۹.۱۱.۹۰

شمشیرم را برای کسانی‌ که دوستشان دارم می‌کشم


تصور کن، هرچند تصور کردنش هم عجیب است، که یکشب از طرف پلیس متوقف شوی، و پلیس از تو بخواهد که از ماشین پیاده شده و پس از آزمایش مربوط بمصرف الکل و بالانس ، ترا بجرم رانندگی‌ درحال مستی بازداشت کرده، به اداره پلیس برده و در آنجا بجای اینکه اجازه تماس با دیگران را داشته باشی‌ ، در یک سلول کوچک زندانی شوی. و مدتها بهمین منوال گذشته و وقتی‌ صبرت تمام شده و شروع بفریاد میکنی‌,کسی‌ بدادت نرسیده و زمانیکه فریاد‌هایت به ناله تبدیل میشوند و تهدید میکنی‌ که اگر بدادت نرسند خودت را میکشی، اینبار باز بجای رسیدگی، ترا برده و در یک سلول انفرادی قرار داده و حدس بزن آخر داستان را! ...... بمدت ۲ سال یادشان برود که چرا آنجایی و اصولا چرا زندانیت کردند!!

بدون دادگاه، بدون محاکمه، بدون اجازه تماس با کسی‌ ، حتی بدون ضروری‌ترین و ابتدای‌ترین امکانات بهداشتی و درمانی، تا جاییکه وقتی‌ دندانت چرک میکند و از زور درد بخود میپیچی، بتو توجهی‌ نشده و در نتیجه مجبور میشوی دندان پوسیده و چرکین را با دست خود بکشی! 

این اتفاقییست که برای اقای ستفن سلیوین در زندان  دنا انا کانتی ( The Dona Ana County Jail)، ایالات متحد آمریکا رخ داده است.

اینمرد پس از رهایی در سال ۲۰۰۷، با شکایتی که از مقامات زندان کرد و بکمک دوستان و وکیلش، در دادگاه توانست بخاطر ظلمی که بر او رفته، خسارتی بالغ بر ۲۲ میلیون دلار بگیرد.

وی در این رابطه میگوید: مهم نیست که چقدر پول بعنوان خسارت داده شود ، مهم اینستکه سیستم قضایی و رسیدگی بجرایم آنچنان فاسد است که گاهی‌ کسی‌ را که جنایت سنگین کرده، تنها ۲۴ ساعت در بازداشت نگاه میدارند، و کسانی‌ هم مثل من هستند که بخاطر جرمی‌ مثل رانندگی‌ درحال مستی، مجبور بکشیدن مجازاتی سخت و کشنده میشوند. 

اینمرد پس از ۵ سال آزادی، هنوز دچار ناراحتی‌‌های جسمی‌ و روحی‌ ناشی‌ از تحمل دو سال انفرادی است.

عده‌ای در دفاع از این ماجرا عنوان میکنند، که این طبیعی است و در همه جای دنیا اشتباه رخ میدهد، و می‌بینید که بخاطره اشتباهشان ۲۲ میلیون دلار هم پرداخته اند!

در پاسخ گروهی می‌گویند که اینحرف درست است، ولی‌ آیا تمام پول‌های دنیا میتواند، رنجی‌ را که این آدم در ظرف اینمدت، تحمل کرده، جبران کند؟ هرچند پرداخت همین ۲۲ میلیون دلار باعث شده که خبر این فاجعه انسانی‌، بدین وسعت در سطح جهان پخش شود و آیا اگر این مبلغ به این مرد پرداخت نمی‌شد، خبر این ماجرا مثل بسیاری از ایندست که گمنام مانده‌اند، و حتی در یک روزنامه محلی هم درج نشده است، در اینحد پخش میشد؟ آیا در واقع با پخش این خبر نخواستند از یک ماجرای تراژیک که نشان دهند چهرهٔ غیر انسانی‌ آنهاست بسود خودشان استفاده کنند؟ 

آیا اصولا قرار دادن، این میزان پول در اختیار آدمی‌ که از نظر روحی‌ دچار شکنجه و آزار شده، و در تعادل روانی‌ بسر نمی‌برد، خود یک اشتباه دیگر نیست؟
و پرسش‌های دیگر که پاسخی ندارند.



دلیل اینکه این ماجرا را اینجا نوشتم، حرف آخر این مرد است که میگوید: واژه عدالت تا این حد در دنیا بسخره گرفته شده است.

و اینکه این داستان یادآور دو مطلب برای من است که خالی‌ از لطف نمیبینم که در موردشان بنویسم.

یک: وقتی‌ سخن از عدالت پیش میاید، بعنوان یک ایرانی‌ همیشه و ناخوداگاه یاد عدلی بنام "عدل علی‌" در نظام اشغالگر و دستنشانده غرب و بغایت فاشیستی بنام جمهوری اسلامی می‌افتم که با نام و یاد خدا، و با توسل بعدالت علی‌، و به اسم قانون، جوانان معصوم و بیگناه ملت ایران را بجرم داشتن نظر و عقیده انسانی‌ و متفاوت با جلادان حاکم، بزندان و تجاوز و مسلخ میبرند. و بدین ترتیب واژه "عدالت" را در کنار نام امام علی‌ به صلابه و لجن میکشند.

و جنایتکاران حاکم بر ایران که اکثرا از پان ترک‌ها و پان عرب‌های ضد ایران و ایرانی‌ هستند و آنچنان عاشق ذلت و خواری و نابودی ایران و ایرانیند، که حتی ظاهر را هم نمیتوانند حفظ کنند و بیشرمانه و در روز روشن و در جلو چشم مردم، هم به این نفرت اعتراف کرده و هم عمل میکنند،

جنایتکارانی که آزادانه و قانونی! میگردند و با پول این ملت، شبانه روز در جهت نابودی، تحقیر و ذلت ایران و ایرانی‌ در تلاشند.

و هرجا که ایرانی‌ بحکم سرشت و توانایهای که پروردگارش در اختیارش قرار داده و بجایی‌ می‌رسد، مجرم محسوب شده و مجازات سنگین برایش در نظر گرفته میشود. ( موفقیت فیلم‌های ساخت ایرانی‌، دشمنان حاکم بر ایران را بجایی‌ می‌رساند که درب خانه سینما را میبندند.)

و همه اینکار‌ها را با نام عدل علی‌ انجام میدهند.
و دیگر مطلبی که این داستان یادآوری می‌کند، مثل معروف پارسی که میگوید: آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
آواز دهل و یا حماقتی که باعث میشود، ایرانی‌ جماعت بیاندیشد، سرزمینی بنام آمریکا مهد عدالت و دمکراسی و حقوق بشر است. و فریب تبلیغات مغرضانه و مهندسی‌ شده غربی‌ها را خورده و دل خوش باشد که تا جنایتکاری مانند آمریکا بیاید و با خراب کردن خانه ش ، دزد و قاتلی که در خانه جا خوش کرده و همین آمریکا آنرا ساخته است، را بیرون کند و ایران را تحویل او دهد و بدین ترتیب عدالت را بجریان اندازد!

یعنی‌ ما که توانایی و قدرت درست زندگی‌ کردن را نداریم و نمیتوانیم آقای سرنوشت خویش باشیم و خود را اداره کنیم و حتما باید شبانی از ما مراقبت کند، منتظریم تا خود آقا گرگهِ گرسنه، خون آشام، و بی‌رحم این گله را از چنگ شغال برهاند.

و غافلیم که در همین کشوری که پرچم عدالت، آزادی و دموکراسی‌ و حقوق بشر را برای ملت‌های تحت ستم به دوش می‌گیرد، یعنی‌ آمریکا، مردی بجرم مستی، ۲ سال در انفرادی میماند و جورج بوش‌ها که دست کم چندین کشور را با خاک یکسان کرده اند و دستشان بخون میلیون‌ها آدم بیگناه آلوده است، آزادنه و بی‌پروا و فارغ از هر نوع عذاب وجدان، در زمینهای چمنی که بیشتر به یک تابلو نقاشی میماند، گلف بازی میکنند.

این خبر را از این جهت در اینجا نوشتم، تا به کسانی‌ که شنیدن آواز دهل را خوش و زیبا میدانند بگویم که این آواز پردهٔ گوش‌ها را میدَرد اگر در کنار گوش‌ها نواخته شود.