۱۱.۱۱.۹۰

هر کس خدا را بشناسد، نمیتواند توصیفش کند، و هر کس خدا را توصیف کند، او را نمیشناسد



چه سوال‌های احمقانه‌ای پرسیده بودیم !! معنای زندگی‌ چیست؟ چرا پیشرفت معنوی نمیکنیم؟؟ چرا دنیای معنوی دور و دورتر میشود؟؟؟ جوابش نمیتوانست از این ساده‌تر باشد: برای اینکه واقعا زندگی‌ نمیکردیم !!




در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچ کسی آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست


این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت.

خیام

۱۰.۱۱.۹۰

بشوی اوراق اگر هم درس مایی ..... که علم عشق در دفتر نباشد

زنده بودن و زنده ماندن مهم نیست درست زندگی‌ کردن مهم است



داشتم طبق معمول هر روز اخبار ایران رو دنبال می‌کردم، اخباری که انگار دست‌هایی‌ نامرئی، به عمد و با هدف زجر دادن ایرانی‌‌های دور از وطن، گلچین میکنند، و به خورد این جماعت، که نه در غربت دلشان شاد است و نه رویی در وطن دارند ، میدهند، چرا که نتیجه و حاصل خواندن این اخبار چیزی جز در هم رفتن خطوط چهره وفشرده شدن قلب و تحریک احساست نیست.
ایرانی‌ هایی‌ که درد غربت براشون کم شمرده می‌شه و به همین دلیل هم اینگونه اخبار را می‌زنن دست غم دوری‌ تا عیش شان را تکمیل کنند.

رسیدم به این خبر که عده‌ای در ایران، مشغول ذخیره آذوقه و مواد خوراکی هستند برای روز‌های که قرار است در ایران قحطی ایجاد شود و از این ترس فروشگاه‌ها را خالی‌ کرده‌اند.

حدس من اینه که بیشترِ این کسان از گروه و دسته سرمایه داران و متمولین بی‌ عار و فارغ از درد هموطن که نه درد هم نوع خود هستند و بی‌ غم از محنت دیگران، تنها به فکر‌ زنده موندن خودشان هستند، و باز بی‌خیال از اینکه، دیگران نام ایشان را نشاید که آدمی‌ نهند، فقط به زنده بودن و زنده ماندن، می‌اندیشند.

بیاید فرض کنیم، چند وقت دیگه در ایران واقعا قحطی بشه، و دشمنان ایران که متاسفانه حاکمان ایران هم هستند به مقصودشان که همانا ذلیل کردن و نابودی این ملت بزرگ است، برسند، و دیگر واقعا چیزی برای خوردن پیدا نشه، و عده‌ای به اصطلاح زرنگ که امروز خانه‌هایشان را پر از مواد خوراکی کرده‌اند، خوشحالند که میتوانند تا اوضاع روبراه شود، از رنج گرسنگی در امان باشند،

از طرفی‌، یک پدر که تمام عمر را با شرافت و از زور بازوی خویش و بدون اینکه حق کسی‌ را بخورد و یا به کسی‌ ظلم نماید، زندگی‌ کرده است، و به جرم تنگ دستی‌ نتوانسته برای روز مبادا و همچین روزی تکه نانی را برای کودکانش کنار بگذارد، با دیدن چهرهای تکیده و دهان بی‌ نان مانده کودکانش، اختیار خود را به طور طبیعی از دست میدهد، و به دنبال خوراک به هر جا سرک می‌کشد، و باز به طور طبیعی و غریزی میداند که در منطقه خوش آب و هوای شمال شهر، عده‌ای بیخبر از خدا زندگی‌ میکنند که احتمالاً خوراکی‌ که فرزندان گرسنه ش به آن احتیاج دارند را در اختیار خود دارند.

فکر می‌کنید در اینجور مواقع، افرادی که درد و رنج گرسنگی به آنها فرمان قتل و دزدی و جنایت میدهد، و هر عملی‌ را برایشان طبیعی و عادی نشان میدهد، به آدمهای زرنگ امروزی که خوراک ذخیره کرده‌اند، رحم میکنند؟ و همین خوراک و آذوقهٔ انبار شده، دلیلی‌ برای باختن جانشان، قبل از مردن به وسیله گرسنگی نمی‌شود ؟

فکر می‌کنید، انسان گرگ انسان نمی‌شود، وقتی‌ چارهٔ دیگری برایش باقی‌ نماند؟

پس قبل از اینکه خوراکی‌ را برای روز‌های قحطی کنار بگذارید، ابتدا در فکر تهیه یک ارتش خصوصی و یک قلعه غیر قابل تسخیر باشید.




تا که احمق باقی است اندر جهان
مرد مفلس کی شود محتاج نان .

مولوی .

۹.۱۱.۹۰

شمشیرم را برای کسانی‌ که دوستشان دارم می‌کشم


تصور کن، هرچند تصور کردنش هم عجیب است، که یکشب از طرف پلیس متوقف شوی، و پلیس از تو بخواهد که از ماشین پیاده شده و پس از آزمایش مربوط بمصرف الکل و بالانس ، ترا بجرم رانندگی‌ درحال مستی بازداشت کرده، به اداره پلیس برده و در آنجا بجای اینکه اجازه تماس با دیگران را داشته باشی‌ ، در یک سلول کوچک زندانی شوی. و مدتها بهمین منوال گذشته و وقتی‌ صبرت تمام شده و شروع بفریاد میکنی‌,کسی‌ بدادت نرسیده و زمانیکه فریاد‌هایت به ناله تبدیل میشوند و تهدید میکنی‌ که اگر بدادت نرسند خودت را میکشی، اینبار باز بجای رسیدگی، ترا برده و در یک سلول انفرادی قرار داده و حدس بزن آخر داستان را! ...... بمدت ۲ سال یادشان برود که چرا آنجایی و اصولا چرا زندانیت کردند!!

بدون دادگاه، بدون محاکمه، بدون اجازه تماس با کسی‌ ، حتی بدون ضروری‌ترین و ابتدای‌ترین امکانات بهداشتی و درمانی، تا جاییکه وقتی‌ دندانت چرک میکند و از زور درد بخود میپیچی، بتو توجهی‌ نشده و در نتیجه مجبور میشوی دندان پوسیده و چرکین را با دست خود بکشی! 

این اتفاقییست که برای اقای ستفن سلیوین در زندان  دنا انا کانتی ( The Dona Ana County Jail)، ایالات متحد آمریکا رخ داده است.

اینمرد پس از رهایی در سال ۲۰۰۷، با شکایتی که از مقامات زندان کرد و بکمک دوستان و وکیلش، در دادگاه توانست بخاطر ظلمی که بر او رفته، خسارتی بالغ بر ۲۲ میلیون دلار بگیرد.

وی در این رابطه میگوید: مهم نیست که چقدر پول بعنوان خسارت داده شود ، مهم اینستکه سیستم قضایی و رسیدگی بجرایم آنچنان فاسد است که گاهی‌ کسی‌ را که جنایت سنگین کرده، تنها ۲۴ ساعت در بازداشت نگاه میدارند، و کسانی‌ هم مثل من هستند که بخاطر جرمی‌ مثل رانندگی‌ درحال مستی، مجبور بکشیدن مجازاتی سخت و کشنده میشوند. 

اینمرد پس از ۵ سال آزادی، هنوز دچار ناراحتی‌‌های جسمی‌ و روحی‌ ناشی‌ از تحمل دو سال انفرادی است.

عده‌ای در دفاع از این ماجرا عنوان میکنند، که این طبیعی است و در همه جای دنیا اشتباه رخ میدهد، و می‌بینید که بخاطره اشتباهشان ۲۲ میلیون دلار هم پرداخته اند!

در پاسخ گروهی می‌گویند که اینحرف درست است، ولی‌ آیا تمام پول‌های دنیا میتواند، رنجی‌ را که این آدم در ظرف اینمدت، تحمل کرده، جبران کند؟ هرچند پرداخت همین ۲۲ میلیون دلار باعث شده که خبر این فاجعه انسانی‌، بدین وسعت در سطح جهان پخش شود و آیا اگر این مبلغ به این مرد پرداخت نمی‌شد، خبر این ماجرا مثل بسیاری از ایندست که گمنام مانده‌اند، و حتی در یک روزنامه محلی هم درج نشده است، در اینحد پخش میشد؟ آیا در واقع با پخش این خبر نخواستند از یک ماجرای تراژیک که نشان دهند چهرهٔ غیر انسانی‌ آنهاست بسود خودشان استفاده کنند؟ 

آیا اصولا قرار دادن، این میزان پول در اختیار آدمی‌ که از نظر روحی‌ دچار شکنجه و آزار شده، و در تعادل روانی‌ بسر نمی‌برد، خود یک اشتباه دیگر نیست؟
و پرسش‌های دیگر که پاسخی ندارند.



دلیل اینکه این ماجرا را اینجا نوشتم، حرف آخر این مرد است که میگوید: واژه عدالت تا این حد در دنیا بسخره گرفته شده است.

و اینکه این داستان یادآور دو مطلب برای من است که خالی‌ از لطف نمیبینم که در موردشان بنویسم.

یک: وقتی‌ سخن از عدالت پیش میاید، بعنوان یک ایرانی‌ همیشه و ناخوداگاه یاد عدلی بنام "عدل علی‌" در نظام اشغالگر و دستنشانده غرب و بغایت فاشیستی بنام جمهوری اسلامی می‌افتم که با نام و یاد خدا، و با توسل بعدالت علی‌، و به اسم قانون، جوانان معصوم و بیگناه ملت ایران را بجرم داشتن نظر و عقیده انسانی‌ و متفاوت با جلادان حاکم، بزندان و تجاوز و مسلخ میبرند. و بدین ترتیب واژه "عدالت" را در کنار نام امام علی‌ به صلابه و لجن میکشند.

و جنایتکاران حاکم بر ایران که اکثرا از پان ترک‌ها و پان عرب‌های ضد ایران و ایرانی‌ هستند و آنچنان عاشق ذلت و خواری و نابودی ایران و ایرانیند، که حتی ظاهر را هم نمیتوانند حفظ کنند و بیشرمانه و در روز روشن و در جلو چشم مردم، هم به این نفرت اعتراف کرده و هم عمل میکنند،

جنایتکارانی که آزادانه و قانونی! میگردند و با پول این ملت، شبانه روز در جهت نابودی، تحقیر و ذلت ایران و ایرانی‌ در تلاشند.

و هرجا که ایرانی‌ بحکم سرشت و توانایهای که پروردگارش در اختیارش قرار داده و بجایی‌ می‌رسد، مجرم محسوب شده و مجازات سنگین برایش در نظر گرفته میشود. ( موفقیت فیلم‌های ساخت ایرانی‌، دشمنان حاکم بر ایران را بجایی‌ می‌رساند که درب خانه سینما را میبندند.)

و همه اینکار‌ها را با نام عدل علی‌ انجام میدهند.
و دیگر مطلبی که این داستان یادآوری می‌کند، مثل معروف پارسی که میگوید: آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
آواز دهل و یا حماقتی که باعث میشود، ایرانی‌ جماعت بیاندیشد، سرزمینی بنام آمریکا مهد عدالت و دمکراسی و حقوق بشر است. و فریب تبلیغات مغرضانه و مهندسی‌ شده غربی‌ها را خورده و دل خوش باشد که تا جنایتکاری مانند آمریکا بیاید و با خراب کردن خانه ش ، دزد و قاتلی که در خانه جا خوش کرده و همین آمریکا آنرا ساخته است، را بیرون کند و ایران را تحویل او دهد و بدین ترتیب عدالت را بجریان اندازد!

یعنی‌ ما که توانایی و قدرت درست زندگی‌ کردن را نداریم و نمیتوانیم آقای سرنوشت خویش باشیم و خود را اداره کنیم و حتما باید شبانی از ما مراقبت کند، منتظریم تا خود آقا گرگهِ گرسنه، خون آشام، و بی‌رحم این گله را از چنگ شغال برهاند.

و غافلیم که در همین کشوری که پرچم عدالت، آزادی و دموکراسی‌ و حقوق بشر را برای ملت‌های تحت ستم به دوش می‌گیرد، یعنی‌ آمریکا، مردی بجرم مستی، ۲ سال در انفرادی میماند و جورج بوش‌ها که دست کم چندین کشور را با خاک یکسان کرده اند و دستشان بخون میلیون‌ها آدم بیگناه آلوده است، آزادنه و بی‌پروا و فارغ از هر نوع عذاب وجدان، در زمینهای چمنی که بیشتر به یک تابلو نقاشی میماند، گلف بازی میکنند.

این خبر را از این جهت در اینجا نوشتم، تا به کسانی‌ که شنیدن آواز دهل را خوش و زیبا میدانند بگویم که این آواز پردهٔ گوش‌ها را میدَرد اگر در کنار گوش‌ها نواخته شود.


۸.۱۱.۹۰

ادل ......... Adele Laurie Blue Adkins



ادل لوری بلو ادکینس ( Adele Laurie Blue Adkins) (متولد ۵ می‌۱۹۸۸) که بیشتر به نام اَدِل شناخته می‌شود، خواننده و ترانه‌نویس انگلیسی است. شهرت جهانی وی بیشتر به دومین آلبوم استودیویی‌اش با نام «۲۱» که در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱ منتشر شد برمی‌گردد. این آلبوم رکورد طولانی‌ترین مدت صدرنشینی در جدول پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی در بریتانیا را در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت کرد. آهنگ‌های rolling in the deep و someone like you از همین آلبوم جز مشهورترین آهنگ‌های ادل است.





آدل در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۱ آلبوم «۲۱» را منتشر کرد، که برای ۱۸ هفته نخستین آلبوم پرفروش بریتانیا (هرگز زنی در تاریخ موسیقی بریتانیا به چنین رکوردی دست نیافته است) و ۱۳ هفته پرفروش‌ترین آلبوم ایالات متحده بود. آلبوم ۲۱ در ۲۴ کشور جهان در رتبهٔ نخست جدول آلبوم‌های پرفروش بوده و در مجموع ۱۳ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این آلبوم با فروش ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار نسخه، پرفروش‌ترین آلبوم سال ۲۰۱۱ در بریتانیا است.

۷.۱۱.۹۰

کفر و ایمانش نماند و مومن و کافر بسوخت



عشق جانان همچو شمعم از قدم تاسر بسوخت
مرغ جانرا نیز چون پروانه بال وپر بسوخت

عشقش آتش بود کردم مجمرش ازدل چو عود
آتش سوزنده برهم عود وهم مجمر بسوخت

زآتش رویش چو یک اخگر بصحرا اوفتاد
هردو عالم همچو خاشاکی ازآن اخگر بسوخت

خواستم تا پیش جانان پیشکش جان آورم
پیش دستی کرد عشق وجانم اندر بر بسوخت

نیست از خشک وترم در دست جز خاکستری
کاتش غیرت درآمد خشک وتر یکسر بسوخت

دادم آن خاکستر آخر برسر کویش بباد
برق استغنا بجست ازغیب وخاکستر بسوخت

گفتم اکنون ذره‌ای دیگر بمانم گفت باش
ذرهٔ دیگر چه باشد ذره‌ای دیگر بسوخت

چون رسید این جایگه عطار نه هست و نه نیست
کفر و ایمانش نماند و مؤمن و کافر بسوخت.
عطار
سابقه تمدن و فرهنگ یک ملت ، با سابقه ادبیات آن ملت سنجیده میشود، و ملتی که شعر و ادبیات از پیشینیانش به ارث نبرده باشد، ملتی وحشی، عقب مانده و بی‌ تمدن بوده است. به همین دلیل، کشورهای همسایه مرتباً در پی‌ آن هستند که افتخارات ادبی‌ ایران را به نفع خودشان مصادره کنند، به همین دلیل هم هست که ترکیه، دیوان مولانا را به عنوان شاعر ترک، در جلد‌های زرین، چاپ می‌کند و به رایگان به مجامع ادبی‌ دنیا میفرستد. مولانا که افتخار بشریت است، و بقدری بزرگ و عمیق است که بزرگترین ادیبان دنیا جرات و توانایی تن‌ زدن به این اقیانوس را ندارند و از تفسیر یک سطر از آن عاجزند. و روس‌ها با دل و جون از شاهنامه فردوسی‌ در بزرگترین و مجهزترین موزه‌ها نگهداری میکنند و به قدری برایش اهمیت قائل هستند که این توهم را در دنیا بوجود آوردند که فردوسی‌ شاعر و فیلسوفی از روسیه است.

امروزه آنچه که هم باعث خوشحالی و افتخار است و هم باعث تاسف، ایرانی‌ بودن است. چرا که افتخار به نیاکانمان، و شرم از خودمان، آنچنان در هم تنیده شده که نه یارای رهایی از آن را داریم و نه دردِ این را میتوانیم تحمل کنیم.

خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم .

سعدی (طیبات )

۶.۱۱.۹۰

سخنها بکردار بازی بود


افراط و تفریط دو روی افسار گسیختگی ذات انسان است، و چون هر دو از یک چشمه میجوشد، در نهایت به یکدیگر میرسند، و یا به قولی مسیح عاقبت با مارکس در یک نقطه ملاقات میکنند.

در ایران و عربستان به منظور مقابله با جنگ نرم و حفظ اخلاق اسلامی در برابر تهاجم فرهنگ غربی، این بار عروسک‌های باربی را به زندانها راهی‌ کرده و در آنجا به ایشان آموزش اخلاق ناب محمدی میدهند و به راه راست هدایتشان میکنند و احتمالاً در این راه با شکنجه و تجاوز به آنها کمک هم میشود، و در غرب، از عروسک‌های باربی، برای آموزش قتل با شکنجه، نرم راحت و بی‌ دردسر به همراه گالون گالون خون، استفاده میشود، و ایشان نقش دوست و همبازی کودکان را با نقش طراحان قتل با شکنجه، و چگونگی‌ انتقام از یا‌ر سابق، عوض کرده و در راهِ قاتل شدن به کودکان یاری میرسانند.



ببازیگری ماند این چرخ مست 
که بازی بر آرد بهفتاد دست 
زمانی بباد و زمانی بمیغ
زمانی بخنجر زمانی به تیغ.

حکیم عالیقدر و فیلسوف ایران، فردوسی‌ کبیر



۵.۱۱.۹۰

آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند... آلبرت کامو ( Albert Camus)

آلبرت کامو ( Albert Camus) در اسطورهٔ سیزف با نهیلیسم شروع می‌کند و بر طغیان تاکید دارد( سیزف به خاطره اینکه بر علیه خواست زئوس عمل می‌کند، محکوم به مجازات یکنواختی است، یعنی‌ میبایستی سنگی‌ را از اعماق دره به قله کوه برساند و وقتی‌ به قله می‌رسد به خواست زئوس و یا سرنوشت، سنگ رها شده و به دامن کوه باز میگردد، و سیزف باز مجبور است که فرود آید و سنگ را به طرف قله کوه بکشد، این حرکت مدام و تکرار هم تجسم پوچی است و هم تحمل عذاب یک نواختی.
یعنی‌ یک نواختی بعنوان یک عذاب مطرح شده است، یعنی‌ همانی که خیلی‌ها در روز مر‌ه خودشان گرفتارش هستند . سیزف وقتی‌ از این عذاب جاودان خلاص می‌یابد که بر سرنوشت خود آگاه میشود, یعنی‌ می‌پذیرد که همین است که هست، و آنرا گردن مینهد، و این تسلیم او را از زئوس یا خدا و سرنوشت برتر می‌کند.

درست همانند آنکه ما در زندگی‌ از مرگ خبر داریم و خیلی‌ها با فکر و ترس از مرگ دچار عذاب یک نواختی هستند و برخی‌ آنرا پذیرفتند و قبول کردند که همین است که هست، پس به این نتیجه رسیدن که در جهان خاکی حضور داشتن، تنها چیزی است که ما داریم و باید قدرش را بدانیم، و این در واقع ادامه همان فریاد زرتشت نیچه است که مرگ خدا را اعلام کرده است.

جنگ با زشتیها و در عین حال ستایشگر زیبای ها، این رسالت هر انسان است و بس. 



۴.۱۱.۹۰

ای که خواهان تولد دیگری، ابتدا مرگ را پذیرا باش


فکر می‌کنید زندگی‌ به ما ظلم نمی‌کنه؟
فکر می‌کنید خانواده ما مشکلات کمتری دارند؟
فکر می‌کنید سرطان‌های ما کمتر کشنده است؟
فکر می‌کنید غصه‌های ما کمتر دردناک است؟

من به شما میگویم، اگر اینطور فکر می‌کنید، ناگزیر هستید که دوباره فکر کنید، چون ما حتی با داشتن چندین میلیون دلار، نه تنها، نتوانسته ایم شرِ زندگی‌ را از سر خودمان کم کنیم بلکه ترس را هم به آن افزوده ایم.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است.

۳.۱۱.۹۰

خلق را تقلیدشان بر باد داد , ای دو صد لعنت براین تقلید باد



از دوستانی که سئوال کرده بودند که من کدامین "مریم" هستم، میتوانم بگویم که کدامین "مریم" نیستم،..........
من نه، مریم ساوجی، نه مریم داور نیا، نه مریم طاهری مجد، نه مریم مهتدی، نه مریم دارا، نه مریم جلالی، و و و نیستم، و نخواهم بود، زیرا که تنها یک "مریم" به شکل و اندیشه من وجود دارد و آن هم خودم هستم.

دوستان محبت دارند که مرا با یکی‌ از این مریم خانم‌های فرهیخته که همگی‌ نیز شاهنامه را به نثر نوشته‌اند اشتباه میگیرند، ولی‌ باور بفرمایید، نثری که من از شاهنامه نوشته و یا مینویسم، هیچ گاه و به هیچ وجه بپای نثرِ این مریم خانم‌های هنرمند و دانشمند نمیرسد و نخواهد رسید، و من نثر ایشان را نخواند و ندیده، میتوانم قسم بخورم که ایشان هزاران بار، بهتر و کاملتر از من شاهنامه را به نثر نوشته‌اند. بنابر این یک بار و برای همیشه، اعتراف می‌کنم، اگر جایی‌ مطلبی دیدید و در پای آن نام مریم ...( با یک نام خانوادگی دلبخواه)... نوشته شده بود، اون مریم من نیستم، هر چند نوشته، نوشته‌ی من باشد.


عابدی درسبیل تقلید منکر حال درویشان بود وبی خبر از درد ایشان . 
گلستان سعدی کبیر

به تقلید کافر شدم روز چند
برهمن شدم در مقالات زند.
(بوستان سعدی کبیر).

عبادت به تقلید گمراهی است 
خنک رهروی را که آگاهی است .
(بوستان سعدی کبیر ).

نگویمت که بزر باش ... حامی اشراف 
که آن بمذهب من هست ... تیره وجدانی 
ولیک گویمت از امر چون خودی بگذر
مباش بنده ٔ تقلید .... اگر نه حیوانی .
کمالی .


۲.۱۱.۹۰

تلخ تر از حقیقت


پیروزی و شکست بخشی از زندگی‌ هر انسانی‌ است، به جز ترسو ها، چرا که اینها هرگز نه شکست میخورند و نه پیروز میگردند.

به خاطر جایی‌ که ترکش کردیم، دل‌ تنگ و اندوهگین هستیم، چون سزاوار آن نبوده‌ایم که هدیهٔ پدرانمان را به نسل بعد تحویل بدهیم.


۱.۱۱.۹۰

Poolan Devi, The Bandit Queen Of India .... پولان دوی


پولان دوی، نام زنی‌ است هندی تبار که به ملکه باند اشرار در هندستان معروف شده است. داستان این زن در عین حال که دردآور است و هرانسانی‌ رو به شدت متأثر وغمگین می‌کند، ولی‌ همزمان حس احترام به این زن را آنچنان برمی‌ انگیزد، که بی‌ اختیار به احترام او، کلاه از سر برداشته میشود. داستان زندگی‌ پر از رنج این زن بیشتر به افسانه و داستانهای سینمایی شباهت دارد، و البته از روی داستان زندگی‌ وی چندین فیلمنامه نوشته شده و فیلم‌های متعددی هم ساخته شده است، ولی‌ بیش از همهٔ اینها، آنچه که انگشت حیرت را به دندان می‌‌گزد، قدرت اراده این زن برای اثبات موجودیت و آزادی خویش بعنوان یک زن است، آنهم در جامعه‌ای که زن برده‌ای بیش نیست و همچنین تلاشی است که او برای غلبه بر مرگ و نیستی‌ می‌کند.

زمانی‌ که دختر بچه بی‌گناهی بیش نبود، شبی تمامی مردان یک دهکده به او تجاوز میکنند و اینکار را هر شب بمدت ۳ هفته ادامه میدهند، ولی‌ اراده او جسم خرد شده‌اش را ترمیم می‌کند و بجای نیستی‌ و فنا شدن، برمیگردد و انتقام خویش را از تک تک آنها می‌گیرد.

وقتی‌ ۱۱ سالش بود به مردی که ۳ برابر سن او بود در ازای یک گاو و یک دوچرخه لکنته فروخته شد و بعنوان عروس بخانهٔ مرد پاگذاشت و درآنجا وقتی‌ با بدرفتاری مرد و خانواده ش روبرو شد، فرار کرد و مجددا بخانه پدری برگشت، ولی‌ آنجا نیز مورد آزار و اذیت عده‌ای که اراذل و اوباش روستا بودند قرار گرفت و این عده‌ به رهبری پسر کدخدا قصد تجاوز به وی را داشتند، و چون دخترک از آنها تمکین نکرد، و در مقابل آنها ایستاد، به او تهمت فاحشه بودن زده شد و سپس به این جرم از دهکده رانده شد و به خانه  یکی‌ از اقوامش در روستایی دیگر پناه برد. ولی‌ بعد از مدتی‌ بخاطر حسادت زن پسرعمویش مجبور شد آنجا را نیز ترک کرده و مجددا به دهکده خود برگردد. ولی‌ چون از دهکده رانده شده بود و اجازه ورود به آنجا را نداشت، این بار از طرف پلیس محلّی بازداشت شد و در بازداشتگاه از طرف ژاندارم‌ها به طرزوحشیانه‌ای مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت و سپس به پدر پیرو درمانده ش تحویل داده شد. پسر کدخدا که هنوز کینه او را در دل‌ داشت به رئیس یک باند جنایت کار پول داد تا او را از خانهٔ پدر ربوده و بکشند. این بار رئیس باند بعد از روبودن پولان، او را مورد ضرب و شتم و سپس تجاوز قرار داد. و اینکار آنقدر ادامه پیدا کرد تا عاقبت، یکی‌ از اعضای باند که به پولان علاقمند شده بود، رئیس باند را کشت و خود بجایِ او قرار گرفت و پولان تحت حمایت وی بعنوان یکی‌ از اعضای باند درامد.



۳۰.۱۰.۹۰

اینجا چراغی روشنه

معمولا حقایق نوشته نمیشوند بلکه سینه به سینه منتقل میشوند برای همین هم جاودان هستند.
 حقایق سینه به سینه منتقل میشوند زیرا از زندگی‌ پاک سرچشمه گرفته‌اند و این نوع زندگی‌ نمیتواند به تصویر کشیده شود یا به صورت واژه درآید.
ولی‌ با این وجود، قسمت کوچکی از حقیقت، که عشق نام دارد را میتوان به راه‌های زیادی نشون داد که اینها می‌تونه چند نمونه از این راه‌ها باشه.








اگر قبول کنیم که همگی‌ با یک دست واحد آفریده شده‌ایم، پس باید باور داشته باشیم که روح واحدی داریم، و آزردن روح دیگری، به منزله آزردن روح خود است و وارد کردن رنج به دیگری، به رنجش خویش منتج میشود.

آزادی، شریف‌ترین واژهٔ دنیا


توچیزی نداری که ازدست بدهی‌، اینرا که فهمیدی، دیگر تمام تفنگهای فاشیستها هم حریفت نیست.

۲۹.۱۰.۹۰

به غیر از عشقشان، گیتی‌ بود افسانه افسانه

این مردم اگر چه به خدا هنوز اعتقاد دارند ولی‌ دیگر از او نمیترسند.

در این جهان هیچ چیز تازه بوجود نمیاید و همه چیز تجدید میشود و آنچه در گذشته وجود داشته، باز به ظهور می‌رسد. انسان در زیر خورشید بطور کلی‌ تغییر پذیر نیست، و صد هزار سال دیگر انسانی‌ که بوجود میاید همان انسان امروزی میباشد ولی‌ شاید لباس و طرز آرایش موی سر و ریش و کلمات او تغییر کند. فقط یک چیز انسان هرگز تغییر نخواهد کرد، و آن هم حماقت اوست و صد هزار سال دیگر انسانی‌ که بوجود میاید مانند انسان دوره ما و آنهائیکه قبل از ما در دوره اهرام میزیستند، احمق خواهد بود و او را هم میتوان با دروغ و وعده‌های بی‌ اساس فریفت، برای اینکه انسان جهت ادامهٔ حیات محتاج دروغ و وعده‌های بی‌ اساس است و فطرت او ایجاب می‌کند که همواره بدروغ بیش از راست و به وعده‌های بی‌ اساس که هرگز جامه عمل نخواهد پوشید بیش از واقعیت ایمان داشته باشد.
سینوهه.



گردباد، ویران کنندهٔ شهرها، پر قدرت ولی‌ زیبا
تصاویر برخی‌ از گردباد‌های ویران کننده


Mushroom Cloud Near
Lawndale, Minnesota, 2010

تا جهان باقی‌ است نوع بشر احمق خواهد بود و فریب دروغ و وعده‌های بی‌ بنیان را خواهد خورد، منتها در هر دوره به مقتضای زمان یک نوع دروغ به او خواهند گفت و با یک عنوان جدید وعده‌های بی‌ اساس به او خواهند داد و او هم با شعف و امیدواری دروغ و وعده‌های موهوم را خواهد پذیرفت و اگر کسی‌ در صدد آید که او را از اشتباه بیرون بیاورد و بگوید اینکه بتو می‌گویند دروغ است و قصد دارند که تو را فریب بدهند و بیا تا من حقیقت را بتو ارائه بدهم، انسان به خشم میاید و آن شخص را به اتهام اینکه خائن و تبهکار است به قتل می‌رساند.
سینوهه.



Rope Out
Regan, North Dakota, 2011

ایمان به دروغ و وعده‌های موهوم و بشارت‌هایی‌ که هرگز جامه عمل نخواهد پوشید طوری با سرشت بشر آمیخته شده که انسان افسانه را بر وقایع حقیقی‌ ترجیح میدهد و همین که یه نقال زبان میگشاید و نقل میگوید مردم اطرافش را میگیرند با اینکه بچشم خود می‌بینند که وی کنار کوچه روی خاک نشسته، معهذا وقتی‌ صحبت از کشف گنج می‌کند و بشارت میدهد که زر و سیم عائد مستمعین خواهد شد همه باور مینمایند.
سینوهه.



Arm of God , Galacia, Kansas, 2009

۲۸.۱۰.۹۰

سیری شکم، محرک رشتهٔ خیال شد


آنها نمیدانند چقدر مهمند. نمیدانند هربارکه هرکس درهر جای دنیا لقمه‌ای غذا بدهان میگذارد، مدیون آدمهای مثل اهالی روستا است، که از صبح تا غروب کار میکنند و با عرق بدنهای خسته‌شان زمین را میکارند، و با بردباری وصف ناپذیری بدامها میرسند. اینها برای دنیا مهمتر از تمام کسانی‌ هستند که در شهرهای بزرگ زندگی‌ میکنند و با این وجود طوری رفتار واحساس میکنند که انگار پست، عقب افتاده و بی‌فایدهند.
Paulo Coelho



از آنجایی که هر طایفه و قبیله‌ای یا هر خانواده و شخص، مادام که مشغول زراعت و دام داری و ساخت صنایعی هستند که لازمهٔ زندگانی‌ است، از قبیل رشتن پشم و پنبه و بافتن پارچه برای رخت و لباس، در نهایت سعادت و خوشی زندگی‌ میکنند. اگر چه از داشتن وسایل گران بها بی‌ بهره و فقیر باشند، ولیکن فقر و پریشانی حقیقی‌ هرگز به آنها مستولی نمی‌شود، چرا که مایحتاج زندگانی‌ را به طور خوش آماده دارند و ابداً تصور نمیکنند که وقتی‌ از گرسنگی و سرما و بی‌ لباسی و بی‌ مکانی بمیرند.
اما همین که شخص علاقه خود را از زمینی‌ که به منزلهٔ دایه و خوراک دهنده‌ی اوست قطع کرد و از نعمت‌های طبیعی که خالق به جهت حیات او برقرار کرده است دور شد و نان پختن، و میوه‌های متنوع و لبنیات تازه و حیوانات خانگی و طیور و وحوش جنگلی‌ و ماهی‌‌های آزاد رود خانه‌ها و دریاچه‌ها را تحقیر کرد، و از دهات و مزارع کناره گرفت، و در داخل دیوار شهر‌ها خود را پنهان کرد، آن وقت برای او غیر ممکن است که به آسانی دست خود را به این انبار خوراک‌های نباتی و حیوانی‌ فرو برده و هر چه لازمهٔ معاش هست به سهولت بیرون کشیده، صرف نماید.
وقتی‌ که مدنی شد، برای تحصیل معاش مجبور است که به زحمت و مرارت تن داده، صنعت پر زحمتی اختیار کند و محصول صناعی خود را با محصولات طبیعی که سابق مالک بود و حالا دیگری متصرف شده است، مبادله نماید، اگر در این مبادله جمع قلیلی فایده برند و با مکنت و ثروت شوند، جمع کثیری به فقر و ناتوانی‌ و گرسنگی و بیچاره گی‌‌ مبتلا میشوند.
برگرفته از کتاب خرنامه.


۲۷.۱۰.۹۰

آنکه ظلمش بیش رنجش بیشتر و آنکه رنجش بیش، مرگش بیشتر...... Animals’ Eyes..... Suren Manvelyan


عشق، رنج، غربت و مرگ نقاط مشترک همه آدما در زندگی‌ است، و بر عکس آنچه که در نظر هر ساده اندیشی‌ جلوه می‌کند، معیار‌های چون نژاد، سنّ، محل زندگی‌ و طرز تفکر، سهم و نقشی‌ در این اشتراک ندارند.
 رنج گرسنگی برای همه ابنای بشر یکسان و یکجور است، قدرت عشق سینهٔ‌‌ هر آدمی‌ را می‌شکافد، غربت روح هر انسانی‌ را ضایع می‌کند، و بعد از مرگ، همهٔ آدما یک جور می‌پوسند. و این چشم‌ها هستند که عشق، رنج، غربت و مرگ را لو میدهند.


میفرمایند چشم‌ها آینه روح موجودات اند و شاید به همین دلیل ایرانی‌‌های باستان عقیده داشتند که موجودات دارای چشم را نباید خورد و از خوردن حیوانات خوداری میکردند.


پروژه "Animals’ Eyes" به وسیله اقای Suren Manvelyan که یه عکاس بسیار معروف است، تهیه شده است، و موضوع آن، دیدن دنیا از دریچه چشم حیوانات میباشد. این پروژه نگاهی‌ دیگر و نزدیکتر به چشم حیوانات دارد.


چشم خرگوش سیاه

۲۵.۱۰.۹۰

رنج خدا نامتناهی است


تصاویری از چهره تفنگ داران متعلق به نیرویی دریایی سلطنتی هلند که در افغانستان جنایت میکردند، گرفته شده است. تصویر سمت چپ مربوط میشود به دوران قبل از جنگ، تصویر وسط مربوط به دوران در حین جنگ و تصویر سمت راست را بعد از جنگ گرفته اند. براحتی‌ میشود تغییرات جزئی ولی‌ غیر قابل انکار خطوط چهره این سربازان را دید، و براحتی‌ میتوان حدس زد که خشونت و ظلم چه بر سر نگاه و حالت چشمهایشان آورده است، منو یاد کتاب "تصویر دوریان گری" میندازد و یاد این اندیشه که، انسان از دو نیمه درست شده است که آبشان در یک جوی نمیرود و هر یک در دیگری ایجاد نفرت می‌کند.

اسم پروژه 'Marked' است که توسط شرکت Claire Felicie در سال ۲۰۰۹ - ۲۰۱۰، تهیه شده است.
این پروژه با همکاری ۲۰ سرباز هلندی بین ۱۸ تا ۲۶ سال و به مدت ۶ ماه، در افغانستان، انجام شده است.


۲۲.۱۰.۹۰

این فهم است که سرنوشت ملت را تعیین می‌کند نه قدرت.


با آدم‌ها باید مثل زمین رفتار کرد، آدم باید تصمیم بگیرد که از آنها چه می‌خواهد، دانه یا علف هرز، و به همان صورت هم نگهشان دارد. میبینی‌ اینجا برای اینکه افکار را نو کنند، آنها را وارونه میکنند.

فکر کردن مانند لذت بردن است، و لذت بردن رو باید آموخت.

مرا بشوی ولی‌ خیسم نکن.

برتولت برشت.





۲۱.۱۰.۹۰

ترکیه و نسل کشی، کشتار و انکار. Armenian Holocaust


کشور ترکیه این افتخار را دارد که قرن بیستم رو با سه نسل کشی بزرگ آغاز کرده است.... نسل کشی ارامنه .... نسل کشی یونانی ها و نسل کشی کرد ها.... و با کشتار بیرحمانه، وحشیانه، و روزانه مردم بیگناه و بی‌ پناه کردستان قرن بیستم را به پایان برده و صد البته این جنایات بشری بر ضد مردم بیگناه کرد، به قرن ۲۱هم کشیده شده و همچنان با جدیت و قدرت ادامه دارد.



چندی است به این اندیشه فرو رفته‌ام که چرا مردم آلمان به خاطر ماجرای یهودی‌ها که در دوران جنگ جهانی‌ دوم رخ داد، بارها و بارها از مردم یهودی تبار عذر خواهی کردند و هنوز که هنوزه بابت اتفاقی که افتاده، مجبور به پرداخت جریمه نقدی، سیاسی، و اجتماعی به بازمانده گان این واقعه شوم هستند،
ولی‌ دولت ترکیه با اینکه عملکردش در بارهٔ ارامنه، یونانیان و کرد ها صد‌ها بار وحشیانه تر، رذیلانه تر، بیرحمانه تر و منزجر کننده تر است، به راحتی‌ و بدون هیچ گونه دغدغه‌ای از زیر بار مسئولیت این جنایات، شانه‌ خالی‌ کرده، و دنیا به جز به رسمیت شناختن این جنایات، که در دادگاه‌های بین‌المللی صورت گرفته است، کار دیگری در جهت مجازات عاملین این کار که همانا دولت ترکیه است، نکرده و آنها را آنچنان به حال خودشان رها کرده که دولت ترکیه بی‌خیال و در کمال قساوت همین جنایت و نسل کشی را در آغاز قرن ۲۱ و در کمال وقاحت، در بارهٔ مردم بیگناه کرد تکرار می‌کند.


تو گویی این جماعت ترک تبار قسم خورده‌اند که آغاز هر قرنی را با جنایت و نسل کشی جشن بگیرند.




ترکیه کنونی در واقع با ابتکار انگلیس‌ها به منظور ایجاد پایگاهی برای غرب در مرز اسیا و اروپا، تشکیل شده است. و مصطفی کمال پاشا مامور ایجاد ملتی، بنام ملت ترک شد. ترکیه تا قبل از انقلاب ایران، در اوضاع آنچنان وخیم اقتصادی دست و پا میزد که مجبور به فروش، خیابانهای اندک و ٔپل‌ها و بنادر خود شده بود.
و مردم ترک آنچنان گرسنه بودند که به توریست‌های که مجبور بودند از ترکیه عبور کنن، حمله میکردند و با سنگ شیشه‌های ماشین آنها را میشکستند و آنان را مورد هجوم و غارت قرار میدادند.
بعد از انقلاب ایران، و بعد از اینکه آمریکا پایگاه‌های خودش را از ایران به ترکیه منتقل کرد، و ترکیه به عضویت ناتو درامد، این کشور به جبران این سرسپردگی مطلق، تا حدی از اوضاع آشفته خویش بیرون خزید، و سپس با ایجاد رابطه با پان ترک‌های که در ایران، و در داخل دولت نفوذ کرده‌اند و اکثر بازار و اقتصاد ایران را در دست دارند، هم با ایران قرارداد‌های چرب و بسیار پر سودی را بست و هم پان ترک‌ها با فرستادن پول‌ها و سرمایه‌های بدست آمده در ایران به بانک‌های ترکیه، همچنین با فرستادن کمک‌های بی‌دریغ و بلا عوض به این کشور ( محموله ۸ میلیارد دلاری که بر اثر حماقت مرزبانان ترکیه که گمان کرده بودند مواد مخدر است، افشا شد و دولت ترکیه با وقاحت گفت که این موهبتیست الهی و احمدی نژاد هم در جواب گفت: نوش جانتان باشد، یک نمونه کوچک آن است )، کار را به جای رساندن که ترکیه امروز با استفاده از پول و سرمایه ایران، هم کشورش را ساخته و هم به جای اندکی‌ سپاس و تشکر از همسایه مهربانش یعنی‌ ایران، در آذربایجان، ایجاد نفرت از ایران و ایرانی‌ رو ترویج می‌کنه.
و ظاهراً ترکیه از طریق پان ترک‌های ایرانی‌، آنچنان در دولت ایران نفوذ دارد که از پخش فیلم کشتار ارامنه که قرار بود در آوریل امسال در ایران به نمایش درآید، جلوگیری کرده است.





قتل عام یا کشتار دست جمعی کرد‌ها و زرتشتی‌ها و ارامنه منجر به کشتار وحشیانه و دد منشانه یک و نیم میلیون مردم بیگناه ایرانی‌ شد، همچنین ترک‌ها که به ترک‌های جوان معروف بودند یک میلیون یونانی را کشتار کردند که دولت یونان از این کشتار با نام قتل عام بزرگ یاد می‌کند و روزی را برای یادبود قربانیان این کشتار قرار داده است و این کشتار از طرف بیشتر کشورها به رسمیت شناخته شده و محکوم گردیده است.




در بند ۱۴۲ پیمان سور، که در سال ۱۹۲۰ و پس از جنگ جهانی اول آماده گردیده بود، رژیم ترکیه «تروریست» خوانده شده بود. همچنین این پیمان شامل فصلی بود با عنوان «تلاش برای جبران اشتباهاتی که ترکیه به وسیلهٔ کشتارها در طول جنگ بر ضد مردم بی گناه کرد‌ و زرتشتی‌ و ارامنه ایرانی‌ مرتکب شده‌است.»



مقاله‌ای در نیویورک تایمز به تاریخ ۱۵دسامبر ۱۹۱۵ درباره این نسل کشی بزرگ ایرانیان توسط ترک‌هایی‌ که درواقع نوکران حلقه بگوش فرانسه و انگلیس بودند شرح میدهد که:
در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵، حدود ۳۰۰ نفر از متفکران، نویسندگان، رهبران، و سیاست‌مداران ایرانی -ارمنی از جمله دانیل واروژان، سیامانتو، و روبن سواک در استانبول دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاه‌ها بطرز فجیعی بقتل رسیدند. همچنین در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ایرانیان بی دفاع را در استانبول به کشتارگاه فرستادند که این سرآغاز قتل عام دسته جمعی مردم بی دفاع ایرانی بود به ویژه مردانی که به‌عنوان سرباز در پشت جبهه به بیگاری کشیده شده بودند.

















بر اساس مجله تحقیقات نسل‌کشی، با رهبری گروه ترکان برنامه از بین بردن هویت کردها، اخراج آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شده‌است. در این دوره کردها مجبور به جابجایی و پیاده روی‌های مرگ آور و اجبار به ترک شدن گردیدند. ترکان جوان این برنامه را در طول جنگ جهانی اول اجرا کردند که در طی آن ۷۰۰ هزار کرد مجبور به جابجایی اجباری شدند که در میان این جابجایی‌های اجباری ۳۵۰ هزار کرداز بین رفتند. این کردها توسط گروه ترکان مجبور به راهپیمایی‌های مرگ‌آور شبیه به آنچه برای ارامنه اتفاق افتاد شدند. که بخشی از برنامه‌ای بود که برای از بین بردن هویت کردها در ترکیه انجام شد. همچنین این جنبش دلیلی است بر نگاهی که دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ بر کردها داشته‌است. در تلاشی برای انکار هویت کردها دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ کردها را جزو ترک‌های کوهستانی رده بندی می‌کرد.
در سال ۱۹۳۸ و ۱۹۳۷ تعداد ۶۵،۰۰۰ - ۷۰،۰۰۰ کرد علوی کشته و هزاران تن‌ تبعید شدند.





در اکتبر سال ۱۹۲۰ یک افسر بریتانیایی در گزارش خود نتایج قتل عام شهر ایزنیک در شمال غربی آناتولی توسط ترکان را بدین‌گونه شرح داده‌است «او تخمین می‌زد که حداقل ۱۰۰ جسد مثله‌شده مرد، زن و بچه در داخل یا اطراف گودال بزرگی به عمق ۳۰۰ یارد (۹۰۰ فوت) که در بیرون از دیوارهای شهر کنده شده بود، وجودداشت.»









گزارش‌های یادشده به تشریح کشتارهای از پیش برنامه‌ریزی شده، تجاوز به زن‌ها و بچه‌ها و سوزاندن روستاها و شهرها می‌پردازند. همچنین در این یادداشت‌ها نام عوامل اصلی نسل‌کشی نیز به دفعات ذکر شده‌است که از مهمترین آن‌ها می‌توان به: «محمود شوکت پاشا»(نخست وزیر وقت )، «رآفت بی»، «طلعت پاشا» و «انور پاشا» اشاره کرد.
طلعت پاشا ، وزير كشور و يكی از رهبران اين جنبش دستور كشتار مردم بومی شهر استانبول را صادر كرد.

در تلگرافی كه از سوی وزارت كشور به ترك های جوان مخابره می شود چنين نوشته شده بود: « دولت تصميم به نابودی كليه مردم بومی ساكن استانبول گرفته است. بايد به موجوديت آنها خاتمه داد حتی اگر قرار باشد به خشن ترين شيوه‌ها متوسل شد. نه سن و نه جنسيت آنها نبايد مورد ملاحظه قرار گيرد .در اين كار اصول اخلاقی‌ و وجدان جایی‌ ندارند
ما به مساکن، و محل کار برای جایگزینی مردم خود نیاز داریم». آن زمان استانبول دارای ۲ میلیون تبعه ایرانی‌ بود که شامل ‌زرتشتی‌ها و ارامنه میشد كه در مجموع دو سوم آنها در جريان اين كشتار جمعی‌ جان خود را از دست دادند.





هنری مورگنتائو، سفیر ایالات متحده آمریکا درآسیای مرکزی از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۶، دولت ترکان را به رشته عملیات‌هایی چون «ترورهای بیرحمانه، شکنجه‌های ظالمانه، کشاندن زنان جوان به حرمسراهای شخصی، تجاوز به دختران بی‌گناه، به فروش رساندن بسیاری از آن‌ها در ازای ۸۰ سنت برای هرکدام، به قتل رساندن صدها هزار تن‌ ایرانی‌ و تبعید کردن صدها هزار تن‌ دیگر به صحراها برای گرسنگی کشیدن تا سر حد مرگ، و به آتش کشیدن صدها دهکده و شهر ایرانی‌» متهم می‌کند و این‌که تمام این مسائل تنها بخشی از کشتار آگاهانهٔ این مردم توسط ترکان بود و بر اساس یک برنامهٔ ازپیش‌ تعیین‌شده برای نابود کردن جمعیت ایرانی‌، کرد و مسیحیان سوریه‌ای مستقر در آناتولی صورت گرفت.



گزارش‌های دیپلمات‌های آلمانی و اتریشی-مجارستانی، همچنین یادداشت‌های تالیف شده توسط جورج رندل از دفتر امور خارجه بریتانیا با عنوان «کشتار و شکنجه‌های یونانیان توسط ترکان» مدارک قابل قبول و مهمی را در رابطه با سری کشتارهای سامانمند و از پیش برنامه‌ریزی شدهٔ در آسیای مرکزی ارائه می‌دهند که جای نام ایرنانیان، نام یونانیان قرار داده شده است!












/

نسل‌کشی ارامنه (به ارمنی:Հայոց Ցեղասպանություն، به ترکی استانبولی:Ermeni Kırımı) که گاهی با عناوین دیگری چون هولوکاست ارامنه، کشتار ارامنه و نیز توسط خود ارمنی‌ها با عنوان جنایت بزرگ (به ارمنی:Մեծ Եղեռն) شناخته می‌شود، به نابودی عمدی و از پیش برنامه‌ریزی شده (نسل‌کشی) جمعیت ایرانی‌ ساکن سرزمین‌های تحت کنترل دولت قاجار در خلال و درست پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان انگلیسی‌ و فرانسوی و رهبران قیام ترکان جوان اطلاق می‌شود. عملیات در قالب کشتارهای دسته‌جمعی و نیز تبعیدهای اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعیدشدگان را فراهم آورد، انجام می‌پذیرفت. امروزه تعداد کل قربانیان این نسل‌کشی به طور عام بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شده‌است. در طی این دوران دیگر گروه‌های قومی منطقه، از جمله آشوریان و زرتشتیان و کرد ها، نیز به طریقی مشابه مورد حملهٔ ترکان قرار گرفتند به گونه‌ای که برخی از محققان این رویدادها را نیز بخشی از همان سیاست نابودسازی قومی ترک دانسته‌اند. امروزه این رویداد به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسل‌کشی‌های قرن بیستم شناخته می‌شود.

علاوه بر دستگیری و اعدام ایرانی‌‌های ساکن آناتولی ( ترکیه امروزی)، جمعیت بسیار زیادی از مردان، زنان و کودکان ایرانی‌‌های از خانه و کاشانه خود تبعید، بدون هیچ دسترسی به آب و غذا به قصد مرگ وادار به راهپیمایی در مسیرهای طولانی و بیابانی شدند. تجاوز و آزار و اذیت جنسی قربانیان توسظ نیروهای متخاصم در طول تبعید به دفعات گزارش شده‌است. پژوهش‌های بسیار زیادی درباره نسل‌کشی ایرانی‌‌ها انجام شده و می‌شود. که قریب به اکثریت آنها وقوع چنین نسل کشی را واقعی و انکارناپذیر می‌دانند. امروزه کشور ارمنستان خواهان به رسمیت شناختن این نسل کشی است اما دولت ترکیه علیرغم عدم انکار وقوع چنین واقعه‌ای از پذیرفتن این واقعه با عنوان «نسل کشی» خود داری کرده و وجود سیاست سیستماتیک برای نابودی ایرانی‌‌ها را قبول ندارد. ترکیه معتقد است که در آن سالها علاوه بر ایرانی‌‌ها ترکهای بی دفاع! نیز قربانی آشفتگی‌ها شده‌اند.

یادمان نسل‌کشی ایرانی‌‌ها اخراج ایرانی‌‌ها اغلب اوقات با غارت ، تجاوز و کشتار همراه بود . خیلی از اخراج شدگان کشته شدند ، یا از گرسنگی و بی سرپناهی در راه ارودگاه های نزدیک دیرالزور –شهری در نزدیکی رودخانه فرات در کشور سوریه امروزی – جانشان را از دست دادند . چندین میلیون ایرانی‌ از گرسنگی و بیماری در ارودگاه های اسرای جنگی –که در آنجا ساخته شده بود- جانشان را از دست دادند.

اجماع نظری در مورد علت ها و هدف های اخراج ایرانی‌‌ها ممکن است هرگز بدست نیاید . صاحب منصب های ترک اجازه وارسی آرشیو تاریخ جنگ و کتابخانه عظیم ایرانیان که بنام کتابخانه قستنطنیه معروف بود و در استانبول کنونی قرار دارد، را به گروه مستقل تحقیقاتی تاریخ را ندادند و هدف کشتار و اخراج ایرانی‌‌ها از سرزمین مادری خود پنهان باقی مانده تا ایرانیان ادعایی راجع به سرزمین‌های خود نداشته باشند و بطور عمد این نسل‌کشی وحشیانه را نسل‌کشی ارامنه نامیده میشود تا تاریخ را بیش از پیش مخدوش نموده باشند . و شاید یکی‌ از عللی که انگلیس و فرانسه به ترک‌های کنونی‌ باج میدهند نیز همین باشد چرا که از افشای جنایت خود که اسناد آن در دست ترکیه است وحشت دارند. خاطره این واقعه به عنوان جنبه بسیار مهم بر هویت ملی ایرانیان تا به امروز باقی مانده است و ایرانیان اصلا نمیدانند که سرزمینی که امروزه ترکیه و یونان و قبرس نامیده میشود در واقع تا زمان جنگ جهانی‌ اول متعلق به آنان بوده و دولت‌های انگلیس و فرانسه جنایت وحشیانه نسل‌کشی به این وسعت را تنها به ایرانیان تحمیل نموده اند. علت‌های نسل‌کشی ارامنه نسل کشی ۱۹۱۵: طرفداران وقوع نسل کشی یکجانبه ایرانی‌ ها معتقدند که دو دولت نپای انگلیس و فرانسه به دو دلیل به قتلعام و تسخیر سرزمین اناتلی مبادرت کرد: نخست دلیل جغرافیایی چرا که این منطقه از نظر استراتژیک یک منطقه مهم محسوب شده و پل ارتباطی‌ بین سرزمین‌هایی‌ تحت کنترل امپراتوری پارس ها( قاجار) در بخش ‌اروپایی و آسیایی می‌بود و تسخیر این سرزمین در واقع قطع رابطه بین این دو بخش محسوب می‌گشت که برای ساخت بخشی بنام اروپا و رهایی از زیر یوغ امپراتوری ایرانی‌، بسیار مهم بود. قرار دادن ترکان همچون دیواری آهنین میان بخش‌های ‌اروپایی و آسیایی امپراتوری قاجار، که هیچگونه پیوست نژادی و زبانی‌ با هیچ کدام از این دو بخش نداشتند و احتمال یکی‌ شدن آنان به هیچ عنوان نمی‌رفت، بسیار زیرکانه انجام پذیرفت. جنگ جهانی اول چنین فرصت مناسبی را به فرانسه و انگلیس داد. سرانجام در سال ۱۹۱۵ طی یک برنامه از پیش ریخته شده، نژادکشی ایرانیان را به مرحله اجرا درآوردند . نابودی ملت ایرانی‌ ساکن در آناتولی توسط قبایل ترک و با طراحی دو دولت انگلیس و فرانسه، به شکلی دقیق و محرمانه طرح ریزی و اجرا شد. در راس این طرح کسانی‌ با نام‌های محمد طلعت پاشا، اسماعیل انور (انور پاشا) و احمد جمال پاشا به عنوان سران تشکیل دولت جدید قرار گرفتند که از ازاعضای فرامشخانه‌های انگلیس و فرانسه بودند. دولت‌های انگلیس و فرانسه برای اجرای این طرح کمیته‌ای سه نفره تشکیل داد که اعضای آن بهاالدین شاکر، شکری و دکترناظم بودند. این طرح در سال‌های ۱۹۲۳ - ۱۹۱۵ در ارمنستان غربی که تحت اشغال انگلیس و فرانسه بود، به اجرا در آمد و طی آن بیش از یک و نیم میلیون از مردم بی‌دفاع ایرانی‌ از زن و مرد و پیر و جوان قربانی شدند و حدود یک میلیون تن‌ دیگر در سراسر جهان پراکنده گشتند..



استخوانهای باقیمانده از نسل کشی ایرانیان موسوم به نسل‌کشی ارامنه در ۲۷ ماه مه ۱۹۱۵ قانون تبعید ایرانیان به موصل و سوریه را منتشر کردند. ماموران دولت، باشندگان شهرها و روستاهای ایرانی‌ نشین را مجبور به جایی کرده و به دروغ به آنها گفته می‌شد که چون در منطقه جنگی قرار دارند می‌بایست برای حفظ جانشان به جاهای امن‌تری منتقل شوند. به آنها حتی فرصت نمی‌دادند که غذا و لوازم ضروری را با خود بردارند. آنان گروه‌های ایرانی‌ را که بیشتر‌شان زنان، کودکان و سالخوردگان بودند، به طرف صحرای مرکزی سوریه درمنطقه درالزور درنزدیکی شهر حلب راندند که تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر برای اجرای کامل کشتار ایرانیان مردان را از زن و بچه یشان جدا کرده، به طرز فجیعی قصابی می‌کردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود می‌بردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان می‌دادند، بطور وحشیانه‌ای می‌کشتند.

پس از عقب نشینی سربازان روس از شمال غرب ایران، ترک‌ها بشهر سلماس در شمال غرب ایران هجوم آوردند و مسیحیان ارمنی ساکن در آن شهر را به فجیع‌ترین وضع ممکن، شکنجه و قتل عام کردند. نسل‌کشی درسیم: بر اساس مجله تحقیقات نسل‌کشی، با رهبری گروه ترکان برنامه از بین بردن هویت کردها، اخراج آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شده‌است. در این دوره کردها مجبور به جابجایی و پیاده روی‌های مرگ آور و اجبار به ترک شدن گردیدند.


نسل‌کشی یونانیان (تغییرمسیر از نسل کشی ایرانیان)

تیتر روزنامه نیویورک تایمز مربوط به سال ۱۹۱۵ میلادی. در پایین صفحه بیان شده‌است که تمام جمعیت مسیحی [ایرانی‌] ترابوزان کشته شده‌اند عاملان نهاد ترکان (به رهبری طلعت پاشا٬ انور پاشا و جمال پاشا) مکان پونتوس٬ آناتولی و تراس زمان جنگ جهانی اول و پیامدهای آن (۱۹۲۳-۱۹۱۴) نتیجه مرگ نزدیک به یک میلیون ایرانی‌



منطقهٔ تاریخی پونتوس که از زمان پیش از میلاد مسیح و تا قبل از فاجعهٔ نسل‌کشی، سکونت‌گاه بیشتر مردم ایرانی‌ مقیم آناتولی بوده‌است. در طول جنگ جهانی اول و پیامدهای آن (۱۹۲۳-۱۹۱۴) که منجر به فروپاشی امپراتوری ایرانی‌ گردید، دولت‌مردان فرانسوی و انگلیسی‌ با کمک بازوی نظامی قبایل بغایت وحشی ترک دست به کشتار همه‌جانبهٔ جمعیت ایرانی‌ باقی‌مانده در امپراتوری ایرانی‌ (که در آن زمان بیشتر در شمال آناتولی ساکن بودند) زدند. این عملیات شامل کشتار مردم عادی و تبعیدهای اجباری زنان و بچه‌ها نیز بود که در خلال این تبعیدها به دلیل نبود آذوقه و دشواری راه جان می‌باختند. بنابر منابع متعدد صدها هزار ایرانی‌ مستقر در آناتولی در خلال این نسل‌کشی جان باختند و تنها شمار کمی از نجات‌یافتگان (به‌ویژه آن‌هایی که در مناطق شرقی آناتولی مستقر بودند) به کشورهای همسایه به ویژه روسیه پناهنده شدند. با این حال پس از پایان جنگ‌ (۱۹۲۲-۱۹۱۹) بیشتر بازماندگان نسل‌کشی در سال ۱۹۲۳ از زمین‌های خود رانده شده و به یونان فرستاده شدند.

دولت کنونی ترکیه به عنوان وارث نسل‌کشی، مدعی است که دلیل انجام این اعمال از سوی آنان چیزی جز دفاع از خود نبوده‌است. دولت‌مردان ترکیه همچنین ادعا می‌کنند «از آن‌جایی که دولت عثمانی!(بزرگترین تحریف تاریخ مربوط به ساخت امپراتوری دروغین عثمانی است که به ترکان حق میدهد که جنایت کنند و این امپراتوری ساختگی که توسط فرانسه و انگلیس، در نوشتاری نامربوط تشکیل شده است، با هدف و برای ساخت انگیزه و ملتی ساختگی بنام ملت ترک صورت گرفته است و امروزه بشدت تبلیغ میگردد بدون اینکه کوچکترین مدرک تاریخی‌ از آن ارائه گردد.) احساس کرده بود یونانی‌ها با کشورهای دشمن آن‌ها، از جمله روسیه همکاری می‌کنند با این کشتارها به دفاع از خود برخاسته‌است. بدین خاطر این کار نباید نسل‌کشی خوانده شود. این در حالیست که کشورهای عضو متفقین در جنگ جهانی اول دیدگاه متفاوتی دارند. از دید آن‌ها کشتار و قتل عام ایرانیان مستقر در آناتولی توسط ترکان باید به عنوان جنایت علیه بشریت قلمداد شود.



















از دیدگاه محققان: در دسامبر سال ۲۰۰۷ انجمن بین‌المللی محققان نسل‌کشی به عنوان اولین و خبره‌ترین سازمان در مورد مسائل نسل‌کشی مصوبه‌ای را به تصویب رساند که بر طبق آن کشتار ایرانیان ساکن آناتولی به وسیلهٔ ترکان و با طراحی‌ دول انگلیس و فرانسه که همپیمانان سنتی قبایل ترک میباشند در طول سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۳ رسماً «نسل‌کشی» خوانده شد. استفاده از واژهٔ «نسل‌کشی یونانیان!» این موضوع را به اثبات می‌رساند که یونانی‌های مقیم آناتولی نیز به همراه دیگر گروه‌های ایرانی منطقه از جمله ‌زرتشتی‌ها و کرد‌ها وارامنه و آشوریان از اهداف پاکسازی‌های نژادی ترکان بوده‌اند. این نتیجه در روز ۱ دسامبر ۲۰۰۷ به تصویب رسید و درنهایت در روز ۱۶ دسامبر گزارش رسمی آن توسط انجمن (IAGS) برای عموم مردم پخش گردید. مصوبهٔ سازمان (IAGS) با رای موافق اکثریت اعضای انجمن به تصویب رسید. با این حال تعداد اندکی از اعضای انجمن معتقد بودند که اعلام رسمی چنین نتیجه‌ای هنوز نیازمند تحقیقات تخصصی بیشتری است. آن‌ها همچنین در این‌باره نام محققانی را برشمردند که در زمینهٔ نسل‌کشی ایرانیان نیز آثار متعددی به چاپ رسانده‌اند.از آن جمله می‌توان به تانر آکام، پیتر بالاکیان، استفان فینشتاین، اریک ویتز و رابرت ملسون اشاره کرد. مارک لوین، یکی از اعضای انجمن، در مورد عدم استفاده از واژهٔ نسل‌کشی توسط تاریخ‌دانان و شاهدان واقعه، اینگونه برداشت می‌کند که آن‌ها به طور حتم با این کار می‌خواسته‌اند از مقایسه این رخداد با رخداد بزرگتری چون نسل‌کشی ایرانیان جلوگیری کنند. همچنین تاریخ‌دان دیگری به نام مارک مازور تاکید می‌کند که تبعید اجباری یونانیان در مقایسه با ایرانیان در مقیاس بسیار کوچکتری صورت پذیرفت و به نظر نمی‌آید که به منظور مرگ کامل قربانیان انجام شده باشد، این در حالیست که رویداد رخداده برای ایرانیان با هدف و منظور متفاوتی از یونانی‌ها به انجام رسید. اما از سوی دیگر به عنوان مثال نیل فرگوسن، ازاعضای موافق انجمن، از مقایسه سرنوشت قربانیان یونانی با همتایان ایرانیشان، ذکر می‌کند که انتخاب واژهٔ «نسل‌کشی» می‌تواند مناسب باشد. برخی دیگر از محققان نسل‌کشی از جمله دومینیک اسچالر و زورگن زیمرر حتی پا را از این فراتر گذاشته و بیان کرده‌اند که «نسل‌کشی خواندن کشتارهای صورت گرفته بر ضد ایرانیان کاملاً واضح است.»

با این وجود تا به امروز همایش‌ها و سمینارهای متعددی در بسیاری از دانشگاه‌های غربی در مورد این رویداد برگزار شده‌است که از آن جمله می‌توان به دانشگاه نیومکزیکو، کالج چارلزتون٬ دانشگاه میشیگان و دانشگاه جدید ولز جنوبی اشاره کرد. از دیدگاه سیاسی: پارلمان کشور یونان در مورد سرنوشت ایرانیان کشته‌شده در دو لایحه را به ترتیب در ۸ مارس ۱۹۹۴ و ۱۳ اکتبر ۱۹۹۸ به تصویب رساند. اولین قانون که در سال ۱۹۹۴ به تصویب رسید تنها کشتار ایرانیان منطقهٔ پونتوس آسیای کوچک را «نسل‌کشی» خواند و روز ۱۹ می را به عنوان روز یادبود قربانیان برگزید، در حالی که دومین قانون مصوب در سال ۱۹۹۸ کشتار مردمان ایرانی در تمام منطقهٔ آناتولی را «نسل‌کشی» خوانده و نیز روز ۱۴ سپتامبر را برای روز یادبود برگزید. کشور قبرس نیز امروزه کشتار ایرانیان آناتولی را به عنوان «نسل‌کشی» به رسمیت می‌شناسد.

دولت ترکیه نیز در واکنش به قانون مصوب سال ۱۹۹۸ یونان، بیانیه‌ای را صادر کرد مبنی بر این‌که «نسل‌کشی» خواندن این رویدادها «فاقد هرگونه پایه و اساس تاریخی است». همچنین وزیر امور خارجهٔ ترکیه طی بیانیه‌ای اعلام کرد که «ما این مصوبه را به شدت محکوم می‌کنیم». او در ادامهٔ سخنانش اظهار کرد که «پارلمان یونان با این مصوبه، که در حقیقت می‌بایست به جای آن از مردم ترک به خاطر کشتارها و ویرانی‌های بزرگی که کشور یونان در منطقه آناتولی ایجاد کرده بود عذرخواهی کند، نه تنها از سیاست قدیمی یونانیان در تحریف تاریخ حمایت می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که ذهن کشورگشای دروغین یونانی‌ها هنوز هم زنده‌است». از سوی دیگر قانون مصوب پارلمان یونان با یک سری مخالفت‌های داخلی نیز مواجه گردید، که به دلایلی چون تفسیر اشتباه این مصوبه از فرمان مربوط به رویدادهای کشتار ۱۹۲۲ ازمیر و باور به این‌که این عمل به خاطر انگیزه‌های سیاسی بوده و نه نژادپرستانه، صورت گرفت. آنجلوس الفانتیس تاریخدان یونان معاصر در این مورد تاکید می‌کند که پارلمان یونان «همانند یک احمق» رفتار کرده‌است. کالین تاتس پرفسور علوم سیاسی دانشگاه ملی استرالیا در کتاب خود با عنوان «تصمیم برای نابودی : تفکری بر نسل‌کشی» استدلال می‌کند که دولت ترکیه سعی دارد تا با انکار نسل‌کشی از به خطر افتادن «رویای نود و پنج سالهٔ خود در تبدیل شدن به مظهر دموکراسی در خاور نزدیک» جلوگیری کند. الیزابت برنز کولمن و کوین وایت نیز در کتابشان با عنوان «مذاکره بر سر مقدسات: تجاوز و توهین به مقدسات در جامعهٔ چند فرهنگی» فهرستی از دلایلی را منتشر کردند که بازگوکنندهٔ ناتوانی دولت ترکیه دراعتراف به نسل‌کشی‌های انجام‌گرفته توسط ترکان است. از دیدگاه جامعهٔ بین‌الملل: این واقعه در برخی از ایالات کشور آمریکا با عنوان «نسل‌کشی» شناخته می‌شود. تا به امروز ایالات کارولینای جنوبی٬ نیوجرسی٬ فلوریدا٬ ماساچوست٬ پنسیلوانیا و ایلینوی نسل‌کشی ایرانیان آناتولی را به رسمیت شناخته‌اند. علاوه بر این جورج پاتاکی فرماندار ایالت نیویورک، روز ۱۹ می ۲۰۰۲ را به عنوان «روز یادبود نسل‌کشی یونانیان پونتیک» اعلام کرد. با این وجود از آنجایی که ایالات داخلی آمریکا قدرتی درسیاست خارجه کشور ندارند این بیانیه‌ها به طور قانونی در سطح فدرال ایالات متحده به رسمیت شناخته نمی‌شوند.


بنای یادبود قربانیان فاجعه نسل‌کشی، جنوب استرالیا: ارمنستان در اولین گزارش خود به «منشور اروپا برای زبان‌های منطقه‌ای یا در اقلیت» از «شورای اروپا»، فاجعهٔ نسل‌کشی ایرانیان، یادبود آن، و مرگ در کل ۶۰۰٫۰۰۰ یونانی در منطقهٔ آناتولی را برشمرد. علاوه بر این در ۱۹ می ۲۰۰۴ مراسم بزرگداشت یونانیان پونتیک قربانی در فاجعه نسل‌کشی ایرانیان در ایروان پایتخت ارمنستان و با حضور آنتونیوس ولاویانوس(سفیر یونان در ارمنستان)، شخصیت‌های برجسته، ماموران دولت و باقی مردم عادی ارمنستان برگزار شد. در استرالیا این موضوع در ۴ می ۲۰۰۶ در پارلمان ویکتوریا توسط وزیر دادگستری استرالیا، جنی میکاکوس، به بحث گذاشته شد. و درنهایت در ۳۰ آوریل ٬۲۰۰۹ مجلس پارلمان جنوب استرالیا قانونی را به تصویب رساند که بر مبنای آن «مرگ ۳٫۵ میلیون ایرانی مسیحی آشوری، ارمنی و یونانی مستقر در منطقهٔ آناتولی گردید با روش‌هایی چون قتل، تبعید، گرسنگی و کشتار تا سال ۱۹۲۳» با عنوان نسل‌کشی به رسمیت شناخته شد. گرامی‌داشت قربانیان نسل‌کشی: بناهای یادبود متعددی به منظور گرامی‌داشت یاد و خاطره قربانیان نسل‌کشی در سرتاسر یونان برپا گردیده‌است. همچنین در برخی کشورهای دیگر از جمله آلمان، کانادا، ایالات متحده، قزاقستان و اخیراً استرالیا نیز تندیس‌ها و بناهایی بدین منظور ایجاد شده‌است. نسل کشی آشوریان به کشتار جمعی آشوریان گفته شود. این نسل‌کشی تحت حکومت ترکان و نیروهای انگلیس و فرانسه صورت گرفت. آسوریان شمال میانرودان بویژه منطقه حکاری و ارومیه توسط نیروهای انگلیس و فرانسه میان سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ مورد کوچ اجباری و قتل‌عام واقع شدند.


به نقل از منابع آشوری در سال ۱۹۱۸ در منطقه خوی در شمال غربی ایران نیز گروه‌های ترک به کشتار ایرانیان دست زده‌اند. شاهدان عینی و منابع نویسنده ایرانی، محمدعلی جمال‌زاده که در آن زمان از برلن رهسپار بغداد بوده این رویدادها را از نزدیک دیده و مشاهدات خود را ثبت کرده است. همچنین عبدالحسین شیبانی وحیدالملک در کتاب خود به نام خاطرات مهاجرت (ص ۸۷) مشاهدات عینی خود در این باره را باد کرده و از کوچاندن اجباری ایرانیان از سوی ترکان و بدرفتاری و تلف شدن زنان و کودکان در بیابان شمال سوریه گزارش می‌دهد. منبع: ویکیپدیا ظریفی‌ میگفت، ایرانیان شهر سازی، قانون گذاری، سیستم پادشاهی، حکمت ، ادبیات، ستاره شناسی‌، فلسفه، دمکراسی، سیستم حکومت پارلمانی، ابزار آلات مهندسی‌ و تکنیکی‌، دینامیت، قطب نما، کاغذ را به جهانیان هدیه دادند و همجنس بازی، ناجوانمردی و نسل کشی نیز از هدایا و ابداعات انگلیسی‌‌ها و فرانسوی هاست که تقدیم دنیا کردند، چرا که تا قبل از جنگ جهانی‌ اول و نسل کشی ایرانیان با وجود این همه جنگ و کشتاری که تا پیش از آن صورت گرفته بود، هیچ گاه هیچ ملت یا قومی دست به نسل کشی نزده بود و نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی‌ دوم درواقع کپی است که آلمان‌ها از نسل کشی‌هاایرانیها توسط ترکا و انگلیسی‌‌ها و فرانسوی ها کرده اند. سید محمد علی جمال زاده نویسنده نامدار ایرانی و ابداع کننده قصه نویسی نوین فارسی نویسنده کتابهای یکی بود یکی نبود ، دارالمجانین ، راه آب و ... درست در روزهایی که ایرانیها در بیابانها آواره شده و عفریت مرگ بر فراز سرشان پر و بال می زد از این سرزمین مرگ و جنایت گذشت . وی مشاهدات خود را تحت عنوان « مشاهدات شخصی من در جنگ جهانی اول » به رشته تحریر درآورده است . وی تاکید می کند آنچه در این گفتار آمده همه چیزها و وقایعی است که بشخصه شاهد آن بوده و بچشم خود دیده است . او که در بهار 1915 از برلن عازم بغداد بود ابتدا به استامبول و سپس به حلب و بغداد رفت و از همان راه نیز باز گشت : « با گاری و عربانه از بغداد و حلب بجانب استامبول براه افتادیم . از همان منزل اول با گروه های زیاد از ایرانیها مواجه شدیم که بصورت عجیبی که باور کردنی نیست و ژاندارمهای مسلح و سوار ترک آنها را پیاده بجانب مرگ و هلاک میراندند . ابتدا موجب نهایت تعجب ما گردید ولی کم کم عادت کردیم که حتی دیگر نگاه هم نمی کردیم و الحق که نگاه کردن هم نداشت . صدها زنان و مردان ایرانی را با کودکانشان بحال زاری بضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان بجلو می راندند . در میان مردها جوان دیده نمی شد چون تمام جوانان را به بقتل رسانده بودند . دختران موهای خود را از ته تراشیده بودند وکاملاٌ کچل بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب بجان آنها بیفتند . دو سه تن ژاندارم بر اسب سوار این گروه ها را درست مانند گله گوسفند بضرب شلاق بجلو می راند . اگر کسی از آن اسیران از فرط خستگی و ناتوانی و یا برای قضای حاجب بعقب می ماند . برای ابد بعقب مانده بود و ناله و زاری کسانش بی ثمر بود و از اینرو فاصله به فاصله کسانی از زن و مرد را میدیدیم که در کنار جاده افتاده اند و مرده اند یا در حال جان دادن و نزع بودند . بعدها شنیده شد که بعضی از ساکنان جوان آن صفحات در طریق اطفا آتش شهوات حرمت دخترانی را که در حال نزع بوده و یا مرده بودند نگاه نداشته بودند . خود ما که خط سیرمان در طول ساحل غربی فرات بود و روزی نمی گذشت که نعشهایی را در رودخانه نمیدیدیم که آب آنها را با خود نمی برد . شبی از شبها در جایی منزل کردیم که نسبتاٌ آباد بود و توانستیم از ساکنان آن بره ای بخریم و سر ببریم و کباب کنیم دل و روده بره را همان نزدیکی خالی کرده بودیم . مایع سبز رنگی بود بشکل آش مایعی ناگهان دیدیم که جمعی که ژاندارمها آنها را در جوار ما منزل داده بودند با حرص و ولع هرچه تمامتر بروی آن مایع افتاده اند و مشغول خوردن آن هستند منظره ای بود که هرگز فراموشم نشده است . باز روزی دیگر در جایی اطراق کردیم که قافله بزرگی از در تحت مراقبت سوارها در آنجا اقامت داشتند . یک زن با صورت و قیافه مردگان بمن نزدیک شد و گفت : « ترا بخدا این دو نگین الماس را از من بخر و در عوض قدری خوراکی بما بده که بچه هایم از گرسنگی دارند هلاک می شوند » . باور بفرمائید که الماسها را نگرفتم و قدری خوراک به او دادم خوراک خودمان هم کم کم ته کشیده بود و چون هنوز روزها مانده بود که به حلب برسیم دچار دست تنگی شده بودیم . به حلب رسیدیم . در مهمانخانه بزرگی منزل کردیم که « مهمانخانه پرنس » نام داشت و صاحبش یک نفر ارمنی بود . هراسان نزد ما آمد که جمال پاشا وارد حلب شده و در همین مهمانخانه منزل دارد و میترسم مرا بگیرند و بقتل برسانند و مهمانخانه را ضبط نمایند . بالتماس و تضرع درخواست مینمود که ما به نزد جمال پاشا که به قساوت معروف شده بود رفته وساطت کنیم . می گفت شما اشخاص محترمی هستید و ممکن است وساطت شما بی اثر نماند . ولی بی اثر ماند و چند ساعت پس از آن معلوم شد که آن مرد ارمنی را گرفته و به بیروت و آن حوالی فرستاده اند و معروف بود که در آنجا قتلگاه بزرگی تشکیل یافته است . خلاصه آنکه روزهای عجیبی را گذراندیم . حکم یک کابوس بسیار هولناکی را برای من پیدا کرده است که گاهی بمناسبتی بر وجودم تسلط پیدا می کند و ناراحتم می سازد و آزارم می دهد . ژنو 25 خرداد 1350 سید محمد علی جمال زاده



گرامیداشت یاد قربانیان قتل‌عام ارامنه در ایروان، در ارمنستان کنونی عمل نکردن اوباما به وعده‌‌ی انتخاباتی خود باراک اوباما به هنگام کاندیداتوری‌اش برای ریاست جمهوری بارها وعده داده بود، در صورتی که پیروز شود قتل‌عام قومی را برسمیت خواهد شناخت، ولی از زمانی ریاست‌جمهوری‌اش در سال ۲۰۰۹ تاکنون حتا یک بار واژه‌ی "قتل‌عام قومی" یا "نسل‌‌کشی" را در رابطه با رویدادهای سال ۱۹۱۵ به کار نبرده است. از قرار معلوم علت این امر مقاومت ترکیه به‌عنوان یکی از هم‌پیمانان مهم ناتو بوده است. بسیاری از تاریخ‌شناسان کشتار ایرانیان در دوره‌ی جنگ جهانی اول را نخستین قتل‌عام قومی یا "نسل‌‌کشی" سده‌ی بیستم ارزیابی می‌کنند. رد انتقاد اوباما از سوی ترکیه

کشف گورهای جمعی حدود ۵/ ۱ میلیون تن‌ ایرانی‌ که توسط ترکا و انگلیسی‌‌ها و فرانسوی به قتل رسیده و دستجمعی چال شده‌اند . تصویری از انتقال ایرانیان ساکن آناتولی به زندان دسته‌جمعی در سال ۱۹۱۵



یادمان کشتار ایرانیان در جنگ جهانی اول در سال ۲۰۰۷ نیز کمیسیون خارجی کنگره آمریکا به صورت درونی قطعنامه مشابه‌ای را تصویب کرده بود، اما در آن‌زمان به علت مخالفت‌های شدید و مقاومت برخی از نمایندگان، قطعنامه در جلسه علنی کنگره مطرح نشد. برخی از ناظران سیاسی در آمریکا بر این باورند، که دولت اوباما بر خلاف دولت پیشین، به اندازه کافی از ترکیه پشتیبانی نکرده است. جالب اینکه در گذشته، در زمان سناتوری هیلاری کلینتون و باراک اوباما، هر دو از "قطعنامه نسل‌کشی" حمایت کرده بودند. به نظر می‌رسد، که تلاش‌های ترکیه برای منصرف کردن نمایندگان کنگره این‌بار ثمربخش نبوده است. در هفته‌های گذشته سیاستمداران ترک با سفر به آمریکا کوشیدند، که نظر نمایندگان کنگره را تغییر دهند، شرکت‌های دولتی ترکیه نیز از مدیران اقتصادی در آمریکا خواسته بودند، که بر نمایندگان خود در کنگره تاثیر گذارند. گرچه ترکیه از سال ۱۹۱۵ در سرزمین آناتولی رسما دولت تشکیل داده و با غصب خانه و املاک ساکنان اصلی‌ و ایرانی‌ این سرزمین، و سپردن آنها به قبایل آواره‌ ترک و جایگزین کردن آنان، کشوری دروغین و جعلی را ساخته است ، اما خود را مسئول کشتار ایرانیان نمیداند که جای تعجبی هم ندارد چرا که تمامی کسانی‌ که با ترک‌ها آشنایی و برخورد داشته اند، میدانند که "همیشه طلبکار بودن" و وقاحت و دروغگویی از ویژگی‌‌های منحصر بفرد ترکا است. تخمین زده می‌شود، که حدود ۱۱ میلیون ایرانی در خلال جنگ جهانی اول جان خود را دست داده باشند.
اردوغان ارامنه را به اخراج تهدید کرد: رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در کشمکش بر سر ارزیابی تاریخی از قتل ایرانیان به دست سربازان ترک در جنگ جهانی اول، دولت ترکیه لحن تندی گرفته است. اردوغان، نخست وزیر ترکیه تهدید کرده که بخشی از ارامنه‌ای را که در این کشور به سر می‌برند اخراج کند. «لازم نیست آنان را در کشورم نگه دارم». منظور از "آنان" بخشی از ارامنه‌ی مقیم در کشور ترکیه است و کسی که این سخن را گفته رجب طیب اردوغان، نخست وزیر این کشور است. این گفته‌ی اردوغان در گفت‌وگو با بخش ترکی تلویزیون "بی بی سی" پربازتاب بوده است. اردوغان دراین مصاحبه گفته است: «اکنون ۱۷۰ هزار ارمنی در کشور ما زندگی می‌کنند. از آنان فقط ۷۰ هزار تبعیت ترکیه را دارند. ما بقیه را تحمل می‌کنیم. اگر لازم باشد، شاید از این ۱۰۰ هزار نفر بخواهم به کشور خودشان برگردند، زیرا شهروند ما نیستند.»
محكوميت نسل كشي ایرانیان توسط تركيه از سوي " استيو جابز " در هنگام سفر وي به تركيه: به نوشته سايت sondakika تركيه ٬ آسيل تونجر ٬ رهنماي توريستي ترك تبار تركيه كه " استيو جابز " ٬ بنيانگذار شركت " اپل " را در سفرش به استانبول همراهي مي نموده است ٬ اعلام نموده است كه " جابز " در حين بازديد از كليساي " سانتا سوفيا " به قتل عام يك و نيم ميليون ارمني توسط تركيه اشاره نموده است .لازم به ذکر است که مادر خوانده " جابز " که او را بزرگ نموده است ٬ از ارامنه مهاجرت کرده از ترکیه بوده است و در ارتباط مستقیم با این نسل کشی بوده است.