۱۹.۱۰.۹۴

بی جنون نبود ، کبودی بر جبین


مولانا فیلسوف فیلسوفان جهان ، در زمینه یک بعدی بودن دین و این افسانه‌های دروغینی که هدف از پدید آمدنشان فقط و فقط تحمیق مردم و به بیراهه بردن آنها، ایجاد دشمنی در بین آنها، دور نگاه داشتن دلها از چشمهٔ ذات و معرفت الهی و قطع رابطه مستقیم و بی‌ واسطه و در نتیجه ایجاد یک رابطهٔ غیر واقعی‌ و غیر طبیعی در بین مردم و پروردگارشان، و تربیت یک مشت مردم پیرو که گله وار و بدون پرسش و اعتراض به دنبال حقّه باز‌های دینی یا همان آخوند راه افتادن است، در سراسر دیوان اشعارش به طور مستقیم و غیر مستقیم و حتی گاهی‌ با نکوهش مردمی که بی‌ چون و چرا سر در راه دین گذاشته اند، اشارات متعددی دارد، مثلا در جایی‌ میفرماید:

گر ندیدی دیو را ، خود را ببین
بی جنون نبود ، کبودی بر جبین ( جای مهر بر روی پیشانی، از نظر مولانا نشانه جنون است. دیگه مولانا از این واضحتر چجوری بگه که آن دیو تو هستی که بر پیشانیت نقش مهر بسته شده است، چرا که فقط یه مجنون و دیوانه اینچنین نماز میخواند و نه یه انسان عاقل و کسی که در دنیا زندگی میکند و پا هایش بر روی زمین است و دیو آن کسی‌ است که برای فریفتن مردم، بر روی پیشانیش نقش و کبودی مهر را به نمایش می‌‌گذارد. )



حافظ دوست داشتنی هم که سال هاست فلسفه و معرفت را توسط اشعارش به روانی‌ آب و نرمی مهر در رگِ ایرانی‌‌ها سرازیر کرده و می‌کند، میفرماید:

شیخ ما گفت، خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

حافظ میگه: شیخ ما یعنی‌ محمد گفت که در عالم افرینش هیچ خطای نرفته است و خدا عالم را بدون خطا آفریده، حافظ با تمسخر میگه آفرین بر او(محمد) که با این حرف، خطا‌های خدا را پنهان کرده است.

در واقع صد‌ها سال است کسانی‌ که خودشان را حافظ شناس و صاحب نظر میدانند، بر سر معنی‌ و مفهوم همین  بیت با یکدیگر در حال جنگند، چرا که از هر جای این  بیت بگیرند به یکی‌ توهین میشود اگر بگویند منظور از شیخ ... محمد است، و محمد گفته که خدا بی‌ عیب است، پس چگونه است که حافظ میگوید آفرین بر او که خطا‌های خدا را پوشانده است، و چطور چنین چیزی امکان دارد که حافظ بگوید خدا خطا دارد و محمد آنرا پوشانده است؟

اگر بگویند منظور از شیخ، خود خدا است، و خدا گفت که در افرینش خطایی نیست، دوباره این اشکال شرعی  پیش میاید که حافظ ادعا می‌کند و میگوید آفرین بر خدا که با این حرف خطای خودش را پوشانده و دروغ گفته است.

این جماعت یا نمیخواهند و یا نمیتوانند اعتراف کنند که منظور حافظ شیرین سخن این است که محمد اشتباه زیاد کرده است و هر چه گفته درست نبوده تا جای که حتی در بارهٔ خدا نیز به اشتباه سخن رانده است. مگر در اسلام حرام و نجس وجود ندارد؟؟ حرام و نجس یعنی‌ آن پدیده‌های که درست آفریده نشدند، مثل سگ، مثل خوک، مثل آب انگور و و و، پس اگر حرام و نجس وجود دارد، یعنی‌ محمد میگوید خدا در افرینش خطا کرده است و سگ و خوک که نجس و حرام هستند را آفریده که خطا بوده است و باید آنها را از بین برد و از آنها دوری کرد چرا که اینها خطای افرینش هستند و ما ( محمد) بهتر از خدا، مصلحت آدم‌ها را میدانیم.

و اگر طرف خدا را بگیریم و بگویم محمد بی‌ جا کرده به مخلوق خدا ایراد گرفته است، در نتیجه خود محمد و دین تحمیلی ش زیر سئوال میرود.

سهروردی حکیم و فیلسوف خردمند ایرانی‌ که تمام تلاشش این بود که ایرانی‌‌ها را از خوابی‌ که دین تحمیلی آنان را به آن فرو برده است بیدار کند و ایرانی‌‌ها را به خویشتن خویش بازگرداند و خرد نیاکان آنان را یادآور شود، نیز در همین زمینه  می گوید:

" عالم هستی‌ را ابعاد مختلف است و ابعاد آن به عدد مردم است و با دید یک بعدی نمی‌توان آن ابعاد مختلف را دید. "
سهروردی به بیان روشن و روشن بینی‌ و دل‌ آگاهی‌ خاص میگوید: دانش و حکمت بر دسته و گروهی خاص وقف نباشد، تا لازم آید که پس از آن.... درهای تابش انوار روحانی بسته گردد و راه حصول و فزونی دانش بر جهانیان بند آید و دریافت حقایق حکمیه ممنوع گردد.
( غیر مستقیم می‌گوید: به حضور آخوند احتیاجی نیست و قرآن ختم کلام نیست)

هیچ نظری موجود نیست: