‏نمایش پست‌ها با برچسب بزرگان ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بزرگان ایران. نمایش همه پست‌ها

۲۲.۹.۹۲

در راستای خدمت به غرب، آخوند‌ها , دانشمندان و اساتید کشورمان را از ایران فراری داده‌اند. به بهانه سفر دانشمند مشهور کشورمان پرفسور رضا به ایران.


استاد فضل الله رضا، دانشمند بلندآوازه کشورمان که اواخر آبان ماه به دعوت کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران در سفری یک ماهه به ایران آمده بود، بامداد جمعه با بدرقه جمعی از اعضای کانون، تهران را به مقصد کانادا ترک کرد.

به گزارش ایسنا، دکتر فضل الله رضا، استاد و دانشمند برجسته مقیم کانادا که ریاست دانشگاه‌های تهران و صنعتی شریف و نمایندگی ایران در یونسکو را در کارنامه خود دارد، ۲۶ آبان ماه وارد تهران شد تا در مراسم نکوداشت باشکوهی که در آستانه یکصد سالگی وی با حضور و سخنرانی جمعی از شخصیت‌های ممتاز علمی و فرهنگی کشور در دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد، حضور یابد.

۱۰.۹.۹۲

جرعه‌ای از اقیانوس شعر و ادب پارسی


شاعران بزرگ آسمانی ما هر یك مورد ستایش شاعران پسین خویش بوده اند، چنانكه انوری درباره فردوسی گفت:

آفرین بر روان فردوســی 

آن همایون همای فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد 

او خدا بود و ما بنــــده

و نظامی در مقام فردوسی گفت :

سخن سنجی آمد ترازو به دست
درست زرانـــدود را میشكست 

اسكندرنامه

و امیرخسرو دهلوی در مقام نظامی در قیاس با خویش گفت :

نظم نظامی به لطافت چو در 

وز در او سر به سر آفاق پر

پخته از او شد چو معانی تمام 

خام بود پختن سودای خام

مثنوی او راست دعایی بگوی 

بشنوش از دور ثنایی بگوی

این همه زانصاف بود زور نیست 

گر تو نبینی دگری کور نیست

و نیز شیخ بهایی در ستایش مثنوی، بدین نگاه كه مثنوی سراسر شرح لطایف است گوید:


مثنوی معنوی مولوی
هست قرآنی به لفظ پهلوی
من نمیگویم كه آن عالی جناب
هست پیغمبر ولی دارد كتاب

۲.۹.۹۲

ایران را هنرمندان زنده نگاه داشته‌اند، هنرمندان را زنده نگاه داریم


مكرمه قنبرى بانوى بزرگى بود كه در خانه كوچكى در روستاى دريكنده بابل زندگى كرد، رنج برد، نقاشى كرد و در ۲ آبان ۸۴ از اين جهان رخت بربست. وجودش سرشار از سادگى و پاكى ويژه روستاييان ايرانى بود ولى آنچه او را از ديگران متمايز مى كرد، استعداد شگرفش در نقاشى كردن بود. نقاشى هاى مكرمه حاصل خاطرات و رويا هاى او است. اين هنرمند كه در تمامى زندگى خود هرگز تعليم نگرفته بود و استادى نداشت، به معناى واقعى كلمه نقاشى هايى Naive به يادگار گذارده، كه با چيره دستى بر ديوار هاى خانه اش و يا هر زمينه اى كه در دسترسش بود نقش بسته است. مكرمه تمامى وجودش را با شادى ها و ستم هايى كه بر او رفته بود در تابلو هايش نقاشى كرد. او همانند زنان روستايى شمال ايران زندگى سختى را با به دنيا آوردن فرزندان بسيار و كار طاقت فرسا در مزرعه و خانه تجربه كرد، ولى آثار درخشانش سرشار از رنگ ها و شادمانى هاى درونى او است. اين هنرمند بى سواد بود، اما افسانه هاى بسيارى در سينه داشت. او از داستان هاى شاهنامه و قصه هاى محلى مازندرانى به شكل زيبايى در آثار خود استفاده كرده است.

کارشناسان هنر اروپا آثار مكرمه قنبرى را با نقاشى هاى شاگال مقايسه مى کنند.


۸.۷.۹۲

رودکی پدر شعرو موسیقی گیتی‌


رودکی مشهور به استاد شاعران شاعر مشهور ایرانی _ پارسی‌ در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است.
او در تاجیکستان امروزی در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌ میدانند.

از تمام آثار رودکی که گفته می‌شود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بوده‌است، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی‌مانده‌است.

و کتب و آثار این شاعر بزرگ و کبیر پارسی به انگلیس برده و آنچه که در ایران باقی‌ مانده بود سوزانده شد.

 رودکی در دربار سامانی بسیار محبوب بود چرا که علاوه بر شاعری چیره دست و توانا، حکیمی توانا در زبان و ادبیات پارسی بود و استاد نواختن چنگ، آواز و موسیقی بشمار می‌آمد.


گفته میشود، ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و بلعمی وزیر سامانیان رودکی را به خلق کلیله دمنه برانگیختند و بعد از اینکه رودکی این اثر شگفت انگیز را خلق کرد، به او و به خاطره خلق این شاهکار بزرگ، هدایا و ثروتی بزرگ اهدا نمودند.

رودکی در بسیاری از موارد از اولین‌ها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متأسفانه جز پاره‌ای از آنها بدستمان نرسیده‌است. شمس قیس رازی در کتاب "المعجم فی معاییر" رودکی را آفرینندهٔ و خالق سبک و قالب دوبیتی و یا رباعی دانسته است.

دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکرهٔ معروف خود با تاکید بر خلق رباعی توسط رودکی، از این سبک و رودکی تقلید کرده و اینرا با افتخار در همان کتاب بیان می‌کند.

در تذکره‌ها آمده رودکی چنگ نواز بوده‌است. می‌گویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازه‌ای بوده‌است که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» ، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد.


۴.۷.۹۲

رابعه ... اولین زن شاعرعاشق یا اولین عاشق شاعرایرانی‌


اولین زن شاعر ایرانی‌ که در بلخ بدنیا آمد و امروز به او افغانی می‌گویند و البته دعوایی هم بر سر آن نیست، چرا که این شاعران خودشان را ایرانی‌ می‌دانستند، به ایران عشق میورزیدند، و این عشق در آثار آنها به زبان پارسی موج میزند. و همین قدر که به زبان پارسی‌، یعنی‌ قدیمی‌ترین زبان زندهٔ دنیا که هنوز زنده است و در طول هزاران سال زنده بوده و مورد استفاده بوده و تنها پارسی است که این خصلت را دارد، شعر گفته است و خود را ایرانی‌ میدانسته است، برای ما کافی‌ است.
زمانی‌ نچندان دور، همسایه‌های ایران در شرق، نپال و رشته کوه‌های هند و کش بود، در غرب با یونان، در جنب غربی با مصر و در شمال با بالای دریای مازندران یعنی‌ جای که مرز‌های امروزه روسیه قرار دارد همسایه بود، و تمام کسانی‌ که در این محدوده زندگی‌ میکردند، ایرانی‌ بودند و هنوز هم هستند. به هر حال این زن ایرانی‌ به عنوان اولین زن شاعر، نه که اولین زن عاشقی که شاعر شد شناخته میشود.
در شرح حال کلیشه‌ای او یعنی‌ همان فرمول قدیمی‌ که کجا به دنیا آمده 
پدرش کیست و در چه سنی‌ مرده است، میفرمایند:

۲۰.۶.۹۲

قمر.... هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق

..... ثبت است بر جریده عالم دوام ما
این تصویر مربوط به دورانی است که قمر می خواند اما هنوز ستاره تابان آواز ایران نشده بود وهنوز مسیر رسیدن به قله را طی می کرد. در همین سن و سال و همین دوران بود که او دستگاه‌های موسیقی و ردیف‌های آن را نزد استاد نی داوود آموخت. این تصویر ازآن جهت حائز اهیمت تاریخی است که قمر پیشتر از آن که در گراند هتل تهران بی‌حجاب به روی صحنه بیاید، از حجاب بیرون آمده بود و به استناد همین عکس که مربوط به سنین زیر ۲۰ سال اوست، حجاب را پس زده بود.

قمر، مادمازل اورپایی دوران تجددخواهی تاریخ معاصر که ایرج میرزا، شاعر پیشگام در ادبیات فارسی او را به "خوشۀ خرما فراز نخل بلند" تشبیه نموده است در شعری فراموش نشدنی ازقمرالملوک چنین یاد می کند:

از آن لطافت و آن پودر و پارفم و توالت شبیه مادموازلهای برن و برلین بود

ایرج میرزا که قمرالملوک را درمنزل یکی از تجار آن زمان به هنگام اجرای موسیقی ملاقات می کند پس از روبوسی با قمربه شیوه اروپایی اظهار شگفتی کرده و بیتی را میسراید که:

مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم 

که پیر بودم و رخسار من پر از چین بود

اما انگیزه قمر به آن رفتار آزاد منشانه چه بود؟ قمر اهل خوش گذرانی نبود. تجمل پرست و پیرو تمدن غربی و اورپایی نبود. او همزمان با مشروطه و مشروطه خواهی بدنیا آمد و در هما ن فضای تازه مدرنیته که در نزد طبقات اجتماعی آنزمان بی‌حجاب بودن به معنی پیشتاز بودن بود و تمایل به روشنفکری محسوب می شد، سنت را رد کرد و از حجاب سرباز زد. باید قمر را یک فمنیست تمام عیار قرن خویش بر شمرد. آزادیخواه بود. بی‌قید و بند، پرشهامت و پیشتاز...

منبع: صفحه فیسبوک ‏کتابخانه صدیقه دولت آبادی 









۱۱.۵.۹۲

دکتر پرویز ناتل خانلری بزرگ مرد تاریخ ادبیات و دستور زبان پارسی در تنهایی و زیر شکنجه روحی‌ و جسمی‌ آخوند‌های اشغالگر و ضّد ایران و ایرانی‌ جان به جان آفرین تسلیم کرد.


بیست سال پیش، در شهریور سال ۱۳۶۹، دکتر پرویز ناتل خانلری که هنوز زخم زندان‌های جمهوری اسلامی را بر جان خود داشت درگذشت. 

او کسی‌ بود که دستور زبان پارسی‌ را بدون هیچ چشم داشتی و تنها به عشق ایران و ایرانی‌ تدوین کرد و به این ترتیب حق بزرگی‌ را به گردن یک یک ایرانی‌‌ها برای خود محفوظ نمود.


عمری خلاق، پربار و با عزت و احترام را پشت سر گذاشته بود، اما برخورد حکومت و رسانه‌های جمهوری اسلامی با او چندان ضدفرهنگی و غیرانسانی بود که چند ماهی پیش از مرگ جمله‌ای را که سالیانی پیش به دوران جنگ جهانی، خطاب به فرزندش نوشته بود به یاد آورد و برای من که در حاشیه مصاحبه با مجله آدینه از او حکایت وزیر شدن و زندان را پرسیده بودم تکرار کرد: «سرگذشت من خون دل خوردن و دندان به جگر افشردن بود». حکایت وزارت او را، به نقل از خود او، در پایان همین یادداشت نوشته‌ام. 


خانلری در عرصه‌های گوناگون خلاقیت و در زندگی فرهنگی و سیاسی خود ترکیبی همگن از تضادها بود. در شعر، شاعری خلاق و متمایل به رمانتیسیزم میانه‌رو، اما در کار پژوهش آکادمیک و روشمند سرآمد زمانه خود بود.
روشنفکری خوش‌فکر و متعهد و از چپ برخاسته بود، اما تیر تیز دشمن و نیزه زهرآلود طعنه دوست را به جان خرید و قبای وزارت بر تن کرد تا یکی از درخشان‌ترین طرح‌های سوادآموزی تاریخ ایران را در سطح کشور اجرا کند و به همین اتهام به دوران پیری صد روزی را در زندان جمهوری اسلامی محبوس شد.
زبان‌شناس و ادیبی دل‌بسته به ادبیات کلاسیک بود و در کار شاعری مشربی میانه‌رو داشت، اما مجله خود را به یکی از معتبرترین فضاهای ادبی ایران برای معرفی ادبیات و هنر آوانگارد زمانه خود بدل کرد.
محققی بزرگ بود که منقح‌ترین و معتبرترین نسخه دیوان حافظ، فاخرترین نمونه شعر کلاسیک را به دست داد و ویراسته‌ترین نسخه «سمک عیار»، فاخرترین نمونه ادبیات داستانی مردمی و غیرکلاسیک، را تصحیح، شرح و منتشر کرد.
در نقد و نظریه ادبی و در زبان‌شناسی نوترین اسلوب‌ها و دستاوردهای جهانی را درونی کرد و در تطبیق با زبان و ادبیات فارسی بسط داد، اما در اسلوب شاعری خود از نئوکلاسیک‌هایی بود که زبان و مسائل و موقعیت انسان معاصر را با چارچوب‌های قدیمی شعر کلاسیک تلفیق می‌کردند.
در عرصه‌هایی چون تاریخ زبان فارسی و وزن در شعر فارسی آثاری مرجع تالیف کرد و شعر زیبای «عقاب» او در حافظه فرهنگی زبان فارسی ثبت شده است.
با هدایت و نیما دوست و همنشین بود، اما در سایه سنگین آنان نزیست و راه متمایز خود را در شعر و ادب پیش گرفت.
شاعر و ادیب و زبان‌شناس بود، اما مدیریت عقلانی او در عرصه‌های فرهنگی نیز زبانزد بود و هر جا مدیر بود، از وزارت فرهنگ و ریاست بنیاد فرهنگ ایران تا سازمان پیکار با بی‌سوادی و در فرهنگستان ادب و هنر، آثاری باقی و کارستان از خود به یادگار گذاشت.

تصویر یک زندگی پربار

پرویز ناتـل خانلری در اسفندماه سال ۱۲۹۲ خورشیدی در تهران متولد شد. جد او میرزا احمد مازندرانی در وزارت خارجه شغل دیوانی داشت و به «خانلرخان» و اعتصام‌الملک ملقب بود.
پدر او میرزا ابوالحسن‌خان خانلری نیز عضو وزارتخانه‌های عدلیه و خارجه بود. نام خانوادگی خانلری از لقب جد او «خانلرخان» گرفته شد.
خانلری واژه «ناتل»، نام قدیمی شهری در مازندران، را به پیشنهاد پسرخاله مادر خود، نیما یوشیج، به نام خانوادگی خود اضافه کرد.
پس از تحصیل در مدارس سن‌لویی، مدرسه آمریکایی و مدرسهٔ ثروت به دارالفنون رفت و به پیشنهاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در رشته ادبی درس خواند.
دانشنامه لیسانس زبان و ادبیات فارسی را به سال ۱۳۱۴ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گرفت و به عنوان دبیر دبیرستان استخدام شد.
پرویز ناتل خانلری از نخستین کسانی بود که دکترای زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۲۲ از دانشگاه تهران دریافت کرد. استاد راهنمای رساله دکتری او ملک‌الشعراء بهار و عنوان رساله او «تحول غزل در شعر فارسی» بود. این رساله بعدتر با عنوان «تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل فارسی» منتشر شد.
خانلری کرسی تاریخ زبان فارسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بنیان نهاد و تا سال ۱۳۵۷ استاد این کرسی بود. انتشارات دانشگاه تهران را نیز همو در سال ۱۳۲۵ بنیان نهاد و پنج سال مدیر آن بود.
ناتل خانلری به روزگار جوانی شعرها و نوشته‌های خود را در مجله مهر چاپ می‌کرد و نخستین شماره مجله ادبی سخن را در خرداد ۱۳۲۲ منتشر کرد.
سخن که تا سال ۱۳۵۷ منتشر می‌شد به عرصه‌ای معتبر برای معرفی ادبیات معاصر ایران و جهان بدل شد و بسیاری از نویسندگان ایران نخستین آثار خود را در این مجله منتشر کردند.
خانلری در سال ۱۳۲۷ به پاریس رفت و دو سال در دانشگاه سوربون آواشناسی، فونتیک، خواند و رساله‌ای نیز در این باب به زبان فرانسوی نوشت.
او در سال ۱۳۴۱ تا بهمن‌ماه ۱۳۴۲ در کابینه اسدالله علم وزیر فرهنگ بود. خانلری قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۱ را حرکتی ارتجاعی ارزیابی و در جلسه هیات وزیران از سرکوب قیام هواداری کرد.
خانلری در سال ۱۳۴۴ «بنیاد فرهنگ ایران» را بنیان نهاد و تا سال ۱۳۵۷ رئیس این بنیاد بود و بیش از ۳۰۰ کتاب ارزنده منتشر کرد.
او چند سالی نیز ریاست فرهنگستان ادب و هنر و مدیر کلی سازمان پیکار با بی‌سوادی را بر عهده داشت.
پس از انقلاب اسلامی به مدت صد روز زندانی و پس از آزادی از همه سمت‌ها و مشاغل فرهنگی و دانشگاهی خود محروم شد.
پرویز ناتل خانلری سرانجام در شهریورماه ۱۳۶۹ در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
خانلری نخستین کس در ایران بود که کتاب «دستور زبان فارسی» را بر مبنای زبان‌شناسی مدرن تالیف کرد. خانلری در این کتاب که در دبیرستان‌ها و دانشگاه تدریس می‌شود اصطلاحات تازه بسیاری وضع و مبنای نگارش دستور زبان فارسی را از کلمه به جمله منتقل کرد.
کتاب‌های تاریخ زبان فارسی و وزن شعر فارسی خانلری هنوز از جمله مهم‌ترین مراجع در این حوزه‌ها هستند.
خانلری در سال ۱۳۵۹ منقح‌ترین و معتبرترین نسخه دیوان حافظ را منتشر کرد. ۴۸۶ غزل این دیوان با روش علمی و بر مبنای مقایسه ۱۴ نسخه خطی مهم تنطیم شده‌اند.
تصحیح و شرح کتاب «سمک عیار» از ارزنده‌ترین گام‌ها در ادبیات داستانی مردمی است، و او همچنین مجموعه‌ای شعر با عنوان «ماه در مرداب» نیز منتشر کرد.
خانلری در سال ۱۳۱۰ کتاب دختر سروان پوشکین را به فارسی ترجمه کرد. همچنین داستانی در این کتاب به دستمایه شعر «عقاب» خانلری بدل شد که معروف‌ترین شعر اوست.

حکایت وزارت و سپاه دانش

بخشی از مصاحبه خانلری درباره زبان و ادبیات فارسی در دو شماره از نخستین شماره‌های مجله آدینه به دورانی چاپ شد که رسانه‌های جمهوری اسلامی بر او تیغ کشیده بودند و ذکر نام او به نیکی در نشریات جرمی بزرگ بود.
اما بخش دیگری از مصاحبه، آنجا که حکایت و دلیل وزیر شدن او را پرسیده بودم و او پاسخ داده بود، چاپ نشد.
خانلری در این گفت‌وگو روایت کرد که شاه در یکی از سخنرانی‌های خود در نخستین سال‌های دهه چهل، به روزگاری که دولت با کمبود بودجه روبه‌رو بود، بیش از نیمی از ایرانیان بی‌سواد و کودکان روستایی از نعمت مدرسه محروم بودند، از گسترش دانشگاه‌ها سخن گفته بود.
خانلری در سرمقاله مجله سخن با انتقاد از برنامه شاه نوشت که بودجه اندک آن روزگار را باید بیشتر به سوادآموزی عمومی و تاسیس مدرسه در روستاها و شهرستان‌های کوچک اختصاص داد و کمبود معلم را با طرحی ابتکاری جبران کرد، چرا که ارتقاء فرهنگی و توسعه سیاسی و اقتصادی در جامعه‌ای با اکثریت بی‌سواد ممکن نیست.
گفت که پس از انتشار این شماره از مجله، اسدالله علم یا کسی از جانب او به خانه خانلری می‌رود و از طرح ابتکاری او می‌پرسد. خانلری طرح سپاه دانش را می‌نویسد. جوانان دیپلمه که دو سال از فعال‌ترین سال‌های عمر خود را باید در سربازی اجباری تلف می‌کردند پس از آموزش به عنوان معلم به روستاها فرستاده می‌شدند تا به جای اتلاف زندگی در پادگان‌ها به پسران و دختران فقیرترین و محروم‌ترین لایه‌های جامعه خواندن و نوشتن بیاموزند.
شاه طرح سپاه دانش را به نام خود مصادره می‌کند و در برنامه اصلاحی خود می‌گنجاند، اما از خانلری می‌خواهد تا برای اجرای این طرح وزارت فرهنگ را بپذیرد.
خانلری به قصد اجرای طرح تیغ طعنه دوستانش را به جان می‌خرد و این پیشنهاد را می‌پذیرد. به این ترتیب میلیون‌ها کودک روستایی که با طرح خانلری به مدرسه رفتند، وام مردی را به گردن دارند که علائق شعری و علمی خود را رها کرد تا مدرسه را به روستاها ببرد.
جمهوری اسلامی به پاداش ارائه و اجرای این طرح خانلری را زندانی و منزوی کرد و از دانشگاه راند.
روشنفکری با نقد و استقلال فکری همزاد و با قدرت و وزارت بیگانه است. بسیاراند روشنفکرانی که استقلال فکری خود را با قدرت سودا کرده و از خلاقیت تهی شدند.
خانلری و دوست او آندره مالرو، روشنفکر چپ‌گرا و از بزرگ‌ترین نویسندگان فرانسه، که جامه وزارت ژنرال دوگل بر تن کرد، شاید استثناهایی بر این قاعده باشند.
مالرو تا پایان عمر با عزت زیست و خانلری را برخورد فرهنگ‌کش و غیرانسانی جمهوری اسلامی به دوران پیری زخمی کرد.
آن که فرهنگ را زندانی کرد اما جز بدنامی نصیب نبرد و خانلری تا زبان و ادب فارسی زنده است بر کرسی عزت خواهد ماند.
یاد و نامش همیشه جاودان و پر افتخار باد.


منبع

۱.۵.۹۲

انوشیروان روحانی آهنگساز «تولدت مبارک» ۷۴ ساله شد

امروز، ۱ مردادماه پیانیست برجسته ایرانی، انوشیروان روحانی، قدم به ۷۴ سالگی می‌گذارد.

انوشیروان روحانی در یک خانواده هنرمند، در رشت به دنیا آمد.
او پس از سه سال که مدت مأموریت پدرش به پایان رسید، به اتفاق خانواده به تهران آمد و در همان سال یک ارگ بادی دستی (ملودیکا) برای او خریدند. سپس با راهنمایی پدر و تداوم در راه فراگیری موسیقی، به شکلی پیشرفت کرد که در سن ۹ سالگی در «جامعه باربد» که به سرپرستی شادروان اسماعیل مهرتاش اداره می‌شد، برنامه‌هایی اجرا کرد که مورد تشویق مهرتاش و مدعوین قرار گرفت.

روحانی در سن ۶ سالگی با راهنمایی‌های پدر، با نت آشنا شد و در همین زمان وارد هنرستان موسیقی شد. در هنرستان موسیقی، جواد معروفی، روح‌الله خالقی و سایر اساتید هنرستان موسیقی تعلیم وی را بر عهده گرفتند.
وی در کنار تحصیل در زمینه موسیقی در سال ۱۳۴۷ موفق به دریافت گواهینامه خلبانی نیز شد.

روحانی از این تاریخ به بعد مدارج ترقی را به سرعت طی کرد و پس از چند سال به رادیو راه یافت و در ارکسترهای مختلف برنامه‌هایی اجرا کرد.

در اولین جلسه‌ای که او را در ۷ سالگی، جهت اجرای برنامه کودک به رادیو می‌برند به علت خردسالی، مجری او را روی صندلی می‌گذارد تا سازش به میکروفن نزدیک شود.

اولین تانگواش را به نام «تانگوی مامانی» در سن ۶ سالگی ساخت و از سن ۱۵ سالگی عضو روزمزد رادیو شد . در ۲۱ سالگی اولین آهنگش را بنام «اسرار ساز» با کلام کریم فکور ساخت.

روحانی بیش از ۲۵ سال نداشت که عضو شورای موسیقی رادیو شد و تا آخرین سالی که در آن سازمان فعالیت داشت، این سمت را عهده دار بود. وی از اولین برنامه «گلها» با این برنامه همکاری فراوان داشت و رهبری ارکستر شماره ۴ به عهده او بود.

روحانی در سال‌های اخیر به عنوان آهنگساز با ارکسترهای معروف جهان همکاری نزدیک دارد که نشان دهنده تسلط او بر سبک‌های جهانی موسیقی از جمله موسیقی کلاسیک است.

همچنین روحانی در سال ۱۳۵۰ به هزینه شخصی مدرسه‌ای در روستای کلشتر واقع در استان گیلان احداث کرد.

او یکی از آهنگسازان معاصر است که بیش از پانصد آهنگ ساخته‌ که در حدود ۲۵۰ اثر ضبط شده است. بیشتر آن‌ها از معروف‌ترین آهنگ‌های زمان خود بوده‌اند.

روحانی در آهنگسازی ویژه فیلم و سینما نیز دارای آثار معروفی است. اولین بار در سال ۱۳۴۶ توسط وی «ارگ» به ایران آورده‌ شد.

از آخرین آثار او می‌توان به آهنگ «میب‌ای میب یوو» از آلبوم یونبریکبل گروه اسکورپینز اشاره کرد که حاصل همکاری روحانی با این گروه در اواخر سال ۲۰۰۰ است.

قطعه «میب‌ای میب یوو» در سال ۲۰۰۳ در آخرین اجرای این گروه معروف در «راک هال» (راک حال) آلمان اجرا شد و این اجرا باعث شد، این گروه علاوه بر این قطعه، یک قطعه دیگر را در آلبوم جدید خود از «روحانی» خواستار باشند.

نکته جالب توجه در این قطعه استفاده از تم‌های ایرانی است که در زمان انتشارش درجدول تاپ تونتی (تاپ ۲۰) در رده نهم قطعات موسیقی دنیا قرار گرفته‌است.

از معروف‌ترین قطعات او می‌توان به «راز خلقت» (دارم سؤالی از خدا)،«هوس»، «تولدت مبارک»، «مجنون تو» و «عاشق شدم من»، «سلطان قلب‌ها» و «گل سنگ» اشاره کرد.




۱۸.۱.۹۲

حافظ ابرو تاریخ و جغرافیا نویس ایرانی‌ در ۶۰۰ سال پیش


برگی از کتاب مجمع التوارخ حافظ ابرو ذکر عزیمت کردن اغوز به جانب آران و موغان سده نهم هجری قمری مکتب هرات موزه رضا عباسی.
کلیه تألیفات، مقالات و کتب این محقق و تاریخ و جغرافیا نویس ایرانی‌ در کتابخانه سلطنتی انگلیس است.
از زمان صفوی که پای انگلیس‌ها به ایران باز شد، تا کنون کلیه کتب دانشمندان و محققان ایرانی‌ به انگلیس منتقل شده است.


حافظ ابرو و یا شهاب الدین عبداﷲبن عبدالرشید، معروف به حافظ ابرو یکی از مورخین نامی دوره ٔ تیموری است. از آغاز زندگانی او آگاهی کافی در دست نیست (چرا که تمامی کتب این مرد بزرگ به انگلیس منتقل شده و در دسترس ایرانی‌‌ها نیست). در نام و نسب او نیز اختلاف است ولی خود او در مقدمه ٔ تاریخ ملوک کرت (نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ ملک ) نام خود را «عبداﷲبن لطف اﷲبن عبدالرشید السپهدارنی المدعو بحافظ أبرو» آورده و برای خود لقبی یاد نکرده است ، لیکن عبدالرزاق سمرقندی صاحب «مطلعالسعدین » لقب او را نورالدین گفته ، و فصیحی خوافی که معاصر اوست در مجمل فصیحی او را شهاب الدین خوانده است.

راجع به لقب «حافظ ابرو» در نامه ٔ دانشوران آمده است : در تسمیه ٔ حافظ مذکور به ابرو بعضی میگویند که ابروی پیوسته ٔ زیبائی داشته است به حدی که سبب شهرت وی گردیده و به آن عضو ممتاز و در میان مردم مرسوم و معلوم شده چنانکه یکی از امراء عثمانیه بهمین جهت بعنوان قره قاش مشهور گردیده است . و ظن بعضی آنکه مشارالیه که از اهل خراسان بوده همانا اصلاً از الکای اِبَر خراسان که در حدود بسطام است بوده و ابری به ابرو تحریف یافته ، و بهر حال او را به لقب حافظ می خوانده اند ، خود او گوید:

بنده ٔ کمترین دولتخواه
کاتب العبد عبد لطف اﷲ
آنکه شهرت بحافظ ابرو
یافته پیش میر و شاه و سپاه .

در محل تولد حافظ ابرو نیز اختلاف است . عبدالرزاق سمرقندی تولد او را در هرات و محل نشو و نمای او را همدان گفته و در مطلعالسعدین گوید:

«... المشتهر بحافظ ابرو الهروی مولداً الهمدانی غفر اﷲ له ».

قاضی نوراﷲ شوشتری و دیگران حافظ را همدانی گفته اند. فصیحی خوافی او را خوافی شمرده .

۲۰.۱۱.۹۱

لیلی افشار تنها زن نابغه که دکترای گیتار گرفته است


لیلی افشار بانوی ایرانی دکتری گیتار دارد و اولین زنی محسوب میشود که در دنیا به این عنوان دست یافته است، او تاکنون کنسرتهای زیادی را در سراسر دنیا و حتی ایران برگزار کرده که همگی با استقبال علاقمندان و دوستاران او مواجه شد. او استاد دانشگاه در ممفیس آمریکا است و سالی چند بار در ایران برای بانوان در تهران کنسرت می گذارد و البته کلاس های موسیقی برگزار می کند.




۵.۱۰.۹۱

محمدرضا عبیدیان، دانشمند ایرانی در احیای اعصاب قطع شده انسان گام بلندی برداشت


دانشمند ایرانی دانشگاه پنسیلوانیا در گامی بلند برای کمک به بیماران مبتلا به ترومای عصبی گسترده در بازیابی حرکت و حواس، توانست تونلی از مواد سخت و نرم را برای برقراری مجدد ارتباط در پایانه‌های عصبی قطع شده تولید کند.

به گزارش (ایسنا)، محمدرضا عبیدیان، دانشیار مهندسی زیست پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا اظهار کرد: آسیب عصبی در هر دو سیستم عصبی مرکزی و محیطی یک مشکل عمده بهداشتی است. طبق اعلام مرکز ملی آمار آسیب نخاعی، حدود ۲۹۰ هزار آمریکایی از آسیب‌های نخاعی رنج برده و سالانه ۱۲ هزار آسیب جدید رخ می‌دهد.

۴.۱۰.۹۱

بالاترین مدال فناوری آمریکا به جراح ایرانی

۱۲ محقق و ۱۱ مبتکر که درمیان آنها نام یک چشم پزشک برجسته ایرانی نیز به چشم می‌خورد، بالاترین مدال دولت فدرال آمریکا را در زمینه‌های علم و همچنین فناوری و نوآوری دریافت کردند.

به گزارش مهر، ۲۳ برگزیده در عرصه علم و فناوری به عنوان دریافت کنندگان بالاترین درجه مدال علم و فناوری آمریکا سال آینده میلادی طی مراسمی در کاخ سفید جوایز خود را دریافت می کنند.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا طی بیانیه‌ای اظهار داشت: به تجلیل از این نوآوران الهام بخش افتخار می کنم، آنها نماینده نبوغ بوده و یادآوری کننده تأثیر بزرگ ایده‌های کوچک هستند.

مدال ملی علوم از سال ۱۹۵۹ توسط رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به افرادی که مهمترین مشارکتها را در پیشبرد دانش در حوزه‌های علوم اجتماعی و رفتاری، زیست شناسی، شیمی، مهندسی، ریاضی و فیزیک داشته، اهدا شده است. کمیته ۱۲ نفره‌‌ای مسئول برگزیدن برندگان جایزه‌ است که توسط بنیاد ملی علوم مدیریت می ‌شود.

مدال ملی فناوری و نوآوری از سال ۱۹۸۰ توسط رئیس جمهور ایالات متحده به مخترعین و نوآوران آمریکایی که مشارکتهای قابل توجهی برای توسعه فناوری نوین و مهم داشته باشند اعطا می شود. این جایزه ممکن است به شخص خاص یا گروهی از مردم یا تمام یک سازمان یا شرکت اعطا شود.

این عالی‌ترین افتخاری است که ایالات متحده آمریکا به یک شهروند خود برای دستاوردهای مربوط به پیشرفت فناورانه اعطا می ‌کند.

غلامعلی پیمان، جراح شبکیه برای اختراح دستورالعمل جراحی چشم لازیک این جایزه را در بخش فناوری و نوآوری دریافت کرده است. تجربه بیش از ۴۰ سال وی در مهندسی و داروشناسی و همچنین تجربه و اطلاعات ژرف وی در عرصه چشم پزشکی به بهبود روشهای جراحی چشمی و شیوه های درمانی انقلابی منتهی شده است.

منبع: سایت فرارو

۳۰.۹.۹۱

مریم میرزاخانی دانشمند ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد آمریکا


جایزه معتبر دو سالانه انجمن ریاضی آمریکا امسال به دانشمند جوان ایرانی, مریم میرزاخانی استاد دانشگاه استنفورد تعلق گرفت. از وی به خاطر تحقیقات موثر پیرامون نظریه فضاهای ماجولی روی رویه های ریمانی قدر دانی شده است. وی پیشتر در سال ۲۰۰۵ به عنوان یکی از ۱۰ مغز بزرگ سال انتخاب شده بود. ایشان از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف هستند. وی از بازماندگان حادثه تصادف اتوبوس دانشجویان نخبه دانشگاه شریف هست. در آن حادثه ۷ نفر کشته شدند!



دکتر مریم میرزاخانی، استادیار جوان دانشگاه«پرینستون»، به عنوان یکی از ۱۰ مغز برتر آمریکای شمالی معرفی شد و به او لقب سد شکن دادند. مریم میرزاخانی در سال‌های ۷۳ و ۷۴ ( سال سوم و چهارم دبیرستان) از مدرسه‌ی فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ با ۴۱امتیاز از ۴۲ امتیاز مدال طلای جهانی گرفت . سال بعد یعنی ۱۹۹۵ در المپیاد جهانی ریاضی کانادا با ۴۲ امتیاز از ۴۲، رتبه ی ۱ طلای جهانی را به دست آورد

میرزاخانی از جمله بازماندگان سانحه غم‌بار سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه سال ۷۶ است.


منبع


۱.۹.۹۱

دکتر کاظم آملي پزشک و دانشمند ایرانی‌ در ریه درمانی


دکتر کاظم آملي پزشکی متخصص و معروف به پدر درمان بیماری‌های ریوی ایرانی است.
او بنیانگذار انجمن متخصصان ریه ایران و عضو انجمن‌های بین‌المللی مانند جامعه توراسیک آمریکا ATS از سال 1367، کالج آمریکایی ریه ACCP از سال 1367، کالج اروپایی ریه (سوئیس ERS) ، جامعه سارکوئیدوز WASOG و... است.
در مورد خیلی از امراض ریه که در سال های 1340-1330 ناشناخته بود، تحقیق کرده و کشف و شناسایی 25 نوع مایت (جانوری که در ایجاد حمله آسم دخالت دارند) در سواحل دریای مازندران تنها بخشی از نتایج تحقیقاتش است.
و اما میهمان این برنامه تلاشگران "دکتر کاظم آملی" استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و بنیانگذار انجمن متخصصان ریه ایران است.


زندگی:

دکتر کاظم آملی، متولد سال ۱۳۰۴ در شهر نجف بدنیا آمد, و در زمان کودکی به اتفاق خانواده اش به ایران باز گشتند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان بصیرت و دوره متوسطه را در دبیرستان شریف واقع در شهر تهران گذراند. در سال ۱۳۲۴ به واسطه هوش و ذکاوت و پشتکار فراوان در کنکور سراسری نفر اول شد و وارد دانشکده پزشکی شد. در سال ۱۳۳۰ دانشنامه پزشکی عمومی خود را با درجه ممتاز، به اتمام رساند و فارغ التحصیل گشت. پس از ۷ سال تحقیق و تحصیل در کشور انگلستان، موفق به اخذ درجه فوق تخصص در رشته ریه گشت و از سال ۱۳۳۵ در دانشگاه تهران، به عنوان استاد در رشته داخلی ریه به کار تحقیق و تدریس پرداخته و خدمات شایان توجهی به جامعه پزشکی و میهن خویش نموده‌است.

سوابق علمی و تحقیقی :
کسب رتبه استادیاری در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه مشهد و ادامه فعالیت با همین رتبه در دانشگاه تهران

کسب رتبه دانشیاری در سال ۱۳۴۸ ازدانشگاه علوم پزشکی تهران

کسب رتبه استادی در سال ۱۳۶۴ از دانشگاه علوم پزشکی تهران

پزشک نمونه در سال ۱۳۸۰ به مناسبت روز پزشک

عضویت در جامعه توراسیک انگلستان BTS از سال 1354

عضویت در جامعه توراسیک آمریکا ATS از سال 1367

عضویت در کالج آمریکایی ریه ACCP از سال 1367

عضویت در کالج اروپایی ریه (سوئیس ERS) از سال 1370

عضویت در جامعه سارکوئیدوز WASOG از سال 1367

تألیف کتاب نشانه شناسی دستگاه تنفس در سال ۱۳۵۲ و تجدید چاپ در سال ۱۳۷۶

تألیف کتاب سل ریه در سال ۱۳۵۲

راه اندازی بخش ریه در بیمارستان امام .

شروع به انجام تست‌های فیزیولوژیک تنفسی از سال ۱۳۴۱ در ایران

پیدا نمودن هیره "mites" بطور زنده در ایران و تعیین نوع آنها

آثار :

• تألیف کتاب نشانه شناسی دستگاه تنفس در سال ۱۳۵۲ و تجدید چاپ در سال ۱۳۷۶.

• تألیف کتاب سل ریه در سال ۱۳۵۲

منبع: ویکیپدیا

۲۸.۸.۹۱

استاد توران میرهادی


توران میرهادی استاد برجسته ادبیات کودکان ایران در سال ۱۳۰۶در تهران زاده شد

پدر او از دانشجویان اعزامی به خارج از کشور بود و در رشته مهندسی راه و ساختمان و مکانیک در راه‌ آهن در آلمان درس خوانده بود. مادرش آلمانی بود و مجسمه‌سازی و نقاشی می‌کرد.

خانواده میرهادی تابستان‌ها به شمیران می‌رفتند و در چادر زندگی می‌کردند. توران میرهادی در یکی از این چادر‌ها به دنیا آمد و سه ماه از دوران نوزادی خود را زیر چادر، در گهواره گذراند.





مادرش که موسیقی نیز می‌دانست، شعرها و ترانه‌ها و قصه‌های کودکان آلمانی،‌ از جمله برادران گریم را برای او می‌خواند. گیس سفید و کدبانوی خانه نیز برایش متل‌ها و قصه‌های ایرانی را باز می‌گفت. مادر توران دوستدار فرهنگ و ادبیات ایران بود و برای آشنایی فرزندان خود با ادبیات فارسی نشست‌هایی با شرکت شاعران و نویسندگان برگزار می‌کرد.

۱.۲.۹۱

مرتضی محجوبی ...... یاد باد آن همدلی، آن همدمی، آن همرهی.... ســـاز محــجـوبی و آواز بنـــان، شـعر رهی

تنها ماندم، تنها رفتی‌....
 

یکی‌ از نوابغ موسیقی کلاسیک ایران، کسی‌ که بحق میتوان این تعریف پنجه طلا را که هرچند مخصوص مردم کوچه و بازار است ولی‌ چون حق مطلب را به زبان ساده ادا می‌کند ... در موردش بکار برد، مردی که با انگشتانش بر روی پیانو، اعجاب میافرید، و آنهایی که با نواختن پیانو آشنا هستند، میدانند که در واقع او نمینواخت، بلکه اعجاب میافرید، آهنگساز، نوازنده و افتخار موسیقی ایرانی‌، مرتضی‌ محجوبی است.

مرتضی‌ محبوبی نواختن را در کودکی از مادر آموخت و شاید بهمین دلیل بود که با جانی شیفته مینواخت، و نوای سازش سخت بر دل می‌‌نشست.

مرتضی محجوبی، (۱۲۷۸ تهران - ۱ فروردین ۱۳۴۴) نوازنده پیانو ایرانی است که یکی از بنیان گذاران موسیقی ملی ایران به حساب می‌آید.او سالها تکنواز پیانو در برنامه گلهای رنگارنگ بود.مرتضی محجوبی در محافل هنری ایران به نام مرتضی خان و یا مرتضی خان محجوبی معروف است.




۱۷.۱۲.۹۰

فروغ فرخزاد, ای شب از رویای تو رنگین شده

من حالا اینطور شعر میگویم، دیگر مدتهاست که دنبال کلمه نمیگردم، بلکه منتظر میشوم کلمه جای خودش را پیدا کند، بوجود بیاید، آنوقت من او را بیک نظم دعوت میکنم.



خیلی ها اینکار را کردند و میکنند و باورشان هم شده است که شاعر زمان هستند، چرا که فقط جرات کرده اند مصرع ها را کوتاه وبلند کنند. همین! درحالیکه روحیه شعرشان ادامه همان روحیه کهنه و پوسیده ای است که مجنون را با گروه کلاغان و آهوانش، در بیابانهای ادب پارسی، بکار خواستن وازجا نجنبیدن واداشت.


شعر برای من عبارت از زندگی کردن کلمه ها در درون آدمیست و بازنوشتن این کلمه ها بصورت زنده و جاندار در روی کاغذ.


فقط دلم می خواهد به آن مرحله از رشد روحی برسم که بتوانم هر موضوعی را در خود حل کنم. برای من احتیاج، کلمه ای بی معنی شود بتوانم زندگی را مثل یک گیاه زهری میان انگشتانم بفشارم و خرد کنم و بعد هم آنرا زیر پایم بگذارم و لگدمال کنم. دلم میخواهد به ابدیتی دست پیدا کنم که آرامش در آنجا مثل بستری انتظارم را میکشد و چشمهایم را میتوانم توی این بستر بدون هیچ انتظار خرد کننده ای رویهم بگذارم.


من آن شمعم كه با سوز دل خويش
فروزان میكنم ويرانه ای را
اگر خواهم كه خاموشی گزينم
پريشان میكنم كاشانه ای را.



شرمناك و پر از نيازی گنگ
با نگاهی كه رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلی برداشت!

۴.۱۲.۹۰

علی‌ عباس مجوسی اهوازی ...... haly abbas

زلفت هزار دل‌، به یکی‌ تاره مو.... ببست
راه هَزار چاره گر‌، از چهار سؤ ..... ببست

تا عاشقان به بوی نسیمش، دهند جان
بگشود نافه‌ای و ، درِ آرزو..... ببست

انگار حافظ شرح حال این دانشمند با ارزش ایرانی‌ را با این ابیات ترسیم می‌کنه، کاری که او با دنیای پزشکی کرد، راه هزار چاره گر‌ و یا مدعی این علم را، از چهار سؤ ببست، با انقلاب در این علم تو گویی هزاران دل‌ را، هزاران مشکل را فقط با یک تاره مو ببست، به یک باره حل کرد.


علی بن عباس مجوسی اهوازی معروف به مسعودی یا ابن المجوس که در لاتین به نام haly abbas شناخته میشود پزشک، جراح و روانشناس برجستهٔ ایرانی سده چهارم هجری بود. وی یکی‌ از بزرگترین پزشکان جهان و پدر طب و جراحی نوین و کاشف سیستم مویرگی بدن میباشد.
 مجوسی اهوازی در جندی شاپور ( اهواز امروزی) در سال ۳۱۸ قمری، (۹۳۰ میلادی)، به دنیا آمد و بیشتر عمر خود را در ارجان (بهبهان امروز) گذراند و از آنجا که دین زرتشتی داشت، او را مجوسی می‌‌خواندند. (اعراب به زرتشتینان مجوس می‌گفتند و این لغت یک بار در قرآن آمده است، یعنی‌ بر طبق قرآن، خدا هم بین بندگانش فرق میگذاره، کتابی که خدا رو با صفات انسانی‌ معرفی‌ می‌کنه، خدایی که خشمگین می‌شه، قهر می‌کنه، انتقام میگیره، محبّت می‌کنه و و و، شرم آوره).

مجوسی اهوازی پزشک برجسته‌ای بود که کتابهایش تا پیش از انتشار کتاب قانون ابو علی‌ سینا، در بسیاری از دانشگاه‌های جهان و از جمله اروپا تدریس میشد.




یکی‌ از کتابهایی که انقلابی در پزشکی‌ دنیا به وجود آورد کتاب مجوسی به نام "ملكي" و یا کامل الصناعه فی‌ الطب است که مجوسی اهوازی آنرا تالیف کرده است و در سال ۱۱۲۷ میلادی به زبان لاتین ترجمه گردید. این کتاب در سالهای ۱۴۹۲ و ۱۵۲۱، یعنی‌ دورانی که رنسانس در اروپا شکوفا میشد، در ایتالیا و هلند چاپ شد و بخش مربوط به تشریح مغز در این کتاب، به زبان فرانسوی ترجمه شد.





نام مجوسی اهوازی را در ردیف پزشکانی مانند، طبری، رازی‌، ابو علی‌ سینا و گرگانی قرار میدهند. او با چند تن‌ از پزشکان نامدر زمان خود در بیمارستانی عضدی خدمت میکرد، این بیمارستان که هم مرکزی برای پژوهش‌های پزشکی‌ و هم درمانگاهی برای درمان رایگان بیماران بود، به وسیله عضدی دیلمی در بغداد ساخته شده بود.



یکی‌ از مسائل اخلاقی‌ که مجوسی اهوازی در دنیای پزشکی‌ وارد کرد و در کتاب‌هایش نوشته شده است این است که می‌گوید: " پزشک باید راز بیماران را نگاهدارد و از افشای سّر آنها به خودی و بیگانه، و نزدیکان و دوران اجتناب کند زیرا بسیاری از بیماران، ناخوشی خود را از پدر و مادر و کسان خویش پنهان نگاه میدارند، اما آنرا به پزشک معالج می‌گویند، پس طبیب باید از خود بیمار در کتمان بیماری بیشتر دقت نماید"



لوسین لکر نویسنده معروف تاریخ طب (چاپ پاریس 1876 م) که تعدادی از کتب طبی قدیمی را مورد مطالعه قرار داده چنین معتقد است: " مولف کتاب ملکی با جرات توانسته آنچه را که یونانی ها نتوانسته اند کشف کنند، به دست آورد و دنباله کار آنان را تعقیب و در کتاب خود جمیع معلومات طبی را جمع اوری کند. وی می گوید: "کتاب ملکی" با "حاوی" رازی قابل مقایسه نیست چرا که حاوی رازی ملخصی از جمیع معلومات قدیم و جدید مربوط به علم طب تا آن زمان را شامل می باشد، در صورتی که طب در کتاب ملکی به طور خاص و جامع بیان شده است، به این معنی که تمام قسمت های این کتاب منظم و جمیع معلومات و گفته هایی را که سایرین اقتباس کرده به طور کامل انتقاد کرده است."
تالیف بزرگ اهوازی کتاب "ملکی" است.
کتاب ملکی مشتمل بر دو قسمت است: قسمت اول در طب نظری و قسمت دوم در طب عملی و هر کدام از این قسمت ها مشتمل بر 10 مقاله و جمعا تمام کتاب 20 مقاله دارد.


 الملكي از حيث نظم و ترتيب و تحقيق بر كتاب الحاوي محمد بن زكرياي رازي برتري دارد و در مقايسه با كتاب قانون ابن سينا، كه بيشتر جنبة عملي دارد، در مرتبة پايينتري قرار دارد. اين كتاب شامل بيست مقاله، ده مقاله در طب عملي و ده مقاله در طب نظري، است و تا پيش از قانون ابن سينا كاملترين كتاب در فن طب شمرده ميشد. اين كتاب در طي قرون متمادي مرجع دانشجويان علم طب بوده است. ميتوان کتاب ملکی يا كامل الصناعة را نخستين كتاب طبي دانست كه به صورت كلاسيك تأليف شده است و در آن نظريات قدما، در مباحث طبي بحث و آراي آنان نقد شده است. در اين كتاب برخلاف كتب پيشين، كه مباحث مختلف علمي بدون نظم خاصي در آن جمعآوري شده بود، عقايد و آرا و افكار معاصران مطرح، و مطالب و مباحث هر كدام، در جاي ويژة خود درج شده است. اين كتاب، از لحاظ تنظيم و طبقه بندي مطالب شبيه كتابهاي امروزي است. بعدها ابن سينا، اين روش منطقي تنظيم و تبويب و طبقه بندي و فهرست بندي را در تأليف قانون دنبال كرد. بدين ترتيب، علي بن طبري، اهوازي و ابن سينا روش علمي تدوين كتابهاي طبي را با الهام از روش مجوسی برای اولین بار در علم پزشکی‌ به كار بردند كه تا به امروز همين روش معمول بوده است.




علي مجوسي اهوازي، از استادان و پزشكان دانشگاه جنديشاپور و طبيب عضدالدولة ديلمي بوده است. بنا به قول جورج سارتون او يكي از سه پزشك بزرگ و مشهور خلافت شرقي بود كه خدمت بسزايي به طب و دنياي پزشكي كرده است.  دو پزشك ديگر، بنا به قول جورج سارتون، محمد بن زكرياي رازي و ابوعلي سينا ميباشند.

چارلز گرين كمستون در كتاب تاريخ طب خود چنين مينويسد: «علي بن عباس مجوسي كه در قرن دهم ميلادي ميزيسته، صاحب تأليفي به نام ملكي است... كتاب طب ملكي با قانون يك مقصود را بيان مينمايند و هر دو تا اوايل قرن هجدهم ميلادي در مدارس طبي اروپا تدريس ميشده است».
كاستيليوني در كتاب تاريخ طب خود نوشته است: «... علي بن عباس در كتاب ملكي خلاصة كامل طب دوران خود را نگاشته و كتاب وي اولين قدم تجدد طبي است. وي توانسته است خلاصهاي از عقايد و افكار طبي دورانش را با وضوح كامل و تجويزهاي دارويي بيان دارد...»
ل. مونيه فرانسوي در كتاب تاريخ طب خود و دنال كمپل انگليسي در كتاب طب ایرانی‌ و نفوذ آن در قرون وسطا و گوستاو لوبون در كتاب تمدن ایرانی‌ از جايگاه والاي اين كتاب سخن گفته‌اند.
ادوارد براون در كتاب طب ایرانی‌ در خطابة دوم دربارة كتاب ملكي مينويسد: «... كتاب ملكي علي بن عباس ازجمله كتب جامع طبي ایرانی‌ ميباشد كه بيشتر در دسترس و مطالعه است...». از معاصراني كه دربارة اهوازي تحقيق كرده‌اند ميتوان از محمد سحري نام برد كه رسالة اجتهاديه (دكتري) خود را دربارة «معاريف اسلام خاصه علي بن عباس مجوسي» نگاشته است (1317ش). محسن شالچي زير نظر ي. شوماخر، استاد تاريخ طب دانشكدة فربيورك آلمان، با كمك و همكاري محمود نجمآبادي نظريات اهوازي را تحليل و به صورت «رسالة اجتهاديه» چاپ كرده است (1965م). از درگاهي دبستاني مقالهاي در مجلة آينده دربارة علي بن عباس مقالهاي چاپ شده است (سال اول). محمود نجمآبادي نيز در ضميمة مجلة جهان پزشكي تحت عنوان «اهوازي كيست؟ و ملكي چيست؟» كتاب ملكي را تجزيه و تحليل كرده است (1326ش). همچنين محدثي در كتاب تاريخ طب در دورة آل بويه تحقيقات مفصلي دربارة علي مجوسي اهوازي عرضه كرده است.



نظرات اهوازی به پزشکان قبل از خود
اهوازی در مقدمه کتاب ملکی بعضی مطالب را تذکر داده است که اطلاع بر آن خالی از اهمیت نیست.
اهوازی در باب بقراط می گوید: بقراط در شرح بیماری ها خیلی به اختصار کوشیده و بعضی اوقات مطالب را تاریک نوشته و به این جهت از آنها
نمی توان استفاده زیاد کرد، ولی در عین حال در بعضی موارد که با نهایت دقت مطالب را حلاجی کرده، موضوع را به ابهام کشانده است.
در باب جالینوس می نویسد: مطالب کتابش مشکل و در بعضی موارد دراز و تکرار عبارات را مرتکب شده است.
از تالیفات جدیدتر کتاب اهرن را می ستاید و از مطالبش تعریف و تمجید می کند، اما ترجمه عربی آن را ناقص می داند و در مداوای بیماری و علل و علامات آنها معتقد است که به طریق ایجاز نگاشته شده است.
در مورد ابن سرابیون گوید: که وی از جراحی ذکری نکرده و به علاوه امراض مهم مانند انوریسم (Anerrisme) را شرح نداده و مطالب را بی ترتیب و در هم و برهم نوشته و از علاج سرطان و سخت شدن مو و بعضی بیماری های پلک نام نبرده است. همچنین بیماری های رحم، بواسیر، شقاق، بیماری های جهاز تناسلی مرد و زن، واریس، علاج قرحه ها و بسیاری از بیماری های دیگر را ناقص نگاشته است.




و اما در باره رازی گوید: محمد زکریای رازی در کتاب منصوری شرح
بیماری ها و درمان آنها را به طور ایجاز و اختصار نگاشته است، ولی در کتاب معروف حاوی وی جمیع مایحتاج اطباء را از بهداشت و مداوای بیماری ها و امزجه و تشریح اعضاء و اعمال دستی و غیر ذلک را به خوبی از عهده برآمده است، اما مرتب نمی باشد و این کتاب را جز نزد پادشاهان و توانگران جای دیگر نتوان پیدا کرد و جز عده معدودی به آن دسترسی ندارند. با تمام این احوال اهوازی از کتاب حاوی رازی، بسیار تجلیل کرده است.




سیستم عروق خونی مویرگی و گردش خون و رساندن خون به اعضای انسان به وسیله مویرگ ها، نخستین بار به وسیله این پزشک و دانشمند ایرانی‌، در طب مطرح شد، وی با منطق و احکام بسیار محکم و متقاعد کننده‌ای این سیستم را شرح داده است به طوری که تا به امروز نیز این سیستم اعتبار دارد.


نسخ خطي متعدد از كتاب ملكي در كتابخانه‌هاي گوناگون دنيا ازجمله كتابخانه‌هاي مونيخ (آلمان) و اسكوربال (اسپانيا) و واتيكان (ايتاليا) و كتابخانه ملي پاريس و كتابخانه‌هاي انگلستان و مصر و در ايران در كتابخانه‌هاي ملي ملك و دانشكدة پزشكي و مدرسة عالي سپهسالار و كتابخانه شخصي دكتر نجمآبادي موجود است. اين كتاب در مصر در مطبعة بولاق چاپ شده است و در حاشية آن كتاب مختصر تذكره امام سويدي شعراني ضميمه است (1294ق).
اول بار كنستانتين افريقايي و سپس اصطفن انطاكي، فيلسوف معروف انطاكيه، كتاب ملكي را به لاتين ترجمه و در ونيز چاپ كرد. (1492م). ميچل دوكاپلا آن را با حواشي خود در ليون چاپ كرده است (1532م).
مقالة دوم و سوم كتاب اول را نيز پ. دوكونينك با خلاصه هايي از كتابهاي منصوري رازي و قانون ابن سينا به فرانسوي ترجمه كرده و به نام سه كتاب تشريحي عربي در شهر ليدن چاپ كرده است (1903م). نسخهاي از اين كتاب در دانشكدة پزشكي تهران موجود است.
مقالة نوزدهم كتاب ملكي (مقالة نهم كتاب دوم) كه در باب جراحي است بسيار مورد توجه دانشمندان مغرب زمين بوده است. اصل کتاب «ملکی» به زبان عربی و دارای پانصد هزار کلمه بوده و در چند نوبت به لاتین ترجمه شده است. اولین آن در قرن یازدهم (حدود سال 1070م) توسط «کنستانتین افریقی» انجام شد که وی بدون ذکر نام اهوازی، کتاب را به خود نسبت داد و به همین دلیل بسیاری از عقاید اهوازی به نام اروپائیان ثبت گردید. در قرن دوازدهم (1127م) «الیاس استفان انطاکی» دوباره این کتاب را از عربی به لاتین با ذکر نام مؤلف ترجمه نمود و پس از او نیز تا قرن شانزدهم این کتاب چند بار دیگر به لاتین ترجمه شد و بارها در اروپا به چاپ رسید و به علاقمندان و محققان عرضه شد.



ترجمه کتاب ملکی به لاتین در گوگل را از اینجا بخونید


۱۹.۱۱.۹۰

هرملین و خیام.......Eric Hermelin ..... ایرانی‌ تر از ایرانی

تنها کسی‌ که در دنیا، نیمی از زندگی‌ و تمامی ثروتش را در جهت انتشار و ترجمه آثار ادبی‌ ایران، سرمایه گذاری کرده و به خاطر این کار مجبور به تحمل، تنهایی، طرد از اجتماع و خانواده و پذیرش القابی مانند الکلی، خود آزار و دیوانه شده است، یک نفر سوئدی است و چرا همه اینها را تحمل کرده است؟؟،..... بله، عشق به خیام.

اریک اکسل هرملین ( ۲۲، ژوئن، ۱۸۶۰ - ۸، نوامبر، ۱۹۴۴ )


اریک هرملین، نویسنده و سیاستمدار سوئدی بود که در ۱۴۰ سال پیش در جنوب سوئد در یک خانواه ثروتمند و اشرافی، به دنیا آمد.

هرملین در دوران جوانیش به هند سفر کرد و مدتی‌ را در آنجا گذراند و در آنجا با یک ایرانی‌ آشنا شد که بعد‌ها به او زبان پارسی را آموخت.

در آن دوران زبان پارسی، زبان رسمی‌ کشور هندستان بود، و بعد‌ها انگلیسیها زبان پارسی‌ را در هندستان ممنوع کردند و زبان هر کسی‌ که به زبان پارسی‌ حرف میزد را میبریدند. و اگر انگلیس این دشمن قسم خورده، روانی‌ و بی‌شرم، این کار را در حدود ۱۰۰ سال پیش نکرده بود، امروز زبان پارسی، زبان مادری حداقل ۱،۵ میلیارد آدم در دنیا بود.

ولی‌ در آن زمان هنوز زبان پارسی‌، زبان رسمی‌ هندستان بود. و هرملین پس از فرا گیری زبان پارسی‌ و پس از بازگشت به سوئد به ترجمه آثار پارسی‌ به سوئدی مشغول شد و حدود ۱۰ هزار صفحه از ادبیات پارسی‌ را به سوئدی بگرداند. که از این میان میتوان از بوستان و گلستان سعدی، گلشن راز شبستری، رباعیات خیام، آثار سنائی و واعظ کاشفی، پند نامه و منطق الطیر، تذکرة‌الاولیا از عطّار، مثنوی از مولانا، برگزیده هایی از شاهنامه، اسکندر نامه نظامی و کلیله و دمنه را میتوان نام برد.

هرملین علاقه عجیبی‌ به خیام پیدا کرد و بر اثر تاثیری که از خیام گرفت، زندگی‌ عارفانه‌ای را در پیش گرفت. و چون این روش زندگی‌ برای یک فرد اشرفی در سوئد عجیب به نظر می‌رسید، وی را به عنوان بیمار روانی‌، مدتی‌ تحت مداوا قرار دادند ولی‌ او همچنان به وارستگی و دوری از تجملات ادامه داد و به دهکده‌ای در سوئد رفته و در آنجا ۴۰ سال آخر عمر خویش را تمام وقت صرف ترجمه ادبیات پارسی‌ به سوئدی کرد.

هرملین آنچنان شیفتهٔ ادبیات ایران بود که در اروپا به عنوان، برجسته‌ترین نماینده ادبیات ایران شناخته میشد. سفیر ایران در استکهلم در آن زمان از هرملین قدردانی‌ کرد و مدال خورشید به او اهدا کرد.

هرملین در اواخر عمر، با جانی شیفته با مولانا همدم شد، و بدون دیوان اشعار مولانا در هیچ کجا ظاهر نمی‌شد و تمامی تلاشش این بود که انسان اروپایی را با پیام و عرفان مولانا آشنا سازد. وی به قدری تحت تاثیر ادبیات ایران قرار گرفته بود که تمامی آثار ترجمه شده ایرانی‌ را با سرمایه شخصی‌ خودش چاپ و منتشر کرد و تمامی ثروت خانودگیش و نیمی از زندگانیش را در این راه گذشت، و همین کارش باعث شد که دشمنان زیادی در بین دشمنان ایران پیدا کند و به او تهمت‌های از قبیل دیوانه، خود آزار و الکلی بزنند. ولی‌ در انتها، سبک زندگی‌ که برای خودش انتخاب کرده بود، الگوی بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان غربی قرار گرفت و به خاطر این انسان بزرگ و شریف است که آثار ادبی‌ ایران از سوئدی به دیگر زبانهای اروپایی ترجمه، و مورد تحسین و تقدیر قرار گرفته شده است، چرا که آثار پارسی که به وسیله وی به سوئدی ترجمه شده، از بی‌ نقص‌ترین و معتبر ترین، آثار ترجمه شده دنیا محسوب میشود.

نام و یادش گرامی‌ و جاوید باد. به امید روزی که به یک حکومت ایرانی‌ در ایران برسیم تا آنچنان که شایستهٔ این مرد بزرگ است، از او، قدردانی‌ شود.




انگلیسی‌‌ها گفتن چرا ما بریم زبان دیگران رو یاد بگیریم تا بفهمیم چی‌ میگن، یه کاری می‌کنیم که آنها زبون خودشون رو فراموش کنن و به زبون ما حرف بزنن و تازه به این کار افتخار هم بکنن.(ستاره و دریای قصّهٔ‌ها از سلمان رشدی.)



زیباتر از این رقص (سماع) در دنیا وجود نداره، رقصی که به وسیله شاهرخ مشکین قلم هنرمند بینظیر ایرانی‌ انجام میشود با ترانهٔ فریاد از شجریان، یه تلفیق شاهکار، از این دو هنرمند. من برای شاهرخ مشکین قلم، بیشترین احترام را قائلم و برایش آرزوی پیروزی در همهٔ ابعاد زندگی‌ ش را دارم.

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر بپای درآیم بدر برند بدوشم .


روز صحرا و سماع است و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی .


سعدی کبیر و شیرین سخن.

۱۵.۹.۹۰

صادق هدایت

تو آب روان بودی و رفتی‌ سو‌ی دریا، ما سنگ سفالیم، ته جوی می‌‌مانیم.


یک چیز‌هایی‌ هست که نمی‌شود به دیگری فهماند، نمی‌شود گفت، آدم را مسخره میکنند. آنها به من می‌خندند، نمی‌‌دانند که من بیشتر به آنها میخندم.
فقط میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم، زیرا در طی تجربیات زندگی‌ به این مطلب برخوردم که چه ورطهٔ هولناکی میان من و دیگران وجود دارد و فهمیدم تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم، فقط برای این است که خودم را به سایه‌ام معرفی‌ کنم، سایه‌ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هر چه مینویسم با اشتهای هر چه تمامتر میبلعد.




در زندگی‌ درد‌های هست که مثل خوره روح انسان رو میخوره. تنها مرگ است که دروغ نمی‌گوید.


کسانی‌ که دست از جان شسته اند و از همه چیز سر خورده اند، تنها آنان می‌‌توانند کارهای بزرگ انجام دهند.



انسان نه فقط احمق‌ترین حیوانات است، بلکه درنده‌ترین و شریر‌ترین آنهاست. انسان نه تنها حیوانی‌ است که آلت دفاعیه او از سایر حیوانات کمتر است، بلکه راه زندگانی‌ را هم نمیداند.


برای من بزرگترین معجزه همین است که من وجود دارم.

هر چه قضاوت آنها در باره‌ من سخت بوده باشد، نمی‌‌دانند که من بیشتر و سخت تر خودم را قضاوت کرده ام.



انسان خون می‌ریزد، تخم بیدادگری و ستم گری می‌‌کارد، در نتیجه، جنگ و درد و ویرانی و کشتار میدرود.


مردم راهنمای مدبّر و عاقل و خوب میخواهند که درد اصلی‌ ملت را بفهمد و درمان کند. هنگامی که انسان از شادی‌های دروغی و چیز‌های مزخرف دست برداشت، خواهد فهمید که بهترین زندگانی‌ را طبیعت به او میدهد.


حیوانات بر ما برتری دارند، زیرا که انسان محتاج وجود آنهاست در صورتیکه، آنها احتیاجی به ما ندارند.


وحشتناک‌ترین عمل انحطاط یک جامعه خرافات و نادانی‌ مردم است.