۲۴.۱۰.۹۴

انفجار یک بمب مهیب دیگر در ترکیه، ده‌ها کشته و زخمی بجا گذاشت... انفجاری عظیمتر از انفجار استانبول در جنوب شرقی‌ کردستان اشغالی


هنوز دو روز از انفجار عظیم و مخرب و کشنده مرکز استانبول نمیگذرد که انفجار یک بمب دیگر در ساخمان مرکزی پلیس فاشیست ترکا، در شهر چنار استان آمد (دیاربکر) ۷۲ کشته و ده‌ها نفر زخمی بجا گذاشت.

شدت انفجار به حدی بود که ساختمان‌های اطراف ساخمان مرکزی پلیس فاشیست و جانی ترکا نیز بکلی ویران گشت.

شب گذشته انفجار یک بمب قوی که در یک خودرو کار گذشته شده بود، شهر چنار را لرزاند. و اهالی شاهد دود ناشی‌ از آتش سوزی ساختمان مرکزی چند طبقه پلیس ترکا بودند که از خرابه‌های آن برمیخاست.

ترکا تعداد تلفات را ۵ نفر پلیس کشته شده و ۳۶ نفر ترکِ مجروح اعلام کرده‌اند. ولی‌ بر اساس گزارش‌ اهالی و شاهدان محلی، تخریب ساختمان چند طبقه پلیس این شهر که مملو از پلیس فاشیست ترک بوده تا کنون ۷۲ کشته و ده‌ها نفر زخمی بجا گذاشته است. ساختمان‌های اطراف این اداره مرکزی پلیس جانی ترکی‌ نیز ویران گشته و تعداد زیادی مجروح بجا گذاشته است.

یادآوری میشود روز سه شنبه ۱۲ ژانویه ۲۰۱۶ انفجار یک بمب مهیب دیگر در مقابل مسجد کبود و یا کاخ صوفیه که از آثار باستانی بجا مانده از امپراطوری صفوی است، در مرکز استانبول، بیش از ۵۰ نفر کشته و ده‌ها نفر دیگر زخمی بجا گذشت. و همزمان با این انفجار در گوشه دیگری از استانبول یک هتل ۸ طبقه که پر از افراد خارجی‌ بود، توسط عوامل ناشناس به آتش کشیده شد و ویران گشت.

گفته میشود در کردستان اشغالی ، ظرف چند ساعت گذشته ۷ حمله به پلیس و ارتش فاشیست‌ها شده که در جواب نسل‌کشی و قتل‌عام مردم غیر نظامی کرد توسط ترک‌های خرِ وحشیِ تروریستِ حیوان میباشد. ترک همجنسباز زورش به زنان و کودکان کرد می‌رسد و کرد‌های دلاور جوابشان را با حمله به نظامیان خونخوار و فاشیست ترک میدهند. هر بچه‌ای هم بدین ترتیب، فرق فرهنگ و مدنیّت و آدمیت کردها را با ترکِ حیوان درمیابد.

یادآوری میشود هر گاه کرد‌ها غیر قابل تسخیر میگردند، بلافاصله روانی‌‌های حیوان غربی که در بی‌ بی‌ سی‌ نشسته‌ا‌ند، و تماماً ماموران امنیتی و سادیستی‌های غیر قابل کنترل میباشند، یکی‌ دو مامور را در لباس خبرنگار به سراغ کرد‌ها فرستاده و ضمن گرفتن عکس و فیلم از آنان و از مواضع و مکان و جایگاهشان، اطلاعات لازم را بدست آورده و سپس این اطلاعات را به ارتش فاشیست‌های ترک داده، و بدین ترتیب آنان را میزنند. قابل توجه کرد‌ها که بیریا و دلباز با این اشغال‌های غربی گفتگو کرده و آنان را مانند خود آدم میدانند. در کوبانی این کار بارها تکرار شد تا تمامی کرد‌ها را قتل‌عام کردند.





گوشه‌‌ای از ویرانی‌هایی‌ که ترکِ تروریستِ جانی با توپ و تانک و بمباران هوایی بر سر شهر‌های کردستان آورده و هزاران کرد را کشته و آنها را مجبور به ترک خانه هأشان کرده است!!! مرگ بر ترکیه و هر چی‌ ترکه و هر کی‌ که میگه ترکم







۲۳.۱۰.۹۴

شب زدگانی که چشمشان صبحی ندیده است


تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که بادها
در برگهای در هم تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در زیر پای تو
اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان
صبحی ندیده است
تو روز را کجا ؟
خورشید را کجا ؟
در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت ؟
چون با هزار رشته تو با جان خاکیان
پیوند می کنی
پروا مکن ز رعد
پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت
سر بر کش ای رمیده که همچون امید ما
با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت.

سیاوش کسرایی 



Vanessa Moody Fronts Michael Kors S/S 2016 By Mario Testino


باور ندارم روزی سروده‌ای ببینم که به زیبایی یک درخت باشد


هر شب از بلبل دلسوخته شب خیزترست


لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری
گر چه چشم من دل سوخته خونریزترست

ایکه از تنگ شکر شور برآورد لبت
هر زمان پسته تنگت شکر آویزترست

همچو سرچشمهٔ نوش تو ز بهر سخنم
چشمم از درج عقیقت گهر انگیزترست

نشنود پند تو ای زاهد تردامن خشک
هرکش از درد مغان دامن پرهیزترست

آتشست این دل شوریده من پنداری
زانکه هر چند که او سوخته تر تیزترست

تا هوای گل رخسار تو دارد خواجو
هر شب از بلبل دلسوخته شب خیزترست.

خواجوی کرمانی

زمانی‌ که بودجه یک سال ترکیه، با یک شب همخوابی با قذافی تامین میشد!


تانسو چیلَر Tansu Çiller(زاده ۹ اکتبر ۱۹۴۶) نخستین و تا امروز تنها نخست وزیر زن ترکیه در سال ۱۹۹۳ بود که بودجه سالانه ترکیه را با سفر به کشور‌های عربی‌ به ویژه لیبی‌ و همخوابی با معمر قذافی رهبر ثروتمند لیبی‌ تامین میکرد.

اوزتورکلر سفیر ترکیه در لیبی در سال های ۱۹۹۳-۱۹۹۰ می گوید به درخواست مکرر و پیدر پی‌ خانم چیلر، قذافی او را به لیبی‌ فراخواند و یک شب با او خوابید. آنها در یک اتاق تنها ماندند و هنگامی که چیللر از اتاق قذافی خارج شد نمی توانست گردنش را بلند کند چون قذافی مقدار زیادی طلا به گردن وی آویخته بود . وی می گوید چیللر هم خوب فهمیده بود که قذافی وی را خیلی دوست دارد!


پس از آن که کشورهای غربی قیام‌های مردمی را بهانه کردند تا زمنیه حمله نظامی خود به لیبی‌ را فراهم کنند و بحث ایجاد منطقه پرواز ممنوع را مطرح کردند، قذافی رهبر لیبی هم گفت : اگر غرب واقعا به فکر دموکراسی برای مردم است چرا هر روز هواپیما‌های ترکیه مردم غیر نظامی کرد را بمباران می کنند اما نه تنها در آنجا منطقه پرواز ممنوع ایجاد نمی کند بلکه کمک نظامی هم می کنند!! 


لازم به توضیح است لیبی بزرگترین منابع نفتی آفریقا را دارد که اینک در دست تروریست‌های ترک- انگلیسی‌ داعش است که هم این ذخایر را چپاول میکنند و هم کشور زیبای لیبی‌ را به ویرانه‌ای تبدیل ساخته اند.
یادآوری میشود پس از حمله وحشیانه نظامی و غیره قانونی غربی ها و ارتش اهریمنی ناتو به لیبی و قتل فجیع معمر قذافی رهبر این کشور و نقض حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال لیبی و زیر پا نهادن تمامی قوانین جهانی برای چپاول ثروتمندترین کشور دنیا, نه تنها تمامی قروض و وام ها و بدهکاری هایی که فرانسه به لیبی داشت , پاک شد بلکه به مدت ۶ ماه بطور شبانه روز و ۲۴ ساعته ذخایر طلای لیبی به فرانسه و اروپا توسط ایر فرانس منتقل شد و کتاب خانه های لیبی که مملو از کتب باستانی ایرانیان بود و موزه های لیبی که سرشار از آثار امپراتوری پارس ها بر روی کره زمین تا ۳۰۰ سال پیش برقرار بود , غارت گشته و به غرب برده شد . پس از آن اروپایی ها تروریست های ترک داعشی خود را به آنجا برده و جنگ داخلی خونباری را به ملت لیبی تحمیل کرده و مردم لیبی اینک برای زنده ماندن از لیبی مهاجرت کرده و اکثرا در این راه و در دریا غرق میشوند و قایق های آنان توسط گارد ساحلی کشور های اروپایی زده میشود و آن تعداد اندکی که به فرنسه و اروپا میرسند از طرف مردم فرانسه به عنوان وحشی هایی که به کشور متمدن ! فرانسه هجوم آورده اند معرفی شده و از آنان فاصله گرفته و آنان را تحقیر میکنند.







آدمی نه فرشته به دنیا میاید نه دیو, ولی تحت سرپرستی فرشته به فرشته تبدیل میشود و تحت تربیت دیو به دیو


۶۰ خارجی‌ که اکثرا روس هستند بعنوان عاملان انفجار مهیب دیروز استانبول دستگیر شدند! ترکا گوگیجه گرفته‌اند



در حالی‌ که دیروز هنوز دو ساعت از انفجار بمب مهیبی در جلو مسجد کبود و یا کاخ صوفیه که از شاهکار‌های دوران امپراطوری صفوی است، در قلب استانبول، نگذشته بود، که دیکتاتور ترکا رجب قاتل ، در یک برنامه تلویزیونی با قاطعیت اعلام کرد که عامل بمب گذار یک زن پناهجوی سوری است، نخست وزیر بیسواد ترکا گفت که نخیر کارِ داعشی هاست، و فرمانداری استانبول هم گفت که نخیر عامل بمب گذار سوری است ولی‌ از اتباع عربستان است! امروز گفته شده است که تعداد زیادی را دستگیر کرده‌اند که در بین آنها تعداد زیادی از شهروندان روس دیده می‌شوند و متهم به عملیات دیروز میباشند!!!

مقامات روس ضمن تائید دستگیری شهروندانشان توسط ترکا این اقدام را بشدت تحریک کننده نامیدند و اعلام کردند اگر ترکا نتواند ادعا خود را اثبات کنند، میبایستی منتظر اقدام جدی روسیه در مقابل این اقدام احمقانه ترکا باشند.

یادآوری میشود دیروز صبح ۱۲ ژانویه ۲۰۱۶ بمب مهیبی در جلو مسجد کبود در استانبول در کردستان اشغالی منفجر شد که تمامی شهر را لرزاند و بیش از ۵۰ کشته و ۱۵۰ زخمی بجا گذاشت. گفته شده است که اکثر خارجی‌‌های کشته شده شهروندان آلمانی‌ هستند که وزرت اطلاعات ترکا آنان را مسئولان آموزش کرد‌ها میداند!!

در مورد عاملان این انفجار پیش از این رسانه‌های وابسته مانند العالم نوشته بودند:

آنگونه که خبرگزاری آناتولی گزارش کرد، عردوغان با محکوم کردن این حمله، عامل انتحاری آن را یک زن سوری معرفی نمود.

" ولایت استانبول" وابسته به گروه تروریستی داعش امروز( سه شنبه) با صدور بیانیه‌ای مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت.

دیکتاتور ترکا درحالی همواره تلاش می کند نقش ترکا در حمایت از تروریست‌ها را پنهان کند که ترکا درکنارعربستان سعودی و قطر و ‌اروپایی‌ها و امریکایی‌ها درسالهای اخیر به صورت جدی به حمایت از گروههای تروریستی مانند داعش و النصره درعراق و سوریه پرداخته و ترک‌های نشسته در آنکارا رویای تجزیه این دو کشور به دست تروریست‌ها را در سر می پرورانند.

آنکارا با ایجاد همپیمانی بین «داعش» و گروه‌های معارض سابق درعراق ، تاسیس دولت مورد نظر و حمایت خود و نیز تقسیم عراق را هدف قرار داده است و درسوریه نیز هدف اساسی خود را سرنگونی بشار اسد و تجزیه این کشور عنوان می کند.

سیاستی که بدنبال آن حمایت‌های مادی و معنوی ترکیه به سوی داعش و النصره سرازیر شد و اکنون شهروندان ترکیه‌ای تاوان آن را پس می دهند.

هیتلر مسلمان و هولاکاست کردها


دیکتاتور ترکا ، هیتلر مسلمانی است که از جنایت و فساد هیچ واهمه‌ای ندارد و مثل آب خوردن دروغ می‌گوید و حتی وقتی‌ تانک‌ها وارد استانبول میشوند، هنوز جنگ داخلی‌ و کشتار غیر نظامیان را مبارزه با تروریسیم مینامد!
ترکا یک اصطلاح متداول دارند مبنی بر این کە؛ "اگر در استانبول برف نبارد، زمستان ترکیه شروع نمیشود". حتی اگر برف در سراسر کشور تمام راه‌ها را مسدود کند، رسانه‌های استانبول برای آنکه بفهمند زمستان شده است باید ببینند که برف در شهر خودشان باریده است یا نه. امروز میتوان شکل جدیدی از این اصطلاح را به کار برد؛ " تا زمانی که تانک‌ها وارد کوچه‌های استانبول نشده اند، جنگ داخلی در ترکیه شروع نشده است." محاصره شهرها در جنوب ، شمال و شرق کشور، کشته شدن انسان ها، ممنوعیت رفت و آمد، درگیری ها، خانەهایی که با شلیک توپ‌ها ویران می شوند، گرسنگی، جنازه‌های باقیمانده در میادین، جوخە‌های ارتش که درصدد پیشروی در کوچه‌ها هستند، تک تیراندازهای حرفه‌ای مستقر شده در پشت بام ها، هیچکدام از این موارد در استانبول دیده نمیشوند و فقط برای کشتار کردهای ایرانی تبار کردستان اشغالی استفاده میشود!!



دیروز در رسانه‌های اجتماعی، مصاحبه‌ای را دیدم که با یک پسر بچه چشم سیاه هفت یا هشت ساله صورت گرفته. این پسر در مناطق جنگی در حال رفتن به مدرسه است که خبرنگار از او میپرسد "آیا نمیترسی؟" و او در جواب میگوید " نه من آدم جسوری هستم. متولدین برج قوچ نمیترسند و من متولد برج قوچ هستم." وقتی خبرنگار میگوید که "دوستانت در غرب (منظور غرب ترکیه) نمیفهمند که در اینجا چه میگذرد" پسر بچه با خنده جواب میدهد که "آنها نمیفهمند، لازم است بیایند اینجا و وضعیت استان آمد ( دیاربکر ) را ببینند." حتی این بچه هم فهمیده است که غرب نشینان کشور، حوادثی را که در آنجا روی میدهد، نخواهند فهمید. " آنها درک نمیکنند"، و واقعا هم نمیفهمند. مساله را تنها با گفتن یک یا دو جمله خلاصه میکنند؛ "آنجا خندق زدند" و یا "آنجا را بسته اند" و به این اکتفا میکنند. اصلا برایشان مهم نیست که این ترکیه است که در حال سقوط به داخل این " خندق" است.

برقراری مقررات منع رفت وآمد از سوی حاکمیت، فاقد بستری حقوقی بوده و سزگین تانری کولو نماینده حزب جمهوری خواه نیز این مسئله را گوشزد کرده است. ممنوعیت رفت و آمد را به شکلی غیر قانونی برقرار کرده اند. در حقیقت این یکی از شاخص‌ها و ویژگی‌های حکومت حزب عدالت و توسعه است که هیچ اهمیتی برای "قانون" و "حقوق" قائل نیستند. آنها معتقدند که " اگر بر اساس حقوق نیز عمل نکنیم، رای دهندگان، رایشان را به ما خواهند داد" و بر این اساس به اعمال غیر حقوقیشان ادامه میدهند. فکر میکنند که یک حکومت "مشروعیتش" را از انتخابات به دست می آورد. حکومت‌ها مشروعیتشان را از "انتخابات " به دست نمی آورند.

جهان تاکنون شاهد دیکتاتورهای قانون گریز بسیاری بوده است که با برگزاری انتخابات به قدرت رسیده اند. یک حکومت "مشروعیت" خود را در سایه "حقوق" به دست می آورد، عمل کردن در چارچوب حقوقی، منشاء "مشروعیت" خواهد بود و انتخابات تنها یکی از شروط لازم در این چارچوب حقوقی است، ولی به تنهایی کفایت نمی کند. به همین دلیل هم رسانه‌های وابسته به حزب عدالت و توسعه و سیاستمدارانش همیشه حرف از انتخابات می زنند و هیچ اشاره‌ای به حقوق نمی کنند. و نخواهند کرد چراکه تابع قانون و حقوقمدار نیستند. دیکتاتور هایی که با انتخابات به قدرت میرسند و حقوق را پایمال میکنند، بسیار خطرناکند. موسیلینی و هیتلر نیز با انتخابات به قدرت رسیده و حقوق را پایمال کردند، انسان‌های بسیاری را کشتند و کشورشان را در زیر پاهایشان له کردند. پارتیزان‌ها موسیلینی را از پاهایش آویزان کردند و هیتلر نیز هنگامی که ارتش‌های خارجی پایتختش را تصرف کردند با چشمان از حدقه بیرون زده و از ترس در مخفیگاهش خودکشی کرد.( سرنوشت هیتلر افسانه است و اینکه خودکشی‌ کرده باشد ردّ است) حتی وابستگانشان را نیز محاکمه کردند. یک ضرب المثل پارسی میگوید "حقیقت گاهی اوقات بخواب می رود اما هرگز نمیمیرد". یک روز بدون شک حقیقت بیدار خواهد شد و آنانکه حقوق را زیر پا گذاشته اند محاکمه خواهند شد. روزی اینجا نیز حقوق بیدار خواهد شد. آنها نیز این را میدانند و برای آنکه جلوی بیدار شدن حقوق را بگیرند، این همه بر ایجاد " سیستم ریاستی" پافشاری میکنند. به همین دلیل نیز جنگ داخلی در جنوب ، شمال و شرق را با ممنوعیت‌های غیر حقوقی رفت و آمد و محاصره شهرها توسعه میدهند.

۲۲.۱۰.۹۴

همه پیرامنش از خون جگر لاله دمیدست


وه که از دست سر زلف سیاهت چه کشیدست
آنکه دزدیده در آن دیده خونخوار تو دیدست

چون کشد وسمه کمان دو کمان خانه ابروت
گر چه پیوسته کمان بر مه و خورشید کشیدست

جفت این طاق زمرد شد از آنروی چو گیسو
طاق فیروزهٔ ابروی تو پیوسته خمیدست

سر زلفت ببریدند و ببالات خوش افتاد
یا رب آن شعر سیه برقد خوبت که بریدست

آن خط سبز که از شمع رخت دود برآورد
دود آهیست که در آتش روی تو رسیدست

ای خوش آن صید که وقتی بکمند تو در افتاد
خرم آنمرغ که روزی بهوای تو پریدست

باد را بر سر کوی تو مجالست و مرا نیست
خنک آن باد که بر خاک سر کوت وزیدست

رقمی چند بسرخی که روان در قلم آمد
اشک شنگرفی چشمست که بر نامه چکیدست

خواجو از شوق رخت بسکه کند سیل فشانی
همه پیرامنش از خون جگر لاله دمیدست.

خواجوی کرمانی


Daniela Braga Brazil January 2016


تا وقتی‌ آدما اینجورین، همه چیز همان‌جوری است که باید باشد


طراحی زندان ماهی ها , آکواریوم و سرزمین های سبز روی خاک




غرض مطالعهٔ سر صنع یزدانیست


بتی که طره او مجمع پریشانیست
لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست

به عکس روی چو مه قبله مسیحائیست
به کفر زلف سیه فتنهٔ مسلمانیست

مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت
عجب مدار که اشکم چو لعل پیکانیست

خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب
محققست که او ابن مقله ثانیست

دل شکسته که مجذوب سالکش خوانند
ز کفر زلف بتان در حجاب ظلمانیست

نظر بعین طبیعت مکن که از خوبان
مراد اهل نظر اتصال روحانیست

پری رخا چکنم گر نخوانمت شب و روز
چرا که چارهٔ دیوانگان پری خوانیست

بیا که جان عزیزم فدای لعل لبت
که با لب تو دلم را محبتی جانیست

تو شاه کشور حسنی و حاجبت ابرو
ولی خموش که بس حاجبی به پیشانیست

چنین که می‌کند از قامت تو آزادی
کمینه بنده قد تو سرو بستانیست

مپوش چهره که از طلعت تو خواجو را
غرض مطالعهٔ سر صنع یزدانیست.

خواجوی کرمانی

هیشکی نمیتونه مثل ترکا عامل انفجار را یکی‌ دو ساعته به این خوبی‌ شناسایی کنه!! سازمان‌های اطلاعاتی‌ غربی بروند جلو


ترکِ خرِ تروریست هنوز کشته شدگان انفجار استانبول را از روی زمین جمع نکرده، شجره نامه بمب گذار انتحاری را هم کشف کرده و منتشر ساخت !! 


معمولان وقتی‌ جایی‌ بمبی منفجر شده و تعدادی بیگناه کشته میشوند، آدمی‌ از انتهای دل‌ غمگین و متأثر میشود، و بی‌ اختیار آهٔ از نهادش برمیاید.
ولی‌ انتشار اخبار ترکا آنقدر شبیه جک است که واکنش آدمی‌ برعکس شده و هی‌ شیطان را لعنت و نفرین میفرستد و لب میگزد تا لبخند نزند.





هنوز دو ساعتی‌ از انفجار بمب مهیب در وسط شهر استانبول نگذشته، هنوز آتش نشانی‌ و گروه‌های امداد ، عملیات پاک سازی و انتقال کشته شدگان را انجام نداده، هنوز آمبولانس‌ها به بیمارستان نرسیده، دیکتاتور ترکا میپرد جلو دوربین و یک زن پناهجوی سوری را مسئول انفجار انتحاری معرفی‌ می‌کند!!! بعد آدمی‌ می‌خندد که چه میکنند ترکا با این سرعتی که در شناسای عامل بمب گذاری نشان میدهند، که نه تنها شناسایی کرده بلکه گزارش تهیه کرده به دید و نظر دیکتاتور رسانده و بعد دیکتاتور برنامه تلویزیونی اجرا کرده و با دهانی کف کرده عامل آنرا نیز به دنیا معرفی‌ کند!! و همه اینها ظرف ایکی ثانیه!!

رویترز در این رابطه می‌نویسد: هوش بابا هوش، مرگ عمت یواش، با این سرعتی که نشان میدهی‌ ، یک وقت دیدی چشم خوردی و از آن بدتر ، مورد حسادت "سی‌ آی ا " و "ام آی ۶" قرار میگیری!!! :)

پان ترک‌های نشسته در شبکه خبری اسپوتینیک می‌نویسند:
رجب قاتل دیکتاتور ترکا اعلام کرد انفجار در نزدیک مسجد کبود و یا کاخ صوفیه در مرکز تاریخی استامبول یک اقدام تروریستی بوده که آنرا یک تروریست انتحاری سوری تبار انجام داده است!

عردوغان رهبر گروه‌های تروریستی آسیا و دیکتاتور ترکا که به هیتلر اقتدا می‌کند، در اظهار فضله ننگین تازه‌ای در آنکارا که توسط شبکه تلویزیونی NTV پخش شد گفت:" اقدام تروریستی در میدان سلطان احمد را که توسط یک تروریست انتحاری سوری تبار انجام شد، به شدت محکوم می کنم. فعلا! ده نفر از جمله اتباع ترکی و کشورهای خارجی کشته و ۱۵ نفر مجروح شده اند".

انفجار روز سه شنبه ۱۲ ژانویه ۲۰۱۶ در ساعت ۱۱ و ۵۰ دقیقه امروز هنگامی که گروه بزرگی از مردم در نزدیکی ایستگاه قطارهای برقی شهری (تراموا) قرار داشتند، رخ داد.
دفتر استانداری استامبول از کشته شدن ۱۰ نفر و زخمی شدن ۱۵ نفر در نتیجه انفجار در نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه ، واقع در بخش تاریخی استامبول در روز سه شنبه خبر داد.




ترکا انتشار اخبار انفجار در نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه را ممنوع کردند!!


یک بمب مهیب در وسط شهر منفجر میشود، شهر میلرزد، صد‌ها ترک کشته و زخمی میشوند، ترکِ تروریست اخبارش را پنهان می‌کند!!!

ترکا انتشار اخبار درباره انفجار در نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه که از یادگاران دوران امپراطوری صفوی است، در شهر استامبول را که در نتیجه آن ده‌ها نفر کشته و صد‌ها نفر زخمی شدند، ممنوع کردند. به گزارش رسانه‌ها این خبر را خبرگزاری "آنادولو" گزارش داده است.

بر اساس این گزارش در نشستی که شبکه تروریستی ترکا برگزار کرد،

انتشار اخبار درباره انفجار ، انتشار تمام انواع اخبار، مصاحبه ها، مطلب تحلیلی و انتقادی در مطبوعات، تلویزیون، رادیو، شبکه‌های اجتماعی و تمام انواع رسانه‌های اینترنتی در کردستان اشغالی ممنوع شد!!! این تصمیم فورا اعتبار یافته و درباره آن رسما به تمام رسانه‌های کردستان اشغالی اطلاع داده شده است!

یک مثل ایرانی‌ می‌گوید وقتی‌ منار را میدزدی نمیتوانی‌ آنرا در باسن گنجشک پنهان کنی‌! حکایت ترکاست!! بمبی را که با قدرت انفجار شدید و مهیب در وسط شهر منفجر شده، و بر اثر آن شهر به لرزه درآمده و صد‌ها کشته و مجروح بجا گذشته را میخواهند پنهان کنند!! ترکِ خرِ احمق، خودش تا این حد ترکا را خر میداند و بعد شاکی‌ میشود که چرا دیگران به او خر می‌گویند!!


- ترکای بیابانگرد، سرزمین کردستان اشغالی را بزرگترین زندان خبرنگاران و کارکنان رسانه‌ها ساخته و بیش از ۱۰ هزار خبرنگار و اهل قلم در زندان‌های مخوف ترکی‌، روزانه زیر شکنجه و تجاوز جنسی‌ قرار میگیرند و اخبارش را پنهان میسازند!
- ترک اشغالگر تروریست، این سرزمین زیبای ایرانی‌ را گورستان کرد‌ها و یا ساکنان اولی‌ و اصلی‌ آن کرده و هم اینک صد‌ها هزار کرد زیر بمباران کشتار شده و تحت محاصره خوراکی و گرما و تلفن و برق و اینترنت قرار دارند، و زیر بمباران جان میدهند، و اخبارش با شدت در تمامی رسانه‌ها و امپراطوری رسانه‌ای ‌اروپای و غربی دفن میشود،

- ترکِ خرِ احمق، با توحش نهادینه شده خود، این سرزمین جدا شده از پیکر ایران را همچنین گورستان زنان ساخته و روزانه صد‌ها زن در این سرزمین اشغالی به قتل میرسند،
و چون رسانه‌های کثیف غربی خفه خون محض گرفته و از این جنایات هیچ سخن نمی‌گویند، خیال می‌کند، میشود همه چیز را از همه کس پنهان ساخت، و کی‌ به کیه، بمبی به این بزرگی‌ هم که وسط شهر منفجر میشود ، را کی‌ دید و کی‌ شنید!!


یعنی‌ به راستی‌ بیشتر به یک جوک شبیهه تا یک خبر!!


موارد ممنوعیت انتشار عکس و ویدئو درباره وخامت اوضاع در سرزمین کردستان اشغالی پیش از این هم از طرف ترکا اعمال شده است و ترکا جو خفقان و ناآگاهی را به شهروندان این سرزمین جدا شده از ایران که در جنگ جهانی‌ اول و پس از کشتار میلیون‌ها ایرانی‌ کرد و ارمنی و زرتشتی صورت گرفت، تحمیل کرده و یک دیکتاتوری وحشیانه و تروریستی را آنجا به راه انداخته‌اند و با کشتار مردم سوریه و عراق و لیبی‌ و افغانستان، و قبرس و ایران و کشور‌های همسایه و با دزدی منابع و ثروت‌های این کشور ها، بخیال خریت ترکی‌ ، سرزمین اشغال شده را به عنوان کشور ترکی‌ میسازند و مثلا کشور داری میکنند!!!‌ای ننگ بر این همه بی‌خبری و نااگهی و توحش ترکی‌.

در زير اين گنبد آبنوسی، يکجا عزاست يکجا عروسی!


حمام خون در کردستان اشغالی با انفجار مهیبی در نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه در استانبول شدیدتر شد


در پی‌ انفجار یک بمب قوی در منطقه‌ای که صدقه سر ساخت و ساز‌های ایرانی‌ مناطق توریستی نامیده می‌شوند در استانبول، ده‌ها نفر ترک و اتباع خارجی‌ کشته و صد‌ها نفرِ دیگر زخمی شدند و خسارات مالی‌ فراوانی ببارآمد.

به گزارش خبرگزاری‌های محلی، انفجار مهیب بمب در ۵۰۰ متری کنسولگری ایران در نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه که در زمان امپراطوری صفوی ساخته شده است (میدان سلطان احمد جعلی) استانبول ده‌ها کشته و مجروح بجا گذاشته است . شبکه تروریستی و جنایتکار و فاشیست ترکی‌ در یک نشست فوق العاده ابعاد فاجعه را بررسی کرده و کاسه چکنم را دست گرفته اند. گفته شده است که بیشتر قربانیان اتباع خارجی هستند، احتمالا ایرانی‌‌هایی‌ که هنوز حماقت بار به این کانون بحران و جنگ داخلی‌ سفر میکنند جز کشته شدگان میباشند.




پس از این انفجار مهیب که استانبول را لرزاند، رفت و آمد وسأیل نقلیه همگانی به حالت تعطیل درآمد و تلفن و اینترنت مناطق کلی‌ این شهر قطع شد.

همچنین همزمان با انفجار بمب به گزارش خبرگزاری ها به نقل از نشریه "دیلی صباح"، در حالی که دقایقی از وقوع انفجار مهیبی در نزدیکی مسجد نزدیکی‌ مسجد کبود و یا کاخ صوفیه در استانبول می‌گذشت، آتش سوزی در هتل ۸ طبقه در منطقه دیگر این شهر گزارش شده است.

بنابر گزارش‌های اولیه، ده‌ها خارجی‌ در داخل این هتل آتش گرفته گیر افتاده و محصور شده اند. این هتل واقع در منطقه "مالتپه" است. تاکنون دلیل این آتش سوزی مشخص نیست.

یادآوری میشود، شهر استانبول در کردستان اشغالی مانند بغداد شاهد انفجارات زیادی در چند ماه اخیر و در پی‌ خونبار تر شدن جنگ نابرابر و وحشیانه داخلی در کشور کردستان اشغالی بوده است، تا جایی‌ که اکثر سفرای خارجی‌ این شهر را ترک کرده و سفارت خانه‌ها تقریبا به حالت تعطیل درآمده است. همچنین وقوع انفجارات تقریبا روزانه در این شهر تمامی سرمایه‌گذاری‌های خارجی‌ را تحت شعاع قرار داده و آنها را تا بن به زیر کشیده است. همچنین دیگر بجز عوامل اطلاعاتی‌، و ماموران دولتی دیگر کشور ها، تقریبا هیچ خارجی‌ و یا توریستی در این شهر دیده نمیشود. اکثر مدارس در کردستان اشغالی تعطیل و جریان عادی روزانه در این شهر و اکثر شهر‌های کردستان اشغالی مختل گشته است. شهر‌هایی‌ که جمعیت قریب به اتفاق آنان کرد هستند تحت محاصره نظامی و بمباران‌های وحشیانه هوای و زمینی‌ ترک‌های فاشیست قرار گرفته و حمام خون در این شهر‌ها به راه است. نسل‌کشی و قتل‌عام کرد‌های غیر نظامی با کمک ناتو و ‌اروپایی‌ها با شدت در جریان است و در سکوت محض خبری، کرد‌ها را درو میکنند و پلیس و ارتش فاشیست ترکا تابلویی را در کنار این شهر‌ها نصب کرده‌اند که بر روی آن نوشته شده است: " به جهنم خوش آمدید!!". 


مرگ بر اروپا و اروپایی جنایتکار و مرگ بر ترکیه و ترک وحشی تروریست قاتل و دزد.



۲۱.۱۰.۹۴

سزای مهربانان مهربانیست


نشان بی نشانان بی نشانیست
زبان بی زبانان بی زبانیست

دوای دردمندان دردمندیست
سزای مهربانان مهربانیست

ورای پاسبانی پادشاهیست
بجای پادشاهی پاسبانیست

چو جانان سرگران باشد بپایش
سبک جان در نیفشاندن گرانیست

خوش آن آهوی شیرافکن که دایم
توانائی او در ناتوانیست

مگر پیروزهٔ خط تو خضرست
که لعلت عین آب زندگانیست

بلی صورت بود عنوان معنی
نه اینصورت که سر تا سر معانیست

سحر فریاد شب خیزان درین راه
تو پنداری درای کاروانیست

خط زرنگاریت بر صفحهٔ ماه
سوادی از مثال آسمانیست

مغان زنده دلرا خوان که در دیر
مراد از زندخوانی زنده خوانیست

چو خواجو آستین برعالم افشان
که شرط رهروان دامن فشانیست.

خواجوی کرمانی


Naomi Campbell Is Lensed By An Le For Vogue Portugal February 2016


چشم‌هایش .... بزرگ علوی

زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست


بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست
چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست

از میان جان من هرگز نمی‌گیرد کنار
گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست

تا لب میگون او در داد جان را جام می
چشم مست نیم‌خوابش را خماری دیگرست

عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست
زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست

ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست
تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست

زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من
یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست

بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست

گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست
در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست

شیرمردانرا اگر آهو شکارست این عجب
کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست

از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار
بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست.

خواجوی کرمانی

تلفیقی از نقاشی و کار دستی در رابطه با طبیعت و انسان, کاری از گرگوری اوکلید Gregory Euclide


راهی جز بازی و هم دستی با هستی نیست


۲۰.۱۰.۹۴

زانکه بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست


جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست

خیمه از دایرهٔ کون و مکان بیرون زن
زانکه بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست

در چمن هست بسی لاله سیراب ولی
یار مه روی من از خانهٔ خانی دگرست

راستی راز لطافت چو روان می‌گردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست

عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست

یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست

تو نه مرد قدح و درد مغانی خواجو
خون دل نوش که آن لعل زکانی دگرست.

خواجوی کرمانی


Magdalena Jasek & Louise Parker Wear January 2016


مجسمه‌های متحرک کاری از آنتونی هاو Anthony Howe



بلکه دریا خجل از طبع گهر زای منست


گل بستان خرد لفظ دلارای منست
بلبل باغ سخن منطق گویای منست

منم آن طوطی خوش نغمه که هنگام سخن
طوطیانرا شکر از لفظ شکر خای منست

بلبل آوای گلستان فلک را همه شب
گوش بر زمزمهٔ نغمه و آوای منست

پیش طبعم که ازو لؤلؤ لالا خیزد
نام لؤلؤ نتوان برد که لالای منست

سخنم زادهٔ جانست و گهر زادهٔ کان
بلکه دریا خجل از طبع گهر زای منست

الف قامتم ارزانکه بصورت نونست
کاف و نون نکته ئی از حرف معمای منست

سخنم سحر حلالست ولی گاه سخن
خجلت بابلیان از ید بیضای منست

گر چه در عالم خاکست مقامم لیکن
برتر از چرخ برین منزل و ماوای منست

چشمهٔ آب حیاتی که خضر تشنهٔ اوست
کمترین قطره‌ئی از طبع چو دریای منست

گر چه آن ترک ختا هندوی خویشم خواند
ترک مه روی فلک هندوی کرای منست

دولت صدر جهان باد که از دولت او
برتر از صدرنشینان جهان جای منست

چکنم ساغر صهبا که چو خواجو بصبوح
قدح دیدهٔ من ساغر صهبای منست.

خواجوی کرمانی

نقاشی با ذغال با همه وجود! کاری شگفت انگیز از خانم هثر هنسن Heather Hansen




نگاه آدمهای ساده دل ، چه زود پر می شود و لبریز


۱۹.۱۰.۹۴

هر کرا هست سری در سر او هم هوسیست


نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست
کان کسی نیست که هرلحظه دلش پیش کسیست

تو کجا صید من سوخته خرمن باشی
که شنیدست عقابی که شکار مگسیست

نه من دلشده دارم هوس رویت و بس
هر کرا هست سری در سر او هم هوسیست

از دل ما نشود یاد تو خالی نفسی
حاصل از عمر گرانمایهٔ ما خود نفسیست

تو نه آنی که شوی یک نفس از چشمم دور
کانکه او هر نفسی بر سر آبیست خسیست

دمبدم محترز از سیل سرشکم می‌باش
زانکه هر قطره‌ئ از چشمهٔ چشمم ارسیست

چون گرفتار توام دام دگر حاجت نیست
چه روی در پی مرغی که اسیر قفسیست

بت محمول مرا خواب ندانم چون برد
زانکه در هر طرفش ناله و بانگ جرسیست

کمترین بنده درگاه تو گفتم خواجوست
گفت گو بگذر از این در که مرا بنده یکیست.

خواجوی کرمانی


Lorelle Rayner By Van Mossevelde January 2016


بی جنون نبود ، کبودی بر جبین


مولانا فیلسوف فیلسوفان جهان ، در زمینه یک بعدی بودن دین و این افسانه‌های دروغینی که هدف از پدید آمدنشان فقط و فقط تحمیق مردم و به بیراهه بردن آنها، ایجاد دشمنی در بین آنها، دور نگاه داشتن دلها از چشمهٔ ذات و معرفت الهی و قطع رابطه مستقیم و بی‌ واسطه و در نتیجه ایجاد یک رابطهٔ غیر واقعی‌ و غیر طبیعی در بین مردم و پروردگارشان، و تربیت یک مشت مردم پیرو که گله وار و بدون پرسش و اعتراض به دنبال حقّه باز‌های دینی یا همان آخوند راه افتادن است، در سراسر دیوان اشعارش به طور مستقیم و غیر مستقیم و حتی گاهی‌ با نکوهش مردمی که بی‌ چون و چرا سر در راه دین گذاشته اند، اشارات متعددی دارد، مثلا در جایی‌ میفرماید:

گر ندیدی دیو را ، خود را ببین
بی جنون نبود ، کبودی بر جبین ( جای مهر بر روی پیشانی، از نظر مولانا نشانه جنون است. دیگه مولانا از این واضحتر چجوری بگه که آن دیو تو هستی که بر پیشانیت نقش مهر بسته شده است، چرا که فقط یه مجنون و دیوانه اینچنین نماز میخواند و نه یه انسان عاقل و کسی که در دنیا زندگی میکند و پا هایش بر روی زمین است و دیو آن کسی‌ است که برای فریفتن مردم، بر روی پیشانیش نقش و کبودی مهر را به نمایش می‌‌گذارد. )



حافظ دوست داشتنی هم که سال هاست فلسفه و معرفت را توسط اشعارش به روانی‌ آب و نرمی مهر در رگِ ایرانی‌‌ها سرازیر کرده و می‌کند، میفرماید:

شیخ ما گفت، خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

حافظ میگه: شیخ ما یعنی‌ محمد گفت که در عالم افرینش هیچ خطای نرفته است و خدا عالم را بدون خطا آفریده، حافظ با تمسخر میگه آفرین بر او(محمد) که با این حرف، خطا‌های خدا را پنهان کرده است.

در واقع صد‌ها سال است کسانی‌ که خودشان را حافظ شناس و صاحب نظر میدانند، بر سر معنی‌ و مفهوم همین  بیت با یکدیگر در حال جنگند، چرا که از هر جای این  بیت بگیرند به یکی‌ توهین میشود اگر بگویند منظور از شیخ ... محمد است، و محمد گفته که خدا بی‌ عیب است، پس چگونه است که حافظ میگوید آفرین بر او که خطا‌های خدا را پوشانده است، و چطور چنین چیزی امکان دارد که حافظ بگوید خدا خطا دارد و محمد آنرا پوشانده است؟

اگر بگویند منظور از شیخ، خود خدا است، و خدا گفت که در افرینش خطایی نیست، دوباره این اشکال شرعی  پیش میاید که حافظ ادعا می‌کند و میگوید آفرین بر خدا که با این حرف خطای خودش را پوشانده و دروغ گفته است.

این جماعت یا نمیخواهند و یا نمیتوانند اعتراف کنند که منظور حافظ شیرین سخن این است که محمد اشتباه زیاد کرده است و هر چه گفته درست نبوده تا جای که حتی در بارهٔ خدا نیز به اشتباه سخن رانده است. مگر در اسلام حرام و نجس وجود ندارد؟؟ حرام و نجس یعنی‌ آن پدیده‌های که درست آفریده نشدند، مثل سگ، مثل خوک، مثل آب انگور و و و، پس اگر حرام و نجس وجود دارد، یعنی‌ محمد میگوید خدا در افرینش خطا کرده است و سگ و خوک که نجس و حرام هستند را آفریده که خطا بوده است و باید آنها را از بین برد و از آنها دوری کرد چرا که اینها خطای افرینش هستند و ما ( محمد) بهتر از خدا، مصلحت آدم‌ها را میدانیم.

و اگر طرف خدا را بگیریم و بگویم محمد بی‌ جا کرده به مخلوق خدا ایراد گرفته است، در نتیجه خود محمد و دین تحمیلی ش زیر سئوال میرود.

سهروردی حکیم و فیلسوف خردمند ایرانی‌ که تمام تلاشش این بود که ایرانی‌‌ها را از خوابی‌ که دین تحمیلی آنان را به آن فرو برده است بیدار کند و ایرانی‌‌ها را به خویشتن خویش بازگرداند و خرد نیاکان آنان را یادآور شود، نیز در همین زمینه  می گوید:

" عالم هستی‌ را ابعاد مختلف است و ابعاد آن به عدد مردم است و با دید یک بعدی نمی‌توان آن ابعاد مختلف را دید. "
سهروردی به بیان روشن و روشن بینی‌ و دل‌ آگاهی‌ خاص میگوید: دانش و حکمت بر دسته و گروهی خاص وقف نباشد، تا لازم آید که پس از آن.... درهای تابش انوار روحانی بسته گردد و راه حصول و فزونی دانش بر جهانیان بند آید و دریافت حقایق حکمیه ممنوع گردد.
( غیر مستقیم می‌گوید: به حضور آخوند احتیاجی نیست و قرآن ختم کلام نیست)

که از حیات ملول آمدن نه کار منست


سحاب سیل فشان چشم رودبار منست
سموم صاعقه سوز آه پرشرار منست

غم ار چه خون دلم می‌خورد مضایقه نیست
که اوست در همه حالی که غمگسار منست

هلال اگر چه به ابروی یار می‌ماند
ولی نمونه‌ئی از این تن نزار منست

چو اختیار من از کاینات صحبت تست
گمان مبر که جدائی باختیار منست

خیال لعل تو هر جا که می‌کنم منزل
مقیم حجرهٔ چشم گهر نگار منست

کنار چون کنم از آب دیده گوهر شب
برزوی تو تا روز در کنار منست

مرا ز دیده می‌فکن که آبروی محیط
ز فیض مردمک چشم در نثار منست

فرونشان بنم جام گرد هستی من
اگر غبار حریفان ز رهگذر منست

طمع مدار که خواجو ز یار برگردد
که از حیات ملول آمدن نه کار منست.

خواجوی کرمانی

بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین، برجی ساخته شده از ۳۰ هزار جلد کتاب کاری از هنرمند آرژانتینی مارتا مینوجین Marta Minujin در رابطه با نامزدی بوئنوس آیرس بعنوان پایتخت کتاب جهان در سال ۲۰۱۱.


چنان با قاطعیت از فساد و فحشای او سخن می‌گویند تو گویی پدرشان جاکش فابریک او بوده و یا مادرشان پا به پایِ او به فاحشگی می‌پرداخته است


شاهدخت اشرف پهلوی به دیار باقی‌ شتافت.... روح و یاد این زن بزرگ که باعث خروج رؤس‌ها پس از جنگ جهانی‌ دوم از ایران شد و این کوچکترین خدمت از خدمات گسترده‌ای بود که این زن دلاور به ایران و ایرانی‌ کرد، شاد و همیشه زنده و گرامی باد.


آنچنان با خدا سخن میگفت که به ترک دنیا مجبور و به یک دخمه در دیر تبعید شد، آنچنان خدا با او سخن میگفت که به تخت تیمارستان زنجیرش کردند.... !


هر چه آن خسرو کند شیرین بود .... زندگی رقصی است بسوی خداوند


جهان آکنده از زیبایی است. از زمین زیر پای تا آسمان بالای سر و از ابر و موج تا کاغذ ابر و باد و از بیرنگی عشق تا نقوش رنگارنگ شمشیرهای دمشق از تقارن مهیب شیر تا لطافت نگاه آهو .... از افسون نظم تا نظام بی‌نظمی..... از ریاضیات که نشانه ی زلف پریشان عالم است تا نسیم شعر که بید مجنون دل را پریشان می کند.... همه جا نشانی از آن زیباست که نامش اوست... که نامش هوست

همه کائنات سرود خوان که هو، هو
و آدمیان فاخته سان که کو، کو

زیبایی حقیقت است
و حقیقت زیبایی است
و هر دو عین وجودند
و هر سه عین عشقند
و هرچهار همان شادی مطلق اند
و هر پنج دل آدمی است که چون پنجه آفتاب
جامی از شراب نور به دست جهانیان می دهد

دل آدمی ،اگر چون دهکده عالم جایگاه آب و ملک و دام و دد نباشد خانه عشق است و آنجا چون اتاق هزار آئینه زلیخا به هر سو بنگرد، جز جمال یوسف و یوسف جمال چیزی نمی بیند:

تا نقش تو در دیده ما خانه نشین شد
هر جا که نشستیم چو پردیس برین شد
مولانا

از خیال تو به هر سو که نظر می کردم
پیش چشمم در و دیوار مصور می شد
سعدی

مراد دل ز تماشای عـــالم چیست ؟
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
حافظ


اگر به نصیحت مولانا که گفت:

جمال صورت غیبی ز وصف بیرون است
هزار دیده عاشق به وام خــــواه ، به وام

از عاشقان حلیه جمالش که به تحیر منسوبند، دیده عشق وام کنی و به تماشای جهان پردازی ، جهانی دیگر بینی؛

پر از فرشته
پر از رقص
پر از آواز
پر از نقاشی
پر از تندیس آسمانی

و چون ، "هاولک الیس" خواهی گفت: زندگی رقصی است به سوی خداوند

گر چشم پاک عشق بگشایی به عالم
وز خاک کوی دوست یابی توتیا را
هر ذره را رقصان به مهر دوست بینی
وز شوق دائم جنبش ارض و سما را
سرتاسر از غیب وشهود ملک هستی
فوج ملک بینی طبایع یا قوی را
بینی نشسته بر فــــــراز هر گیـــاهی
افرشـته‌ای تا پروراند آن گیــــا را
الهی قمشه ای

روزی بیاید و آن روز دور نباشد
که آدمیان بدین نگاه در هم بنگرند
و آنچه فرشتگان را در پیش آدم به سجود آورد
در دیده یکدیگر ببینند
و با هم مهربان شوند.

آمیختن طبیعی رنگ‌ها چون پیوند عاشقانه انسان‌ها زیباست رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد چنانکه آسمان زمین را و از این پیوند ،درخت و سبزه و گل و گیاه و دریاچه و جویبار پدید می آید ... نقاش همچون باد بر رنگ‌های گزیده خویش می وزد و از این وزش بر دریای کوچک رنگ ، موج‌ها و حباب‌ها پدید می آید و دشت و صحرا و برف و بوران و طوفان نقش می شود... چنانکه در طبیعت نقاش نقطه‌ای از رنگ را همچون موج وسعت می دهد و

چشمی پدیدار می شود،
چشمی بر آسمان کویر
چشمی در زیر زمین
چشمی بر لب دریا
ویا چشمی که چون خورشید از زمین می روید
طبیعت، همان نقاش پنهان
با قلم موی باد و باران
و جنبش خاک و گردش افلاک
هر دم هزاران نقش بر بوم زمین و آسمان می آفریند
که مدرنترین آبستره کاران یا انتزاع گرایان جهان در آن حیران می شوند

کدام نظم و هماهنگی مرموز و پنهان
منحنی ابرها و نیمرخ پردندانه کوهها
و رقص گستاخ و بی‌خیال امواج را زیبایی بخشیده است
چه نظامی بر بی‌نظمی کوه ،ابر و دریا فرمان می راند که هزار مانی نقاش را در سلسله گیسوی پریشان خود اسیر کرده است ... آیا می توان آنچه را باد بر بوم کویر نقش می کند بر بوم کاغذ آورد ؟
با همان شفافیت رنگ و بی‌خیالی طرح؟
آیا می توان در هنر، طبیعتی دیگر آفرید؟
که با همان قوانین طبیعت الهی شکل گیرد؟
آیا می توان خط مشیت الهی را در طبیعت یافت و درهنر دنبال کرد؟
و دانست که هر چه آن خسرو کند شیرین بود؟
آیا می توان شعری به زیبایی یک درخت گفت؟
و نقشی به زیبایی یک سنجاب کشید؟
و صد هزار کافرعشق را مجاب کرد و گفت:

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
مولانا

منبع: کتاب کیمیا

۱۸.۱۰.۹۴

گفتا خمش این کوی خرابات مغانست


گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست
گفتا که پری را چکنم رسم چنانست

گفتم که نقاب از رخ دلخواه برافکن
گفتا مگرت آرزوی دیدن جانست

گفتم همه هیچست امیدم ز کنارت
گفتا که ترا نیز مگر میل میانست

گفتم که جهان بر من دلتنک چه تنگست
گفتا که مرا همچو دلت تنک دهانست

گفتم که بگو تا بدهم جان گرامی
گفتا که ترا خود ز جهان نقد همانست

گفتم که بیا تا که روان بر تو فشانم
گفتا که گدا بین که چه فرمانش روانست

گفتم که چنانم که مپرس از غم عشقت
گفتا که مرا با تو ارادت نه چنانست

گفتم که ره کعبه بمیخانه کدامست
گفتا خمش این کوی خرابات مغانست

گفتم که چو خواجو نبرم جان ز فراقت
گفتا برو ای خام هنوزت غم آنست.

خواجوی کرمانی