۵.۸.۹۵

نعرهٔ مستان اگر نشنید هشیاری چه شد


گر نظر کردم بروی ماه رخساری چه شد
ورشدم مست ازشراب عشق یکباری چه شد

روی اودیدم سرزلفش چراآشفته گشت
گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد

چشم او باجان من گرگفته رازی، گو بگوی
حال بیماری اگرپرسید بیماری چه شد

دشمنم بادوستان گوید فلانی عاشقست
عاشقم بروی خوبان عاشقم، آری چه شد

درسر سودای عشق خوبرویان شد دلم
وزچنان زلف ارببستم نیز زناری چه شد

گرگذشتم بردر میخانه ناگاهی چه باک
گر به پیران سرشکستم توبه یکباری چه شد

چون شدم مست ازشراب عشق، عقلم گو برو
گرفروشست آب حیوان نقش دیواری چه شد

گرمیان عاشق ومعشوق جرمی رفت رفت
تونه معشوقی نه عاشق، مرترا باری چه شد

زاهدیرا کزمی ومعشوق رنگی نیست نیست
گرکند برعاشقان هرلحظه انکاری چه شد

های وهوی عاشقان شد اززمین برآسمان
نعرهٔ مستان اگر نشنید هشیاری چه شد

ازخمستان نعرهٔ مستان بگوش من رسید
رفتم آنجا تا ببینم حال میخواری چه شد

دیدم اندرکنج میخانه عراقی را خراب
گفتم ای مسکین نگویی تاترا باری چه شد.

عراقی

زبان میتواند سرچشمه سؤٔ تفاهم باشد


به تعداد ۷ میلیارد آدم روی زمین زبان برای سخن گفتن است. اگر با هر کسی‌ بزبان خودش گفتگو کردی احتمالا از شرش در امانی.

البته همین آمار ۷ میلیارد که منطقش بر این استوار است که هر کس شک دارد برود خودش بشمارد! هم مشکوک است. وهرچند ازبچگی‌ بهمون یاد دادند هرچه غربیها میگویند دربست وبدون شک بپذیریم وشاید قسمت عمده گرفتاریهایی اجتماییمان هم مدیون همین تربیت استعماری است ولی‌ این نمیتواند بهانه‌ای باشد که این راه خطا را ادامه دهیم.

زندگی‌ یک سفر افسانه‌ای است، بر امواج زندگی‌ باید موج سواری کرد


۴.۸.۹۵

Lexi Boling By Stas Komarovski October 2016


گاهی سرنوشت آدم‌ها پیش از مرگشان بپایان میرسد


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد


من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

تاهست زنیک وبد درکیسهٔ من نقدی
درکوی جوانمردان عیار نخواهم شد

آنرفت که میرفتم درصومعه هرباری
جز بردر میخانه اینبار نخواهم شد

ازتوبه وقرایی بیزارشدم لیکن
ازرندی وقلاشی بیزار نخواهم شد

ازدوست بهرخشمی آزرده نخواهم گشت
وزیار بهرزخمی افگار نخواهم شد

چون یار من اوباشد بی‌یار نخواهم ماند
چون غمخورم اوباشد غمخوار نخواهم شد

تادلبرم اوباشد دل بردگری ننهم
تاغمخورم اوباشد غمخوار نخواهم شد

چون ساختهٔ دردم درحلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم درنار نخواهم شد

تاهست عراقی را در درگه او باری
بردرگه این وآن بسیار نخواهم شد.

عراقی

شکم را از طعام وارداتی خالی‌ دار تا در آن نور معرفت بینی‌


 سالهای دهه نود دراروپا سالهای نسل‌کشی ‌اروپاییها محسوب میشود. دراین سال‌ها بیشتر کودکان پسری که دراروپا، بویژه در اسپانیا، زاده شدند، فاقد دستگاه تناسلی‌ طبیعی بودند. و دولت‌های همپیمان اروپا پس از بررسی و جستجوهای فراوان به چرایی این کار پی‌ بردند.

علت خوردن محصولات کشاورزی، میوه و سبزیجات بویژه خیار، گوجه و فلفل‌های فرنگی‌! بود. چگونگی‌ وچرایی اینکار را در موادی یافتند که برای سالم نگاهداری محصولات کشاورزی تولیدی در اروپا به آنها پاچیده میشد. واین مواد بطور مستقیم در بدن نوزادانی که مادرانشان این مواد را دریافت کرده بودند، وارد شده و بردستگاه تناسلی تکمیل نشده آنان تاثیر گذاشته و آنرا از حالت طبیعی خارج میساخت. تعداد فرزندان پسری که دارای دستگاه تناسلی‌ آسیب دیده هستند و چاقی‌های مفرط و بی‌دلیل (که این یکی‌ بیشتر به خاطر خوردن گندم‌های وارداتی‌ از آمریکا است که بشدت به مواد آزمایشگاهی آلوده اند و خطرناک میباشند، و بیشتر این گندم‌ها عمدا وارد ایران شده‌اند) آنچنان زیاد است که به یکباره تمامی قوانین اروپا را تحت تاثیر و شعاع خود قرار داد. یکی‌ از این قوانین که تا پیش از این توسط کلیسا بشدت رعایت میشد، عدم پذیرش دو جسنی‌ها بود که پس از این دوره ، بویژه از طرف کلیسا، تائید شده و حتی اجازه ازدواج و فرزند خوانده گی‌ هم به آنان داده شد. و طبق معمول برای اینکه هر نقصی در اروپا وجود دارد، مورد استفاده و یا سو‌ استفاده از طرف دیگر مردم دنیا قرار نگیرد، و بویژه در کشور‌های تحت تسلط فیزیکی‌ و روحی‌ غربیها مانند کشور‌های شرق اسیا، عرب، ترک‌ها و ایران، قبول و پذیرفتن دو جنسی‌ها، یکی‌ از عوامل روشنفکری نامیده شده و هر که با آن مخالفت میکرد و طرفدار طبیعت انسانی‌ بود، بعنوان عقب مانده و غیر روشنفکر جا افتاده شد. این مواد بسیار خطرناک به دیگر کشورها، بویژه کشور‌هایی‌ که مزارع ‌اروپایی‌ها هستند، مانند ترکیه واروپای شرقی‌ هم وارد شده و درآنجا نیز تاثیرات خود را گذشته است. با این تفاوت که در خود اروپای غربی دیگر از این مواد استفاده آنچنانی نمیشود ولی‌ همچنان در کشور‌های دیگر مانند ترکیه و روسیه بشدت و حدت بیشتر مورد مصرف قرار دارد و سرزمین‌های کشاورزی این مناطق را آلوده است. این چالش که یکی‌ از اسرار ‌اروپایی هاست همچنان ادامه دارد. و با اینکه تلاش شده است که بشدت پنهانکاری شود، ولی‌ برپا ساختن گلخانه‌های گسترده و بزرگ برای تولید محصولات کشاورزی سالم، در کشور‌هایی‌ که هنوز زمین‌های کشاورزیشان آلوده به این مواد نیستند، مانند کشور اردن، در دستور کار است.

و چه کسی‌ میداند؟ شاید افروختن جنگ بربرمنشانه غربی‌ها در منطقه ایران بزرگ تنها بدلیل بردن نفت، گاز و انرژی‌ به اروپا و آمریکا نباشد، شاید بردن خیل عظیم و بزرگ کودکان سوری و عراقی و کرد که دارای بهترین و سالمترین نژاد هستند برای نجات نسل‌های آسیب دیده ‌اروپایی دلیل اینکار است.


هر لحظه را چنان با شکوه زندگی کن که گویی واپسین لحظه زندگی‌ توست و کسی چه میداند, شاید که واپسین لحظه باشد


۳.۸.۹۵

Simone Guidarelli By Signe Vilstrup Italia November 2016


پیروزی‌های من دلایل گوناگون داشته‌اند، ولی‌ همه بدبختیها و شکست‌هایم یک دلیل بیشتر نداشتند و آن اینکه زمانی‌ که باید می‌گفتم "نه"، گفتم "آره"!


شوربختی بین که عیشم شور شد


دیدهٔ بختم دریغا کورشد
دل نمرده، زنده اندر گورشد

دستگیرایدوست این بخت مرا
تانبیند دشمنم کو کورشد

بارگاه دلکه بودی جای تو
بنگراکنون جای مار ومور شد

بی‌لب شیرینت عمرم تلخ گشت
شوربختی بین که عیشم شور شد

دل قوی بودم به امید تو، لیک
دل ندادی، خسته زان بینور شد

شورعشقت تافتاد اندرجهان
چون دل من عالمی پرشور شد

عارت آمد ازعراقی، لاجرم
بی‌تو مسکین بی‌نوا وعور شد.

عراقی

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

روزنامه‌های باطله و مجسمه‌هایی‌ که جان میگیرن کاری از هنرمند ژاپنی چیه هیتتسویما Chie Hitotsuyama



هم طلوع و هم غروب آفتاب تماشایی است مانند تولد و مرگ آدمی‌ که هر دو حقیقتی است ناگزیر


۲.۸.۹۵

Justine Geneau Germany November 2016


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


کزدوست هرچه آید آن یادگار باشد


تا برقرار حسنی دل بیقرار باشد
تاروی تو نبینم جان سوگوار باشد

تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام
تابوی تو نیابد دل بیقرار باشد

جانا زعشق رویت جانم رسید برلب
تا کی زآرزویت بیچاره زار باشد

آنرا مخواه بیدل کوبی‌تو جان نخواهد
آنرا مداردشمن کت دوستدار باشد

درمان اگر نداری، باری بدرد یادآر
کزدوست هرچه آید آن یادگار باشد

بادرد خوش توان بود عمری ببوی درمان
باغم بسرتوان برد گرغمگسار باشد

خواهی بساز کارم خواهی بسوز جانم
باکار پادشاهان مارا چکار باشد

ازانتظار وصلت آمد بجان عراقی
تا کی غریب وخسته درانتظار باشد.

عراقی

حال حسود را اگر نمیدانی ، عقربی را دچار آتش کن


رابطه منطقی‌ را بخاطر بسپار، چنانچه کشتی‌ و آب میدانند، بدون منطق، بودن یکی‌ در دیگری میتواند بجای سفر یک فاجعه باشد