۱۲.۱.۹۲

همیشه این دلم به اون دلم میگه: دکی

خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه
واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز
این کله پوکو میگیرم بالا
و از بی سیگاری میزنم زیر آواز
و اینقدر میخونم
تا این گلوی وا مونده وا بمونه....
تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی
که عمو بارون رو طاقش
عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته
شام که نیس
خب زحمت خوردنشم ندارم
در عوض
چشم من و پوتینای مچاله و پیریه که
رفیق پرسه های بابام بودن
بعدشم واسه اینکه قلبم نترکه
چشمارو میبندم و کله رو ول میکنم رو بالشی که پر از گریه های ننمه
گریه که دیگه عار نیست
خواب که دیگه کار نیست
تا مجبور بشی از کله سحر
یا مفت بگی و یا مفت بشنفی و
آخر سر اینقدر سر بسرت بذارن که
سر بذاری به خیابونا
هی هی
دل بده تا پته دلمو واست رو کنم
میدونی؟
همیشه این دلم به اون دلم میگه:
دکی!
تو این دنیای هیشکی به هیشکی
این یکی دستت باید اون یکی دستتو بگیره
ورنه خلاصی
خلاص!


اگه این نبود ...حالیت میکردم که
کوهها رو چه طوری جابجا میکنن
استکانها رو چه جوری می سازن
سرد و گرم و تلخ و شیرینش نوش جان
من یاد گرفتم
چه جوری شبا
از رویاهام یک خدا بسازم و...
دعاش کنم که
عظمتتو جلال


امشب هم گذشت و کسی ما رو نکشت
بعدش هم چشما مو میبندم و دلو میسپرم
به صدای فلوت یدی کوره
که هفتاد سال تمومه عاشق یه دخترچارده ساله بوره
منم عشق سیاهمو سوت میزنم تا خوابم ببره
تو ته تهای خواب یه صدای آشنایی چه خوش میخونه
بشنو.....
هی لیلی سیاه
اینقدر برام عشوه نیا
تو کوچه...
تو گذر...
تو سر تا سر این شهر
هرجا بری همراتم
سگ وسوتک میدونه
کشته عشوه هاتم.


زنده یاد، حسین پناهی.



Fashion Photography














بعد از قبرس نوبت کدام کشور است؟


بخش اول درام قبرس پایان یافت . نتایج مقدماتی آن از این قرار است : یک منطقه اف شور بروی نقشه کم شده، در حوزه اروپا یک کانون متناوب بحران در حال ادامه پدیدار گردیده و به حیثیت سیستم بانکی اتحادیه اروپا ضربه وارد آمد . مقامات اروپا سابقه ناگواری بوجود آوردند : آنها اصرار ورزیدند که برای حل مسایل دولت سپرده‌های بانکی مشتریان خصوصی مصادره شوند . الان محققان پیشبینی می‌کنند که پول‌ها نه فقط از قبرس بلک از همه دیگر اقتصاد‌های مساله دار اروپا فرار کنند چون معلوم نیست که پس از قبرس نوبت کی خواهد بود.

فلسفه سیزده بدر بر اساس باور‌های کهن



جمشید پادشاه پیشدادی ایران اولین کسی‌ بود که انگشتر به دست کرد و زیور و عطر را برای زیبا ساختن زندگی‌ آدم‌ها خلق کرد.

جمشید ،انگشتری داشت که به برکت آن ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام‌ها و پیکره‌ها میساختند .
روزی جمشید انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به حمام رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. فوراً خود را به صورت جمشید درآورد و انگشتر را ازکنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت جمشید رساند وبر جای او نشست و ادعا کرد که او جمشید است و مردم از او پذیرفتند ( از آنکه از جمشید فقط ظاهری می دیدند.) و چون جمشید از حمام بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت ، گفت جمشید حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و گفتند ما عکس او را در ماه دیده ایم. و جمشید که به حکومت و ملک و دنیا اعتنایی نداشت و مردم را مهمتر از تاج و تخت شاهی‌ می دانست ، به صحرا و کناردریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. حافظ می گوید:

دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود،چه غم دارد؟


اما دیوچون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک براو مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست جمشید افتد ،آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت، مردم آن لطف و صفای جمشیدی را دررفتار دیو ندیدند و در دل گفتند.


که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای جمشید نشستن چو دیو


بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شدوجمله دل از او بگردانیدند و درکمین فرصت بودند تا او را ازتخت به زیر آورند و جمشید حقیقی رابه جای اونشانند که به گفته ی حافظ :


بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از جمشیدی


و به زبان مولانا :
خلق گفتند این جمشید بی‌صفاست
از جم شید تا جم شید فرق هاست


و در این احوال ، جمشید همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی‌ای رابشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد . جمشید به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که جمشید حقیقی با انگشتر جمشیدی ، بیرون شهر است.


پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا جمشید را به تخت باز گردانند . و اینروز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز جمشید بهار است . و نحس برای کسی است که با دیو بسازد و در طلب جمشید از شهربیرون نیاید .


و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره‌ای از یافتن نگین جمشید و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اصل عشق باشد که با نوروز و رستاخیزبهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی

ما همه فانی و او پا برجاست.. عشق را می گویم.. بی‌گمان عشق خداست..
در انتشار آنچه خوبیست و ردی از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید.

موجوداتی که بیشتر عمر میکنند، دیرتر می‌میرند


















خود کرده را تدبیر نیست....۱۲فـروردین ۱۳۵۸ ، روزی ننگین در تاریخ ایران


روزی که سرنوشت کهنترین ملت جهان با قدیمی‌‌ترین پادشاهی به قدمت پیدایش انسان، به دست یک مشت وحشی عرب صفت عرب پرست ضد ایرانی‌ و به رهبری غربی‌ها با جوهر تباهی از نو نوشته شد. نمایش مضحکی به شیوهٔ انگلیسی‌‌ها که وقتی‌ در جایی‌، جا گیر و پا گیر میشوند برای پاچیدن خاک در چشم دنیا، یک همه پرسی‌ مسخره راه میاندازند و همیشه هم پیروز این همه پرسی‌ هستند، در ایران نیز این سناریو به مردم فریب خورده تحمیل شد و بدون اینکه انتخاب دومی‌ نیز وجود داشته باشد، گفتند یا این که معلوم نیست چیست و یا هیچ چیز دیگر و شد آنچه نباید میشد.

اطلاعات یک زندانی سیاسی درون سلول انفرادی ، چگونه «به‌روز» می‌شود؟


یکی از بارزترین مولفه‌های فعالیت سیاسی برخی زندانیان، ارسال پیام‌هایی از درون سلول در شرایطی است که از بیرون خبر ندارند!

برای نویسنده این سوال جدی سرجای خود باقی است که افرادی نظیر آقا مصطفی تاج‌زاده، چگونه می‌توانند به این خوبی از مسائل روز آگاه باشند، بی‌آنکه سایت‌ها و رسانه‌های مختلف را بررسی کنند؟ شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای را ببینند؟

نیروهای ژاندارم ترکیه از مناطق مرزی کردستان عقب نشینی کردند



گزارشها حاکی است که واحدهای نیروی ژاندارمری ترکیه (ژاندارم) از پایگاههای خود واقع در مناطق مرزی شرق و جنوب شرق این کشور (شمال کردستان) عقب نشینی کرده اند. عقب نشینی این نیروها در روزهای گذشته و بدون سروصدا انجام شده است.