دیکتاتور ترکا ، هیتلر مسلمانی است که از جنایت و فساد هیچ واهمهای ندارد و مثل آب خوردن دروغ میگوید و حتی وقتی تانکها وارد استانبول میشوند، هنوز جنگ داخلی و کشتار غیر نظامیان را مبارزه با تروریسیم مینامد!
ترکا یک اصطلاح متداول دارند مبنی بر این کە؛ "اگر در استانبول برف نبارد، زمستان ترکیه شروع نمیشود". حتی اگر برف در سراسر کشور تمام راهها را مسدود کند، رسانههای استانبول برای آنکه بفهمند زمستان شده است باید ببینند که برف در شهر خودشان باریده است یا نه. امروز میتوان شکل جدیدی از این اصطلاح را به کار برد؛ " تا زمانی که تانکها وارد کوچههای استانبول نشده اند، جنگ داخلی در ترکیه شروع نشده است." محاصره شهرها در جنوب ، شمال و شرق کشور، کشته شدن انسان ها، ممنوعیت رفت و آمد، درگیری ها، خانەهایی که با شلیک توپها ویران می شوند، گرسنگی، جنازههای باقیمانده در میادین، جوخەهای ارتش که درصدد پیشروی در کوچهها هستند، تک تیراندازهای حرفهای مستقر شده در پشت بام ها، هیچکدام از این موارد در استانبول دیده نمیشوند و فقط برای کشتار کردهای ایرانی تبار کردستان اشغالی استفاده میشود!!
دیروز در رسانههای اجتماعی، مصاحبهای را دیدم که با یک پسر بچه چشم سیاه هفت یا هشت ساله صورت گرفته. این پسر در مناطق جنگی در حال رفتن به مدرسه است که خبرنگار از او میپرسد "آیا نمیترسی؟" و او در جواب میگوید " نه من آدم جسوری هستم. متولدین برج قوچ نمیترسند و من متولد برج قوچ هستم." وقتی خبرنگار میگوید که "دوستانت در غرب (منظور غرب ترکیه) نمیفهمند که در اینجا چه میگذرد" پسر بچه با خنده جواب میدهد که "آنها نمیفهمند، لازم است بیایند اینجا و وضعیت استان آمد ( دیاربکر ) را ببینند." حتی این بچه هم فهمیده است که غرب نشینان کشور، حوادثی را که در آنجا روی میدهد، نخواهند فهمید. " آنها درک نمیکنند"، و واقعا هم نمیفهمند. مساله را تنها با گفتن یک یا دو جمله خلاصه میکنند؛ "آنجا خندق زدند" و یا "آنجا را بسته اند" و به این اکتفا میکنند. اصلا برایشان مهم نیست که این ترکیه است که در حال سقوط به داخل این " خندق" است.
برقراری مقررات منع رفت وآمد از سوی حاکمیت، فاقد بستری حقوقی بوده و سزگین تانری کولو نماینده حزب جمهوری خواه نیز این مسئله را گوشزد کرده است. ممنوعیت رفت و آمد را به شکلی غیر قانونی برقرار کرده اند. در حقیقت این یکی از شاخصها و ویژگیهای حکومت حزب عدالت و توسعه است که هیچ اهمیتی برای "قانون" و "حقوق" قائل نیستند. آنها معتقدند که " اگر بر اساس حقوق نیز عمل نکنیم، رای دهندگان، رایشان را به ما خواهند داد" و بر این اساس به اعمال غیر حقوقیشان ادامه میدهند. فکر میکنند که یک حکومت "مشروعیتش" را از انتخابات به دست می آورد. حکومتها مشروعیتشان را از "انتخابات " به دست نمی آورند.
جهان تاکنون شاهد دیکتاتورهای قانون گریز بسیاری بوده است که با برگزاری انتخابات به قدرت رسیده اند. یک حکومت "مشروعیت" خود را در سایه "حقوق" به دست می آورد، عمل کردن در چارچوب حقوقی، منشاء "مشروعیت" خواهد بود و انتخابات تنها یکی از شروط لازم در این چارچوب حقوقی است، ولی به تنهایی کفایت نمی کند. به همین دلیل هم رسانههای وابسته به حزب عدالت و توسعه و سیاستمدارانش همیشه حرف از انتخابات می زنند و هیچ اشارهای به حقوق نمی کنند. و نخواهند کرد چراکه تابع قانون و حقوقمدار نیستند. دیکتاتور هایی که با انتخابات به قدرت میرسند و حقوق را پایمال میکنند، بسیار خطرناکند. موسیلینی و هیتلر نیز با انتخابات به قدرت رسیده و حقوق را پایمال کردند، انسانهای بسیاری را کشتند و کشورشان را در زیر پاهایشان له کردند. پارتیزانها موسیلینی را از پاهایش آویزان کردند و هیتلر نیز هنگامی که ارتشهای خارجی پایتختش را تصرف کردند با چشمان از حدقه بیرون زده و از ترس در مخفیگاهش خودکشی کرد.( سرنوشت هیتلر افسانه است و اینکه خودکشی کرده باشد ردّ است) حتی وابستگانشان را نیز محاکمه کردند. یک ضرب المثل پارسی میگوید "حقیقت گاهی اوقات بخواب می رود اما هرگز نمیمیرد". یک روز بدون شک حقیقت بیدار خواهد شد و آنانکه حقوق را زیر پا گذاشته اند محاکمه خواهند شد. روزی اینجا نیز حقوق بیدار خواهد شد. آنها نیز این را میدانند و برای آنکه جلوی بیدار شدن حقوق را بگیرند، این همه بر ایجاد " سیستم ریاستی" پافشاری میکنند. به همین دلیل نیز جنگ داخلی در جنوب ، شمال و شرق را با ممنوعیتهای غیر حقوقی رفت و آمد و محاصره شهرها توسعه میدهند.
تا جایی که من متوجه شده ام، قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، جنگ با کردها را بهانه قرار داده و قانونی را درست مانند قانون " تقریر سکون" سال ۱۹۲۵ تصویب نموده و میخواهند هر کس را ساکت و سرکوب و تمام مخالفان را به زندان بیندازند. آنها خود را برای این آماده میکنند. با سرعت به سوی تشکیل دیکتاتوری دینیای میشتابند که "خلیفه" در آن قدرت مطلق باشد و اپوزیسیون را شدیدا سرکوب نمایند. فروش کتابهای حسن جمال و توغچه تاتاری را ممنوع کرده اند. حتی میخواهند کتابها را نابود کنند. پایمال کردن حقوق آنان را در چنان باتلاقی فرو برده است که تنها راه نجات را در ایجاد "سیستم ریاست جمهوری" میبینند و برای آن دست به هر کاری میزنند؛ جنگ داخلی را کلید زده، جنگ براه می اندازند، درصدد بستن احزاب بر میآیند و ممکن است همه را به زندان بیاندازند. جنگ داخلی را از جنوب شرق کشور آغاز کردند. گفتند "جوانان وابسته به پ.ک.ک را که اقدام به حفر خندق نموده اند بر سر جایشان خواهیم نشاند" و عملیاتی را شروع کردند که ماه هاست ادامه دارد. اگر تانکهای ارتش تو، کوچههای شهرهایت را به توپ میبندد و سربازها و پلیسهایت شهروندانت را به قتل میرسانند، این دقیقا همان جنگ داخلی است. و این همان چیزی است که در حال حاضر در جنوب ، شمال و شرق کشور در حال وقوع است. حتی رسانههای خارجی نیز رفته رفته این وضعیت را به سوریه تشبیه میکنند. مانند ماهیگیر متعجبی که با چوب ماهیگیری کوچکش یک کوسه ماهی را گرفته است و می خواهند آن را به کایاک ما بکشانند از حربه جنگ برای فریب ما استفاده میکنند. با هدف قرار دادن جنگنده روسی و محصور کردن خود در خاورمیانه، به غرب پناه آورده و خود را در زیر دامن آنها پنهان کرده و ایجاد کمپهای جمع آوری پناهندگان سوری را قبول کردند و اکنون نیز به عنوان سرباز عربستان سعودی نام نویسی میکنند.
در تاریخ این کشور، این اولین باری است که سرباز بودن برای سعودی را قبول میکنیم. با شعار "ابرقدرت" شدن ترکیه به میدان آمدند و اما ترکیه را مبدل به کشوری کردند که خلیفه عربستان به آن فرمان میدهد و به عنوان سرباز در جبهه سنی ثبتنام میکنند؛ همان جبههای که بنیانگذارش عربستان سعودی است.(تروریستهای داعشی که در واقع ترکهایی هستند که با پول عربها جنایت میکنند) عربستان به جای آنکه پول نفت ش را برای رفاه مسلمانان خرج کند، آن را برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی مصرف نموده و با سقوط بهای نفت دچار بحران مالی شده و اکنون در پی جبران آن برآمده و دنبال دردسر میگردد. اول در یمن شانس خود را امتحان کرد. جایی که فعلا در آن دارد دست و پا میزند. بعد از آن با اعدام یک عالم شیعه روابطش را با ایران به هم زد. برای آنکه در خاورمیانه یک جنگ شیعه و سنی راه بیاندازند کارهای احمقانه انجام میدهند. کاری را شروع کرده اند که نه تنها مسلمانان یکدیگر را میکشند بلکه اسلامیت را هم دارند از بین میبرند. ترکیه نیز به نظر میرسد که در جناح سنی این جنگ جای گرفته و دامن سعودیها را ول نمیکند. در داخل جنگ داخلی را با کردها شروع کرده، در خارج به پای روسها پیچیده، در عراق در مرز درگیری با این کشور است، در جبهه سنی به عنوان سرباز نام نویسی میکند و به این شکل کشور را در محاصره دشمنان قرار دادەاند. اینها همه مشکلاتی هستند که عاقلانی که سودای "خلافت" دارند، بر سر این کشور آورده اند. و برای آنکه رویاهای وحشیانه و بیدرایتی حکومت برملا نشود، فشارها را بر مخالفین افزایش میدهند. علاوه بر این وزارت اوقاف که جمهوری ترکیه را به "مرجع صدور فتوا" تبدیل کرده با بیاناتی همچون "خطوط قرمز" در مورد علویها و سخنان مشابهی که تمام شهروندان علوی را دیوانه کرده است، موضوع بحث روز شده است.
ما اکنون بسان گردوی پوسیدهای هستیم که در دام یک انبردست افتاده است. هر لحظه امکان خورد شدنمان وجود دارد. از سوی دیگر اقتصادمان در حال فروپاشی است. افزایش قیمت دلار در مقابل لیر، کاهش صادرات، روند سعودی رکود، بازار بورس متزلزل و فرار سرمایه گذاری خارجی نیز بخش دیگر مسئله است. علاوه بر تمام این مشکلات، حکومت ما حکومتی است که در پی رویای یک هیتلر مسلمان، یک دیکتاتوری سنی حاضر است تمام ترکیه را بە خون بنشاند و از آن ابایی نداشته باشد. ترکیه وارد مرحله بسیار بدی شده است. سوال این است که نتیجه چه خواهد شد؟ سال ۲۰۱۶ سالی خواهد بود که حتی یک روز " ثبات" نخواهیم داشت. هر بلا و حادثهای ممکن است درب خانه را بزند. آیا ترکیه از دست این مصیبتها نجات خواهد یافت؟ شاید بهتر است بپرسیم که آیا ترکیه میخواهد نجات پیدا کند؟ آیا اراده و عقل سلیمی برای آن وجود دارد؟ من جواب این سوالها را نمیدانم و فکر نمیکنم کس دیگری هم جواب آن را بداند. تا به امروز همیشه به معجزه در این کشور معتقد بودهام اما هیچ وقت ندیده بودم که جامعه ما تا به این حد از بدیهایش ممنون و راضی باشد. این کشور بسان چاهی است که بیشتر انسانهایش از ته چاه به بالا مینگرند و فکر میکنند آینده روشن، همان یک وجب آسمانی است که می بینند. اما اگر از بیرون به آن بنگری خواهی فهمید که غیر از چاه تاریکی چیز دیگری نیست. حزب عدالت و توسعه نیز برای آنکه از این چاه بیرون نیاییم، سعی بر آن دارد که در چاه را با سنگ مسدود کند. آیا ترکیه از این چاه خارج خواهد شد؟ اولین جواب را میتوان در موضوع "سیستم ریاست جمهوری" یافت. اگر ترکیه سیستم ریاست جمهوری را قبول کند، غرق شدن در سیاهی مطلق را خواهد پذیرفت و اگر آن را رد کند، هنوز میتوان امیدی به نجاتمان داشت.
احمد آلتان- haberdar
برگردان از ترکی: آزاد کریمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر