرّبِ این توهّم، این است که ارادهء شخصیّت‌ها برای سوداها سیاسی و کسب قدرت را ضعیف یا خوار و بی‌مقدار می نماید، سریال درخشان «دائی جان ناپلئون» و این نظر که: «آنکس که آورده،خود می برَد»، نمایندهء این ضعف و زبونی است، در حالیکه می دانیم تاریخ ایران، سرشار از شخصیّت هائی است که از «سربازی» به «سرداری» رسیده اند.

***

در آ ن زمان، ايران، بين دو سنگ آسياب قدرت هاى روس و انگليس هر روز خُردتر و ضعيف تر شده بود، آنچنانكه يك روز، دولت روسيه فلان امتياز را مي گرفت و روز ديگر دولت انگليس خواستار بهمان امتياز و قرارداد بود. تقسيم ايران بين دو ابَر قدرت روس و انگليس (در سالهاى ١٩٠٧ و ١٩١٥) چيزى بنام ايران و ملت ايران باقی نگذاشته بود. انقلاب ١٩١٧ در روسيه و مسائل و مشکلات داخلى آن كشور، ايران را به «حیاط خلوت» يا مستعمرۀ دولت انگليس بدَل كرده بود بطوريكه در كنفرانس صلح پاریس ( ١٩١٩) برای اعادۀ استقلال و حفظ تمامیّت ارضی ایران و در مخالفت با سلطهء دولت انگليس بر ايران، هيأت اعزامى ايران (باحضور محمّدعلی فروغی و مشاورالملک) را به كنفرانس راه ندادند.۲ وضع بگونه اى بود كه بقول وزير مختار انگليس: «ايران ملك متروكى بود كه به حراج گذاشته شده بود و هر دولتى كه پول بيشترى يا زور بيشترى داشت مى توانست آنرا تصاحب كند» ... بى ثباتى هاى سياسى و فقدان امنيِّت اجتماعى، باعث شده بود تا هر يك از سران ايلات و رجال سياسى براى حفظ منافع و موقعيّت خويش و مصون ماندن از تعرّضات و تجاوزات رایج، خود را تحت الحمايۀ يكى از دو قدرت بزرگ (روس يا انگليس) قرار دهند. رجال صديق و موجّهى (مانند مشيرالدوله و مستوفى) نيز يا مجبور به مصالحه و مماشات بودند و يا ـ اساساً ـ از سرپرستى و مسئوليّت دولت‌ها استعفاء مى دادند و سكوت مى كردند. حد متوسّط دوام كابينه‌ها در اين دوران، دو ـ سه ماه بود (تنها در ١٠ سال اول مشروطيّت، ٣٦ بار كابينه عوض شد!) اين دوران تا ظهور رضاشاه را – بدرستی – می توان «عصر سقوط كابينه ها» ناميد.۳

در چنان شرایطی، قدرت گیری رضاشاه، از یکطرف، ناشی از اوضاع آشفتۀ ایران و ناتوانی دولتمردان قاجار بود، و از سوی دیگر، ناشی از حمایت اکثر رهبران سیاسی و روشنفکران ترقّیخواه ایران از «شخصیّتی مقتدر». به عبارت دیگر: حمايت هاى مردمى و خصوصاً پشتيبانى عموم رهبران و روشنفكران ترقيخواه آن عصر (مانند سيد احمد كسروى، عارف قزوينى، محمود افشار، على دشتى، محمد تقى بهار، كاظم زاده ايرانشهر، ابراهيم پورداوود، محمد على فروغى، على اكبر سياسى، ايرج ميرزا، على اكبر داور، سيد حسن تقى زاده و سليمان ميرزا اسكندرى (رهبر حزب سوسياليست و پدرِ معنوى حزب تودۀ ايران) و تا مدتى نیز دكتر محمد مصدّق، زمینه سازِ قدرت گیری «سردار سپه»بود. در این دوران، همه در انتظار یک «شهسوار ِ ناجی» بودند که آرامش و امنیّت را برقرار کند. ايرج ميرزا، در همین زمان از اوضاع اجتماعى و سياسى ايران چنین یاد کرده بود:

« زراعت نيست، صنعت نيست، ره نيست
اميدى جزبه سردار سپه نيست.»

محمدتقی بهار نیز با تأکيد بر شرايط آشفتۀ سياسی و اوضاع فلاکت بارِ اقتصادی و خصوصاً فقدان آرامش و امنيّت اجتماعی، ضمن يادآوری و انتقاد از تنّزه طلبی‌های « رجال وجيه الملّه» می نويسد:
«… من از آن واقعۀ هرج و مرجِ مملکت ( بعد از جنگ جهانی اوّل ) … که هر دو ماه، دولتی به روی کار می آمد و می افتاد، و حزب بازی و فحّاشی و تهمت و ناسزاگوئیِ مخالفان مطلقِ هر چيز و هرکس، رواج کاملی يافته بود و نتيجه اش، ضعف حکومت مرکزی و قوّت يافتن راهزنان و ياغيان در اقصای کشور و هزاران مفاسد ديگر بود … از آن اوقات حس کردم و (در اين حس خود) تنها نبودم که، مملکت با اين وضع علی التحقيق رو به ويرانی خواهد رفت … معتقد شدم و در جريدۀ «نوبهار» مکرّر نوشتم که بايد يک حکومت مقتدر به روی کار آيد … بايد حکومت مُشت و عدالت را که متکی به قانون و فضليت باشد رواج داد … ديکتاتور يا يک حکومت قوی يا هر چه … در اين فکر من تنها نبودم. اين فکرِ طبقۀ با فکر و آشنا به وضعيّات آن روز بود، همه، اين را می خواستند تا آنکه رضاخان پهلوی پيدا شد و من به مردِ تازه رسيده و شجاع و پرطاقت، اعتقادی شديد پيدا کردم … » ۴

رضا خان با هوشیاری سیاسی، استفادۀ مناسب از موقعیّت‌ها و بهره برداری از نیروهای سنّتی و مدرن جامعه، توانست عموم احزاب و نیروهای سیاسی ایران را به سوی خود جلب کند.

۱۶.۵.۹۲

آخوند دستغیب: رفتار ساواک با ما محترمانه بود، علیه شاه حرف می زدیم کسی کاری با ما نداشت


به گزارش کلمه، آخوند دستغیب در ادامه درسهای قران خود به زمان خاندان ایران ساز و میهن پرست پهلوی و رفتار ساواکی‌ها در آن زمان پرداخت و گفت: رفتار ساواکى‌ها، چه در وقت بازداشت و چه بعد از آن با ما محترمانه بود؛ نه در خانه‌مان ریختند، نه اسباب و اثاثیه بنده را بردند، نه ناسزا گفتند و نه کتک کارى کردند. وقتى مى‌خواستند تبعیدمان کنند، شخصى به نام «ذوالقدر» مأمور بود ما را پیش شخصى به نام سرهنگ «سلطانى» ببرد، براى صدور حکم تبعید. در راه به من گفت: به این سرهنگ سلطانى چیزى بگو تا خوشحال شود و تبعیدت نکند. گفتم: نه. اصلا چنین چیزى نمى‌گویم!! گفت: یعنى مى‌گویى سگش بعض خودش است؟ گفتم: آرى.

۸.۳.۹۲

رضا شاه

رضا شاه مردی که ۲۰۰ سال عقب ماندگی ایران از جهان را در ظرف ۲۰ سال جبران کرد.

بخشی از دستورات و کارهای عمرانی و اصلاحاتی رضا شاه کبیر به شرح زیر است:

- آموزش سواد اجباری و رایگان برای تمامی ایرانیان در سراسر ایران.

- آزادی انتخاب جامه به زنان و برسمیت شناختن حقوق آنان، تحت عنوان کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند وارداتی (توسط عوامل بیگانه، انگلیس و فرانسه در راس )در دوران قاجار ها به لباس و کلاه دوران صفوی و باز کردن صورت.) 


- لغو تمامی القاب قجری و آخوندی و تبعیض از جامعه با نامیدن زنان با عنوان "خانم" و مردان با عنوان "آقا" و به این ترتیب برابر کردن تمامی اقشار مردم در ایران.


- کلاه پهلوی بجای دستار و عمامه به همه‌ی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی (در پست نخست وزیری)

- تغییر پوشش رسمی مردانه از قبا به کت و شلوار.

- ایجاد دادگستری در بهمن ۱۳۰۵

- تاسیس قشون متحدالشکل و ارتش در سال ۱۳۰۰

- تدوین اولین قانون مدنی ایران در سه جلد (جلد اول در اموال ۱۳۰۷، جلد دوم در اشخاص ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴، جلد سوم در ادله اثبات ادعا)

- سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک به صورت فعلی در سال ۱۳۱۱

- بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه در سال ۱۳۰۴

- لغو کاپیتولاسیون برای همة اتباع خارجی ، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۷

- اسکان عشایر

- براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)

- بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) اول اردیبهشت ۱۳۰۴

- ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر) آغاز ۲۳ مهرماه ۱۳۰۶، اتمام ۳ شهریور ۱۳۱۷

- ساخت راه آهن قم‌ یزد‌ زرند آغاز سال ۱۳۱۷

- بنیانگذاری بانک ملی ایران در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۶

- بنیانگذاری بیمه ایران در ۱۵ آبان ۱۳۱۴

- جاده‌سازی، پلسازی و تونل سازی در کشور

- بنیانگذاری بانک فلاحتی- بانک کشاورزی در سال ۱۳۱۲

- بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی) در ۱۳۱۸ ، افتتاح در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹

- بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی) در سال ۱۳۱۳

- بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران) در سال ۱۳۱۴ آغاز بهره برداری ۱۳۱۶

- تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی

- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه، آلمان و انگلستان (۶۰ تن در سال ۱۳۰۱) (در حالی که خودش تنها یک مسافرت خارج رفت و آنهم ترکیه)

- ساماندهی تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت در سال ۱۳۱۵

- تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس در سال ۱۳۱۶

- سرکوب شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن آذر ۱۳۰۳ (بریتانیا از شیخ خزعل حمایت میکرد و رضاشاه را تهدید هم نموده بود)

- تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴

- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور در ۲۵ دیماه ۱۳۱۷

- تأسیس نیروی دریائی در سال ۱۳۱۱ ، آموزش افسران ایرانی در ایتالیا در شرایطی که تا قبل از آن بریتانیا یگانه قدرت دریایی در جنوب ایران بود

- بنیانگذاری نیروی هوائی در سال ۱۳۰۳ (فرستادن اولین محصلین خلبانی به اروپا در سال ۱۳۰۲، فارغ التحصیلی اولین خلبان ایرانی احمد نخجوان در ۱۳۰۴ که در پنجم اسفند در اولین پرواز رسمی در فرودگاه قلعه مرغی به زمین نشست)

- تأسیس اولین کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز در ۱۳۱۲، آغاز بهره برداری در ۱۳۱۴، پرواز اولین هواپیمای ساخت داخل در اول مرداد سال ۱۳۱۷

- تأسیس کتابخانة ملی ایران در سال ۱۳۱۶

- برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری در سال ۱۳۰۹

- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی در سال ۱۳۰۹ و اختصاص آن به بانک ملی در سال ۱۳۱۰

- تاسیس دانش سراها و موسسات آموزشی در سال ۱۳۱۲

- تاسیس مدارس دخترانه و راهیابی بانوان به دانشسرای عالی در سال ۱۳۱۴

- تاسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی در سال ۱۳۱۵ (آغاز بهره برداری از سیلوها در ۱۳۱۹)

- لغو امتیاز بی‌قید و شرط فرانسویها برای باستانشناسی در ایران در سال ۱۳۰۶

- تاسيس اداره باستانشناسي و بيرون آوردن بخش عمده پرسپوليس و پاسارگاد از زير خاك ۱۳۰۷

- پايه گذاري صنعت فولاد(اقدام به ساخت اولین کارخانه فولاد در سال ۱۳۰۹ که متأسفانه با آغاز جنگ جهانی دوم به اتمام نرسید )

- ايجاد صنايع دخانيات داخلي در سال ۱۳۱۶

- راه اندازی اولین كارخانة قند و شكردر ۱۳۰۹ (اولین کارخانه در ۱۲۷۴ تأسیس گردیده بود اما بعد از ۳ سال با فشار کمپانی‌های خارجی بسته شد)

- تأسیس اولین كارخانة سيمان در ۱۳۱۲ در نزدیکی شهر ری با ظرفیت ۱۰۰ تن در روز

- تأسیس اولین کارخانة آردسازی در سال ۱۲۹۹

- تأسیس اولین کارخانة بافندگی نخ و ابریشم در سال ۱۳۰۴

- تاسيس موزه ملي ايران در سال ۱۳۱۶

- تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی (خاستگاه سازمان تربیت بدنی کل کشور) در سال ۱۳۱۳

- تأسیس استادیوم امجدیه تهران (شهید شیرودی فعلی) در سال ۱۳۱۳

- امکان استفادة همگانی از تلفن (در سال ۱۳۰۲ شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه ۱۳۰۵ شمسی تلفن خودکار جدید بر روی ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره‌برداری شد.

- مرکز تلفن اکباتان در سال ۱۳۱۶ شمسی به ۶۰۰۰ شماره تلفن رسید)

- حمایت واقعی از تولید، کار و سرمایة ایرانی (افزایش تعداد شرکتهای صنعتی ایرانی از ۹۳ شرکت در سال۱۳۱۰ به ۱۸۳۵ شرکت در سال ۱۳۲۰)

- توسعة صنایع دیگر: ۸ كارخانه چرم­سازی، كارخانه­‌های جورابِ كش­بافی، كبریت­ سازی، آهن­سازی، ریخته­ گری، نجاری، كیسه و حریر بافی رشت، بطری­سازی، كمپوت و مربا­سازی خراسان، كارخانه پنبه اصفهان، كارخانه تهیه تراورس و كارخانه قیر اندود كردن تراورس، كنف، کارخانة تولید صابون و روغن­كشی .....


مردی که ۲۰۰ سال عقب ماندگی ایران از جهان را در ظرف ۲۰ سال جبران کرد و از یک زمین سوخته که نتیجه استعمار سیاه انگلیس در لباس کثیف آخوندی در ایران بود، یک کشور مدرن ساخت، و چون به جز ایران به چیز دیگری فکر نمیکرد، و چون آبادانی و سرافرازی را برای ایران و ایرانی‌ میخواست و به ارمغان آورد، نوکران انگلیس، آخوند‌های عرب پرست، احمق‌های پای منبر نشین و ضد ایرانی‌‌ها او را دیکتاتور می‌نامند!

۱۷.۲.۹۲

سعديا مرد نكونام نميرد هرگز

مرده آنست كه نامش به نكويی نبرند...... به بهانه سالگرد درگذشت محمدرضا شاه پهلوی شاه فقید و وطنپرست ایران


امروزه و تنها پس از گذشت ۴۰ سال و به تن رفتن سالها حقارت و تو سری خوری و دربدری و بیخانمانی و کشتار و فقر و چپاول و عقبماندگی و کشت و کشتاری که غربی‌ها به ملت ایران تحمیل کردند، تازه پس از همه اینها، شاید تعداد کمی‌ از ایرانی‌‌ها فهمیده باشند، که زمان شاه فقید ایران که او بر کشور بزرگ ایران سلطنت میکرد، ایران تنها بهشت روی زمین بود که بیشتر از همه جای دنیا در آن دمکراسی و آزادی وجود داشت. منتها جماعتی که جز خوشی‌ چیزی ندیده، تحصیلی‌ نکرده و ستمی ندیده، و به جای آن فقط تبلیغات احمقانه غربی‌ها را پذیرفته که خود را در نهایت بی‌ همه چیزی گنده میکردند، و هر چه ایرانی‌‌ها داشتند پست و خفیف میشمردند، میپنداشتند آنچه دارند، هیچ است و میبایستی در کمال ناشایستگی، بیش از آن داشته باشند و آزادی را در مرگ بر شاه گفتن میدیدند، و خوشبختی‌ را در آلبانی شدن و فلسطینی بودن. به حق که این جمله خلایق هر چه لایق شاییست مردمی است که از سه رکن اصلی‌ که آدمی‌ را میسازد، یعنی‌ جان و خرد و تن، تنها تن را دارند و بس
مقاله زیر در سایت خودنویس نوشته شده و ظاهرا نویسنده مقاله شاهی‌ و سلطنت طلب هم نیست، چرا که در جاهایی، از تک حزبی و یا دیکتاتور بودن شاه فقید ایران، سخن به انصاف نبرده و یک طرفه و نسنجیده قضاوت کرده است، اما دلیل انتخاب مقاله ، این است که بعد از خواندن این نوشتار، یاد سخن سعدی کبیر افتادم که میفرماید : سعديا مرد نكونام نميرد هرگز... مرده آنست كه نامش به نكويی نبرند….
وقتی‌ حتی دشمنان شاه فقید ایران برایش "خدا بیامرز" می‌گویند، یعنی‌ او نمرده، بلکه تنها از فضای دنیوی ایران به عالم روحانی ایرانی‌‌ها سفر کرده است، براستی‌ «خدا بیامرزدش»
محمدرضا پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی در تهران – ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی در قاهره) معروف به محمدرضا شاه پهلوی، ملقب به شاهنشاه آریامهر به‌معنای خورشید آریاییان و بزرگ ارتشداران، دومین شاه سلسلهٔ پهلوی و واپسین پادشاه ایران (۲۵ شهریور ۱۳۲۰ – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) بود. وی حاصل ازدواج رضاشاه و تاج‌الملوک آیرملو بود.
خودنویس می‌نویسد:
«آن خدا بیامرز»؛ این جمله در واقع ترجمه «محمدرضا پهلوی» است. ۵ مرداد ماه، مصادف با سالگرد درگذشت تنها «شاه» در دنیاست چرا که فقط او «Shah» بود و هست.

نمی خواهم و نمی توانم در این چند خط نکات مثبت و منفی او را کنار یکدیگر بگذارم اما ذکر نکاتی در مورد او بی لطف هم نیست. کسانی که کمی سن و سال بیشتر دارند و این نوشته را می‌خوانند، شاید «آه» از نهادش بیرون بیاید و حسرت روزهای گذشته را بخورند و کسانی هم که کم سن و سال هستند و فرزندان انقلاب شاید از شاه، فقط نامی را شنیده باشند. نظرات موافق و مخالف در مورد او بسیار زیاد است و اتفاقاً این خود نشان می‌دهد که تا چه حد مرد تأثیرگذاری در ایران بوده است. بی شک، هیچکس نمی تواند تأثیرات او در کشور را نبیند و البته شرایط تک حزبی و حتی به نوعی خفقان سیاسی را هم قابل اغماض بداند.

بعضی امور البته اگر با امروز مقایسه شود، شرایط به طرز وحشتناکی متفاوت خواهد بود. از نرخ برابری ریال و دلار (۷۰ ریال = یک دلار آمریکا)، تا اخذ ۷ روزه ویزای آمریکا، تحصیل راحت در خارج از کشور و برگشت افتخار آمیز به ایران، وجود کارگر کره جنوبی و فیلیپینی (و البته مستخدم در خانه!) در دیارمان تا به تدریج وارد دنیای غرب شدن، پرداخت وام به فرانسه و در مقابل احداث مترو برای تهران، قدرت اول بی چون و چرای نظامی خاورمیانه بودن و بسیاری دیگر، همه و همه خدماتی بودند که نیاز ما را برای گفتن «خدا بیامرز» بیشتر می‌کند.

از طرف دیگر، شاه تنها در سال های آخر حکومت خود، متوجه شد که باید به تدریج بر روی پای ایرانی بایستد و هنگامی این کار را آغاز کرد که دیگر دیر شده بود و عدم وجود و توسعه ظرفیت های دموکراتیک، گریبان او را گرفت و البته فرح دیبا در کنار بسیاری از نویسندگان سیاسی معتقدند که کنفرانس «گوادلوپ» بیش از همه شرایط را بر او سخت کرد. خود او نیز در مصاحبه‌های آخرینش به نوعی از انگلیس و BBC به دلیل بزرگنمایی در سرکوب مردم انقلابی در سال ۵۷ گله کرد. البته من مطمئن هستم که ۹۹ درصد خوانندگان اگر «دیکتاتوری» و «توتالیسم» امروزی را با سال ۵۷ مقایسه کنند، تعداد "خدا بیامرزها" بیشتر خواهد شد.

بهر حال امسال مراسم سالگرد این رهبر تأثیرگذار در قاهره در مسجد الرفاعی و بر سر مزار او که به اصرار خانواده او «مزار موقت» است و باید پس از بهبودی اوضاع به ایران بازگردانده شود، برگزار شد. در این مراسم، فرح دیبا در یاد همسر خود سخنرانی کرد. محمد رضا شاه پهلوی، سی سال پیش در چنین روزی، یکسال و نیم پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی در اثر شدت گرفتن بیماری پیشرفته سرطان و پس از چند عمل جراحی ناکام و در حالیکه جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا رهبر وقت مصر را برای قبول نکردن پادشاه فقید ایران در خاک مصر زیر فشار گذاشته بود، درگذشت.

انور سادات که از دوستان صمیمی شاه محسوب می‌شد، فشارهای های کارتر را نپذیرفت. سادات خود چند ماه پس از مرگ شاه زنده بود و سپس توسط خالد اسلامبولی ، تروریست اسلام‌گرا و مزدور غرب در جریان یک رژه نظامی کشته شد. در همان روز روزنامه‌ها تیتر زدند که «شاه مرد» و قاطبه مردم به شادمانی پرداختند و فقط یک ماه پس از آن، جنگ هشت ساله به ایران تحمیل شد و تعداد زیادی از هموطنان خود را از دست دادیم. جنگی که در سال هال حضور شاه، چندین بار لفظی و یا تؤام با اقدام نظامی در گرفت و در آخرین آن، به نقل از یک بازنشسته ارتش) فرمانده ارتش ایران در صبح روز شروع جنگ گفته بود «اعلیحضرت میل دارند نهار در بغداد چی میل کنند؟»

علاقه‌ای ندارم که شما را وادار به گفتن «خدا بیامرز» کنم. شما خود تصمیم بگیرید.اما من با تمام جنبه‌های منفی می‌گویم: «خدا بیامرزدش».

۶.۱۱.۹۱

سالروزانقلاب شاه و ملت , انقلاب سپید، انقلاب ایران ساز محمد رضا شاه خجسته باد


یادآوری تاریخ ایران ۶ بهمن ماه جشن سال روزانقلاب شاه و ملت محمدرضا شاه پهلوی قوانین انقلاب شاه و مردم را بر اساس منشور شش ماده‌ای انقلاب سفید در کنگره کشاورزان در دی ماه ۱۳۴۱ اعلام کرد این قوانین در ۶ بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و در این همه پرسی با اکثریت آرای ملت ایران قوانین انقلاب شاه و مردم به تصویب رسید.

۱ اصل نخست - اصلاحات ارضی
۲ اصل دوم - ملی کردن جنگل‌ها و مراتع
۳ اصل سوم - تبدیل کارخانه‌های دولتی به شرکت‌های سهامی
۴ اصل چهارم - سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها
۵ اصل پنجم - اصلاح قانون انتخابات
۶ اصل ششم - سپاه دانش
۷ اصل هفتم - سپاه بهداشت
۸ اصل هشتم - سپاه ترویج و آبادانی
۹ اصل نهم - تشکیل خانه‌های انصاف و شوراهای داوری
۱۰ اصل دهم - ملی کردن آب‌های کشور
۱۱ اصل یازدهم - نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی 
۱۲ اصل دوازدهم - انقلاب اداری وانقلاب آموزشی
۱۳ اصل سیزدهم - فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
۱۴ اصل چهاردهم - مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
۱۵ اصل پانزدهم - آموزش رایگان و اجباری
۱۶ اصل شانزدهم - تغذیه رایگان برای دانش‌آموزان در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
۱۷ اصل هفدهم - پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان
۱۸ اصل هجدهم - مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها واموال غیر منقول
 ۱۹ اصل نوزدهم - مبارزه با فساد، رشوه گرفتن و رشوه دادن



۱۷.۱۰.۹۱

رضا شاه کبیر و آزادی زنان ایران


"نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته‌است، اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد."

اینها سخنان رضا شاه بزرگ در رابطه با حذف حجاب و آزادی زنان ایرانی‌ است که در کتاب:" كشف حجاب، زمينه‌ها،‌پيامدها و واكنش‌ها، مهدي صلاح، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ص ۱۱۸ آمده است.

شاه روشنفکر ایران می‌گوید: این موضوع حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد. می‌گوید، "با احتیاط"، و نه با زور، ولی‌ عوامل ذلت، عقب ماندگی و نابودی ایران و ایرانی‌ یعنی‌ آخوند‌ها و یا این نوکران خدمت گذار صادق انگلیس، شایعه میکنند که شاه ایران به زور حجاب را از سر زنان برداشت،

و دیگر این از شعور و خرد تهی و بی‌ نصیب ماندگان، این منفورین تاریخ، توجه ندارند که در این جمله رضا شاه که در تمام نوشته‌هایی‌ که بر ضد این شاه بزرگ نوشته اند و آنرا با سند و مدرک ذکر کرده اند، نیت این مرد بزرگ نهفته است و او می‌گوید با احتیاط میبایستی به این دمل نیشتر زد و نه با زور و قوهٔ قهریه، ولی‌ این عقب ماندگان تاریخ، مغرضانه اعلام میکنند که شاه ایران زنان را به زور آزاد کرد.

و گیریم که اصلا این کار به زور انجام گرفت، مگر نه این است که در جامعه‌ای که از هر نوع فکر و اندیشه‌ای تهی است و تنها دستوری که در آن جامعه حکم فرماست، معجونی‌ از جهل و جنون است که با طراحی استعمار انگلیس و به وسیله کارگزاران آخوند او، نزدیک به ۲ قرن به خورد مردم بینوای آن جامعه داده شده و از آن جامعه قشریون بی‌سواد و مغز شسته‌ای ساخته که جز سخنان نکبت بار آخوند چیز دیگری یاد نگرفته‌اند، مگر میشود این چنین مردمی را با توسل به نوازش از فلاکت رهانید؟

کدامین جامعه شناس، روان شناس و مبتکر و طراح جامعه میتواند چنین ادعایی را داشته باشد که برای رهانیدن یک جامعه از معضلی به نام جهل، آن هم در یک جامعه گستردهٔ و بزرگی‌ مثل جامعه ایران که تنوع گروه‌های مردم آنچنان زیاد است که به رنگین کمان ۴۰ رنگ شبیه است تا یک جامعه یک دست، میشود با توسل به دست آورد‌های دموکراسی و روش‌های نوینی که حتی صحبت از آنان در نزد چنین مردمی، ایجاد ترس و افسار گسیختگی می‌کند، از آنان خواست تا از اعتقادات و مطالبی که تقریبا با خون آنان آجین شده دست بکشند؟

و ساده بگم، مگر میشود میخ آهنین را بدون پتک در سنگ فرو کرد؟

برای کسانی‌ که نظام اجتماعی حاکم در زمان قاجار‌های زنباره که از ملکه انگلیس ماهیانه حقوق می‌گرفتند و بیش از یک سوم ایران را فروختند تا با پول آن در فرنگ قمار کنند، و آنچنان نکبتی به جامعه ایران تحمیل کرده بودند که در تاریخ ایران نظیر آن دیده نشده حتی زمانی‌ که تحت اشغال بیگانگان بوده است ( حتی سخت تر و کثیف تر از همان نکبتی که امروز آخوند‌ها با تلاش همه جانبه و ظرف ۳۴ سال به ایران کم کم تزیق کرده و میکنند و سعی‌ دارند خود را به پای آن برسانند)، برای آگاهان و کسانی‌ که از آن زمان ایران خبر دارند، میدانند که زمین سوخته‌ای به نام ایران، تنها با دستان یک ایرانی‌ وطن پرست به نام رضا شاه می‌توانست تبدیل به یک کشور صاحب سیستم اداری شود و بس و در این راه رضا شاه، زنان و یا نیمی از آحاد ملت را که آخوند زنباره منحرف آنان را در ردیف مجانین، ناقص العقل‌ها و بچه‌ها قرار داده بود و به آنان به چشم تنها ابزاری برای فرو نشاندن امیال حیوانیش می‌نگریست و می‌نگرد، به عرصه جامعه کشاند.

اگر تمام دنیا جمع بشوند و ناجوانمردانه و به دروغ از رضا شاه بد بگویند، تاریخ ایران و ایرانی‌ به این مرد بزرگ تنها به خاطر همین یک کار، همواره مدیون و سپاسگزار است.


گوشه‌ای از سخنان رضا شاه کبیر در رابطه با آزادی زنان:
"بی نهایت مسرورم که می بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی برده­اند،

همانطور که خانم تربیــت اشاره نمودند، زنهای این کشـــــــور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعــــداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می رونـــد علاوه بر امتیـــاز برجستـــه مادری که دارا می باشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.

مــــا نباید از نظر دور بــداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمی­آمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمی شد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمی آمدند، خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه می افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند.

من میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمی خواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.

من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.

ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.

شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده­اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه­ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده­ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانم های دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمائید و از تجمل و اسراف بپرهیزید.

سعادت آتیه در دست شماست"