۲۰.۶.۹۲

قمر.... هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق

..... ثبت است بر جریده عالم دوام ما
این تصویر مربوط به دورانی است که قمر می خواند اما هنوز ستاره تابان آواز ایران نشده بود وهنوز مسیر رسیدن به قله را طی می کرد. در همین سن و سال و همین دوران بود که او دستگاه‌های موسیقی و ردیف‌های آن را نزد استاد نی داوود آموخت. این تصویر ازآن جهت حائز اهیمت تاریخی است که قمر پیشتر از آن که در گراند هتل تهران بی‌حجاب به روی صحنه بیاید، از حجاب بیرون آمده بود و به استناد همین عکس که مربوط به سنین زیر ۲۰ سال اوست، حجاب را پس زده بود.

قمر، مادمازل اورپایی دوران تجددخواهی تاریخ معاصر که ایرج میرزا، شاعر پیشگام در ادبیات فارسی او را به "خوشۀ خرما فراز نخل بلند" تشبیه نموده است در شعری فراموش نشدنی ازقمرالملوک چنین یاد می کند:

از آن لطافت و آن پودر و پارفم و توالت شبیه مادموازلهای برن و برلین بود

ایرج میرزا که قمرالملوک را درمنزل یکی از تجار آن زمان به هنگام اجرای موسیقی ملاقات می کند پس از روبوسی با قمربه شیوه اروپایی اظهار شگفتی کرده و بیتی را میسراید که:

مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم 

که پیر بودم و رخسار من پر از چین بود

اما انگیزه قمر به آن رفتار آزاد منشانه چه بود؟ قمر اهل خوش گذرانی نبود. تجمل پرست و پیرو تمدن غربی و اورپایی نبود. او همزمان با مشروطه و مشروطه خواهی بدنیا آمد و در هما ن فضای تازه مدرنیته که در نزد طبقات اجتماعی آنزمان بی‌حجاب بودن به معنی پیشتاز بودن بود و تمایل به روشنفکری محسوب می شد، سنت را رد کرد و از حجاب سرباز زد. باید قمر را یک فمنیست تمام عیار قرن خویش بر شمرد. آزادیخواه بود. بی‌قید و بند، پرشهامت و پیشتاز...

منبع: صفحه فیسبوک ‏کتابخانه صدیقه دولت آبادی 










قمر در سال ۱۲۸۴ شمسی در محله ی سنگلج تهران دیده به جهان گشود. مادرش را در هجده ماهگی از دست داد. مادر بزرگش خیر النساء مسئولیت سرپرستی او را به عهده گرفت. کودکی پر شور و نا آرام بود، همواره از مکتب می گریخت و به بازی و شیطنت‌های کودکانه که دین وآیین شرع آن را مناسب دختران نمی دانست ، می پرداخت . از هفت سالگی تا سنین نوجوانی مادر بزرگش را در مجالس روضه خوانی همراهی می کرد و با صدای دلنشین خود در مجالس شوری بر می انگیخت. شرکت در این مجالس گذشته از آشنایی او با آواز، سبب ارتباط او با اقشار مختلف مردم شد و به او جرات داد که در برابر جمع بخواند. در این جا نقش خیر النساء را نیز نباید نادیده گرفت که اگر هنر را هرزه گی و بی‌بند و باری می دانست و از ارتباط او با بزرگان موسیقی جلوگیری می کرد اکنون شاید قمری نبود که تاریخ موسیقی ایران به حضورش ببالد.

پیش از این که قمر با مرتضی خان نی داود آشنا شود ، در منزل مجدالصنایع ( شوهر دختر خاله‌اش ) با بزرگان موسیقی چون رکن الدین خان مختاری ، غلامحسین درویش، آقا حسینقلی و دیگر اساتید آنزمان آشنا شد. گرایش او به هنر موسیقی از همان زمان بایستی آغاز شده باشد، هر چند که از کودکی میل به خواندن در او بود. پس از آشنایی با مرتضی خان نی داود بود که شکوفایی قمر آغاز شد. در محضر مرتضی خان ردیف آوازی و آموزش صدا را فرا گرفت و با شعرا و موسیقیدانان و هنرمندان آزادیخواهی چون ملک الشعرای بهار ، عارف ، امیر جاهد و ... آشنا شد. توانایی حنجره و وسعت صدا و ویژه گی صدای قمر بر کسی پوشیده نیست . موسیقیدانان آگاه و پژوهش گران متعهد بارها و بارها در موردش نوشته اند و گفته اند . اما آن چه که این زیبایی و توانمندی را برجسته می کند شخصیت والای او در زمینه ی روابط فردی و اجتماعی است .


 به نقل از مرتضی خان نی دادود " قمر یک نابغه بود، نابغه‌ای که در بدترین شرایط ، کارش را شروع کرد. او هنرمندی بود که در عین حال، متوجه دور و برش بود." آوازه ی شهرت قمر چنان فراگیر شد که سبب اجرای کنسرت گراند هتل گردید . در آن شب تاریخی قمر فتح باب می کند . بی‌حجاب چون سرو خرامان به روی صحنه می آید و با صدای رسایش شعر ایرج میرزا را می خواند :

نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند

 نعوذباالله اگر جلوه بی‌حجاب کند

فقیه شهربه رفع حجاب مایل نیست

 چرا که هر چه کند حیله در حجاب کند

نقاب بررخ زن سد باب معرفت است

 کجاست دست حقیقت که فتح باب کند

ماه وش بر تاریکی افکار دکانداران دین می تابد و با اینکه جاهلان و تاریک اندیشان این نور را بر نمی تابند و تهدیدش می کنند، بی‌هیچ هراسی به راهش ادامه می دهد .


عشق به مردم و آزادیخواهی چنان او را قوی کرده بود که که می‌گویند ده سال پیش از آنکه به دستور رضا شاه کبیر، زنان ایران به عنوان انسان در اجتماع پذیرفته بشوند و چادر خفتی را که سیاست‌های انگلیس به وسیله دین فروشان و نوکران اخوندشان به جامعه ایرانی‌ تحمیل کرده بودند از هم دریده، و آزادی زنان بعد از قرن‌ها به آنها بازگردانده شود، می‌گویند بی‌حجاب بر صحنه نمایان شده است.

 سالهای پایانی عمرش که در انزوا گذشت در باره ی آنشب چنین می گوید:" از آن شب یادگار که برای نخستین بار نقاب از چهره گشودم و قمر شدم تا به امروز که توان لب از لب گشودن را ندارم زندگی من به خاطر عزیزان و دوستان گذشته است و آنچه اندوخته بازار زیبایی و هنرم بود صرف زندگی یتیمان گشت. امروز که دور از غوغا و هیاهوی شهر به این گوشه ی دور افتاده پناه برده‌ام و چون شمع سوخته‌ای در شبهای تار و بی‌امید خود می سوزم خوشحالم از این که به سهم خود در راه نجات زن از کنج خانه کوشیده ام، و هرگاه آواز زن یا مردی به گوشم می رسد خرسند می شوم از این که کوششها و تلاشهای گذشته ی من به هدر نرفته است ."

از یاد نبریم که چندین دهه پیش از او نیز طاهره قرة العین زنی سخنور و آزاده حجاب از رخ برگرفت و در مجلس مردان به سخنوری پرداخت و گرفتار تیغ پی ورزان زمان خود شد. مرتضی خان نی داود در مورد شخصیت قمر می گوید:" .قمر نه تنها آزاد فکر بود، بلکه نخستین زن هنرمند ایرانی بود که به روی صحنه رفت ، جلو مردم ایستاد و خواند. بله از همین رهگذر است که وظیفهِ اصلی هنر و هنرمند در برابر سنتهای پوسیده روشن می شود. مذهب سرا سر پلید و عقب مانده‌ای که به زن اجازه نمی داد استعدادهای هنری خود را بروز دهد. هنر اصیل آنست که نه تنها با جریان زمان همراه باشد و همچنین با جریانهای مترقی زمان همراهی کند بلکه باید در برابر تندبادهای مخالف دوران خود نیز مقاومت ورزد و بجنگد. اگر هنری از این خصلت عاری باشد، یعنی هیچ نقش مثبتی در زمانه بازی نکند به مفهوم هیچ است."

قمر در دوران جابجایی قدرت از قاجار به پهلوی رشد کرد شاهد مبارزات مشروطه خواهان و همچنین سرکوب مشروطه خواهان نیز بود .
همزمان با قمر و پس از او خوانندگان خوش صدای بسیار پیدا شدند. قمر زمانی سر بر آورد که جامعه فرهنگی ایران در جریان، ااتهاب و دگرگونی بود و در هز حوزه به دنبال کسانی می گشت که آن را نمایندگی کنند. قمر در عرصه موسیقی سنتی به کار گرفته شد که سال‌های دراز همچنان "مردانه" باقی مانده بود.

موسیقی مردانه با اجرای مردانه و برای جمع شنوندگان مردانه. او در نخستین کنسرت خود در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل تهران این قاعده سنتی را در هم ریخت. ظرافت زنانه صدای خود را در آوازها ریخته و نه تنها برای مردان که برای همگان خواند. همگان در این جا واقعا همان معنای همگان را می دهد. مخاطبان دیگر محدود به اعیان و اشراف نبودند.

قمر از آن پس حتی بنابر طبع تنگدست نواز خود بیشتر رغبت به خواندن برای فرودستان داشت تا فرادستان. از این بابت نیز کنسرت گراند هتل را باید حادثه بزرگ به شمار آورد. و این حادثه بزرگ ثمرات دیگری نیز به بار آورد.

برای نخستین بار زنی دلاور بی‌هیچ حجاب و نقاب در برابر هزاران چشم مشتاق به روی صحنه می رفت و با این کار دیواره ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر بر می داشت و راه را برای گام نهادن آنان بر صحنه هموار می کرد.

او با این کار از سوی دیگر توصیه دوستان شاعر خود ایرج و عشقی و عارف را به کار می بست که زنان را به "رفع حجاب" تشویق می کردند.

در همان دوران ممنوع مارش جمهوری عارف را خواند، صفحاتش را از بین بردند اما او همچنان آواز اعتراضش را به بی‌عدالتی‌ها سر داد. قمر با اجرای ترانه‌های ملی ـ میهنی که بار سیاسی داشتند بیدادی را که حکام قاجار و قشریون مذهبی بر زن و مردم ستمدیده روا می داشتند با صدای آسمانی خود به گوش مردم می رساند. همنشین عشقی‌ها و عارف‌ها بود، به دیدار عارف تبعیدی می رفت و در غم کشتن عشقی‌ها به ماتم می نشست . به یاد ایرج و درویش خان کنسرت می داد. برای ناشنوایان ، مسلولین و بی‌نوایان می خواند . درآمدش را بی‌دریغ پای ریز مستمندان می کرد. شرکت در جشن عروسی دختری بی‌سرپرست را به دعوت رسمی قدرت مداران ترجیح می داد.

از سال هزار و سیصد و بیست که مجددا ایران تحت اشغال انگلیس‌ها درمیاید، شاه ایران تبعید میشود، و آخوند‌های ضدّ ایرانی‌ قدرت میگیرند، دیگر آگهی‌های کنسرت قمر در جایی درج نمی شود در برنامه‌های رادیو هم نامی از او نمی برند حتی ترانه هایی را هم که او در رادیو ضبط می کند به نوعی از بین می برند و هیچ اثری از آنها باقی نمی ماند.. او را گوشه نشینش می کنند تا جایی که در حقیقت دق می کند .حتی ازمرده‌اش هم می هراسند و به مسجد راهش نمی دهند . هنرمندان زمانش و مسئولان فرهنگی در مراسم سوگواریش شرکت نمی کنند. گویا می خواهند نام این اسطوره ی آزادگی و چهره ی محبوب ملی از خاطره‌ها پاک شود .

در اهمیت نخستین کنسرت گراند هتل که کنسرت‌های دیگری را نیز به دنبال آورد همچنان می توان گفت یکی هم این که شاعران و موسیقیدانان نوآور را بر انگیخت که با تکیه بر امکانات صوتی قمر به تصنیف ساری‌های تازه روی آورند. شاعران آرزو می کردند که شعرهایشان را قمر بخواند و روشنفکران زمانه هم شیفته او بودند.


شعر و آهنگ پنج تصنیف او از عارف قزوینی است که معروف‌ترین آن "مارش جمهوری" و " تا رخت مقید نقاب است" (در نکوهش حجاب زنان) است.

متن دو تصنیف او نیز از ایرج میرزاست؛ مرگ مادر و عاشقی با محنت بسیار. آهنگ شش تصنیف او نیز از استادش مرتضی نی داوود است.

و اما رکورد تصنیف ساری برای قمر را محمد علی امیرجاهد (روزنامه نگار و مدیر سالنامه پارس) شکسته است.

امیرجاهد گفته است در طول شش ماهی که کمپانی صفحه پرکنی برای ضبط صدای قمر به تهران آمده بود، هر هفته ۲ تصنیف برای او ساخته است. با یک حساب سر انگشتی می شود ۴۸ تصنیف و به این ترتیب می توان حدس زد که در طول سال‌ها همکاری با قمر شمار تصنیف‌های او به ۲۰۰ نزدیک خواهد شد.

در میان تصنیف‌های او " جان من" ، "هزار دستان"، "گردش " و "امان از این دل"رواج و شهرت بیشتری یافته است.

گفتیم که قمر پس از نخستین کنسرت خود در گراند هتل مهر و علاقه همه اقشار اجتماعی را به سوی خود جلب کرد. دولتمندان مقتدر آنچنان مجذوب او شده بودندکه برایش هدیه‌های گران می فرستاند. روشنفکران زمانه هم دلباخته او بودند و در وصفش شعرها می سرودند. مردم و مردم کوچه بازار نیز زن دلاور و قهرمانی یافته بودند که از میان خودشان برخاسته بود.

در میان وصف پردازی‌های شاعران شاید هیچ کدام چون شعر ملک الشعرای بهار حق مطلب را ادا نکرده باشد:

صد قرن هزار ساله باید

تا یک قمرالملوک زاید

ایران که دو صد قمر ندارد

هر زن که چنین هنر ندارد

بگذار برایمان بماند

آواز فرح فزا بخواند

زان زمزمه‌های آسمانی

بر مرده دلان دهد جوانی

محمد حسین شهریار نیز که شبی را در محفل قمر گذرانیده عاشقانه‌ای در وصف او سروده و در آن به عاشق‌ترین عاشقان او ایرج نیر اشاره کرده است.

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت

آن نغمه سرا بلبل باغ هنر این جاست

ای عاشق روی قمر‌ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیدادگر این جاست

ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر این جا، قمر این جا، قمر این جاست

قمر الملوک وزیری از سال ۱۳۱۹ سال گشایش رادیو ایران، به استخدام این سازمان در آمد و از آن پس آواز رسای خود را همگانی کرد و آن را به دورترین گوشه و کنار ایران نیز رسانید. استادان برجسته‌ای چون: مرتضی نی داوود، ابولحسن صبا، حبیب سماعی و حسین یاحقی همنوازان صدای او بودند.

ولی فقر و تنگدستی روزافزون که از همان دست و دلبازی‌های پیشین مایه می گرفت، او را به جایی کشانید که در‌شان او نبود. به ناگزیر پایش به کافه رستورانهای شبه کاباره‌ای باز شد.

خواننده بلند نظری که فرمان بزرگان را برای کاری که نمی خواست نمی پذیرفت، در سال‌های پایانی عمر برای گذران زندگی وادار شده بود تا به خواست کلاه مخملی‌ها عمل کند.

در سال ۱۳۳۱ باز به ناگزیر در یکی از فیلمفارسی‌ها شرکت کرد تا در فیلم مادر آواز بخواند.

قمر سر انجام به تاوان ایثار رو بخشش دوران جوانی خود در چهاردهم مرداد ۱۳۳۸ در فقر و تنگدستی مطلق به سکته مغزی چشم از جهان فروبست ولی نام او که تا زمان ما به نیکی مانده است، تا سال هایی فراتر از مام نیز خواند ماند. او نا تنها صدای دلنشین و پرورده داشت، بخشنده ظرافت زنانه به موسیقی ملی بود وراه ورود بی‌دغدغه زنان را به صحنه‌های هنری هموار کرد.


غلامحسین بنان در باره ی قمر می گوید:" قمر‌ام کلثوم ایران بود. سمبل همه ی خواننده‌های زن بود. در آواز ایران وزنه بود. شاید قرنها طول خواهد کشید تا مادر گیتی مانندش بزاید. اهمیت صدایش به نظر من در ایران به اندازه ی صدای‌ام کلثوم در مصر است . بی‌گدار به آب نمی زنم و این که می گویم باید با‌ام کلثوم مقایسه کرد به آن دلیل است که به موسیقی عرب آشنایی کافی دارم . صدا و خلق و خوی قمر ، هر دو شاهکار بود. همه چیز را فدای ملتش کرد اما افسوس اینجا عادت ندارند به هنر اصیل و منش انسانی ارج بگذارند."

جای آنست که خون موج زند در دل لعل

 زین تغابن که خزف می شکند بازارش

آری این مقایسه بسیار درست اما غم انگیز است. غم انگیز از آن جهت که معدود افرادی ارزش قمر راشناختند و او هرگز در زمان زندگی‌اش مثل‌ام کلثوم مورد ستایش قرار نگرفت، بعکس همان قدر که برای به اوج رساندن‌ام کلثوم نیرو و توان گذاشته شد ، به همان اندازه نیرو و توان بکار رفت که قمر خانه نشین شود و صدایی که می توانست افتخار ملی شود و در جهان شهرت یابد ،در پشت دیوار متوقف بماند. زمانی که‌ام کلثوم دیده از جهان فروبست در مصر عزای ملی اعلام شد . اما قمر ما در انزوا و بی‌سرو صدا، در مرداد ما سال ۱۳۳۸ چشم از جهان فروبست و با حضور بیست نفر از نزدیکانش به خاک سپرده شد. قمر سفارش کرده بود که بر روی سنگ مزارش بنویسند:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

 ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

علیرغم تمام تمهیداتی که بکار برده شد تا قمر به فراموشی سپرده شود، قمرهمچنان درآسمان هنر و موسیقی متعهد و مردمی ایران می درخشد. راهش ادامه دار و یادش گرامی باد.

منبع: وبلاگ سینمای آزاد































هیچ نظری موجود نیست: